🔴 اطلاعیه
💐 باسمه تعالی
🔻امام جواد(عليه السلام) فرمودند:
🔹مَن زارَ قَبرَ عَمَّتي بِقُمَّ ، فَلَهُ الجَنَّةُ
🔸هر كس قبر عمّه ام(حضرت معصومه سلام الله علیها) را در قم زيارت كند ، بهشت پاداش او است.
سفر زیارتی آقا علی عباس و جمکران
🏴ویژه نیمه شعبان مصادف با ولادت حضرت مهدی (عج)
🗓 زمان حرکت: چهارشنبه ۹۷/۰۲/۱۲
(یکـروزه)
مهلت ثبت نام تا پنج شنبه ۹۶/۰۲/۰۶
1⃣ ارتباط با #خادم_کانال:
🆔👉 @hamid_barzkar
__
🆔👉 @ShahidToorajii
⬆️لطفاًدرثوابِ نشرپیام، شریک شوید
التماس دعا
درضمن دوستان توجه داشته باشید 110 دستگاه اتوبوس اعزام خواهند شد
✍ #وصیت_نامہ_شهدا
🌿 #امام_زمان
🌸 دل هایتان را بیشتر خالص ڪنید
تا فرج امام زمان (عج) ، نزدیڪ تر
شود .
🌹 #شهید_اصغر_باوفا
ایتا👎👎👎
https://eitaa.com/ShahidToorajii
حضرت امام جواد عليه السلام فرمودند:👇
⚜سه چيز، سبب رسيدن به رضوان خداي متعال مي باشد:
🔹نسبت به گناهان و خطاها، زياد استغفار و اظهار ندامت كردن
🔹اهل تواضع كردن و فروتن بودن
🔹صدقه و كارهاي خير بسيار انجام دادن
📚کتاب كشف الغمّة، جلد ۲ صفحه ۳۴۹
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ایتا👎👎👎
https://eitaa.com/ShahidToorajii
همسر #شهید_مدافع_حرم #فاطمیون « #احمدحسین_بخشی» دلتنگیهای دخترش را چنین روایت میکند:
خیلی وقتها دلتنگ پدرش میشود و میگوید: «مامان! بابایم کجاست؟» من میگویم: «بابا رفته پیش خدا» میپرسد: «کی برمیگردد؟» و من میگویم: «بابا دیگر برنمیگردد»
سؤال زیاد دارد و خیلی دلتنگ او میشود. یک شب یادم هست از خانه یکی از بستگان به منزل آمدیم و محمد حسین در بغل من بود که باز سمیرا شروع کرد به بهانه گرفتن میگفت: «مامان! کسی نیست من را بغل کند.»
من او را هم در بغل گرفتم تا هر دو را نوازش کنم اما سمیرا آرام نشد، سراغ پدرش را میگرفت. عکس پدرش را بهناچار مقابلش گذاشتم تا کمی آرام شود.
او عکس پدر را گرفت و شروع کرد به گریه کردن. من از گریههای او فیلم میگرفتم و خودم هم همزمان اشک میریختم....
#این_لحظه_چند
#عشق_قیمت_نداره
همسر #شهید_مدافع_حرم #فاطمیون « #احمدحسین_بخشی» دلتنگیهای دخترش را چنین روایت میکند:
خیلی وقتها دلتنگ پدرش میشود و میگوید: «مامان! بابایم کجاست؟» من میگویم: «بابا رفته پیش خدا» میپرسد: «کی برمیگردد؟» و من میگویم: «بابا دیگر برنمیگردد»
سؤال زیاد دارد و خیلی دلتنگ او میشود. یک شب یادم هست از خانه یکی از بستگان به منزل آمدیم و محمد حسین در بغل من بود که باز سمیرا شروع کرد به بهانه گرفتن میگفت: «مامان! کسی نیست من را بغل کند.»
من او را هم در بغل گرفتم تا هر دو را نوازش کنم اما سمیرا آرام نشد، سراغ پدرش را میگرفت. عکس پدرش را بهناچار مقابلش گذاشتم تا کمی آرام شود.
او عکس پدر را گرفت و شروع کرد به گریه کردن. من از گریههای او فیلم میگرفتم و خودم هم همزمان اشک میریختم....
#این_لحظه_چند
#عشق_قیمت_نداره
ایتا👎👎👎
https://eitaa.com/ShahidToorajii