eitaa logo
لطفاوارد گروه بعدی شوید
63 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2.6هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
*♥️دعای_سلامتی_امام_زمان_عج♥️* ✅درقنوت نمازهابخوانید بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم *۞اَللّهُمَّ۞* *۞کُنْ لِوَلِیِّکَ۞* *۞الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ۞* *۞صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ۞* *۞فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة۞* *۞وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً۞* *۞وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ۞* *۞طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها۞* *۞طَویلا۞* *🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤*
1_1598679560.mp3
2.26M
روضه، حاج آقا ، علیه السلام 🏴🏴🏴🖤
لطفاوارد گروه بعدی شوید
#حسین‌پسرِ‌غلام‌حسین🪴 #قسمت‌چهل‌هشتم🪴 🌿﷽🌿 با اینکه هر دو را می‌شناختم برای یک لحظه شک کردم که
🪴 🪴 🌿﷽🌿 *رفتار تاثیرگذار* برای عملیات والفجر ۴ آماده می‌شدیم و باید دو سنگر بسازیم محمدحسین مسئول بود اما دوش به دوش ما زحمت می کشید و گونیها را پر از خاک می‌کرد و پای کار می‌برد بچه ها وقتی می دیدند فرمانده مثل خودشان کار می کند روحیه می‌گرفتند و مانند پروانه گرد شمع وجودش حلقه می‌زدند و گوش به فرمانش بودند و تا کار سنگرسازی تمام نشد او مثل دیگران دست از کار نمی کشید من هیچ وقت نمی دیدم به بهانه مسئولیت خودش را از بچه‌ها جدا بداند *نفت‌شهر* در جبهه معمولاً گذشت، برادری و دوستی موج می‌زد اما آنچه در واحد اطلاعات عملیات در زمان مسئولیت محمدحسین دیدم در هیچ جا ندیدم همه فضائل اخلاقی در اینجا معنا پیدا می‌کرد رفتار و کردار او باعث شده بود بچه‌ها نسبت به نماز توجه بیشتری داشته باشند زمانی که در نفت شهر مستقر شدیم بیشتر بچه ها نماز شب خوان شده بودند عصرها که بیکار می‌شدیم کلاس احکام و قرآن می‌گذاشت در کنارش مسابقات کشتی و فوتبال برگزار می‌کرد این کار های او باعث می‌شد آدم به وجد بیاید به جرأت می‌توانم بگویم به قدری از محمدحسین در واحد درس گرفتم که در تمام مدت حضور در جبهه و گردان ها و واحدهای دیگر نگرفتم اخلاص ایمان و خوبیهای محمدحسین به گونه‌ای دیگر بود که همه را علاقمند به خودش کرده بود *ماجرای دل خون گشته نگویم با کس* *زان که جز تیغ غمت نیست کسی دم سازم* *محمد حسین* به روایت محمدرضا بحرینی *اولین شناسایی* پس از عملیات رمضان برای شناسایی مناطق عملیاتی تیم های متعددی تشکیل شد که بتوانند راهکارهای جدیدی برای عملیات بعدی پیدا کنند و شناسایی در مناطق مرتب در حال تغییر بود یکی از این روزها رزمنده ای که قبلاً در گردان های رزمی خدمت می‌کرد به گروه شناسایی ملحق شد جوانی خوش سیما و جذاب که مظلومیت در نگاهش و نجابت در چهره‌اش موج می‌زد این جوان کسی نبود جز محمدحسین یوسف الهی قرار بود آن شب برای شناسایی به منطقه جفیر برویم من مسئول محور بودم، برزگر تخریب‌چی، مشهدی به عنوان نیروی کمکی و محمدحسین که باید برای اولین بار شیوه کار در واحد اطلاعات را از نزدیک ببیند از سنگر ما تا منطقه رهایی حدود ۱۰ تا ۱۵ کیلومتر راه بود که با موتور رفتیم و از نقطه رهایی گرای منطقه شناسایی را گرفتیم از یک محور ما و محور سمت چپ عطارپور‌، محمد انجام شعاع و غلامحسین رضایی به سمت دشمن راه افتادیم در آن منطقه دشمن کمین های درختی کاشته بود یعنی دو کیلومتری از دژ خود جلو آمده بود و روی زمین را به شکل شاخه درخت کمین درست کرده بود و برای اینکه کانالهای آن مخفی شوند روی آنها خاک ریخته بود و فاصله بین آنها را طوری تنظیم کرده بود که مرتب بتواند کمین ها را رصد کند فاصله هر محور تا محور بعدی حدودا ۲ کیلومتر بود حرکت در این منطقه باید با دقت خاصی انجام می‌گرفت و از طرفی سمت راست ما منطقه ای وسیع و باتلاقی بود در تاریکی شب حرکت فقط با قطب نما امکان‌پذیر بود همچنان جلو رفتیم تا به میدان مین رسیدیم وقتی با دوربین دید درشب نگاه کردم قسمتی از زمین را طوری دیدم که خاکش با بقیه فرق داشت و این تجربه خاصی بود که در شناسایی های شبانه آن را به دست آورده بودم آثار تردد در روی خاک مشخص بود 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘
🪴 🪴 🌿﷽🌿 محمدحسین و مشهدی را به عنوان نیروی تامین در همین نقطه گماردیم با برزگر که باید کار تخریب را انجام می‌داد به سمت جلو حرکت کردیم ۲۰۰ متر که رفتیم نیروهای سمت چپ ما به کمین دشمن برخورد کرده بودند و درگیری پیش آمده بود دشمن مرتب منور می‌زد و منطقه را روشن می‌کرد طولی نکشید با تیربار و خمپاره شصت و هشتاد و دو منطقه را زیر آتش گرفت موقعیتی که در آن قرار داشتیم دشت صاف بود هیچ جان پناهی وجود نداشت تا پشت آن مخفی شویم دشمن از کمین‌ها به سمت ما شلیک می کرد این شد که زمین گیر شدیم و چاره‌ای نداشتیم جز اینکه سینه خیز به سمت محمدحسین و مشهدی برگشتیم با توجه به اینکه کار اطلاعات کار سخت و پر استرسی بودمحمدحسین با خونسردی کامل و با روحیه بالا با این حادثه برخورد کرد و این برای من خیلی جالب بود آن شب اگر کوچکترین اشتباهی انجام می‌داد حتماً به مشکل برمی‌خوردیم شجاعت محمدحسین و متانت رفتارش در آن شب به یاد ماندنی است به کمک قطب نما خودمان را به نقطه رهایی و از آنجا به سنگر رساندیم از محور کناری رضایی و عطارپور در مسیر راه زخمی شدند که آن هم به خیر گذشت و کار شناسایی با موفقیت به پایان رسید *همتم بدرقه راه کن ای طائر قدس* *که دراز است ره مقصد و من نوسفرم* *محمدحسین* به روایت رضانژاد شاهرخ آبادی *نشد دیگه برو از خودش بپرس* پیش از عملیات والفجر ۸ لب اروند نشسته بودم با چوبی که دستم بود روی آب می زدم و زیر لب شعری را زمزمه می‌کردم محمد حسین آمد کنارم و گفت نژاد چی می خوانی؟ گفتم هیچ چیز دارم با آب درد و دل می کنم گفت از این به بعد همان جمله‌ای که یزدانی می‌گوید و به آب می زند تو هم بگو گفتم چه می‌گوید گفت نشد دیگه برو از خودش بپرس یک روز یزدانی را دیدم گفتم حسن تو وقتی به آب می‌زنی چه می‌خوانی؟ گفت چرا؟ گفتم حقیقت این‌که محمدحسین به من سفارش کرده هر چه تو می خوانی و به آب میزنی من هم بخوانم گفت آیه وجعلنا را زیاد می‌خوانم روز بعد وقتی به محمدحسین رسیدم گفت پرسیدی؟ گفتم بله گفت چه لذتی می‌بری؟ من جوابی در مقابلش نداشتم او واقعا چیزهایی را درک می‌کرد که ما از درک آن عاجز بودیم *ذکاوت و درایت* مدتی که من در واحد اطلاعات کار می‌کردم و محمدحسین به عنوان معاون واحد اطلاعات بود هیچ وقت امکان نداشت گزارش شناسایی را برایش دوبار تکرار کنیم با ذهن خلاق و هوش سرشارش سریع مطلب را می گرفت و به ذهنش می سپرد و گاهی اوقات اینقدر قشنگ آنها را بیان می‌کرد که انگار خودش همراه ما بوده و یا اینکه از قبل همه چیز را می‌دانسته است هنگامی که در انتخاب مسیر شناسایی راهنمایی مان می‌کرد و ما به راهنمایی هایش عمل می‌کردیم واقعا راحت تر بودیم و موفق می شدیم یعنی واقعا اگر گاهی محمدحسین همراه مانبود اما با فکر و روحش ما را همراهی می‌کرد و این ناشی از هوش و ذکاوت و درایت او بود 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘
🪴 🪴 🌿﷽🌿 *دوری و فراق تا آخرین دیدار* به روایت مادر *مرخصی* روزها و ماه ها می گذشت و معمولاً دو ماه و سه ماهی یکبار به مرخصی می آمد اینقدر ملاحظه کار بود که سعی می کرد رفت و آمد هایش برای خانواده مزاحمت ایجاد نکند وقتی شب‌ها دیر وقت از منطقه به کرمان می‌رسید داخل خانه می شد همان اتاق اول استراحت می‌کرد حالا دیگر تنها دلخوشی من چشم دوختن به جلو در این اتاق بود که شاید پوتین هایش را ببینم عادت کرده بودم هر زمان و به هر دلیل شب از خواب بیدار می‌شدم اول در اتاق را نگاهی می‌انداختم و سراغ کار می‌رفتم یکی از این شبها از خواب بیدار شدم دیدم پوتین‌های محمدحسین پشت در اتاقش است فهمیدم از جبهه برگشته آن شب هوا مهتابی بود و ماه حیاط خانه را روشن کرده بود از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم رفتم ببینم محمدحسین در کدام اتاق خوابیده است و چیزی لازم دارد یا نه؟ در اتاق که رسیدم دیدم مشغول نماز است می‌دانستم اگر حرفی بزنم حال و هوایش را به هم زدم به هوای اینکه صبح شده است به طرف شیر آب رفتم داشتم وضو می‌گرفتم صدای اذان بلند شد و من تازه فهمیدم او در حال خواندن نماز شب بود دیدن این صحنه برای یک مادر لذت بخش ترین لحظه دنیا است همین رفتار محمدحسین باعث شده بود من بسیار شیفته او باشم نه تنها من بلکه پدرش و همه خواهر و برادرهایش نیز همین حس را داشتند مشغول نماز صبح بودم که داخل اتاق شد او را در آغوش گرفتم و بوسیدم سفره انداختم مشغول صرف صبحانه شدیم پدرش پرسید خب باباجان از جنگ چه خبر؟ چه کار می‌کنید؟ گفت خبر سلامتی ما سیاهی لشکریم باباجان کاری از دست ما بر نمی آید شکر خدا می کنیم و روزگار می‌گذرانیم انشاالله خودتان بیایید و از نزدیک ببینید رزمندگان چه کار می کنند من که دیدم او از حرف زدن طفره می‌رود حرف را عوض کردم بگذریم بگو ببینم مادر تعطیلات نوروز که همین جایی گفت چند روزی هستم بعد می‌روم *شب عید* شب عید بود و بچه‌ها همه مشتاق دیدار محمدحسین بودند به خانه ما آمدند همه خانواده دور هم جمع شدیم تا یک شب از همنشینی با او لذت ببریم محمدحسین شروع کرد به تعریف کردن از جبهه و نیازمندی‌های جبهه‌های جنگ و آخر صحبت‌هایش گفت حالا برادران و خواهران سکه هایی را که عیدی گرفتید برای کمک به جبهه‌ها تحویل من بدهید هیچکس مخالفت نکرد بیشتر بچه‌ها فرهنگی بودند و آن شب کمک خوبی برای رزمنده‌ها جمع شد محمدحسین یک جمله گفت که اعضای خانواده را متحول کرد وقتی سکه را به من می دهید نگویید دادم به محمد حسین بگویید برای رضای خدا بخشیدم بگذارید نیت شما خالص باشد زیرا با خدا معامله کردید او این صحبت‌ها را با لحنی جذاب می‌گفت اون شب خیلی خوش گذشت و من مثل همیشه به همسرم به خاطر تربیت فرزندانم افتخار کردم محمدحسین چند روزی بیشتر پیش ما نماند سری به اقوام و خویشاوندان زد به جبهه برگشت *جراحت گلو و تارهای صوتی* روزها و ماه ها می گذشت تا اینکه خبر دار شدم محمدحسین مجروح شده و به کرمان آمده و در بیمارستان کرمان درمان بستری است سراسیمه خودم را به بیمارستان رساندم خدا را شکر همه اعضای بدنش را سالم دیدم گردنش باند پیچی بود نزدیک شدم با صدای نحیف سلام کرد اول گمان کردم از ضعف عمومی صدایش بالا نمی آید بعد متوجه شدم به گلویش ترکش اصابت کرده است و تارهای صوتی اش صدمه دیده‌اند و نمی‌تواند حرف بزند بعد از مدتی که از بیمارستان مرخص شد و به خانه آمد جراحتش تا حدودی التیام یافته بود هنوز نمی توانست صحبت کند یعنی حالت حرف زدن داشت اما هیچ صدایی از حنجره اش خارج نمی‌شد و ما مجبور بودیم لب خوانی کنیم تا بفهمیم چه می‌گوید من خیلی نگران بودم و با خودم می‌گفتم اگر تا آخر عمر چنین باشد چه کار کنیم و خودم را دلداری می‌دادم و می‌گفتم خدا را شکر زنده است اما دکترها به پدرش گفته بودند که با گذر زمان دوباره می تواند حرف بزند به این حرف ها و نظرها دل‌خوش کرده و راضی بودم به رضای حق حدود سه ماه طول کشید تا دوباره توانست به طور خیلی ضعیف و گرفته صحبت کند جالب اینجاست هر زمان برادرش از او می‌پرسید محمدحسین چطوری داداش؟ می گفت خوبم هیچ مشکلی ندارم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘
🌹رسول خدا صلی الله علیه و آله یک درهم که انسان به صاحبانش برگرداند، برای او بهتر است از عبادت هزار سال و آزاد نمودن هزار بنده و نیز برتر است از هزار حج و عمره.] 📕مستدرک الوسائل جلد ۱۲ ص ۱۰۴ 🌹رد مظالم عباد (ادای حق الناس) 💳
5892107044245937
☘دارالاحسان حضرت فاطمه سلام الله علیها ⭕️روی شماره کارت کلیک کنید، کپی می شود
🌸 پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله فرمودند: کسی که مؤمنی را شاد کند، مرا شاد کرده و کسی که مرا شاد کند خدا را شاد نموده است. 📚 اصول کافي، ج 2، ص 188. http://eitaa.com/shahrah313 💫شاهراه ظهور،مهدویت وشهدا💫
🏴آجرک‌ الله یا صاحب الزمان ▪️جگری شعله شد و سوخت و خاکستر شد شمع خاموش شد از باد و گلی پرپر شد ▪️باز هم زهر نشست و بدنی گشت کبود باز یاسی به زمین ریخت و نیلوفر شد ▪️مو سفیدی به زمین خورد و به او خندیدند پیرمردی ز نفس ماند و کمانی تر شد😭 ✨باسلام و عرض تسلیت به مناسبت علیه‌السلام خدمت شما همراهان مهدوی؛ 🔸به مناسبت شهادت این امام مظلوم ختم صلواتی هدیه به ایشان و به نیت سلامتی و تعجیل در فرج فرزند غریبشان برگزار خواهیم کرد،از شما بزرگواران خواهشمندیم که‌ مثل همیشه با نفس های گرمتان همراهی بفرمایید. ان شاءالله دعای علیه‌السلام راه گشای زندگیتان باشد. لطفا تعداد صلواتهای خودتان را در ربات زیر وارد کنید👇👇👇 https://EitaaBot.ir/counter/v1y4gj با تشکر از همراهی شما بزرگواران🌹🙏
ڪفّـاره گنـاهان مـؤمن🌹 قالَ ابُوعبداللّه عليه السلام: اِنَّ العَبْدَ إذا كَثُرَتْ ذُنُوبُهُ وَ لَمْ يكُنْ عِندَهُ مايُكَفِّرُها إبتـَلاهُ اللّه ُ تَعالى بِالحُزْنِ فَيُكَفِّرُ عَنهُ ذُنُوبَهُ. [امالى مفيد، مجلس سوم ح 7 ص 36] ◾️ عليه السلام فرمـود: چون گناه بنده (مؤمنى) فراوان شود و عمل صالحى نداشته باشد ڪه جبران آن گناهان ڪند خـداوند او را به غـم و انـدوه گرفتار مى‌سازد تا گناهانش را پاڪ ڪند. . http://eitaa.com/shahrah313 💫شاهراه ظهور،مهدویت وشهدا💫
🌺🍃رسول خدا (ص) فرمود: هر کس می‌خواهد دعایش مستجاب شود یا اندوهش زدوده شود اندوه بدهکار ناتوان را برطرف سازد. مقام معظم رهبری:ما جز با کار جهادی و کار انقلابی نخواهیم توانست این کشور را به سامان برسانیم 🪴شماره کارت جهت اجاره و بدهی بدهکاران، رسیدگی به خانواده زندانیان،کارهای جهادی مناطق محروم و... 💳
5041721112361804
⭕️روی شماره کارت کلیک کنید،کپی می شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا