eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 ‍ نگاهت اُفق زندگی ام را نشان میدهد... زندگی که نهایتش است نگاهت آنقدر مطمئن هست که با خیره شدن بِه آن قرصِ قرص میشود... سروان احمد کشوری که چند روز قبل در عملیات تعقیب و گریز قاچاقچیان در ساوه به شدت مجروح و برای ادامه درمان به بیمارستانی در تهران عازم شده بود به‌شهادت رسید. 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"
شهید شو 🌷
💔 خدمت به خانواده شهدا را دوست داشت. می‌گفت: من خادم شهدا هستم. من خادم خانواده های شهدا هستم...
💔 امام صادق علیه السلام فرمودند: طوبی لمن کان امّه عفیفه/ خوشا به سعادت کسی که مادرش پاکدامن است... از دامن چنین مادران عفیفه ای هست که پسرانی ، پرورش می یابند پسرانی که در قرن چهارده، همچون اربابشان حسین علیه السلام در راه احیای دین، جان می دهند. 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"
شهید شو 🌷
💔 مى دانم كه باید با همه چیز وداع كنم، ازهمه زیبایى ها، لذتها، دوست داشتن ها چشم بپوشم. باید از
💔 در این راه ، هیچ همراه ندارم. هیچ دستیاری ندارم، هیچ همدردی ندارم. تنهایم، تنهایم، تنها... آری این سرنوشت انسان است. سرنوشت همه انسان ها، كه معمولاً در كشاكش مشكلات و در غوغاى حیات نمى فهمند مانند مردگان، ولى مى جنبند، حركت مى كنند و چیزی نمى فهمند... ✍🏻این دستخط، جواب شهید به نامه یکی از دوستانشان است... باید کتاب رو بخونین دست‌نوشته های 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"
شهید شو 🌷
💔 مرا دوباره به آیینِ خویش دعوت کن بگیر دستِ ضعیفان و ناتوان‌ها را نفس بزن، که مُسلمان شَویم بارِ
💔 🌱خدا کند به نگاهی شویم مقدادش شویم ساکن خوشبخت شیعه آبادش 🌱خدا کند که بخواهد ابوذرش باشیم کنار گنبد خضرا ، کبوترش باشیم.... 🌱من از تبار ارادت ز کوی سلمانم هزار مرتبه شکر خدا مسلمانم... صلّوا على رسولِ الله و آله ﷺ✨ 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 می‌شود پیکر ما هم نرسد دست کسی؟ شب قبل از آخرین اعزامش، ساعت حوالی ۱ شب بود داشتم به بچه شیر م
💔 در کار و کاسبی در خیابان جمهوری که تعمیرکار موبایل بود، بین همه مشهور به «حلال‌خوری» شده بود. یک‌ قِران پول اضافی از کسی نمی‌گرفت. گفته بود که من می‌خواهم به سوریه بروم و یک مدت هم برای تمرین و آموزش می‌رفت؛ آموزش‌های سخت! بابایش می‌گفت: خیلی دیروقت می‌آمد. من خوابیده بودم، می‌آمد می‌گفت: «بابا، بابا!» وقتی می‌دید که من خوابیده‌ام، مرا بوس می‌کرد و می‌رفت. و ‌من گاهی که بیدار بودم، اخم می‌کردم که «چرا این‌قدر دیروقت آمده‌ای؟ چرا این‌موقع آمده‌ای؟!» می‌گفت: وقتی خبر شهادتش را آوردند، در این چند شب اخیر، خیلی دلم گرفته بود. یک شب خیلی منتظر شدم، یعنی دیگر نمی‌آید؟ بعد می‌گفت: خدا شاهد است، یک‌دفعه‌ چشم‌هایم را باز کردم و دیدم که توی اتاق است! لبخند می‌زد. و من بیدار بودم! او ‌گفت: «بابا…» یک لبخندی به من زد، اصلاً غمش از دلم رفت. لذا این پدر شهید پیراهن سیاه نپوشیده بود و می‌‌گفت: «آن لبخند، کار خودش را کرد. الآن این‌قدر خوشحال هستم…» آن لبخند کار خودش را کرد. راوی: حاج آقا پناهیان ثواب اعمال خود را تقدیم می کنیم به روح ملکوتی 🥀 در ایام شهادتش دسته گلی از صلوات به نیابت از او هدیه می دهیم به مادرمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"
شهید شو 🌷
💔 #مسلمانی_زیباست 💓 سلسله رفتارهای خداپسندانه، برگرفته از سیره معصومین علیهم السلام با گفتاری روا
💔 💓 سلسله رفتارهای خداپسندانه، برگرفته از سیره معصومین علیهم السلام با گفتاری روان سلام✋ امیدوارم تمریناتونو هر روز دوره کنین و به انجام دادنش فقط در یک روز، قانع نباشین این تمرین رو میخوام حتما حتما حداقل تا آخر هفته با هم انجام بدیم😊 تمرین امروز: 👈قرآن بخوانیم👉 امیرالمومنین در خطبه همام در بیان صفات متقین میفرمایند: آنها قرآن را جزء جزء و با تفكر و انديشه مي خوانند، با قرآن جان خود را محزون و داروي درد خود را مي يابند... به قدری که برایمان میسر است، قرآن بخونیم... از یک سوره، تا یک جزء و یا بیشتر... در روایت اومده بهترین زمان قرآن خوندن وقت سحره.. وقتی قراره یه ساعت خاص بیدار شی برا نمازشب یه پنج دقیقه زودتر بیدار شو.. پنج دقیقه قرآن بخون.. خیلی چیزا گیرمون میاد تو سحر حیف که اینا داره میگذره و قدر نمی‌دونیم.. 💞 @shahiidsho💞
💔 قرار بود بازنشست شود، چند روز هم در خانه نشست. یک‌باره به سر کار برگشت و گفت: حاج قاسم منو صدا زده و گفته: حاج حسین شما هنوز مو در صورت نداشتی که آمدی جبهه پیش من، امروز می‌خوای منو تنها بذاری؟ در قبر هم بخوام برم، باید همراه من باشی. ✍🏻کاش دل ما هم اینقدر پاک میشد که صدامون بزنه... یه کرمان رفتم اصلا خراب معرفت شهید پورجعفری شدم... شما هم توسل کنین بهشون خیلی زود جواب میدن... یاران آخرالزمانی 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"
💔 ⇚ذكر " يا مُقيل العَثَرات" ✍استاد فاطمي نيا: ❌يكي از اذكاري كه اگر به معناي آن توجه كنيم بسيار موثر است ، ذكر " يا مُقيل العَثَرات" است.(اي خدايي كه لغزش ها را اقاله ميكند و ناديده ميگيرد ) ☝️ما خدايي داريم كه بسيار مهربان است و گناهان ما را ميكند ، ۝اقاله ي لغزش ها به اين معناست كه اگر پشيمان شويم و توبه كنيم ، خداوند با ما طوري معامله ميكند مثل اينكه گناهي مرتكب نشده ايم! گاهي مواقع دراثر گناه ، بعضي توفيقات از انسان سلب ميشود ؛ اگر اين ذكر را با توجه و حضور قلب در قنوت يا سجده خود بگويد، توفيقات بازميگردد.😍🪴 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله فَلَا تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ.... سوره مبارکه اسراء حتی بهشون اف هم نگید.... #روز_مادر
💔 وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ از شكيبايى و نماز يارى جوييد و به راستى اين كار گران است مگر بر فروتنان سوره بقره ، آیه ۴۵ 💞 @shahiidsho💞
💔 روز تشییع جنازه علی اکبر رفتم داخل قبر. هیچ کس دیگری نبود، سرم را بردم نزدیک صورت او گفتم: خدایا، شنیده ام که حضرت علی اکبر(ع) امام حسین(ع) داماد بود، خداوند را قسم دادم به حضرت علی اکبر(ع) جوان امام حسین(ع)... گفتم: خدایا! چشما ن علی اکبر من در شب دامادی اش خیلی زیبا بود. دوست دارم آن چشمان را یکبار دیگر برای آخرین بار ببینم. در همین حال و هوا بودم که ناگهان دیدم فضای داخل قبر روشن و نورانی شد، آنجا دقیقا آیینه کاری شده بود.. و چشمان علی اکبر من باز شد با همان زیبایی که در شب دامادی بود. در حال خودم نبودم خدا را شکر کردم که آخرین خواسته ام را بر آورده کرد. آرام از داخل قبر بیرون آمدم، بدون اینکه به کسی حرفی زده باشم، به داخل یک گوشه ای رفتم، هیچکس نفهمید داخل قبر چه اتفاقی افتاد. این عکسهایی هم که گرفته شده، بعد از بیرون آمدن من بوده که چشمان علی اکبرم در حال بسته شدن بود. راوی: مادر یاران آخرالزمانی 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شهید شوید😇 که "زنده نگه داشتن یاد شهدا، کمتر از شهادت نیست"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 میم مثل ماتم مادر در فراق فرزند تبریک به مادر تازه شهید مدافع امنیت البرز که این روزها با دیدن تصاویر نحوه شهادت پسر خود «روح‌الله عجمیان» دوباره داغدار پسرش شد و در فراق فرزند اشک‌ می‌ریزد. 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"
آینده امیدبخش ایران با دولت رئیسی و رهبر انقلاب 221207.MP3
30.55M
💔 دوسه ماه آینده دنیا بهم میریزد. دوستان لطفاانتشاربدین باحوصله همه روگوش کنین. دیدمون بازترمیشه 🇮🇷 💞 @shahiidsho💞
💔 حسین خیرالدین مداح لبنانی در دیدار با رهبرانقلاب: اگر نائب امام زمان این گونه است،پس خود امام زمان چگونه است؟ ✍🏻بنظرم باید دهه هفتادیا و هشتادیا رو مکرر ببرند دیدار آقا، اصلا همین که چهره آقا رو ببینن و نفس آقا بهشون بخوره، میشن... ببینین کِی گفتم!😌☝️🏻 💞 @shahiidsho💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل دوم🔹🔹 قسمت نود مدنی موتورش روشن ک
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل دوم🔹🔹 قسمت نود و یک عامل دوم مثل سگ میدوید و سرعت زیادی داشت. مدنی دید فقط یه مسیر داره و مسیر دیگری برای دور شدن از مدرسه دخترونه نیست. و اون مسیر هم دقیقا از جلوی مدرسه و سرویس مدارس و والدین مدارس رد میشد! هیچ کاریش نمیشد کرد. فقط همون یه مسیرو داشت. مدنی با صدای بلند و بوق ممتد زدن، واسه خودش مسیر باز میکرد: بروووووو کنار ... برووووو گفتم .... برو آقا .... عامل دوم دید داره موتوری دور میشه. فورا دست کرد تو جیبش و همین طور که داشت میدوید، میخواست ریموت رو بیاره بیرون که ریموت افتاد رو زمین و دوسه متر ازش دور شد. عامل دوم که مشخص بود از اون وحشیاست، خودشو فورا اندخت رو زمین و ریموت رو برداشت و شروع به دویدن کرد. مدنی دقیقا رسیده بود به مدرسه دخترونه. مدرسه تعطیل شده بود و همه دخترا اومده بودن بیرون و فضای خیابونِ جلوی مدرسه خیلی شلوغ بود. مدنی فریادشو بیشتر کرد و گفت: خانم برووووو ... بروووو کنار .... برو گفتم ... فقط دو سه متر از درِ مدرسه دورتر شده بود که یهو یه ماشین از سرویس مدارس، درِ سمتِ خیابونش باز شد و از شانس بدِ مدنی، جلوی راهِ اون سبز شد. مدنی و موتور و اون عامل بیهوش با شدت به در و ماشین برخورد کردند. مدنی که دستش به شدت آسیب دیده بود به زور پاشد و دید عامل دوم داره فاصله خودشو با اونا کمتر از دویست متر میکنه. کجا؟ دقیقا شلوغترین نقطه به مدرسه و دخترا و والدین و ... حالا تو همون لحظه، دخترا سرشون از سرویس درآورده بودند و داشتند به مدنی فحش میدادن و اهانت میکردند: مگه کوری؟ ترسوندیمون ... کثافت مگه رانندگی بلد نیستی؟ مدنی صبر نکرد. دید عامل دوم داره میاد. یه یاعلی دیگه گفت و عامل اول رو بلند کرد و انداخت رو کولِشو شروع به دویدن کرد. دخترا که دیدن یه ریشی، یه بدون ریش انداخته رو شونه هاش و داره میدوه، یکیشون گفت: این لابد بسیجیه و داره یه بیچاره رو با خودش میبره. نگاه کن چقدر نامرده! بعدش دخترا یک صدا شروع کردند: ولش کن ... ولش کن ... ولش کن ... عامل دوم ریموتو درست تو دست گرفت. میخواست بزنه که دید کار نکرد. مدنی با آخرین سرعت میدوید. کسی که رو کولِش بود وزن کمی نداشت و حتی هیکلش از مدنی بزرگتر بود. به خاطر همین مدنی زیرِ فشار اون نامرد داشت تحمل میکرد و به قلب و کمر و گردنش خیلی فشار میومد. دخترا که دیدند مدنی ول کن نیست، از سرویس پیاده شدند و افتادند دنبال مدنی و اونی که با خودش میبرد. و شعار میدادند: بی شرف! بی شرف! بی شرف! ولش کن ... ولش کن ... ولش کن ... محمد و بقیه دیدند جمعیت زیادی از دخترا دارن دنبال مدنی میدوند و شعارهای زشت و زننده میدن. عامل دوم هم که دیگه فاصله اش کمتر از دویست متر شده بود نفس نفس زنان به اونا نزدیکتر میشد. در همون لحظات بود که محمد به سعید گفت: سعید نیرو انتظامی! سعید فورا اقدام کرد. محمد به مدنی گفت: نرو طرفِ ماشینا ... صدامو میشنوی؟ ... مدنی صدامو داری؟ عامل دوم داشت میدوید و میخواست برای بارِ دوم و مطمئن تر از دفعه اول، دوباره ریموت رو فشار بده که ناگهان یه موتوری با سرعت از بغلش رد شد. عامل دوم دید در چشم به هم زدنی، بین زمین و هواست و چنان ضربه ای پشتِ زانوی سمت چپش خورده و از پشت زدنش، که فقط آسمون رو دید و بعدش اینقدر محکم از پشت سر با سر و گردن اومد زمین که تمام وزنِ بدنش اومد رو گردنش و دیگه نفهمید چی شد! موتوری که زد بهش، دو نفر بودند. نفر دوم فورا پرید پایین و رفت سراغ عامل دوم: آقا ... آقا ... ای وای ... خدا به دادم برسه ... آقا با شمام ... حالتون خوبه؟ نفر اول که راننده موتور بود تا حواس همه به کسی بود که محکم به زمین خورده، رفت از توی جوب، ریموت رو پیدا کرد و خاموشش کرد و گذاشت تو جیبش. بعدش هم صورتشو به شونه راستش نزدیک کرد و گفت: ریموت انفجاری از کار افتاد. تمام. ادامه دارد... به قلم محمدرضا حدادپورجهرمی @mohamadrezahadadpour 💕 @shahiidsho💕
1_1977777726.mp3
6.21M
💔 ۳۸ یه ملاقات خصوصی و حضوری بین•:👇 👈 。°❀•°:🎀 تو و خدا 🎀:°•❀° 👌قصرهای بهشتی ات،هیچی نیستند جز؛ ساختمان قلب تو❗️ 👌ببین چی از در ودیوار قلبت بالا میره! عشق یا کینه؟ محبت یا حسادت؟ 👌ساختمون قلبت رو خوشگل کن ساختمون آخرتت خوشگل میشه 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 امام صادق علیه السلام فرمودند: طوبی لمن کان امّه عفیفه/ خوشا به سعادت کسی که مادرش پاکدامن است...
💔 وقتی میخواست به سوریه برود یکی از جانبازها گفت: آقا کجا میخوای بری؟ بمون همین جا گفت: میخوام برم یه جایی که مثه شما بشم؛ حالا شما که رفتی یه خط بهت افتاد و برگشتی الان میخوری و میخوابی... منم میخوام برم مثه شما بشم... 📚 راوی: پدر بااندکی تغییر یاران آخرالزمانی 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 امروز 24 دی ماه سالروز شهادت نام پدر: احمدقلی تاریخ تولد: 1342 تاریخ شهادت: 1365/10/24 عملیت شهادت: کربلای 5 محل شهادت : شلمچه گلزار شهید : گلزار شهدای شهربن 🌸 شادی روح شهید صلواتی هدیه کنیم ارسالی از شما یاران آخرالزمانی 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"
شهید شو 🌷
💔 امروز 24 دی ماه سالروز شهادت #شهید_علیرضا_براتی نام پدر: احمدقلی تاریخ تولد: 1342 تاریخ شهادت: 1
💔 گزیده ای از وصیتنامه خدایا! چگونه لب به سخن گفتن باز کنم ای معبود من در حالی که سرتا پا گناه و معصیت و نافرمانی هستم و با چه روشی با تو تکلم کنم چون چیزی ندارم درمانده و حیرانم و بی چیزم و هر چه دارم از توست زمان جهاد هم اکنون است چقدر ما غبطه می خوریم که ای کاش در صحرای کربلا بودیم و به حسین ( ع ) کمک می کردیم اکنون زمان آن رسیده پس باید تکان بخوریم و حرکت کنیم... به خواهرانم می گویم که به اهمیت بدهید که حجاب تضمین خون شهیدان است مخصوصا خواهرانی که در جهت تحصیل، قدم بر می دارند. خدایا ما را با سیدالشهداء امام حسین (ع) محشور کن علیرضا براتی  8/ 6 / 1365" یاران آخرالزمانی 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"
شهید شو 🌷
💔 در این راه ، هیچ همراه ندارم. هیچ دستیاری ندارم، هیچ همدردی ندارم. تنهایم، تنهایم، تنها...
💔 خدایا! دلم گرفته، نمى توانم نفس بكشم، نمى خواهم بخندم، نمى توانم بگریم، خواب و خوراك از سرم رفته، قلبم شكسته، روحم پژمرده و انسانیتم كشته شده. گویى سنگم، گویى دیگر احساس ندارم. شدت احساس، آنقدر غلیان كرده و آنقدر مرا سوخته كه دیگر وجودم از احساس درد و غم به اشباع رسیده است. از كنار جوانى مى گذرم كه بر خاك افتاده، خونش گرم و روان است.... چقدر عادى می گذرم! آه،آن طرف دیگر دوست دیگرم افتاده. آه خدا چه بگویم؟ از میان این شهر سوخته و غارت شده می گذرم. چه غم‌انگیز چه دردناك و غم انگیزتر ازهمه آن كه هنوز اجساد كشته ها و سوخته ها، همه‌جا پراكنده است واین مردم بى احساس، از كنار این كشته ها آنچنان بى خیال می گذرند كه گویى ابداً انسانى وجود نداشته... انسانیتى باقى نمانده است. دست‌نوشته های یاران اخرالزمانی 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"
شهید شو 🌷
💔 حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق بدرقه رهت شود همت شحنه نجف السَّلامُ عَليکَ يا اَميرالمؤم
💔 رزق‌مــــــا‌را‌برســــانید‌ز‌بازار‌نجــــف از‌همان‌سفره‌که‌نعمت‌به‌گدا‌میبخشند.. السَّلامُ عَليکَ يا اَميرالمؤمنين علي ابن ابى طالِب عليه السلام. السَّلامُ عَلیَکِ یا فاطِمَةَ الزَّهرا سلام اللّه عَليها. 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 در کار و کاسبی در خیابان جمهوری که تعمیرکار موبایل بود، بین همه مشهور به «حلال‌خوری» شده بود. یک‌
💔 شب عملیات فتح المبین، پشت قرارگاه نشسته بودیم و با هم صحبت می‌کردیم. در حین صحبت، دیدم یک فشنگ کالیبر دستش گرفته و با آن بازی می کند. بعد به فشنگ اشاره کرد و گفت: «این تیر خوبه بخوره وسط پیشونی، جایی که پیشونی را روی مهر می‌گذاری.» با حسرت گفت: «چه کیفی داره!» عملیات فتح المبین آغاز شد. سعید به همراه حمید رمضانی برای سرکشی به یکی از محورها رفت. در بین راه مورد هدف تیربار دشمن قرار گرفت و سعید شهید شد. وقتی با جنازه سعید رو برو شدم، به اولین جایی که نگاه کردم پیشانی اش بود که تیر به سجده‌گاهش اصابت کرده و او را به آرزویش رسانده بود. راوی: حاج صادق آهنگران ثواب اعمال خود را تقدیم می کنیم به روح ملکوتی 🥀 دسته گلی از صلوات به نیابت از او هدیه می دهیم به مادرمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"