یهو دیدن امام حسین صورتش رو با خون علی اکبر خضاب کرد💔😭

رفت جنگ نمایانی کرد یاد داده بود به اسب هروقت دستمو انداختم دور گردنت یعنی برگرد خودشو انداخت روی اسب یعنی منو زودتر برگردون خیمه...😭 اما قطره های خون جلوی چشم اسب و گرفت فکر کن اسب راهشو گم کرد رفت سمت لشکر دشمن....💔😭

کوچه باز کردن واسه اسب...😭 یکی با نیزه😭 یکی با شمشیر😭💔 یه نفر داد زد اسمش علیههه😭💔 ای حسین....

اربا اربا میدونی یعنی چی... عرب به خط و قطعات نامنظم میگه اربا اربا😭💔 دشمن وقت نداشت حسین داره میاد نامنظم ضربه میزد😭😭😭

اماممون دید علی رو گم کرده... اما یه گوشه خییلی شلوغهه😭 علی رو زمین افتاده شمشیرا بالا میره‌.. نیزه ها بالا میره😭💔 گرد و خاک بلند میشه چه خبره؟؟ علی اکبر و دارن میزنن😭😭😭😭

یک نفر بیش نبودی که به میدان رفتی پس بگو این همه نیزه چرا دور و برت افتاده😭💔

بگم چه جوری زدنش؟؟ مثله کوچه...هرکس با هرچی دستش اومد مادر رو .....ای حسین😭💔

میدونین میگن که مولا حسین وقتی از خیمه ها رفت سمت میدان نرسیده بود به جسم علی اکبرش از روی اسب به زمین افتاد و چهار دست و پا به سمت علی اکبر رفت😭😭😭😭

حضرت به روی خاک نشست اعضا و جوارحش سست شده بود😭 دلش از این دنیا کنده شده بود.‌‌..علی الدنیا بعدک العفا😭 صداش به گریه بلند شده بود هی میگفت علی😭 هفت بار صداش زد ولدی...ولدی...ولدی💔😭

سابقه نداشت صدات کنم جواب بابات و ندی😭 مولا سر علی رو به زانو گذاشت آروم نشد سرشو به سینه چسبوند آروم نشد سینه به سینه علی اکبر گذاشت آروم نشد صورت به صورت علی چسباند باز هی صداش زد علی بابا؟؟ پا نمیشی؟؟ پاشو جلوم راه برو 😭💔

دور امام حسین و دشمن گرفت هلهلهه و کف...😭💔

از هلهلهه سپاه دشمن فهمید حرم که رفته ای تو...😭💔