eitaa logo
📗🇮🇷یازهراس♡شهیدتورجی زاده🇵🇸📗
3هزار دنبال‌کننده
19.5هزار عکس
9.3هزار ویدیو
222 فایل
#یازهــرا «س»💚 شهـــــ⚘ــــــیدزهرایی محمدرضا تورجی زاده🌷 📖ولادت:۱۳۴۳/۴/۲۳ 📕شهادت:۱۳۶۶/۲/۵ 🕯مزار:گلستان شهدای اصفهان 🆔️خادم شهید⚘ @s_hadi40 ♻️خادم تبادل🗨 ↙ @AA_FB_1357 #ثواب_کانال_تقدیم_حضرت_زهرا_س♡✅
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹یادی کنیم از شهدایی که همراه شهید حاج قاسم سلیمانی بودند ♦️شهید حسین پورجعفری متولد سال 1345 در کرمان است.این شهید بزرگوار از دوران دفاع مقدس همراه سردار سلیمانی بوده است و در سال 76 با سردار سلیمانی وارد نیروی قدس سپاه شد و در سال‌های اخیر نیز دستیار ویژه شهید سلیمانی بوده است. از شهید پورجعفری دو دختر و دو پسر به‌یادگار مانده است ♦️شهید دیگر همراه حاج قاسم سلیمانی شهید هادی طارمی از نیروهای محافظ سردار سلیمانی بوده است. شهید طارمی متولد سال 1358 و اصالتاً اهل زنجان بوده است. وی در بسیاری از مأموریت‌های خطیر همراه سردار سلیمانی بود تا اینکه در 13 دی‌ماه در حمله پهپاد آمریکایی همراه سردار سلیمانی به شهادت رسید. ♦️یکی دیگر از شهدای همراه سردار سلیمانی شهید شهرود مظفری‌نیا است.وی اصالتاً اهل کهک استان قم بوده و او نیز از نیروهای کادر حفاظت سردار سلیمانی بوده است. شهید مظفری‌نیا در سال 1357 در تهران متولد شده و از وی دو فرزند دختر به‌یادگار مانده است ♦️چهارمین شهید ایرانی این حادثه شهید وحید زمانیان است.این شهید متولد سال 1371 و اهل شهر ری تهران و از نیروهای حفاظت سردار سلیمانی بود 🕊شادی روح بلندشان صلوات •┈••✾••┈• 🔗@shahidtoraji213 •┈┈••🇮🇷••┈┈•
عکسهایی ازمزارشهدا مدافع حرم 👇👇👇
سلام حسین اقا😭😭😭❤️
خطاطی صلواتی🌹 هم اکنون کنارمزار یادبود ابراهیم هادی.
. ♻️ آقای روحانی! حاج قاسم را تحریف نکنید 🔰 حمید رسایی: در آستانه سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی، حسن روحانی در قالب تعریف از این شهید با نماد مقاومت و ایثار، سعی کرد تا ایشان را مصادره به مطلوب کند و در مسیر غلطش از آن سردار ابدی بهره‌برداری کند. تعریف روحانی از سردار شهید چنین است: "شهید سلیمانی به معنی واقعی کلمه، بود؛ نه این جناح بود نه آن جناح. او نه دنبال مقام بود و نه موقعیت. هیچ موقع ندیدم شهید سلیمانی به سمت این جناح یا آن جناح برود. روشن است که روحانی با این جملات به دنبال تجلیل از حاج قاسم نبوده و نیست بلکه او می‌خواهد این شهید را برای شعار رنگ باخته خود خرج کند. اعتدال از نگاه روحانی یعنی کوتاه آمدن از مبانی و اصول انقلاب، یعنی خوش و بش با دشمن، یعنی توافق بد بهتر از عدم توافق با دشمن و اعتدال یعنی برجام! واقعا حاج قاسم چنین بود؟ او که برجام را سه ضلعی و ولایت را هدف نهایی آن می‌دید. او که بزک کردن دشمن را بزرکترین خطر می‌دید. او که ذره‌ای تمایل به دشمن نشان نداد. بدن اربا اربای و قطعه قطعه او گواه این تفاوت است که او اعتقادی به اعتدال شما نداشت. پاسخ سال گذشته امام خامنه‌ای به تحریف امسال حسن روحانی اما در نوع خود جالب است. رهبر انقلاب سال گذشته فرمودند: شهید حاج قاسم سلیمانی اهل حزب و جناح و مانند اینها نبود، لکن به شدّت انقلابی بود. انقلاب و انقلابیگری خطّ قرمزِ قطعیِ او بود؛ این را بعضی‌ها سعی نکنند کم‌رنگ کنند، این واقعیّتِ او است؛ ذوب در انقلاب بود، انقلابیگری خطّ قرمز او بود. در این عوالم تقسیم به احزاب گوناگون و اسم‌های مختلف و جناح‌های مختلف و مانند اینها نبود امّا در عالَم انقلابیگری چرا، به شدّت پایبند به انقلاب، پایبند به خطّ مبارک و نورانیِ امام راحل (رضوان الله علیه) بود. (۱۳ دی ۹۸) آقای روحانی! حاج قاسم را تحریف نکنید. ╭━━⊰❀🌹❀⊱━━╮ @shahidtoraji213 ╰━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╯
🔴ماجراجویی ترامپ کار دستش خواهد داد تحرکات این روزهای ارتش تروریستی آمریکا در منطقه و جهان نشان از دست و پا زدن ترامپ برای حفظ قدرت از دست رفته است، اما نمی‌داند که این قدرت، پوشالی بوده و صرفا توسط هالیوود ساخته و پرداخته شده است. فضای حاکم بر منطقه آبستن حوادثی است که جمهوری اسلامی به دقت در حال رصد تحرکات دشمنان مردم ایران است. اینکه دشمن چه سناریویی در سر دارد که بخواهد عمدا خودزنی کند یا نکند هنوز هم تحلیل است، اما بسیار روشن است که پاسخ جمهوری اسلامی بسیار کوبنده خواهد بود. اینکه امشب یا فردا شب اتفاقی بیفتد یا نیفتد همچنان‌ در میدان تحلیل و گذاره های فرضی و شرایط منطقه است، اما حتما شهید فخری زاده و مهمتر آمریکا از منطقه و سپس انتقام از عاملان ترور حاج قاسم اتفاق خواهد افتاد. اینکه کجا و چگونگه خواهد بود، نزد فرماندهان عالی رتبه کشور محفوظ است. اما اگه بخوایم با زبون خودمونی بگیم باید گفت 👇 کاش آن شخص بخوابد و صبح جمعه بیدار شود و ببیند، عه زدیم و دیگه نتونه جلوگیری کنه ╭━━⊰❀🌹❀⊱━━╮ @shahidtoraji213 ╰━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╯
گلزارشهدا تهران🍀🍀🌹🌹 کنارمزاریادبود 😭😭😭🥀 🌹🌹👇👇👇👇🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗓5⃣ 🌷خداوندا ! مرا پاکیزه بپذیر... 📜 💔 🔗@shahidtoraji213 •┈┈••🇮🇷••┈┈•
سالگرد همه به عشق سردار
💖🕊 صلوات خاصه امام رضا علیه السلام: اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃 🔗@shahidtoraji213 •┈┈••🇮🇷••┈┈•
🏴 انا لله و انا الیه راجعون لحظاتی پیش روح بلند و ملکوتی فقیه انقلابی فیلسوف مجاهد، عمار رهبر، حضرت آیت الله علامه محمدتقی به ملکوت اعلی پیوست. رحلت این عالم ربانی را به حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف و نایب بر حق ایشان مقام معظم رهبری و عموم ارادتمندان به ایشان تسلیت عرض می‌کنیم
شهیدمحمدرضا تورجی زاده قسمت۱۳🌸والفجر یک راوی:(نوار مصاحبه شهید تورجی و خاطرات دوستان) اوایل فروردین 1362 در کنار برادر هدایت بودم. حرفهایش عجیب بود. میگفت: دیگر تحمل ندارم. دنیا برایم خیلی کوچک شده! دیگر طاقت ماندن ندارم. مثل انسانی شده ام که نمیتواند نَفس بکشد. میخواهم داد بزنم! میخواهم پرواز کنم! من هم باتعجب گوش میکردم. روحیاتش خیلی عوض شده بود. همان روز خبر رسید که عملیات دیگری در راه است. خودروهای نظامی بچه ها را به سوی منطقه ي شمالي فکه منتقل کردند. رنگ چهره برادر هدایت تغییر کرده بود. گویی مسافری بود که آخرین لحظات سفر را طی میکند. چادرها برپا شد. قرار بود گردان چند روزی در آنجا مستقر باشد. برادر هدايت آمد در جمع بچه ها. خیلی مؤدب صحبت کرد. پیشنهاد کرد در همینجا مسجدی برپا کنیم. چهار نفر به نامهای برادران فیضی، انصاری، رضایت و بت شکن بلند شدند. آنها به همراه برادر هدایت پیگیر شدند و مسجد گردان راه افتاد. )شهید تورجی در نوار مکثی کرد وگفت: همه این پنج نفر شهیدشده اند( خاک سرزمین فکه گریه ها و ناله های جانسوز آنها را به یاد دارد. چه حالی داشتند. چگونه خدا را صدا میزدند. سجده های طولانی آنها را در نیمه شبها فراموش نمیکنم. سه روز مانده بود به آغاز عملیات والفجریک. از طرف فرماندهی گردان کلیه بچه ها را جمع کردند. پس از سخنرانی همه نیروهای گروهانها را جابه جا کردند. گفتند: باید برای عملیات نیروهای باتجربه وکم تجربه ترکیب شوند. برادر هدایت به گروهان عمار منتقل شد. محل استقرار آنها از گروهان ما یعنی ابوذر جدا شد. فاصله ما از هم زیاد بود. اما دلهای ما به هم نزدیک. از فرمانده اجازه میگرفتم. هر روز مسافت طولانی را با پای پیاده میرفتم. به قصد دیدن او. نگاه او دریایی بود از معرفت. لبخند او روحیه من را تغییر میداد. عصر روز بیستم فروردین بود. فرمانده ما اعلام کرد: امشب ساعت ده عملیات آغاز میشود. همان روز به دیدن برادر هدایت رفتم. همدیگر را در آغوش گرفتیم. بوی عطر خاصی میداد. چنین بویی به مشامم نخورده بود! چهرهاش برافروخته بود. همینطور در آغوش هم بودیم. من مطمئن شدم که این آخرین دیدار ماست! ساعت ده شب حرکت نیروها آغاز شد. ترس عجیبی داشتم. رنگم پریده بود. اولین باری بود که به طور مستقیم به خط دشمن حمله میکردیم. به ما گفته بودند: اگر دوستان شما هم روی زمین افتادند معطل نشوید. باید جلو بروید و کانالهای روبرو را تصرف کنید. حالت بدی بود. صدای تیراندازی و شلیک منور قطع نمیشد. گویی عراقیها میدانستند ما از کجا حرکت میکنیم. گروهان یاسر جلوتر از ما حرکت کرد. گروهان ما هم پشت سر آنها به راه افتاد. صدای شلیک تیربار عراقیها لحظه ای قطع نمیشد. بچه ها همینطور روی زمین می افتادند. صدای ناله ها همینطور زیاد میشد. در تاریکی شب چندین بار از روی بدن دوستانمان عبور کردیم! مشغول دویدن بودیم. برای لحظه َ ای تعجب کردم! من به سر ستون رسیده بودم. فقط سه نفر قبل از من بودند! این یعنی همه بچه های گروهان یاسر... هر لحظه منتظر گلولهای بودم. ترس بر من غلبه کرده بود. یکدفعه به یاد برادر هدایت افتادم. توصیه کرده بود هر وقت در این حالت قرار گرفتی آیه سکینه را بخوان. بسیار به انسان آرامش می ُ دهد. من هم شروع کردم: هوالذی انزل السکینه فی قلوب المومنین... ً رسیدیم به کانال. اما اصلا جای امنی نبود. گلوله های خمپاره ي دشمن به طور دقیق داخل کانال میخورد. کار سخت شد. دشمن موانع عجیبی را بر سر راه بچه ها بوجود آورده بود! از مسیر کانال جلو رفتیم. ما پشت نیروهای دشمن رسیده بودیم! تعداد نیروهای ما کم بود. با فرماندهی تماس گرفتیم. گفتند: خط دشمن شکسته نشده. بسیاری از گردانها به خطوط مورد نظر نرسیده اند.تا هوا تاریک است برگردید! منورها آسمان را روشن کرده بود. آماده برگشت شدیم. در مسیر برگشت قسمتی از کانال تیربارهای دشمن همان نقطه را زیر آتش گرفته بودند. هر کسی از آنجا عبور میکرد مورد اصابت قرار میگرفت. با چند نفر رفتیم کنار کانال. به سمت دشمن شلیک کردیم. بقیه بچه ها سریع به سمت عقب حرکت کردند. وقتی همه از آنجا عبور کردند ما هم به سمت عقب دویديم. قبل از روشن شدن هوا به خاکریز شروع عملیات رسیدیم. هیچ کاری نمیشد کرد. بسیاری از دوستان ما در طی مسیر مانده بودند. با اینکه خسته بودم و خوابآلود اما سریع به سراغ بچههای گروهان عمار رفتم. تعداد بچههای سالم آنها هم کم بود. همه خسته بودند. هرکس گوشه ای افتاده بود. باتعجب از همه سؤال میکردم. از بچهها سراغ هدایت را میگرفتم. هیچکس از او خبری نداشت. سراغ فرماندهشان رفتم. او هم اظهار بیخبری کرد. خیلی به دنبال او گشتم. حتی به سراغ محل نگهداری شهدا رفتم. تمام آمبولانسها وسنگر امدادگرها را گشتم. اما خبری نبود. خسته شدم.