💔
فرقی نداره ایرانی باشی یا لبنانی ..
جهاد باشی یا آرمان ..
مهم اینه برای آرمان هات جهاد کنی . . .
و سرانجام قصه دنیات بشه شهادت
#شهید_آرمان_علی_وردی
#شهید_جهاد_مغنیه
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 #پیامڪے_از_بہشت حواستون به نمازتون باشه💚 حواستون به دینتون باشه💙 نماز را اول وقت و زیارت عاشور
💔
#پیامکی_از_بهشت
از برادرانم مےخواهم پای ولایت،
استوار بایستند
از خواهرانم مےخواهم که حجاب
اسلامی را رعایت کنند
#شهید_محمد_کیهانی
شهادت ۹/۸/۹۵
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حجاب
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#نائب_الزیاره
مزار حاج احمد کاظمی
هوای بارونی گلستان شهدای اصفهان
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#نائب_الزیاره
#شهید_سیدمرتضی_طباطبائیان
هوای بارونی گلستان شهدای اصفهان
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
1_1977786674.mp3
8.69M
💔
#سفر_پرماجرا ۵۴
نه ترازویی لازمه، و نه دادگاهی❗️
تـ👈ـو ؛ ماشینِ حسابِ خودتی!
👌زودتر خودتُ بساز،
که به محض تولدت، باطنت، رو میشه!💥
✔️اگه باطنت سالم باشه؛
آرامشِ ابدی مبارکــــت باشه🎊🎉🎈
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل دوم🔹🔹 قسمت صد و شش پس میاد سر کوچه
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸🔸تقسیم🔸🔸
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
🔹🔹فصل دوم🔹🔹
قسمت صد و هفت
خیلی از ماشینا که عجله داشتند بوق میزدند و یه عده هم از سر لج و لجبازی بوق بوق میکردند.
مشخص بود که تعدادشون زیاد نیست اما فضا را در دست گرفته بودند. نیرو انتظامی تلاش میکرد اما اینقدر بعضی از اغتشاشگرها دریده بودند که حتی دو نفر خانم رفته بودند جلوی ماموران نیرو انتظامی و کشف حجاب کرده بودند و سینه سپر میکردند و فحاشی و جیغ میکشیدند تا مثلا اعصاب اونا رو بهم بزنن. اما نیروی انتظامی در کمال خونسردی و بزرگ منشی برخورد میکرد و دستور برخورد نداشت.
400 با ظاهری متفاوت و عینا شبیه شبنم از یکی از فرعی ها خارج شد و به طرف جمعیت رفت. دوربینش درآورد و شروع به عکاسی کرد. اینقدر نقشش رو قشنگ بازی میکرد که دهان 500 باز مونده بود!500 ماموریت داشت که در فاصله بیست متری 400 حرکت کنه و مراقبش باشه. یه جاهایی اینقدر 400 حرفه ای رفتار میکرد که لج 500 دراومده بود و دوس داشت بهش یه چیزی بگه!
از طرف دیگه، محمد و بچه ها در اتاق فرمان توسط دوربین های قوی و کوادکوپترها صحنه رو رصد میکردند. محمد درِ گوش 400 گفت: اینا نیستند. برو جلوتر. اینا بهت توجهی ندارند.
400 هم مسیرش گرفت و همین طور که از مردم و پلیس عکس میگرفت راهشو گرفت و رفت.
محمد رفت رو خط مدنی و گفت: کجایی پسر!
مدنی گفت: جای همیشگیم. روبرو پیتزا فروشی.
سعید دوربین رو چرخوند و دید مدنی با کلاه همیشگیش و لباس و موتورش جلوی یه پیتزا فروشی ایستاده و داره پفک میخوره.
محمد رفت رو خط صدرا و گفت: صدرا تو کجایی؟
صدرا هم جواب داد: دنبال یه دو تا سوژه حلال! موقعیت غربی ام.
سعید صدرا رو نشون داد که رو موتورش نشسته و داره به جمعیت نگاه میکنه و زنجیرکشو میچرخونه. محمد بهش گفت: صدرا کل اون راسته مال تو!
صدرا بدون هیچ عکس العمل خاصی، فقط گفت: حله آقا.
محمد و سعید مشغول رصد بودند که دکتر هم به جمع اونا اضافه شد. سلام و علیک کردند و سه تایی دقیق اوضاع رو بررسی میکردند.
400 داشت راه خودشو میرفت که یه پسره مزاحمش شد. پسره اطرافش میپلکید و میگفت: خانمی از منم عکس میگیری؟
400 اول محلش نذاشت. اما اون پسره ول کن نبود. محمد درِ گوش 400 گفت: اگه مزاحمت نیست بذار باشه.
400 گفت: تمرکزمو بهم میریزه.
محمد گفت: بگم بیان سراغش؟
400 گفت: نه ... اگه دیدم ول کن نیست اطلاع میدم.
پسره که چشماش ده تا شده بود به 400 گفت: با کی حرف میزنی؟ اگه دیدم ول کن نیست اطلاع میدم دیگه چیه؟
400 یه لحظه ایستاد و رو به طرف پسره کرد و از عمد روسری و کلاهشو یه کم جابجا کرد تا چشم پسره به هندزفریِ مخصوصِ توی گوش راستِ 400 افتاد. وحشت کرد و با ترس گفت: خواهر غلط کردم! زدم به کادون!
400 هم خیلی جدی بهش گفت: دقیقا! بفرمایید آقا!
پسره فورا راهشو کج کرد و با یه خدافظی در افق محو شد. محمد و دکتر و سعید که صدا و تصویر را داشتند از بس خندید و دلشون به حال پسره سوخت حد نداشت.
وسط خنده ها یه لحظه حواس محمد به طرف دو تا موتوری رفت که داشتند از سر خیابون در دو مسیر متفاوت به طرف 400 میرفتند. محمد رفت رو خط صدرا و گفت: صدرا موقعیت جنوب غربی!
صدرا با یه حرکت، موتورشو روشن کرد و راه افتاد.
سربازان گمنام #امام_زمان
ادامه دارد...
به قلم محمدرضا حدادپورجهرمی
@mohamadrezahadadpour
💕 @shahiidsho💕
شهید شو 🌷
💔 شماره ناشناس زنگم زد؛ گفت: ڪجایی؟ گفتم: شما؟ گفت: مےشناسی! گفتم:شما؟ گفت: من جوادم... تپش قلبم یڪ
💔
ناغافل محـڪــم زد پس گردنم! طوری ڪہ
پیـشانـیام خــورد توی فرمان!😢
گفــتـــم: بچه مےزنی؟!
گفت: مجیده، مشام من تیزه! مجید! اگه
بفهمم باز هم سیگار ڪشیدی،🚬نگاهت
هم نمےکنم...
گفتم: من که گفتم سیگار نکشیدم!😒
انگشتش را به حالت تهدید تکان داد و گفت:
به من دروغ نگو بچهی حج خلیل!☝️🏻
✍🏻ڪاش به این باور مےرسیدیم که موقع گناه، رفیق شهیدمان دیگر نگاهمان نمےکند...😔
📚 بی برادر (با تغییرات)
#شهیدجوادمحمدی به روایت دوستان
#شهید_جواد_محمدی
اختصاصی کانال شهیدشو
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
Shab1Fatemieh1-1393[07].mp3
6.55M
💔
شهیدان
نڪَاھ ڪنین به حال ما...
حاج میثم مطیعی🎤
#صوت 🎼
#شهیدانه
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 لذت سوختن🥀 من بزرگتر از آنم ڪہ بہ خاطر پاداش🥇 محبت ڪنم یا در ازای عشق، تمنایے 💝 داشته باشم. من د
💔
جواب محبتم...
مےدانم ڪـه در این دنیا به عـده زیادی
محبت ڪردهام و حتى عشق ورزیدهام
ولے در جواب، بدی دیدهام. عشق را، به
ضعف تعبیر مےڪنند و به قول خودشان،
زرنگی ڪرده و از محـبت سـوءاسـتـفاده
مےنمایند! اما این بےخبران، نمےدانند ڪه
از چه نعمت بزرگى ڪه عشـق و محـبت
اسـت محـرومند. نمےدانند که بـزرگـترین
ابعاد زندگى را درڪ نڪردهاند. نمےدانند
كه زرنگى آنها جز بدبختى و مذلّت چیزی
نیست...
دستنوشته های #شهید_مصطفی_چمران
#چمران
#خدایا_به_سوی_تو_می_آیم
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞