eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 آدم ها دو دسته اند: آسمانی... زمینی... از آسمانےها هر چه بگوییم کم گفته ایم آنان که خدا عاشقشان است و دل در گِـرو مِھـر خداوند دارند... دستشان را برای رفاقت باز کرده اند و وقتی با کسی دست دوستی دادند، است پس بکشند... دعایت مےکنند و تو شڪ نداری به استجابت دعایشان... و هر جا که باشی، مطمئن هستی نخواهند گذاشت... و زمینےها تفاوتشان با آسمانےها در همین خصوصیات است... و خود حدیث مفصّل بخوان ازین مجمل... سخت بود!!! خیلی سخت... که یاد گرفتم زمینےها زمینے هستند و نباید انتظار داشت چون آسمانےها بےدریغ کنند دل بسپاریم به 🕊 و به امید روزی باشیم که ما هم مثل آنھا شویم... که گفته اند با هر که بِگـردی مثل او مےشوی... فکر کن! تو هم یک روز بشوی ... کبوتر دلت را پرواز بده ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_صد_و_پنجاه_و_چهارم نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے به خــدا سوگنــد تو نیــز مے
💔 ✨ نویســـنده: طلحه گفت: هر کس می خواهی باش ای علی! تو مردم را به کشتن عثمان تحریک کردی و باید پاسخگوی کار خود باشی! على خم به ابرو آورد و گفت: دروغ می گویی طلحه! تو همسر پیامبر را با خود به میدان جنگ آورده ای تا در ی او نبرد کنی در حالی که خود را در خانه نشانده ای! آیا آنچه را پیامبر آموخت فراموش کرده ای؟ طلحه حرفی برای گفتن نداشت. علی رو به زبیر گفت: و اما تو زبیر! تو از اقوام ما و از فرزندان عبدالمطلبی. آیا سزاوار است که بخاطر فرزند ناخلفت رو در روی ما بایستی؟ آیا به خاطر داری روزی را که پیامبر از قبیله ی بنی غضم عبور می کرد، او به من نگاه کرد و چیزی گفت و خندید و من نیز خندیدم، تو برافروخته شدی و به پیامبر گفتی چه با علی می گویید و می خندید و با ما سخن نمی گویید، و پیامبر به تو خیره شد و گفت: ای زبیر روزی خواهد رسید که تو با علی بجنگی و در همان حال از دنیا بروی. و تو سرت را تکان دادی و گفتی است که من رو در روی علی قرار بگیرم...! حال چه شده است؟ زبیر سرش را به زیر انداخت و حرفی نزد. علی بدون نتیجه به نزد سپاهیانش باز گشت. على به آرایش و سازماندهی سپاه خود پرداخت و فرماندهان خود را تعیین کرد، او ابن عباس را فرمانده ی کل مقدمه سپاه، عمار یاسر را فرمانده ی کل سواره نظام و محمد بن ابوبکر را فرمانده ی کل پیاده نظام قرار داد. در حالی که او مشغول سازماندهی لشکریانش بود، ناگهان بارش تیر از طرف لشکرگاه دشمن باریدن گرفت و بر اثر آن، چند تن از چند تن از یاران علی کشته شدند؛ از جمله فرزند عبدالله بن بدیل. ... 😉 ... 💕 @aah3noghte💕 @chaharrah_majazi رمانی که هر بچه شیعه‌ای باید بخواند‼️