عامل نجات مقدس اردبیلی ره⁉️
در زهد و تقوا زبانزد عام و خاص بود
و مدال بندگی بر گردن داشت.
او را عالم رویا دیدند.
از او پرسیدند:
با این همه علم و زهد و قداست،
اینجا چه چیزی عامل نجات شما شد؟
با دست به حرم امیرالمؤمنین
علیهالسلام اشاره کردند و فرمودند:
محبت این آقا؛ ❤️
و سپس نمازشبهایی
که خوانده بودم که به برکت ولایت
مولا علی پذیرفته شد.
◆@shahidzoalfaghari◆
شهید هادی ذوالفقاری....♡
📚 #پسرک_فلافل_فروش 📌 قسمت سی و نهم می گويند اگر می خواهی شيعه ی واقعي آقا ابا عبدالله را بشناسی سه
📚 #پسرک_فلافل_فروش
📌 قسمت چهلم
هادی هر جا ميرفت برای هيئت امام حسين هزينه می كرد.
درباره ی هيئت رهروان شهدا كه نوجوانان مسجد بودند نيز هميشه جزءبانيان هزينه های هيئت بود.
زمانی که هادی ساکن نجف بود، هر شب جمعه به کربلا می رفت. 🌙
در مدت حضور در کربلا ازدوستانش جدا می شد و خلوت عجیبی با مولای خود داشت.❤️🩹
خوب به ياد دارم که هادی از ميان همه ی شهدای كربلا به يك شهيد علاقه ی ويژه داشت.
بعضی وقتها خودش را مثل آن شهيد می دانست و جمله ی آن شهيد را تكرار می كرد.
هادی می گفت: من عاشق و غلام آقا ابا عبدالله هستم. چون در روز عاشورا به آقا حرفهایی زد كه حرف دل من به مولا است.
او از سياه بودن و بدبو بودن خودش حرف زد و اينكه لياقت ندارد كه
خونش در رديف خون پاكان قرار گيرد.
من هم همين گونه ام. نه آدم درستی هستم. نه...
در اين آخرين سفر هادی مطلبی را برای من گفت كه خيلی عجيب بود!
هادی می گفت: يك بار در نجف تصميم گرفتم كه سه روز آب و غذا كمتر بخورم يا اصلا نخورم تا ببينم مولای ما امام حسين در روز عاشورا چه حالی داشت.
اين كار را شروع كردم. روز سوم حال و روز من خيلی خراب شد. وقتی خواستم از خانه بيرون بيايم ديدم چشمانم سياهی می رود.
من همه جا را مثل دود می ديدم. آنقدر حال من بد شد كه نمی توانستم
روی پای خودم بايستم.
از آن روز بيشتر از قبل مفهوم كربلا و تشنگی و امام حسين را می فهمم.
✅ ادامه دارد...
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
✔️به جمع ما بپیوندید↓
◆@shahidzoalfaghari◆
📚 #پسرک_فلافل_فروش
📌 قسمت چهل و یکم
در حكايات تاريخی بارها خوانده ام كه زندگی در شهر نجف برای طلبه های علوم دينی همواره با تحمل مشقات و سختی ها همراه است. 😢
برخی ها معتقد بودند كه اگر كسی می خواهد همنشینی با مولی متقيان اميرالمؤمنين داشته باشد بايد اين سختيها را تحمل كند.👌🏼
هادی نيز از اين قاعده مستثنا نبود. وقتی به نجف رفت، حدود يک سال و نيم آنجا ماند.
تابستان 1392 و ماه رمضان بود كه به ايران بازگشت. مدتی پيش ما بود و از حال و هوای نجف مي گفت.
همان ايام يک شب توی مسجد او را ديدم. مشغول صحبت شديم. هادی ماجرای اقامتش را برای ما اينگونه تعريف کرد:
من وقتی وارد نجف شدم نه آنچنان پولی داشتم و نه كسی را می شناختم كمی زندگی برای من سخت بود. 😣
دوست من فقط توانست برنامه ی حضور من را در نجف هماهنگ كند.
روز اول پای درس برخی اساتيد رفتم. نماز مغرب را در حرم خواندم و آمدم بيرون.
کمی در خيابان های نجف دور زدم. كسی آشنا نبود. برگشتم و حوالی حرم، جایی كه برای مردم فرش پهن شده بود، خوابيدم‼
✅ ادامه دارد...
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
✔️به جمع ما بپیوندید↓
◆@shahidzoalfaghari◆
12.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💍 °°°
🌸روزهای اول ماه ربیع
😍سفره عقد جوونهای دزفولی
💚در بیت شهید ولایتیفر
#شهید_حسین_ولایتی_فر
✔️به جمع ما بپیوندید↓
◆@shahidzoalfaghari◆
شهید پور جعفری میگفت:
روزی در منطقه ای در سوریه، حاجی خواست با دوربین دید بزنه، خیلی محل خطرناکی بود، من بلوکی را که سوراخی داشت بلند کردم که بذارم بالای دیوار که دوربین استتار بشه
همین که گذاشتمش بالا تک تیرانداز بلوک رو طوری زد که تکه تکه شد ریخت روی سر و صورت ما!🥀
حاجی کمی فاصله گرفت، خواست دوباره با دوربین دیدبزنه که این بار گلوله ای نشست
کنار گوشش روی دیوار، خلاصه شناسایی به خیر گذشت.
بعد از شناسایی داخل خانه ای شدیم برای تجدید وضو احساس کردم اوضاع اصلا مناسب نیست، به اصرار زیاد حاجی رو سوار ماشین کردیم و راه افتادیم.
هنوز زیاد دور نشده بودیم که همون خونه در جا منفجر شد و حدود هفده تن شهید شدند!
بعداز این اتفاق حاجی به من گفت: حسین امروز چند بار نزدیک بود شهید بشیم اما حیف...🥀
#شهید_قاسم_سلیمانی🕊
#شهید_حسین_پورجعفری🕊
◆@shahidzoalfaghari◆
شهید هادی ذوالفقاری....♡
📚 #پسرک_فلافل_فروش 📌 قسمت چهل و یکم در حكايات تاريخی بارها خوانده ام كه زندگی در شهر نجف برای طلبه
📚 #پسرک_فلافل_فروش
📌 قسمت چهل و دوم
...روز بعد كمی نان خريدم و غذای آن روز من همين نان شد.
پای درس اساتيد رفتم و توانستم چند استاد خوب پيدا كنم. 👳🏻♂
مشكل ديگر من اين بود كه هنوز به خوبی تسلط به زبان عربی نداشتم.😬 بايد بيشتر تلاش می كردم تا اين مشكلات را برطرف كنم.
چند روز كار من اين بود كه نان يا بيسكويت می خوردم و در كلاس های
درس حاضر می شدم.
شب ها را نيز در محوطه ی اطراف حرم می خوابيدم. حتی يك بار در يكی از كوچه های نجف روی زمين خوابيدم!😥
سختی ها و مشقات خيلی به من فشار می آورد. اما زندگی در كنار مولا بسيار لذت بخش بود. ❤️🩹
كم كم پول من برای خريد نان هم تمام شد! حتی يك روز كمی نان خشك پيدا كردم و داخل ليوان آب زدم وخوردم.
زندگی بيشتر به من فشار آورد. نمی دانستم چه كنم. تا اينكه يك بار وارد حرم مولای متقيان شدم و گفتم:
آقا جان من برای تكميل دين خودم به محضر شما آمدم، اميدوارم لياقت زندگی در كنار شما را داشته باشم.
انشاءالله آن طور كه خودتان می دانيد مشكل من نيز برطرف شود. 😇
مدتی نگذشت كه با لطف خدا يكي از مسئولان سپاه بدر را، كه از متوليان يک مؤسسه ی اسلامی در نجف بود، ديدم.
ايشان وقتی فهميد من از بسيجيان تهران بودم خيلی به من لطف كرد. بعد هم يك منزل مسكونی بزرگ و قديمی در اختيار من قرار داد. 🤩
شرايط يكباره برای من آسان شد. بعد هم به عنوان طلبه در حوزه ی نجف پذيرفته شدم.
همه ی اينها چيزی نبود جز لطف خود آقا اميرالمؤمنين (ع)💚
✅ ادامه دارد...
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
✔️به جمع ما بپیوندید↓
◆@shahidzoalfaghari◆
📚 #پسرک_فلافل_فروش
📌 قسمت چهل و سوم
هرچند خانه ای كه در اختيار من بود، قديمی و بزرگ بود، من هم درآنجا تنها بودم.
خيلی ها جرئت نمی كردند در اين خانه ی تاريك و قديمی زندگی كنند 🤭
اما برای من كه جایی نداشتم وشب هاي بسياری در كوچه و خيابان خوابيده بودم محل خوبی بود... 👌🏼
هادی حدود دو ماه پيش ما در تهران بود.
يادم هست روزهای آخر خيلی دلش برای نجف تنگ شده بود.🥺
انگار او را از بهشت بيرون كرده اند. 😅
كارهايش را انجام داد و بعد از سفر مشهد، آماده ی بازگشت به نجف شد.
بعد از آن به قدری به شهر نجف وابسته شد كه می گفت:
وقتی به زيارت كربلا می روم، نمی توانم زياد بمانم و سريع بر ميگردم نجف.
✅ ادامه دارد...
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
✔️به جمع ما بپیوندید↓
◆@shahidzoalfaghari◆
#تلنگرانه❌
سـیمِخـٰاردارِنَفـسمۍدۅنـۍیَعنـۍچـۍ؟
یَعنـۍ:
ۅاردِھَـرڪـٰانـٰالۍنَشـۍ
ۅاردِھَـرگَپـۍنَشـۍ
ۅاردِھَـرپیـۅۍنَشـۍ
ۅاردِھَـربَحثـۍنَشـۍ.
اینجا.گنـاه.ممــنوع📗
◆@shahidzoalfaghari◆
امامرضا و تکریم خانواده!🌱
#امام_رضا ـعلیہالسلامـ درمورد جایگاه و مقام
کسانی کہ در فضایخانه به بزرگداشت همسر و
خانواده خوشرفتاری و نیکوکاری در قبال آنھا
میپردازند، میفرمایند:
نزدیکترین شما به من از نظر مقام در روز جزا،
کسی است که در مورد خانوادهی خود خوش
رفتار باشد. ♥️
همچنین حضرت در روایت دیگری میفرمایند:
بهترین مردم از نظر ایمان کسی است که درباره
#خانواده خود نیکوکارتر باشد .🖇
◆@shahidzoalfaghari◆
شهید هادی ذوالفقاری....♡
📚 #پسرک_فلافل_فروش 📌 قسمت چهل و سوم هرچند خانه ای كه در اختيار من بود، قديمی و بزرگ بود، من هم در
📚 #پسرک_فلافل_فروش
📌 قسمت چهل و چهارم
می گفت: آدمی كه ساكن نجف شده نمی تواند جای ديگری برود. ❣
شما نمی دانيد زندگی در كنار مولا چه لذتی دارد. 😍
هادی آن چنان از زندگی در نجف می گفت كه ما فكر می كرديم دربهترين هتل ها اقامت دارد‼
اما لذتی كه به آن اشاره می كرد چيز ديگری بود.
هادی آن چنان غرق در معنويات نجف شده بود كه نمی توانست چند روز زندگی در تهران را تحمل كند.
در مدتی كه تهران بود در مسجد و پايگاه بسيج حضور می يافت. هنگام حضور در تهران احساس راحتی ميكرد!
يك بار پرسيدم از چيزی ناراحتی⁉
چرا اينقدر گرفته ای❓
گفت: خيلی از وضعيت حجاب خانم ها توی تهران ناراحتم. 😔
وقتی آدم توی كوچه راه ميره، نمی تونه سرش روبالا بگيره.
بعد گفت: يه نگاه حرام آدم روخيلی عقب می اندازه. اما در نجف اين
مسائل نيست. شرايط برای زندگی معنوی خيلی مهياست.
هادی را كه می ديدم، ياد بسيجی های دوران جنگ می افتادم. آنها هم
وقتی از جبهه بر می گشتند.....
✅ ادامه دارد...
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
✔️به جمع ما بپیوندید↓
◆@shahidzoalfaghari◆
📚 #پسرک_فلافل_فروش
📌 قسمت چهل و پنجم
جوانان میخواستند هرچه سریع تر به جبهه برگردند البته تفاوت حجاب زنان آن موقع با حالا قابل گفتن نيست‼
خوب به ياد دارم از زمانی که هادي در نجف ساکن شد، به اعمال و رفتارش خيلی دقت می كرد.
شروع كرده بود برخی رياضت هاي شرعی را انجام می داد. مراقب بود كه كارهای مكروه نيز انجام ندهد.
وقتی در نجف ساکن بود، بيشتر شب های جمعه با ما تماس می گرفت.📞
اما در ماه هاي آخر خيلی تماسش را کم کرد. عقيده ی من اين است که ايشان می خواست خود را از تعلقات دنيا جدا کند.
شماره تلفن همراه خود را هم عوض کرد. می خواست دلبستگی به دنيا نداشته باشد.
می گفت شماره را عوض کردم که رفقا تماس نگيرند. می خواهم از حال و هوای اينجا خارج نشوم.
خواهرش می گفت: هادی برای من اينكه ما ناراحت نشويم هيچ وقت نمی گفت در نجف سختی کشيده، هميشه طوری برای ما از اوضاعش تعريف می کرد که انگار هيچ مشکلی ندارد.
فقط از لذت حضور در نجف ومعنويات آنجا می گفت. آرزو می كرد كه روزی همه با هم به نجف برويم.
يک بار در خانه از ما پرسيد: چطور بايد ماکارونی درست کنم؟ ما هم يادش داديم.
طوری به ما نشان داد که آنجاخيلي راحت است، فقط مانده كه برای دوستان طلبه اش ماكارونی درست كند.😁
شرايطش را به گونه ای توضيح مي داد که خيال ما راحت باشد. هميشه اوضاع درس خواندن و طلبگی اش رادر نجف آرام توصيف می كرد
✅ ادامه دارد...
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
✔️به جمع ما بپیوندید↓
◆@shahidzoalfaghari◆
🟢 استغفار را ترک نکن...
هـر وقــت خـوشحــال شدیــد بر محمـد و آل
محمـد صلــوات بفرستید و هر وقت غمناک
شدید، استغـفـار کنید. خـدا در را باز میکند.✨
همچنین می فرمودند: هـر روز عصر ۷۰ بـار
استـغفــار را تــرک مکـن؛ عمـومـا عصـر و دم
غروب شیعیان را غم می گیرد و با استغفار
برطـرف می شـود. با ایـن استغـفـار دل پـاک
می شـود و شیـطــان بـه دل پــاک راه نـدارد.
| عارفبالله حاج اسماعیل دولابی ره |🌱
◆@shahidzoalfaghari◆