eitaa logo
شهرستان ادب
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
293 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻ای مادرِ عزیزِ همه عالم (شعری از استاد #سیدعلی_موسوی_گرمارودی در سوگ حضرت صدیقۀ کبری سلام‌الله‌علیها، پرونده #شعر_فاطمی) ▪️یک‌روز تا شامگاه دیر ماندم کنار پنجرۀ بستۀ اطاق وز پشت شیشه‌ها آن دورهای دور شب، از کنار کاسۀ وارون آسمان خونابه‌های پیکر خورشید مرده را آرام می‌مکید. وین‌سوی پنجره خفاش‌های غمزدگی بال می‌زدند در حفره‌های بستۀ ذهن پریش من گویی هزار دانه غم ناشناس را غربال می‌زدند! دیگر درون خانه مجال نفس نماند در تنگنای خانه مرا تنگ شد نفس وین پنجره، چو پنجرۀ بستۀ قفس. رفتم برون چون مرغ پرگشوده، پریدم، رها شدم. رفتم که خویش را یک چند بین مردم این شهر، گم کنم شهر، از شکوه شامگاهان پر نشاط بود ـ یا از نشاط شامگهان پرشکوه بود ـ گویی که نور روشن صدها چراغ شهر یک صبح تازه بود که در شهر می‌شکفت. رفتم درون مردم انبوه رهگذر چون جویبار رفتم و در موج گم شدم... اما، به‌ناگهان، دیدم کنار راهگذاران شاد شهر یک خردسال کودک افسردۀ نژند ـ یک پا میان لای و لجن‌های جوی آب‌ ـ دور از خروش کاذب شهر، ایستاده بود، ـ چون: برکرانه‌های افق تک‌ستاره‌ای ـ با حالتی که سخت غم‌انگیز و ساده بود. چون بره‌های خرد جدا مانده از گله از گرمگاه سینه به بانگی خروشناک با گریه‌های تلخ، صدا می‌کرد: مادر! اینک منم: آن طفل دورماندۀ گمگشته آن خردسال‌کودک سرگشته ای مادر عزیز همه عالم! کو مهربار دامن پاکت، کو؟ ☑️ @ShahrestanAdab
🔻پرونده‌ای برای ادبیات انقلاب در سایت شهرستان ادب ▪️بنا به سنت همه‌ساله سایت شهرستان ادب، به مناسبت فرارسیدن دهه فجر و ایام پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران، پرونده ادبیات انقلاب سایت شهرستان ادب بازگشایی می‌شود. در این پرونده تاکنون شعرها، داستان‌ها، یادداشت‌ها و مقاله‌ها، معرفی‌کتاب‌ها و مصاحبه‌ها، اخبار و گزارش‌ها و همچنین نظرسنجی‌های بسیاری با موضوع منتشر شده است. 🔗 برای مطالعۀ مطالب این پرونده به صفحۀ اختصاصی آن در سایت شهرستان ادب مراجعه کنید: shahrestanadab.com/چهل-سال-انقلاب ☑️ @ShahrestanAdab
🔻مردگان مرده‌اند (یادداشت بر اثر در سالگرد درگذشت نویسندۀ شهیر ایرلندی) ▪️«مشهور است که می‌گویند کسی که داستانی را با نظریه نقد کند، منتقد محسوب می‌شود وگرنه، خیر. این جمله درست هست، ولی برداشت عمومی اشتباهی ایجاد کرده است. این‌جا گمان می‌کنند که هر بخش نقدت، باید به یکی از نظریه‌های فراوان در "نقد ادبی" ارجاع داشته باشد و چیزی از خودت نگویی تا حرفت سلیقه‌ای نشود. درحالی‌که منظور از جملۀ یادشده، دقیقاً برعکس این معنی را می‌دهد. نه‌تنها بلغورکردن نظریه‌های متنوع هیچ‌ارزشی ندارد، بلکه گفتن خوب و بد آثار ادبی هم در حوزۀ نقد بی‌ارزش است، هرچند می‌تواند ارزش‌های دیگری داشته باشد. تنها زمانی می‌توان به نوشته‌ای از نظر نقد، وزن داد که منتقد توان پاسخ‌گویی به سؤال‌هایی که از متن می‌شود را داشته باشد...» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11388 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻مقتدا (شعری از #امید_مهدی_نژاد در پروندۀ #ادبیات_انقلاب) ▪️شب آخرین خبر بود، خورشید مبتدا شد تشویش سایه‌ها را تقدیرِ انزوا شد دریا نمی‌خروشید، صبر سپیده سر رفت شب بی‌ستاره می‌سوخت، بابی به صبح واشد خواب ستاره‌ها را تعبیر صبح کردند صبحی که ابتدا بود، صبحی که انتها شد مردان دورمانده دستی به هم رساندند در خویش خفتگان را بر خاستن عصا شد گفتند: زودهنگام، گفتند: بی‌سرانجام گفتند: غیرممکن، گفتند، منتها شد خاکی که بر دو کتفش ابلیس بوسه می‌زد در خویش زیر و رو گشت، آیینۀ خدا شد تقدیر سایه‌ها بود در دخمه‌ها خزیدن شب آخرین مفر بود، خورشید مقتدا شد شاه و وزیر دزدان آغاز داستان بود جمهوری شهیدان پایان ماجرا شد سوی ستاره پیداست، سکّان هنوز برجاست بر عرشه ایستاده است پیری که ناخدا شد ای کاش بار دیگر این جاده باز می‌شد آن‌سان که پیش از این بود، آن‌سان که با شما شد ای کاش بار دیگر «یا مرگ یا خمینی» تا باز می‌سرودیم: شب رفت و روشنا شد ای کاش بار دیگر آن مشت‌ها بیایند تا جغدها نگویند این صبح هم فنا شد ☑️ @ShahrestanAdab
🔻در برابر ظلم (یادداشتی بر کتاب اثر به قلم ) ▪️«همیشه می‌گویند ظلم در جایی رشد می‌کند که مظلوم آن را پذیرفته باشد. وقتی مظلومی در مقابل ظالم به پا خیزد، ترس از همه گیر شدن بیداری مظلومین، ظالم را فرا می‌گیرد. رمان زغال سرخ داستان مظلومانی است که بالاخره از ستمی که به آن‌ها می‌شود به ستوه می‌آیند و دست به حرکتی بر علیه ظالم می‌زنند. "زغال سرخ" از یک واقعه‌ی تلخ شروع می‌شود. اسماعیل شوهر بتول و چند بچه‌ی قد و نیم‌قد در کوهستان کشته‌ می‌شود و جنازه‌ی یخ‌زده اش داغی آتشین برای پسر بزرگش یعنی شجاع می‌شود. شجاع که پسر جوان و پر غروری است با دیدن بدن زخمی پدرش متوجه می‌شود او به قتل رسیده است، او تصمیم می‌گیرد هر طور شده انتقام پدرش را بگیرد....» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11487 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻روایت جنگ از یک سنگر عراقی (نقد رمان #نقل_گیتی اثر #محمد_خسروی_راد به قلم #پرستو_علی_عسگرنجاد) ▪️«آثار و آسیب‌های جنگ به‌مثابۀ یک‌رویداد عظیم با ابعاد مختلف اجتماعی‌فرهنگی، همواره دست‌مایه‌ای قوی برای خلق آثار هنری به‌ویژه در ساحت ادبیات بوده‌اند. روایت‌های جنگ آن‌گاه که پا را از دایرۀ روایت صرف و مستندنگاری محض بیرون می‌گذارند و به درگیری‌های ذهنی و چالش‌های روانی افراد حاضر در جنگ می‌پردازند، جنبۀ داستانی‌تری پیدا می‌کنند. این درست همان‌چیزی است که امروز، پس از گذر نزدیک به سه‌دهه از پایان جنگ و تولید هزاران‌اثر هنری با محتوای جنگ، بیش از هرچیز به آن نیازمندیم؛ درست شبیه چیزی که در "نقل گیتی" اتفاق افتاده است. "محمد خسروی‌راد" نام تازه‌ای در عرصۀ ادبیات دفاع مقدس ایران نیست. او پیش از رمان نقل گیتی، ۲۵ مجموعه‌داستان و مستند و زندگی‌نامه‌نوشت را به رشتۀ تحریر درآورده است که اگر نگوییم همه، قریب به اتفاقشان پیرامون دفاع مقدس‌اند. این نویسندۀ کهنه‌کار مشهدی اما، در رمان تازه‌اش، به سراغ ایدۀ درخشانی رفته که به‌ خودی خود، جذاب و تأمل‌برانگیز است: بازخوانی جنگ از زبان یک‌مجاهد عراقی...» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11476 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻رواق امام (شعری از #زهرا_سپه_کار در پروندۀ #ادبیات_انقلاب) ▪️انقلابی است در دلم که رهبرش سی‌وهشت‌سال است که سیزده‌سال دارد همه قیام کرده‌اند جماعت منتظر امام‌اند و زبان گلدسته‌ها پر از تکبیر خدا بزرگتر است و این را تنها روح خدا می‌توانست به جهان نشان دهد انقلابی است در دلم رضا خان نمی‌خواهد رضا شاه نمی‌خواهد بیرون می‌روم از رواق امام موقع فجر است باد بهمن به صورتم می‌زند دیگر سوز ندارد به شمارۀ کفشداری نگاه می‌کنم پنجاه‌وهفت ☑️ @ShahrestanAdab
🔻پلیسی- معمایی؛ اما ایرانی! (یادداشتی بر رمان #روز_داوری اثر #سجاد_خالقی به قلم #علی_ششتمدی) ▪️«اگر در اطراف‌تان دوست یا آشنای خانوادگی خاصی دارید که دنبال یک کتاب جذاب و پرماجرا می‌گردد، کتاب روز داوری، پیشنهاد بسیار خوبی خواهد بود. اگر این دوست یا آشنای شما، می‌خواهد کتاب خواندن را شروع کند و عادت به ادامه دادن صفحات کتاب ندارد، یا اگر کتابخوان هست اما به روایت‌های جنایی و معمایی و... علاقه دارد، می‌توانید این کتاب را با خیال راحت به‌عنوان یک نمونه ایرانی خوب، معرفی کنید. برجسته‌ترین ویژگی و عنصر داستانی این کتاب، قوت «تعلیق» است. قصه، پر از ماجرا و تقریباً خالی از عاطفه و احساس است. روایت به‌جای پرداختن به توصیف یا تعمق در احساسات شخصی، خط به خط و صفحه به صفحه، شخصیت‌ها را درگیر ماجراهای مختلف می‌کند. تصاویر گیرا و گره‌های باورپذیر، در گذر زمان، مخاطب را در خلسه‌ای جذاب غرق می‌کند...» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11490 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻زبان گویای روستاها در انقلاب اسلامی (یادداشتی بر رمان #به_هم_رسیدن_در_میانسی نوشتۀ #مهدی_کرد_فیروزجایی به قلم #مریم_سادات_ذکریایی) ▪️«...نام تأمل برانگیز و رمزآلود کتاب، برای کسانی که ندانند میانسی، نام مکانی است و این اثر، داستان عاشقانۀ به هم رسیدن دو نفر نیست، در وهلۀ اول و البته در طول مطالعه‌ی داستان می‌تواند دارای کشش و جذبه باشد. این اثر که از زاویه دید اول شخص و از زبان پسربچه‌ی نوجوانی به نام شکرالله نوشته شده، با ظرافت و دقت به ادبیات نوجوان و طرز گویش مازندرانی به توصیف و تشریح واقعه‌ای می‌پردازد که در ابتدا موضوعی تکراری به نظر می‌رسد، ولی هرچه مخاطب در طول داستان پیش می‌رود، حس خوشایند تعلیق، او را رها نمی‌سازد تا داستان را به پایان برساند. در عین حال، فضا سازی و پرداختن به جزییات، صحنه‌ی کتاب را تصویری ساخته و باعث می‌شود مخاطب در ذهن خود بتواند تصویر روشنی بسازد از اماکنی که اتفاقات داستان در آن رخ می‌دهد...» 🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11492 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻نقد و بررسی رمان نوشتۀ در پنجمین نشست چشم و چراغ 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11495 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻معرفی کتاب #چاپ_بیروت اثر #علی_داودی در دومین محفل ادبی فیض 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11494 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻وادی ایمن (شعری از زنده‌یاد استاد در پروندۀ ) ▪️وقت است تا برگ سفر، بر باره بندیم دل بر عبور از سد خار و خاره بندیم از هر کران بانگ رحیل آید به گوشم بانگ از جرس برخاست وای ِمن خموشم دریادلان راه سفر در پیش دارند پا در رکابِ راهوار خویش دارند گاه سفر را چاووشان فریاد کردند منزل به منزل حال ره را یاد کردند گاه سفر آمد، نه هنگام درنگ است چاووش می‌گوید که ما را وقت تنگ است گاه سفر آمد، برادر! گام بردار! چشم از هوس از خورد، از آرام بردار! گاه سفر آمد برادر! ره دراز است پروا مکن بشتاب! همّت چاره‌ساز است گاه ِسفر شد، باره بر دامن برانیم تا بوسه‌گاهِ وادیِ ایمن برانیم وادی نه ایمن، هان مگو، باید سفر کرد از هفت وادی در طلب باید گذر کرد وادی نه ایمن، رهزنان در رهگذارند بیم حرامی نیست، یاران هوشیارند وادی نه ایمن، جاده هموار است ما را امید بر عزم جلودار است ما را وادی پر از فرعونیان و قبطیان است موسی جلودار است و نیل اندر میان است تکریتیان صد دام در هر گام دارند راه آشنایان، ره به مقصد می‌سپارند رهْ‌توشه باید کو؟ بیاور کوله بارم امید را ره‌توشه بهر راه دارم رهْ‌توشه باید، پای من همواره پو باش هفتاد وادی پیش رو گر هست گو باش رهْ‌توشه باید، عزم را در کار بندم دل بر خدا آن‌گه به رفتن باره بندم رهْ‌توشه باید، مرغوا مشنو ز هر کس! رهْ‌توشه ما را شوق دیدار حرم بس! تنگ است ما را خانه، تنگ است ای برادر! بر جای ما بیگانه، ننگ است ای برادر! ننگ است ما را خانه بر دشمن نهادن تاراج و باج و فتنه را گردن نهادن تاراج و باج و فتنه را گردن نهادیم خفتیم، غافل، خانه بر دشمن نهادیم خفتیم غافل از معادای حرامی کردیم سر تسلیم یاسای حرامی خفتیم غافل رزم را از یاد بردیم پس داوری بر محضر بیداد بردیم خفتیم و دشمن، داد، نی، بیدادمان داد خواب و خور و افیون و مستی یادمان داد دشمن، سرا بگرفته و راه نفس هم دست عمل بشکسته و پای فرس هم تاراج شد، تاراج هر کالایمان بود خاموش شد هر نغمه، کاندر نایمان بود ما خامُش و او هر طرف شور و شغب کرد تاوان خورد و خفت مستی را طلب کرد سینا و طور و عزّه را بلعید با هم ما خفته و او در تهاجم قدس را، هم جولان، به جولانی دگر بگرفت از ما ماندیم، ما سرگشته، او را قدس و سینا فرمان رسید: این خانه از دشمن بگیرید! تخت و نگین از دست اهریمن بگیرید! یعنی کلیم، آهنگِ جان سامری کرد ای یاوران! باید ولی را یاوری کرد وقت است تا زاد سفر بر دوش بندیم دل بر پیام دلکش چاووش بندیم چابک سواران، رهروان، اِحرام بستند دل بر طنین این صلای عام بستند آهنگ رفتن کن که ما را چاره فرد است واماندن از این کاروان، درد است، درد است باید خطر کردن، سفرکردن، رسیدن ننگ است از میدان، رمیدن، آرمیدن وادی به وادی سینه باید سود بر راه منزل به منزل رفت باید تا سحرگاه گر خاره و خارا و گر دور است منزل حکم جلودار است بربندیم محمل ما را گریزی جز که آهنگ سفر نیست عزم سفر کن فرصت بوک و مگر نیست باور مکن، افسانۀ افسونگران را همراه باید شد در این ره کاروان را باور مکن، امید دیدار حرم نیست گامی فرا نه، تا حرم جز یک قدم نیست از دشت و دریا در طلب باید گذشتن بی‌گاه و گاه و روز و شب باید گذشتن گر صد حرامی، صد خطر در پیش داریم حکم جلودار است سر در پیش داریم حکم جلودار است بر هامون بتازید! هامون اگر دریا شود از خون بتازید! فرض است فرمان بردن از حکم جلودار گر تیغ بارد، گو ببارد نیست دشوار جانان من برخیز و آهنگ سفر کن گر تیغ بارد گو ببارد جان سپر کن جانان من برخیز! بر جولان برانیم زآنجا به جولان تا خط لبنان برانیم آنجا که جولانگاه اولاد یهوداست آنجا که قربانگاهِ زعتر، صور، صیداست آنجا که هر سو صد شهید خفته دارد آنجا که هر کویش غمی بنهفته دارد جانان من! اندوه لبنان کشت ما را بشکست داغ دیر یاسین پشت ما را جانان من! برخیز باید بر«جبل» راند حکم است باید باره بر دشت امل راند جانان من برخیز و زین بر بارگی نه زی قدس، زی سینا، قدم یکبارگی نه باید ز آل سامری کیفر گرفتن مرحب فکندن، خیبری دیگر گرفتن باید به مژگان رُفت گَرد از طور سینین باید به سینه رَفت زینجا تا فلسطین باید به سر، زی مسجدالاقصی سفر کرد باید به راه دوست، تَرک جان و سر کرد جانان من برخیز و بشنو بانگ چاووش آنک امام ما علم بگرفته بر دوش تکبیر زن، لبیک گو، بنشین به رهوار مقصد، دیار قدس همپای جلودار... ☑️ @ShahrestanAdab
🔻روایتی رازآلود از روزهای انقلاب (یادداشتی بر کتاب #روزگار_فراموش_شده نوشتۀ #مهدی_رضایی به قلم #حمزه_ولی_پور) ▪️«"روزگار فراموش‌شده"ی مهدی رضایی، روایتی است رازآلود از روزهای انقلاب. روایت رازی سر به مُهر در سینه‌ی "سیدکاظم" که "رضا" در پی کشف آن است. سیدکاظم در پی عهدی با رضا بر آن شده که آن راز را جز در هنگام مرگ برای رضا بازگو نکند و حال که سیدکاظم در بستر با مرگ دست‌وپنجه نرم می‌کند، به رضا پیغام می‌دهد که به دیدارش برود تا راز را به او بازگوید. رضا برای دیدن سیدکاظم راهی قم می‌شود. رازی که سالیانی‌ست در سینۀ سیدکاظم است جریان پشت پردۀ ماجرایی ست که به فرجام تلخ ختم شده و حال رضا در پی آن است که از کسانی که در جریان مبارزات انقلاب با او نامردمی کرده‌اند، انتقام سختی بگیرد؛ اما با آنچه از سیدکاظم می‌شنود، در می‌یابد آن کس که او در پی اوست کسی است که اصلاً در تصور او نیز نمی‌گنجد...» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/5788 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻رمان «وضعیت بی‌عاری» برگزیدۀ سی‌وهفتمین جایزۀ کتاب سال شد ▪️سی‌وهفتمین دورۀ #جایزه_کتاب_سال جمهوری اسلامی ایران با معرفی برترین‌ها به کار خود پایان داد. در مراسمی که ۱۶ بهمن‌ماه با حضور رئیس جمهور و جمعی از اهالی قلم و مهمانانی از کشورهای خارجی در تالار وحدت برگزار شد، ۴۱ عنوان کتاب در بخش‌های متفاوت برگزیده و معرفی شدند. رمان #وضعیت_بی_عاری اثر #حامد_جلالی توانست جایزۀ کتاب سال را با همراهی کتابی دیگر به دست آورد. این رمان شاخص را #انتشارات_شهرستان_ادب سال گذشته منتشر کرده بود که از تولیدات #مدرسه_رمان این مؤسسه است. رمان وضعیت بی‌عاری توانسته بود پیش از این دوازدهمین #جایزه_جلال آل احمد را نیز از آن خود کند. هیئت داوران سی‌وهفتمین جایزۀ کتاب سال، رمان‌های «وضعیت بی‌عاری» و «دور زدن در خیابان یک‌طرفه» را در بخش داستان بلند و رمان به صورت مشترک انتخاب کردند. شهرستان ادب و همۀ هنرمندان همراه با این مجموعه، این موفقیت را به آقای حامد جلالی تبریک گفته و برای این نویسندۀ گرامی آرزوی موفقیت‌های روزافزون دارد. ☑️ @ShahrestanAdab
🔻تبریک به «حمیدرضا شاه‌آبادی» مدرس «مدرسۀ رمان» شهرستان ادب ▪️جایزۀ کتاب سال در سی‌وهفتمین دورۀ خود، برگزیدگانش را شناخت و در مراسمی با حضور مسئولان عالی‌رتبۀ کشور در تالار وحدت، با معرفی برندگان و اهدای جوایز به کار خود پایان داد. نویسندۀ مطرحی که در حوزۀ ادبیات کودک و نوجوان آثار شناخته‌شده‌ای دارد، موفق شد جایزۀ کتاب سال را در بخش داستان تألیفی ادبیات کودک و نوجوان، دریافت کند. این جایزه بابت کتاب «دروازۀ مردگان: ۱. قبرستان عمومی» به شاه‌آبادی تعلق گرفت. گفتنی‌ست حمیدرضا شاه‌آبادی از مدرسان شهرستان ادب است که پیش از این سایت شهرستان ادب طی پرونده‌پرتره‌ای اختصاصی، به بررسی آثار و فعالیت‌های این نویسندۀ مهم پرداخته بود. 🔗 پرونده‌پرترۀ حمیدرضا شاه‌آبادی: shahrestanadab.com/حمیدرضا-شاه-آبادی شهرستان ادب و همۀ هنرمندان همراه با این مجموعه، این موفقیت را به آقای شاه‌آبادی تبریک گفته و برای این نویسندۀ گرامی آرزوی موفقیت‌های روزافزون دارد. ☑️ @ShahrestanAdab
🔻طلوع امید (شعری از #ندا_هدایتی_فرد در پروندۀ #ادبیات_انقلاب) ▪️همیشه قافیه قرمز، ردیف، سبز و سفید سلام كشور من! ای وطن! طلوع امید! قدم قدم غزلم را ستاره می‌بندم مسیر آمدنت را سپیده‌ای كه دمید چگونه بین غزل‌ها تو را بگنجانم به حجم تنگ غزل جا نمی‌شود خورشید غروب، رفتن تو، اشك‌های ما، قرآن سحر و آمدنت نور شد، به دل تابید به خون پاك شهیدان تا ابد آباد اگرچه سخت ولی سر رسید این تبعید تو آمدی و دوباره زلالی از باران به خاكی در و دیوار كوچه‌ها بارید تو پیر میكده مسلمین تاریخی و حكم بعد خدایی همیشه جاوید ☑️ @ShahrestanAdab
🔻عدم پذیرش معجزه نزد #فئودور_داستایفسکی؛ هستی‌شناختی، روان‌شناختی یا اخلاقی؟ (یادداشتی از #محمدقائم_خانی به مناسبت سالگرد درگذشت نویسندۀ شهیر روسی در پروندۀ #رمان_معناگرا) ▪️«داستایفسکی در موارد متعدد به کلیسای کاتولیک پرداخته و حمله‌های سنگینی علیه آن نموده است. در رمان برادران کازامازوف هم این مسیر را پیش رفته و با زبان تند و تیزی، علیه ایشان سخن گفته است. یکی از مسائلی که در آن‌جا مطرح می‌شود، سخن او علیه معجزه است. او به دنبال معجزه، ‌بودن را تقبیح می‌کند و مسیحیتی که به خاطر انجام معجزه توسط مسیح مورد پذیرش قرار بگیرد، مردود می‌شمارد. از نظر او معجزه در تضاد با بلوغ انسان است و تأکید کاتولیک‌ها بر آن را نشانۀ سیطره‌طلبی کلیسا بر عوام می‌داند. تا این‌جا به نظر نمی‌رسد که داستایفسکی حرف خاصی دربارۀ معجزه زده باشد. ظاهراً او همان حرف مشهور غیرعقلانی‌بودن معجزه را پیش کشیده و خواستار دینی پاکیزه از خرافات و در چهارچوب عقل بشری گشته است. نشانۀ دیگری هم در برادران کازامازوف وجود دارد که می‌تواند چنین موضعی را تقویت کند و مسألۀ "معجزه از نگاه داستایفسکی" را تمام‌شده بداند...» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11379 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻جدایی آه از شین (نقد و بررسی رمان #آه_با_شین نوشتۀ #محمدکاظم_مزینانی به قلم #ملیکا_آلیک در پروندۀ #ادبیات_انقلاب) ▪️«...هر هنرمند مطرحی با یک جهش ژنتیکی به دنیا می‌آید. مثلاً نویسنده‌ها مانند شش‌انگشتی‌ها با یک گوش و چشم اضافه متولد می‌شوند و یا شاید مثل گربه‌ها هفت جان دارند که هریک را برای جاسوسی به گوشه‌ای می‌فرستند و هربار که می‌میرند با جان دیگر زنده می‌شوند و دوباره زندگی را تجربه می‌کنند. آن‌ها فلسفه و ایده دارند و فلسفه‌شان را می‌بینند و می‌شنوند و می‌توانند چیزها را به زبانی غیرفلسفی بنویسند. وضعیت شاعران هم بهتر نیست. آن‌ها هم با احساسات گیج و درهمی به دنیا می‌آیند و انگار هیچ‌کدام از حس‌ها نمی‌خواهند فقط سر کار خود باشند و شاعر را در هزیان و سرگردانی همیشگی نگه می‌دارند. خوشبختانه "محمدکاظم مزینانی" یک شاعر و نویسنده است...» 🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11503 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻کجا میری ننه امرو؟ (بازخوانی داستانی کوتاه از #احمد_محمود ویژۀ پروندۀ #ادبیات_انقلاب) ▪️«ئوشب چه به سرت ئومد ننه امرو. ننه امرالله خیال می‌کند که - انگار- بار دیگر، در گذشته‌ای دور، همین هول و تکان را داشته است. - گریه هم کردی ننه امرو؟ خیال می‌کند که در همین گذشتۀ دور، پای امرالله، به وقت فرار تیر خورده است و از نردبان چوبی سقوط کرده است. شب خیس زمستان، سرمای نمور، ثلث اول بعد از نیمه شب، ترس و لرز خودش و بهت همسایه ها – "یا قمر بنی هاشم!" - ئیقدر بی‌تابی نکن ننه امرو، خدا بزرگه. امرالله را کلبچه می‌زنند. پای چپش می‌لنگد و از بالای زانو خون می‌جوشد – "ای کس بی کسان". پیرزن تنها می‌ماند...» 🔗 ادامه این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11502 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻گزارش مشروح و تصویری نشست خبری آغاز دوره هشتم آفتابگردان‌ها ▪️نشست خبری ویژه آغاز دوره هشتم #آفتابگردان_ها، شنبه نوزدهم بهمن‌ماه ساعت ۱۰ صبح در موسسه شهرستان ادب برگزار شد. در این نشست #علی_محمد_مودب، #علی_داودی، #میلاد_عرفانپور و #محمدمهدی_سیار درباره دورۀ جدید اردوهای آفتابگردان‌ها سخن گفتند و به سوالات جمعی خبرنگاران پاسخ دادند. همچنین در این نشست خبری، از پوستر هشتمین دورۀ شعر جوان آفتابگردان‌ها رونمایی شد. 🔗 مشروح و گزارش تصویری این نشست را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11504 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻گزارش مشروح و تصویری نشست خبری آغاز دوره هشتم آفتابگردان‌ها ▪️نشست خبری ویژه آغاز دوره هشتم #آفتاب
🔻انتشار پوستر هشتمین دوره آموزشی شعر جوان کشور «آفتابگردان‌ها» ▪️شنبه ۱۹بهمن ۱۳۹۸ با حضور جمعی از مدیران موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب در نشست خبری هشتمین دوره آموزشی شعر جوان کشور #آفتابگردان_ها از پوستر اختصاصی این دوره رونمایی شد. دوره آموزشی آفتاب‌گردان‌ها که به همت دفتر شعر موسسه شهرستان ادب از سال ۱۳۹۰ راه‌اندازی و برگزار شده است امسال به هشتمین ایستگاه خود رسیده است. از نخستین‌سال تأسیس آفتابگردان‌ها تاکنون متولی امور گرافیکی و رسانه‌ای این دوره آموزشی دفتر رسانه موسسه شهرستان ادب بوده است و این دفتر به ویژه در سال‌های اخیر اهتمامی ویژه به زیبایی این پوستر داشته است. #محسن_نورپور، گرافیست جوان و توان‌مند کشورمان در همکاری با دفتر رسانه شهرستان ادب از سال ۱۳۹۵ طراحی این پوستر را برای سه دورۀ پنجم، ششم و هفتم آفتابگردان‌ها بر عهده گرفت و با سه طراحی‌ هنرمندانه‌اش جایگاه گرافیکی این دوره را به رتبه‌ای حرفه‌ای ارتقا داد. امسال اما طراحی پوستر هشتمین دوره آفتابگردان‌ها بر عهده خانم #سمیه_صاحبی از دیگر طراحان توان‌مند و جوان کشورمان است که با نگاهی تازه سراغ طراحی این پوستر رفته است. ☑️ @ShahrestanAdab
🔻زنده‌باد انقلاب (شعری از #پروانه_نجاتی در پروندۀ #ادبیات_انقلاب) ▪️بچه‌های عطر و نور، بچه‌های انقلاب! فصل‌فصل عمرتان پُر ز لحظه‌های ناب! یادتان هنوز هست موج‌موج تیرگی خواب تلخ زندگی زیر سایۀ حباب نه غرور و عزّتی، نه بهار رغبتی می‌گذشت سال و ماه، روزهای پر شتاب این طرف حضور فقر، آن طرف بلور قصر این سیاه، آن سفید؛ سخت بود انتخاب دست‌های فتنه‌خیز، در بسیط خاک بود داس یا تب هراس یا عقوبت و عذاب شعله می‌زد از گلو بغض‌های سرکشی: «ما کجای عالمیم؟» یک سوال بی‌جواب! ناگهان پیام عشق، بین ما ظهور کرد گفت: خستگان شب، تشنگان آفتاب! رخت صبر بر کنید وقت سرفرازی است تیغ صبح برکشید! تیغ سرخ انقلاب گرچه حس نمی‌کنند دوستان ناسپاس راز صبح آرزو، درد شام التهاب روی کوچه می‌کشید طرح سبز عشق را دست‌های گرم عشق، لرزه‌های اضطراب زندگی جوانه زد روی شاخۀ امید رنگ تازه‌ای گرفت درس و دفتر و کتاب گوشه‌گوشۀ زمین از گلوی لاله‌ها بانگ می‌زند وطن: زنده‌باد انقلاب! ☑️ @ShahrestanAdab
🔻نمونه خوب رمان انقلاب اسلامی (یادداشتی بر رمان #لحظه_ها_جا_می_مانند نوشتۀ #یوسف_قوجق به قلم دکتر #محمد_حنیف در پروندۀ #ادبیات_انقلاب) ▪️«...در تعریف "داستان انقلاب" پرسش‌هایی مطرح می‌‌شود که برای رسیدن به تعریفی جامع، پاسخ به آن پرسش‌ها لازم می‌نماید، پرسش‌هایی از قبیل: آیا برای تعریف ادبیات یک انقلاب، باید به تعریف خود آن انقلاب، رجوع کرد؟ اگر چنین است، تکلیف آن دسته از آثاری که در پس زمینه‌ انقلاب خلق شده‌اند یا آن‌هایی که در حاشیه یا در نقد انقلاب یا حتی در اختلاف زاویه با آن شکل گرفته‌اند، چه می‌شود؟ آیا ادبیات یک انقلاب، تنها به آثاری محدود می‌شود که در مورد آن انقلاب سخن گفته‌اند یا نوشته‌های دیگری در همان راستا و با همان موضوع را نیز شامل می‌شود؟ در این میان تکلیف آثار سیاسی دیگر کشورها چه می‌شود؟ آیا باید گفت ادبیات انقلاب، ادبیاتی است که فقط در حوزه‌ انقلاب اسلامی نوشته شده است یا می‌توان تعریف عام‌تر و گسترده‌تری ارایه کرد؟ در مسیر پرفراز و نشیب انقلاب، انگیزه، دغدغه، درونمایه، فرم و محتوا، سبک و تکنیک‌های ادبیات داستانی چگونه تغییر می‌کند؟...» 🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/6017 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻«مرد زندانی» به روایت #جواد_افهمی | از کتاب #سال_گرگ (سی‌وهشتمین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب ویژۀ پروندۀ #ادبیات_انقلاب) ▪️«پرتو نوری نیست. هوا دم دارد. تا دمیدن صبح، هنوز زمان باقی‌ست؛ شاید بیشتر از یکی، دوساعت. نگهبان شب ایستگاه راه‌آهن محلی، خمیازه می‌کشد و هم‌زمان، چراغ فانوسی را مقابل چشمان خیسش به چپ و راست تکان می‌دهد. دیزل کهنه، چرخ به روی ریل می‌ساباند و تن لُهُرش را میان سایۀ تاریک درختان نارون و سپیدار حاشیۀ ایستگاه می‌کشاند و دور می‌شود. واگن‌های کهنه و تاریک هم به دنبالش ایستگاه را ترک می‌کنند. دو مأمور یونیفرم‌پوش، تفنگ‌های سازمانی ام.یک‌شام را حمایل کرده‌اند و کمی دورتر از سکوی قطار، دوطرف زندانی بلندقامتی ایستاده‌اند. نگهبان پیر، بی‌اعتنا به سه‌تازه‌واردی که به‌تازگی از قطار پیاده شده‌اند، از کنارشان می‌گذرد و وارد اتاقک نگهبانی می‌شود...» 🔗 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11501 ☑️ @ShahrestanAdab