eitaa logo
شهر حکمت
2 دنبال‌کننده
20 عکس
1 ویدیو
0 فایل
👈 حکمت را از سرچشمه بگیرید! 🌱 #نهج_البلاغه #کلام_امیر #حرف_معصوم #حکمت_ناب #کلمات_قصار ⬅️ #شهر_حکمت منبع کلمات حکمت‌آمیز حضرت علی(ع) و سخنان ناب حضرات معصومین(ع) همراه با تصاویر و کلیپ‌های زیبا و منحصربه‌فرد است.🌷 ✅ کپی حلال! 😘
مشاهده در ایتا
دانلود
گاهی به من فکر کن! من حتی گاهی به بودن در فکرت هم راضی ام.. 🌱
ای بغض فرو خورده مرا مرد نگه‌دار ‏تا دست خداحافظی‌اش را بفشارم... 🌱
صبح لبخندِ توست؛ بخند تا لهجه‌ ی آفتاب هم عوض شود. 🌱
تا خدا هست، دلی تنها نیست اسیر لطف خدا باش که بی خدا، زندگی هرگز زیبا نیست...
خدا رو چه دیدی؛ شاید اون نا ممکنی که بهش فکر میکنی ممکن شد براتون از این غیر ممکن‌هایی که ممکن میشن آرزو میکنم. •💭🤍•
‏تو ماه بودی و بوسیدنت، نمی‌دانی ‏چه ساده داشت مرا هم بلند قد می‌کرد ⁩🌱
روزهای دیگری خواهد رسید چیزهای بهتری خواهد آمد صداهای دیگری شنیده خواهد شد تو هم خواهی خندید! خواهی خندید، تو هم، خواهی خندید! می‌دانم... 🌱💛
[روزى ،جايى ،زمانى عاشق اگر شدى فقط خوب باش خوب بودن قشنگترين حس دنياست،فقط درد دارد.]🌱
[روزى ،جايى ،زمانى عاشق اگر شدى فقط خوب باش خوب بودن قشنگترين حس دنياست،فقط درد دارد.]🌱
تشبيه به انعام يا به خاطر تواضع فوق العادۀ حجّاج بيت اللّه است يا اشاره به بى‌قرارى و بى‌تابى آنها به هنگام هجوم به سوى كعبه و طواف مى‌باشد و بايد توجه داشت كه اين گونه تعبيرات در عرف عرب مفهومى متفاوت با عرف ما دارد. و تشبيه به حمام (كبوتر) به خاطر آن است كه اين پرنده، رمز محبّت و صلح و صفا و امنيّت و زمزمۀ آميخته به شوق است.
يَرِدُونَهُ‌ وُرُودَ الْاَنْعَامِ‌» (مردم همه وارد مى‌شوند بر آن خانه مثل وارد شدن چهارپايان.) «ورود» در اصطلاح وارد شدن به راه شطى يا جايى بوده كه آب عبور مى‌كرد، و براى آب دادن شتران و ساير حيوانات از يك جايى مخصوص كه سراشيب مى‌شد مى‌رفتند؛ اين وارد شدن بر شط را «ورود» مى‌گفتند؛ و برگشتن از آن را «صدور»، و آن محلّ‌ را به اعتبار اين كه جاى ورود است «مورد» مى‌گفتند و به محلّ‌ برگشتن «مصدر» مى‌گفتند؛ چون محلّ‌ خروج بود. حضرت على عليه السلام در اينجا تشبيه كرده‌اند، همان طور كه چهارپايان وقتى كه عطش مفرط داشته باشند با شور و ولع به شط وارد مى‌شوند و بر يكديگر سبقت مى‌گيرند، بندگان خدا هم در اثر عشق مفرط به خدا و علاقۀ به او وقتى كه نزديك مى‌شوند به طرف خانۀ خدا يكى بر ديگرى سبقت مى‌گيرند و همه با شوق و ولع به طرف خانۀ خدا اقبال مى‌كنند، و ديگر مسألۀ اين كه يكى جلو برود و ديگرى عقب باشد مطرح نيست، هر كس به فكر خودش است، به طور كلّى امتياز در كار نيست، لذا مى‌بينيم در حج جورى قرار داده شده است كه تمام امتيازات ملغى است، حتى از نظر لباس و پوشش همه بايد يكنواخت باشند و لباس احرام بپوشند و لباسهايى كه مال اقوام و ملل مختلف است و بعضى از آنها وسيلۀ امتياز است رها مى‌شود و همه با يك شكل و قيافه وارد مى‌شوند. «وَ يَأْلَهُونَ‌ اِلَيْهِ‌ وُلُوهَ‌ الْحَمَامِ‌» (و با اشتياق كامل به طرف آن مى‌شتابند مانند توجّه و پرش كبوتران.) «يألهون اليه» با كمال شوق به طرف خانۀ خدا هجوم مى‌آورند. «ولوه الحمام» مثل اشتياقى كه كبوتران دارند هنگامى كه به محلّ‌ سكونتشان اقبال مى‌كنند. بعضى آن را به معنى «لاذ» يعنى پناه بردن گرفته‌اند. به طور كلّى مقصود اين است كه مردم با اشتياق كامل به طرف خانۀ خدا اقبال مى‌كنند در حالى كه امتيازات ملغى است
‮سپس در ترسيم دقيق و با تشبيهات گويا و زنده‌اى مى‌فرمايد: «اين در حالى بود كه مردم در فتنه‌هايى گرفتار بودند كه با پاى خويش آنان را لگدمال نموده و با سم خود آنها را له كرده بود و همچنان (اين هيولاى فتنه) بر روى پاى خود ايستاده بود» (فى فتن داستهم باخفافها و وطئتهم باظلافها و قامت على سنابكها ) . آيا اين فتنه‌ها همان فتنه‌هايى است كه در بالا به آن اشاره شد يا فتنه‌هاى ديگرى است، ظاهر اين است كه همان فتنه‌هاست كه با اوصاف و آثار ديگرى بيان شده. در اين جا امام (ع) فتنه‌هاى عصر جاهليّت را به حيوان وحشى و خطرناكى تشبيه كرده كه با سم خود صاحبش را لگدمال نموده و همچنان بر سر پا ايستاده تا هر حركتى را در برابر خود ببيند در زير پاى خود له كند. تعبير به «سنابك» كه به معنى سر سم حيوانات تك سم است اشاره لطيفى به اين حقيقت است كه فتنه هرگز شكست نخورده بلكه با قدرت تمام، سايۀ شوم خود را بر مردم افكنده بود (زيرا اين گونه حيوانات هنگامى بر سر سم مى‌ايستند كه كاملا آمادۀ نشان دادن عكس العملهاى خشن از خود باشند). به اين ترتيب اوضاع در آن زمان به قدرى خراب و پيچيده بود كه اميدى براى نجات نمى‌رفت
اين فتن همانى است كه در ابتدا حضرت بدان اشاره داشت و اينك دوباره آن را با اوصافى اضافه آورده است و آن را به انواع حيوانات تشبيه كرده است و براى آن كف پا و ناخن و سم به عاريت گرفته كه لگدمال مى‌كنند و با سمّ‌ بر روى آنها مى‌ايستند. و نيز احتمال دارد كه اين جا كلماتى در تقدير باشد يعنى، آنها را با پاى شتران و سمّ‌ گاوها و اسبها لگدمال كرده و بر روى آنها ايستاد
فِى فِتَنٍ‌ دَاسَتْهُمْ‌ بِاَخْفَافِهَا، وَ وَطِئَتْهُمْ‌ بِأَظْلَافِهَا، وَ قَامَتْ‌ عَلَى سَنَابِكِهَا» (مردم در فتنه‌هايى بودند كه همچون شتران آنان را پايمال، و چون گاوان آنان را لگدكوب، و چون اسبان آنان را زير سم‌هاى خود له نمودند.) «فى فِتَن» عطف بيان است براى «فِتَن» اوّل، يعنى مردم در فتنه‌هايى بودند كه اين فتنه‌ها آنان را نابود مى‌كرد. «داسَتْهُمْ‌» يعنى مردم را له كرده بود. «اخفاف» جمع «خُفّ‌» است، «خُفّ‌» پاى شتر را مى‌گويند كه پهن است و ظاهراً خيلى نرم اما خيلى زور و قدرت دارد. اگر شتر نسبت به كسى كينه پيدا كند با پايش او را لِه مى‌كند. «وَطِئَ‌» به معناى له كردن زير پا مى‌باشد، قرآن مى‌فرمايد: وَ لاٰ يَطَؤُنَ‌ مَوْطِئاً يَغِيظُ اَلْكُفّٰارَ يعنى قدم نمى‌گذارند در جايى كه كافران را به خشم مى‌آورد. «أظلاف» جمع «ظِلف» است، «ظلف» آن صنف پاهايى است كه گاو و گوسفند دارند و وسط سُمّ‌ آنها باز است. و «سَنابك» جمع «سُنْبُك» يعنى كنار سمّ‌ حيوان كه اينجا منظور همان سمّ‌ است، مانند سمّ‌ اسب و سمّ‌ ستوران. نهج‌البلاغه، برتر از كلام مخلوق و پايين‌تر از كلام خالق نهج‌البلاغۀ حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام گذشته از اين كه كتاب پرمحتوايى است و مطالب مهمى دارد، از نظر الفاظ و ادبيات هم خيلى قوى و برجسته است، و واقعاً فوق كلام مخلوق و دون كلام خالق است، يعنى فوق كلام انسانهاست اما از كلام خدا پايين‌تر است. استعارات، كنايات، تشبيهات و اين گونه امور در كلمات حضرت زياد است. البته در هر زمان يك نحو تشبيهات رايج و لطيف مى‌باشد. در اينجا حضرت تشبيه كرده‌اند فتنه‌ها را به شتران كينه‌توزى كه مردم را له مى‌كنند و به گاوها و گاوميش‌هاى زور دارى كه مردم را زير دست و پاهايشان له مى‌كنند و به اسبهاى قوى كه سمّ‌ آنها مردم را له مى‌كند. به طور كلّى وقتى جنگ و ستيز و ناامنى و بى‌اعتمادى، عادات زشت و رسوم غلط بر مردم حكم‌فرما بشود، زندگى بر مردم تلخ مى‌شود