eitaa logo
شهید محمدرضا تورجی زاده
1.6هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.2هزار ویدیو
72 فایل
بِه سنـگر مجازے شَهید🕊 #مُحَمَّدرضا_تورجے_زادھ🕊 خُوش آمَدید 💚شهـید💚دعوتت کرده دست دوستے دراز ڪرده‌ بـہ سویتــــ همراهے با شهـید سخت نیستـ یا علے ڪہ بگویـے  خودش دستتـــ را میگیرد تبادل_مذهبی_شهدایی👈 @Mahrastegar مدیــریت کـانال👇 @Hamid_barzkar
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی چیست به جز لحظه ی خندیدن تو صبح یعنی که چراغانی ام از ،لبخندت! #معصومه_صابر ✍ #شهید_هادی_شجاع ❤️ -------------------------------- @ShahidToorajii
عشـــ🕊💞🕊ـــق یعنـی ایـن... جعبه شیرینـی را گرفتـم جلوش یڪـی برداشت و گفت... 🌷 شهید آسد مرتضـی آوینی 🌷 عڪـس باز شود ...☝️☝️ 🌷 @ShahidToorajii
نتوانم به تو پيوستن و ني از تو گسستن نه ز بند تو رهايي نه كنار تو نشستن #شفیعی_کدکنی ✍ ---------------------------------- 🆔 @ShahidToorajii
#بدون_تعارف جانباز ۷۰ درصد شیمیایی که پدر , مادر و دوبرادرشان#شهید شدند و#پسرش هم #مدافع_حرم است مدیون شماییم #مرد_بی_ادعا @ShahidToorajii
🌹 « خداونـدا ... تو خود می‌دانی ڪہ بهتریـن لحظـه زندگـی‌ام زمانی خواهد بود کہ خونِ بدنم ❣ به محاسنم خضاب گردد و جانم را در راه اعتـلای دین💫 تـو تقدیـم ڪنم » خوشا به حالت شهیـد چه زود حاجـت روا شـدی برای ما جاماندگان هم دعایی کن ... 😔 @ShahidToorajii
#ڪلام_شهید من از این دنیـا ... با همه زیبایی‌هایش می‌روم و همه آرزوهایم را رها می‌کنم اما به ولایت وحقانیت علی‌ابن‌ابیطالب(؏) و خداوندی خدا یقه‌تان را می‌گیرم اگر امام خامنه‌ای را تنها بگذارید خواهش آخر من این است که سلام مرا به امام خامنه‌ای برسانید و بگویید اگر دوباره زنده شوم از تکه‌تکه شدن در راه تو ابایی ندارم. #شهیدجاویدالاثر_محمدامین_کریمیان #سالروز_شهادت
🍃❤️ •| #شهید_حاج_حسین_خرازی برای اینڪه معشــوقت را همیشه در ڪنارت احساس ڪنـی باید دائما به یـادش باشی با صلــوات با استغفـار و.. فاذڪرونی اذڪرڪم و اشڪروا لی ولا تڪفـرون.. •| #سوره_بقـره_12 🌷 @ShahidToorajii
🌷 🌺هنگامی که خبر شهات علیرضا ناهیدی را آوردند، مادر محسن شروع کرد به گریه کردن، محسن به او گفت: "شهادت افتخار است و منتظر باش که یک روز هم خبر شهادت مرا بشنوی…" وقتی مادر در جوابش گفت «انشاءالله پیروز می‌شوید.» 💖محسن پاسخ داد: ما خدمت می‌کنیم تا آنجا که زنده‌ایم و تا خدا بخواهد و سرانجام شهید می‌شویم. هرگاه از او سؤال می‌شد که در جبهه چه می‌کند، می‌خندید و می‌گفت: 🌺"اگر خدا قبول کند، یک رزمنده هستم. مادر آنجا کاری انجام نمی‌دهیم که قابل توجه باشد." محسن نیز یکی از فرماندهانی بود که تنها پس از شهادتش، خانواده‌اش متوجه شدند 💖که فرمانده تیپ بوده است. چند روز پس از اینکه فرماندهان تیپ ذوالفقار توسط نیروهای مزدور کمین خوردند، «محسن نورانی» و «محمدتقی پکوک» به شهادت رسیدند. 🌹 روحش شـاد یـادش گرامـی 🌷 @ShahidToorajii
خواهش آخرمن اینست که سلام مرا به #امام_خامنه ای برسانیدوبگوییداگردوباره زنده شوم ازتکه تکه شدن درراه شما ابایی ندارم. #وصیت‌شهیدنخبه‌مدافع‌حرم #حجت_الاسلام_محمدامین_کریمیان 🌺| @shahidToorajii
صبــح است غزل بار کنم نوش کنیم؟ یا چای بیاورم بنان گوش کنیم؟ #حمیده_مهاجری ✍ #رزمنده_های_خمینی ❤️ ---------------------------------- @ShahidToorajii
🌹 فقط دم زدن از #شهدا افتخار نیست، باید زندگیمان، حرفمان، نگاهمان، لقمه هایمان، رفاقتمان بوی #شهدا را بدهد. 🕊 شهیدانه زندگی ڪنیم 🕊 @ShahidToorajii
💠شهیدی که بعد از شهادت،برگه امتحانی دخترش را امضا کرد! 🌷🍃 به نقل از دختر شهید: «یک هفته از شهادت پدرم گذشته بود، در زادگاه پدرم، شهر خوانسار، برای او مراسم ختم گرفته بودند. بنابراین مادر و برادرم هم در خانه نبودند و من باید به مدرسه می رفتم. 🌷🍃وقتی وارد مدرسه شدم، دیدم که برای تجلیل از پدرم مراسم تدارک دیده اند، پس از مراسم راهی کلاس شدم، خانم ناظم از راه رسید و برنامه امتحانی ثلث دوم را به من داد، در غیاب من همه بچه ها برنامه امتحانی شان را گرفته بودند و فقط من مانده بودم. 🌷🍃 ناظم از من خواست که حتما اولیایم آن را امضا کنند و فردا ببرم. به فکر فرورفتم که چه کسی آن را برایم امضا کند؟ 🌷🍃 نسبت به درس و مدسه ام بسیار حساس بودم و رفتن پدر و نبود مادر در خانه مرا حساس تر کرده بود. وقتی به خانه رسیدم چیزی خوردم و خوابم برد... در خواب پدر را دیدم که از بیرون آمده و مثل همیشه با ما بازی می کرد و ما هم از سر و کولش بالا می رفتیم. پرسیدم آقاجون ناهار خوردید؟ گفت: نه نخوردم. 🌷🍃به آشپزخانه رفتم تا برای پدر غذا بیاورم، پدر گفت: زهرا برنامه ات را بیاور امضا کنم. گفتم آقاجون کدام برنامه؟ گفت: همان برنامه ای که امروز در مدرسه دادند. رفتم و برنامه امتحانی ام را آوردم اما هرچه دنبال خودکار آبی گشتم پیدا نشد. می دانستم که پدر هیچگاه با خودکار قرمز امضا نمی کند، بالاخره خودکار آبی ام را پیدا کردم و به پدر دادم و رفتم آشپزخانه. اما وقتی برگشتم پدرم را ندیدم، نگران به سمت حیاط دویدم دیدم باغچه را بیل می زند. 🌷🍃 آخر دم عید بود و بایستی باغچه صفایی پیدا می کرد، پدر هم که عاشق گل و گیاه بود.برگشتم تا غذا را به حیاط بیاورم ولی پدر را ندیدم . این بار هراسان و گریان به دنبال او دویدم اما دیگر پیدایش نکردم ناگهان از خواب پریدم... 🌷🍃صبح شد، موقع رفتن به مدرسه با عجله وسایلم را آماده می کردم، ناگهان چشمم به برنامه امتحانی ام افتاد که با خودکار قرمز امضا شده بود! وقتی به خواهرم نشان دادم حدس زد که شاید داداشم آن را امضا کرده باشد ولی یادم افتاد که برادرم در خانه نبود. 🌷🍃خواب دیشب برایم تداعی شد، با تعجب ماجرا را برای خواهرم تعریف کردم. پدر در قسمت ملاحظات برنامه نوشته بود: «اینجانب رضایت دارم، سید مجتبی صالحی» و امضاء کرده بود. 🌷🍃در مدرسه ماجرا را برای دوستم تعریف کردم، دوستم هم به من اطمینان داد که واقعیت دارد. او ماجرا را برای خانم ناظم تعریف کرد و گفت: که این اتفاق برای شهید صالحی افتاده، یعنی اسمی از من و پدر من به میان نیامد. 🌷🍃مادر، شهید را به حضرت زهرا سلام الله علیها قسم می دهد که با برخورد مردم که دم در می آیند و از امضای نامه می پرسند چه بکند؟ شهید می گوید: «سادات (اسم همسر شهید) تو هم شک داری؟» با گریه می گوید نه، او ادامه می دهد: «اگر کسی شک دارد بگو تا روز قیامت در آن باقی بماند تا همه حقایق آشکار شود. 🌷🍃همان موقع برنامه را به آیت الله خزعلی می دهند تا برای تعیین صحت و سقم آن پیش علمای دیگر ببرد. علمای آن زمان صحت ماجرا را تایید می کنند و برنامه به رویت حضرت امام(ره) نیز می رسد. 🌷🍃اداره آگاهی تهران نیز پس از بررسی اعلام می کند امضا مربوط به "خود شهید مجتبی صالحی" است، اما جوهر خودکاری که امضا را زده شبیه هیچ خودکار یا خودنویسی نمی باشد. با تایید مطلب، امروزه مردم با رفتن به موزه شهدا و دیدن آن نامه، شهید را می شناسند و به یکدیگر معرفی می کنند.. 📚به نقل از تبیان باشگاه خبرنگاران جوان @ShahidToorajii