-دعايهرروزماهِمبارکِرجب 🌙
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
🦋یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْر وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ یا مَنْ یُعْطِى الْکَثیرَ بِالْقَلیلِ یا مَنْ یُعْطى مَنْ سَئَلَهُ یا مَنْ یُعْطى مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَهً اَعْطِنى بِمَسْئَلَتى اِیّاکَ جَمیعَ خَیْرِالدُّنْیا وَ جَمیعَ خَیْرِالاْخِرَهِ وَاصْرِفْ عَنّى بِمَسْئَلَتى اِیّاکَ جَمیعَ شَرِّالدُّنْیا وَ شَرِّالاْخِرَهِ فَاِنَّهُ غَیْرُ مَنْقُوص ما اَعْطَیْتَ وَ زِدْنى مِنْ فَضْلِکَ یا کَریمُ . یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ یا ذَاالنَّعْمآءِ وَالْجُودِ یا ذَاالْمَنِّ وَالطَّوْلِ حَرِّمْ شَیْبَتى عَلَى النّارِ 🤲
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🌿🌿🌿🌿
🥀سلام و عرض ادب حضور شما بزرگواران
🔹عزیزان عنایت بفرمایید چنانچه تمایل دارید بعنوان #خادم_کانال(ادمین) همکاری داشته باشید، لطفا از طریق آیدی زیر جهت هماهنگی اقدام بفرمایید.
@Hamid_barzkar
#سپاس_از_همراهیتون🌹
🌿🌿🌿🌿
√ #ٺفڪـــــــــــرےدرآیــاٺ🌺
+ #دنیا وسوسه انگیز اسٺ، با #ٺقوا حرڪٺ ڪنیم.
_ و همیشه دعا ڪنیم ڪہ #عاقبت_بہ_خیر بشیم، و از مسیر خارج نشیم ↓↓
+ ربَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ (آل عمران/۸).
_ پروردگارا! بعد از اینڪہ ما را هدایٺ ڪردے، دݪهاے ما را، از راه حق منحرف مگردان.
+ و از سوے خود، رحمٺے بر ما ببخش، ڪہ ٺو بسیار بخشنده هسٺے!
#روزتون_منور_به_آیاٺ_قـــرآن
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
✍استاد قرائتی:
✍به علامه طباطبایی گفتند چه کنیم که امام رضا نزد خدا واسطه شود. گفت بروید حرم و بگوئید 《بفاطمه بفاطمه بفاطمه》 سه بار آقا را به فاطمه قسم بدهید امام دعایت را مستجاب میکند
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
شهید محمدرضا تورجی زاده
📕 #نسل_سوخته (داستان واقعی) دوباره ملحفه و لباس مادربزرگ باید عوض می شد ... دیگه گوشتی به تنش نم
📕 #نسل_سوخته (داستان واقعی)
خاله صب اومد ... و با ندیدن اون خانم ... من کل ماجرا رو تعریف کردم ... هر چند خاله هم به شدت ناراحت شد ... و حق رو به من داد ... اما توی محاسبه نفس اون شب نوشتم...
- امروز به شدت عصبانی شدم ... خستگی زیاد نگذاشت خشمم رو کنترل کنم ... نمی دونم ولی حس می کنم بهتر بود طور دیگه ای حرف می زدم ...
اون شب پیش ما موند ... هر چند بهم گفت برم استراحت کنم ... اما دلم نمی خواست حتی یه نفر دیگه ... به خاطر اون بو و شرایط ... به اندازه یک اخم ساده ... یا گفتن کوچک ترین حرفی توی دلش ... حرمت مادربزرگ رو بشکنه ... حتی اگر دختر مادربزرگ باشه ... رفتم توی حمام ... و ملحفه و لباس ها رو شستم ...
نیمه شب بود ... دیگه قدرت خشک کردن و اتو کردن شون رو نداشتم ... هوا چندان سرد نبود ... اما از شدت خستگی زیاد لرز کردم ...
خاله بلافاصله تشت رو از دستم گرفت ... منم یه پتوی بزرگ پیچیدم دور خودم ... کنار حال، لوله شدم جلوی بخاری ... از شدت سرما ... فک و دندون هام محکم بهم می خورد ... حس می کردم استخوان هام از داخل داره ترک می خوره ...
3 ساعت بعد ... با صدای اذان صبح از خواب بیدار شدم ... دیدم خاله ... دو تا پتوی دیگه هم روم انداخته ... تا بالاخره لرزم قطع شده بود ...
خاله با یکی از نیروهای خدماتی بیمارستان هماهنگ کرده بود ... بنده خدا واقعا خانم با شخصیتی بود ... تا مادربزرگ تکان می خورد ... دلسوز و مهربان بهش می رسید ... توی بقیه کارها هم همین طور ... حتی کارهایی که باهاش هماهنگ نشده بود ...
با اومدن ایشون ... حس کردم بار سنگینی رو که اون مدت به دوش کشیده بودم ... سبک تر شده ... اما این حس خوشحالی ... زمان زیادی طول نکشید ...
با درخواست خاله ... پزشک مادربزرگ برای ویزیت می اومد خونه ... من اون روز هیچی ار حرف هاش نفهمیدم ... جملاتش پر از اصطلاح پزشکی بود ... فقط از حالت چهره خاله ... می فهمیدم اوضاع اصلا خوب نیست ...
بعد از گذشت ماه ها ... بدجور با مادربزرگ خو گرفته بودم ... خاله با همه تماس گرفت ...
بزرگ ترها ... هر کدوم سفری ... چند روزی اومدن مشهد دیدن بی بی ... دلشون می خواست بمونن ولی نمی شد... از همه بیشتر دایی محمد موند ... یه هفته ای رو پیش ما بود ... موقع خداحافظی ... خم شد پای مادربزرگ رو بوسید ... بی بی دیگه حس نداشت ...
با گریه از در خونه رفت ... رفتم بدرقه اش ... دستش رو گذاشت روی شونه ام ...
- خیلی مردی مهران ... خیلی ...
برگشتم داخل ... که بی بی با اون صدای آرام و لرزانش صدام کرد ...
- مهران ... بیا پسرم ...
- جونم بی بی جان ... چی کارم داری؟ ...
- کمد بزرگه توی اتاق ... یه جعبه توشه ... قدیمیه ... مال مادرم ... توش یه ساک کوچیک دستیه ...
رفتم سر جعبه ... اونقدر قدیمی بود که واقعا حس عجیبی به آدم دست می داد ... ساک رو آوردم ... درش رو که باز کردم بوی خاک فضا رو پر کرد ...
- این ساک پدربزرگت بود ... با همین ساک دستی می رفت جبهه ... شهید که شد این رو واسمون آوردن ... ولی نزاشتم احدی بهش دست بزنه ... همین طوری دست نخورده گذاشتمش کنار ...
آب دهنش به زحمت کمی گلوش رو تر کرد ...
- وصیتم رو خیلی وقته نوشتم ... لای قرآنه ... هر چی داشتم مال بچه هامه ... بچه هاشونم که از اونها ارث می برن ... اما این ساک، نه ... دلم می خواست دست کسی بدم که بیشتر قدرش رو بدونه ... این ارث، مال توئه ... علی الخصوص دفتر توش ...
تمام وجودم می لرزید ... ساکی که بیشتر از 20 سال درش بسته مونده بود ... رفتم دوباره وضو گرفتم ... وسایل شهید بود ...
♻️ادامه دارد..
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
❣¤.....قرار هرشب ما....¤❣
فرستادن پنج #صلوات📿
ب نیت سلامتی و تعجیل در
#فرج آقا امام زمان(عج) ❤️
هدیه به روح مطهر #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده🌷
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🍃🌷🍃🌺🍃🌷
🌷نماز شبو تو سه زمان می تونید بخونید:
1= بعد از نماز عشاء.
2= بعد از نیمه شب
3 =از صبح تا شب، به نیت قضا .
🌹 بهترین زمان برای خوندن #نماز_شب / یک ساعت قبل از اذان صبحه🌴
🌷.نتونستی بخونی، توی دو زمان دیگه بخون، ولی ترکش نکن . . 🌴
چه جوری نماز شب بخونیم؟
♦️4 تا دو رکعت به نیت نماز شب.
♦️ 2 رکعت به نیت نماز شفع
♦️ یک رکعت به نیت نماز وتر
➕ جمعا میشه 11 رکعت. .
❌ نماز شبو طولانی نخون،
💐بخصوص اگر نیمه شب می خوای بخونی.
اینجوری خسته میشی، اونوقت شیطون دیگه نمیذاره بخونی . .
🌷توی نماز شب، فقط #حمد بخون، سوره لازم نداره .
🌷قنوت نمی خواد بگیری
در قنوت #نماز_وتر هم لازم نیست به چهل تا مومن دعا کنی.
♦️ لازم نیست سیصد تا الهی العفو بگی،
🌹سه بار تسبیح گفتن کافیه🌹
✨ فضیلت نمازهای #شفع_و_وتر بیشتر از هشت رکعتیه که به نیت نماز شب خوانده میشه.
🌷می تونید فقط به نماز شفع و وتر اکتفا کنید و هشت رکعت نماز شبو نخونید
💐اگر وقت برای نماز شب، کم باشه می تونید فقط نماز وتر بخونید .🌴
🌷 لازم نیست یازده رکعت رو یه بار بخونی تا خسته بشی،
🌺بینشون فاصله بده. همانطور که پیامبر با فاصله نماز شب می خواند .
🌹مثلا دو رکعت ساعت 9 شب بخون، دو رکعت ساعت 9:30، دو رکعت ساعت 10، ...
.🌹با فاصله خواندن فضیلتش بیشتره 🌹
🌷اگر نتونستی بعد از نماز عشا، یا نیمه شب بخونی، از صبح تا شب، وقت داری قضاشو بخونی 🌴
🍃🌾 نماز نافله رو #بدون_مهر و بدون رکوع و سجود. و بدون قنوت،و حتی در حال راه رفتن میشه خوند .
♦️ اگر وقت نداشتی، قضای نماز شبت رو توی خیابون بخون، توی کلاس، توی محل کارت بخون. کافیه نیت کنی، حمدو بخونی، بعد با اشاره رکوع و سجودو بجا بیاری .
🌺 میگیم ما اینجوری به دلمون نمی چسبه...
❌ اینا وسوسه های شیطونه!!! ❌
🌹خدا قبول داره، اونوقت شیطون نمیذاره . هر جور تونستی #نماز_شبتو بخون، خدا زود راضی میشه .
♦️فعلا نماز شبتونو به همین آسونی شروع کنید #بعدا_قلبمون_خودش_می خواد...........
❌ولی ترکش نکن
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯