eitaa logo
شهید محمدرضا تورجی زاده
2.1هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.7هزار ویدیو
83 فایل
بِه سنـگر مجازے شَهید🕊 #مُحَمَّدرضا_تورجے_زادھ🕊 خُوش آمَدید 💚شهـید💚دعوتت کرده دست دوستے دراز ڪرده‌ بـہ سویتــــ همراهے با شهـید سخت نیستـ یا علے ڪہ بگویـے  خودش دستتـــ را میگیرد تبادل_مذهبی_شهدایی👈 @Mahrastegar مدیــریت کـانال👇 @Hamid_barzkar
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه شهرستان بود. انگار از استان‌های جنوبی آمده بود و حسابی لهجه غلیظ داشت و کمتر با کسی همکلام ‌میشد. آرام می‌آمد و آرام می‌رفت. وقت و که می‌شد گوشه‌ای می‌نشست و به بقیه نگاه می‌کرد. غذایش را نصفه می‌خورد و نیمه دیگرش را دست نخورده در سفره می ‌گذاشت برای بچه‌های کرمانشاهی که می‌توانسنتد روزه بگیرند تا سحر چیزی برای خوردن داشته باشند. یک روز کتاب قرآنی که همواره به همره داشت اتفاقی دست ما افتاد ، کاغذی وسطش بود، بَر روی آن نوشته شده بود: " خدایا من که مسافرم، مسافر راه نجات خاک تو خودت روزه را بر مسافر واجب نکردی، دلم سخت برای روزه گرفتن تنگ می‌شود. تنها می‌توانم غذایم را با همرزمانم تقسیم کنم. در ثوابشان شریکم کن اگر شدم..." @ShahidToorajii
کاش می‌شد فاصله را کم کنیم، فاصله‌ی #دل‌هایمان را تا شما... مسافتی که #عشق، مقیاس آن باشد نه چیز دیگر... #مردان_بی_ادعا #گاهی_نگاهی @ShahidToorajii
خود را مسافـر آسمان ڪردند ! تا گذرگاه بودن دنیا را اثبات ڪنند ... #مردان_بی_ادعا #دفاع_مقدس @ShahidToorajii
شما را باید بلند دوست داشت مثل کــوه ؛ کوه هایـی کہ برفِ نوکِ قله‌شان را هیچ آفتابی آب نمی‌ڪند ... #مردان_بی_ادعا @ShahidToorajii
📜 مظلومانه ترین وصیت برایم فقط یک بوق بزنید . همین (صدیقی)🌹🌹   شهید محمود شهیان زاده (صدیقی) در عملیات بدر و در اسفند ماه ۶۳ آسمانی شد و مزار ایشان در گلزار شهدای شهید آباد دزفول زیارتگاه عاشقان است.❤️🌹 ✍ از منطقه که برمی گشتیم ، معمولاً هر بار منزل یکی از دوستان دور هم جمع می شدیم و همان جمع های دوستانه ای را که در جبهه های نبرد داشتیم ، دوباره تشکیل می دادیم. آن شب هم مثل شب های قبل در منزل یکی از دوستان دور هم بودیم و از هر دری سخنی می راندیم. خیلی از بچه ها بودند شهید پوررکنی ، شهید نجف آبادی و خیلی های دیگر. در این بین محمود آرام سرش را بالا آورد و گفت : «بچه ها ! من این بار که بروم دیگر بر نمی گردم» . این حرف را که گفت ، باز هم شوخی کردن بچه ها گل کرد. اما محمود خیلی جدّی دوباره گفت : « بچه ها ! حرفی دارم ! می بینید امروز چقدر با هم دوست و صمیمی هستید؟ سعی کنید همیشه این دوستی و صمیمیت را حفظ کنید.» می دانم این بار که رفتم دیگر برنمی گردم . اما می خواهم بگویم بعد از شهادتم شما هفته اول و دوم بر مزارم می آیید و دیگر پیدایتان نمی شود تا چهلم . بعد از آن هم می روید و تا سالگرد شهادتم دیگر سراغی از من نمی گیرید و بعد از سالگرد هم دیگر مرا فراموش می کنید. محمود نفس عمیقی کشید و گفت : «تمام اینها را می بخشم» اما سفارشی دارم.   « وقتی آن روز فرا رسید و شما از یاد بردید که حوالی شهیدآباد هم رفیقی دارید. هر گاه که خواستید از جاده روبروی گلزار رد شوید و بروید کت برای شنا ، از همانجا و از توی ماشین دستی بلند کنید و برایم فقط یک بوق بزنید. همین. من آن بوق را بجای فاتحه از شما قبول می کنم. »   محمود حرفش را زد و سکوت مجلس ما را فرا گرفت. 🌹 📿  ┄┅═══✼ @ShahidToorajii ✼═══┅┄
پشت این لبخنـدها اندوه مانـد بارش باران ما انبــــوه مانــد همچنان پروانه ها رفتیـــــد آه بر دلِ ما داغتان چون کوه مانـد ... #مردان_بی_ادعا 🕊 🌸🍃 روزتون شهدایی ✿[ @ShahidToorajii ]✿      ═══✼✼═══
گردِ هم آمده بودند این خوبانِ آسمانی و #شهادت را انتظار می‌کشیدند. #مردان_بی_ادعا #دفاع_مقدس #شادی_روحشان_صلوات ✿[ @ShahidToorajii ]✿ 
هم در طهارت ظاهر و هم در صفـای باطـن ؛ یکه‌تاز میدانِ مجاهده و مراقبه بودند به یاد شهیدان : حبیب سیاوش ، مسلم دهقان محمدکاظم دیده‌ور ، نگهدار جوکار 🌷 ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯