بسماللهالرحـمنالرحیـم
🌱⚘️ختم فاتحه ⚘️🌱
🥀هدیه نثار شادی امامان و معصومین علیهم السلام
⚘️شادی ارواح طیبه شهدا ، امام شهدا ، شهدای 8 سال دفاع مقدس ،
🌹 شهدای هسته ای کشورمون ،
شهدای شهر و دیارمون ،
🍀 #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده 🍀
🥀شادی روح اموات جمع رحمه الله من یقرا فاتحه مع الصلوات
#اللهم_صل_علی_محمدوآل_محمد
💚💫سلام امام زمانم
💚💫سَلامٌ عَلَی آلِ یس
💚💫شما نـقطهی پایانِ
💚💫اضـطرابِ یه عالمی
💚💫آقایِ غایـب از نظرِ
💚💫نشـستـــه بَـر دل
💚💫 اللهُمّ
💚💫عَجّلْ
💚💫لِوَلیّکَ
💚💫الفَرجْ
💚💫الساعه
💚💫اللَّهُمَّ صَلِّ
💚💫عَلَى مُحَمَّدٍ
💚💫وآلِ مُحَمَّدٍ
💚💫وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫*برای روزهای انتظارمان می خوانیم:*
🔹️*📖👈🏻 دعای غریق، دعای تثبیت ایمان دراخرالزمان👇🏻👇🏻*
*يا اللّٰهُ یا رَحْمَانُ یا رَحیم،يَا مُقَلِّبَ القُلُوب ثَبِّتْ قَلبی عَلی دینِک*
*إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً*
💢*📖👈🏻دعایی که در زمان غیبت باید هر روز خوانده شود👇🏻👇🏻*
*▫️اللَّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّك*
*▫️اللَّهُمَّ عَرِّفْنی رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَك*
*▫️اللَّهُمَّ عَرِّفْنی حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دینی*
🔻*📖👈🏻 توسل به امام زمان(عج)؛👇🏻👇🏻*
*يا وَصِيَّ الْحَسَن وَ الْخَلَفَ الْحُجَّهَ أَيُّهَا الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِيُّ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّه، يَا حُجَّهَ اللَّهِ عَلَي خَلْقِه يَا سَيِّدَنا وَمَولانا،*
*إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِكَ إلَي اللَّه و قَدَّمْنَاكَ بَيْنَ يَدَیْ حَاجَاتِنا،یا وَجِيهاً عِنْدَاللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَاللَّه*
*🌀به امید آنکه امروز را آنگونه بگذرانیم که شایسته ی نام "منتظر مهدی(عج)" باشیم🌀*
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
شهید مدافع حرم 🌷🌷«مهدی عزیزی» 🌷🌷
متولد اول مهرماه سال 61 بود که داوطلبانه عازم سوریه شد و در یازدهم مردادماه سال 92 در دفاع از حرم حضرت زینب (س) و مقابله با نیروهای تروریست تکفیری در سوریه به فیض شهادت نائل شد.
🔸 مادر شهید می گوید: مهدی با تولدش برکت را به خانه ما آورد و تحول بزرگی در زندگی ما و دیگر اقوام ایجاد کرد.
از بچگی فردی خاص بود و هیچ وقت گریه نمیکرد، طوری بود که من گمان کردم مشکلی دارد که گریه نمیکند اما دیدم نه، او فقط لبخند میزند. خیلی زود راه افتاد.
✨ اولین کلامی که به زبان آورد «شهیدم من» بود طوری که مادربزرگش تعجب میکرد که زبانش با این کلمه باز شده است.
#شهید #شهید_مدافع_حرم
#شهید_مهدی_عزیزی 🤍
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
شهید محمدرضا تورجی زاده
شهید مدافع حرم 🌷🌷«مهدی عزیزی» 🌷🌷 متولد اول مهرماه سال 61 بود که داوطلبانه عازم سوریه شد و در یازدهم
روز جمعه متعلق به حضرت مهدی عج
روزیمون شد میزبان شهید #مهدی_عزیزی هم نام آقا مهدی موعود باشیم. 💚
دست توسل میزنیم محضر هر دو عزیز کردهی خدا 😊 به جهت رفع گرفتاری گرفتاران و بیماران و مضطران
شهید محمدرضا تورجی زاده
🀄️ کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت 📨 #قسمت_چهلم آن زمان تلگرام و شبكه هاي اجتماعي نبود. لذا از پيامك بيشتر
کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
📨 #قسمت_چهل_ویکم
اما مربيان خواهر، كار اردو را پيگيري ميكنند، فقط برنامه تغذيه و توزيع غذا با شماست. در ضمن از سربازها استفاده نكن.
من سه وعده در روز با ماشين حامل غذا به محل اردو ميرفتم و غذا را ميكشيدم و روي ميز ميچيدم و با هيچكس حرفي نميزدم.
شب اول، يكي از دختراني كه در اردو بود، ديرتر از بقيه آمد و وقتي احساس كرد كه اطرافش خلوت است، خيلي گرم شروع به سلام و احوال پرسي كرد. من سرم پايين بود و فقط جواب سلام را دادم.
روز بعد دوباره با خنده و عشوه به سراغ من آمد و قبل از اينكه با ظروف غذا از محوطه اردوگاه خارج شوم، مطلب ديگري گفت و
خنديد و حرف هايي زد که... من هيچ عكسالعملي نشان ندادم.
خلاصه هربار كه به اين اردوگاه مي آمدم، با برخورد شيطاني اين دختر جوان روبرو بودم. اما خدا توفيق داد که واکنشي نشان ندادم.
در بررسي اعمال، وقتي به اين اردو رسيديم، جوان پشت ميز به من گفت: اگر در مكر و حيله آن زن گرفتار ميشدي، به جز آبرو، كار
و حتي خانواده ات را از دست ميدادي! برخي گناهان، اثر نامطلوب اينگونه در زندگي روزمره دارد.
يكي از دوستان همكارم، فرزند شهيد بود. خيلي با هم رفيق بوديم و شوخي ميكرديم. يكبار دوست ديگر ما، به شوخي به من گفت: تو بايد بروي با مادر فلانی ازدواج كني تا با هم فاميل شويد. اگه ازدواج كنيد فلاني هم پسرت ميشود! از آن روز به بعد، سر شوخي ما باز شد. اين رفيق را پسرم صدا ميكردم و... هر زمان به منزل دوستم ميرفتيم و مادر اين بنده خدا را ميديديم، ناخودآگاه ميخنديديم.
در آن وادي وانفسا، پدر همين رفيق من در مقابلم قرار گرفت.
همان شهيدي كه ما در مورد همسرش شوخي ميكرديم.
ايشان با ناراحتي گفت: چه حقي داشتيد در مورد يك زن نامحرم و يك انسان اينطور شوخي كنيد؟
ادامه دارد ...
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯