eitaa logo
شهرستان ادب
1.3هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
292 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸ملکۀ جنایت (مصاحبه‌ای خیالی با به مناسبت سالروز درگذشتش) 🔹«...من در یک خانواده ثروتمند طبقه متوسط متولد شدم‌ اما با این حال در زمان جنگ جهانی اول، مادرم، من و خواهر و برادرم به مصر نقل مکان کردیم. بعد از مرگ پدرم به علت سکته قلبی در سال ۱۹۱۰ آن‌ها مصر را ترک کردند. همان‌جا، در سال ۱۹۱۲ من همسر اولم را ملاقات کردم. «آرچی کریستی»، یک خلبان که به ارتش هوایی انگلستان پیوسته بود و همین مسئله کمی بعد ما را از هم جدا کرد. او در فرانسه و من در سرزمین مادریم زندگی می‌کردم. همان جا داوطلبانه در بیمارستان از سربازها پرستاری می‌کردم و در واقع آن سال‌ها و بحبوحۀ جنگ به من کمک کرد اولین داستان جنایی خودم را بنویسم. در همان بیمارستانی که من مشغول به کار بودم، داروشناس معروفی بود که او را آقای پی خطاب می‌کردیم. روزی یک ظرف کوچک از جیبش بیرون آورد و از من پرسید می‌دانی این چیست؟ مشخص بود می‌خواد مرا تحت تاثیر قرار دهد. پاسخ دادم خیر. گفت این کورار است. می‌دانی کورار چیست؟ گفتم کمی درباره‌اش مطالعه کرده‌ام. سری تکان داد و چند بار زیر لب تکرار کرد خیلی جالب است. سپس توضیح داد اگر آن را ببلعی هیچ ضرری ندارد. از آن برای سمی کردن نوک نیزه استفاده می‌کنند چرا که وقتی وارد رگ می‌شود اول طعمه را فلج می‌کند و سپس می‌کشد. پرسید می‌دانی چرا با خودم حملش می‌کنم؟ و پاسخ داد چون حس قدرت را در من زنده ‌می‌کند. سال‌ها بعد همین مکالمه باعث شد من کتاب "مرکب مرگ" را بنویسم...» 💠 متن کامل این مصاحبه را در سایت شهرستان ادب بخوانید: /shahrestanadab.com/Content/ID/11785 ☑️ @ShahrestanAdab
🔹آرزوی من این است که جوانان ایرانی وقتی آثارِ گران‌بهای دکارت را مطالعه می‌کنند با آثار غزالی و امثال و نظایرِ او هم که خودمانی هستند اندکی آشنایی حاصل نمایند و از آن‌ها یکسره غافل و بی‌خبر نمانده، کان لم یکن نپندارند. 🔸 ☑️ @ShahrestanAdab
🔸فراخوان نهمین دوره آموزشی شعر جوان کشور، منتشر شد 💠 برای اطلاع از شرایط شرکت در این فراخوان به سایت شهرستان ادب مراجعه کنید: shahrestanadab.com/Content/ID/11786 ☑️ @ShahrestanAdab
🔸کوله‌باری داغ (شعری از ، به مناسبت شهادت سلام‌الله‌علیها) 🔹مثل ققنوسی که دل‌پرپر صدایم می‌زند آتشی در زیر خاکستر صدایم می‌زند فرصت پرواز سبزی داشتم تا مرز عشق زرد درماندم، دلم کافر صدایم می‌زند موج اشکم را به چشم‌انداز طوفان می‌زنم پشت طوفان عطش، کوثر صدایم می‌زند وحی می‌پیچد، غزل در سینه جاری می‌شود یک نفر آن‌سوتر از باور صدایم می‌زند کوله‌باری داغ برمی‌دارم از خود تا خدا غربت یک باغ پهناور صدایم می‌زند باید امشب دست‌های خاکی‌ام طوفان شود چارده قرن است که مادر صدایم می‌زند 💠 کتاب «مرور پنجره‌ها» را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: adabbook.com/مرور-پنجره-ها ☑️ @ShahrestanAdab
🔹ضعیف‌الاراده کسی است که با هر شکستی بینش او نیز عوض شود. 🔸 ☑️ @ShahrestanAdab
🔸پرفروش‌های داستانی انتشارات شهرستان ادب (یادداشتی از ) 🔹«امروزه دوگانه‌ای ایجاد شده در بازار داستان، که یک طرفش کارهای پرفروش قرار دارند که به مذاق عامه خوش می‌آیند، و طرف دیگر آثاری که ارزش ادبی بالایی دارند و مورد توجه اهل ادبیات قرار می‌گیرند. معمول پرفروش‌ها از نظر ادبی چندان کیفیت بالایی ندارند و داستان‌های شش‌دانگ هم کمتر مورد توجه عموم مخاطبان قرار می‌گیرند. انتشارات شهرستان ادب از همان ابتدای راه‌اندازی، سعی کرده است تا از این دوگانه فرار بکند. یعنی در عین حال که استانداردهایی غیرقابل عدول از لحاظ کیفیت ادبی آثار برای خود در نظر می‌گیرد، کتاب‌ها را به مخاطبان عام بشناساند و از بازار جدا نیفتد. هرچند که شکاف موجود بسیار بزرگ‌تر از تلاش چند موسسه و نشر است، با این حال لیست پرفروش‌های نشان می‌دهد که...» 💠 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11789 ☑️ @ShahrestanAdab
🔸کتاب‌های پیشنهادی 🔹بخش شعر 💠 این آثار را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
🔸کتاب‌های پیشنهادی 🔹بخش داستان 💠 این آثار را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
🔸فراخوان ثبت نام در پنجمین دوره آزاد آموزشی 🔹ثبت‌نام پنجمین دوره از دوره‌های آموزشی آزاد «مدرسۀ زنگ شعر» در دفتر شعرِ موسسۀ فرهنگی‌هنری «شهرستان ادب» آغاز شد. این دوره به صورت مجازی و در فضای «اسکای‌روم» برگزار خواهد شد. علاقمندان تا ۳۰ بهمن‌ماه ۱۳۹۹ برای ثبت‌نام در این دوره‌ها، که با حضور مدرسان شعر و شاعران برتر کشور برگزار می‌شود، فرصت دارند. کلاس‌ها از اول اسفندماه به مدت شش‌جلسه برگزار خواهد شد. این دوره با حضور استادان: ، ، ، ، ، ، ، ، و برگزار می‌شود. 💠 برای ثبت‌نام و کسب اطلاعات بیشتر به سایت مراجعه نمایید: shahrestanadab.com/Content/ID/11787 ☑️ @ShahrestanAdab
🔸اندوه (داستانی کوتاه از به مناسبت سالروز تولدش با ترجمۀ ) 🔹«گرگ و میش غروب است. برف‌دانه‌های درشت آبدار به گرد فانوس‌‌هایی که دمی‌پیش روشنشان کرده‌اند، با تأنی می‌‌چرخند و همچون پوششی نازک و نرم، روی شیروانی‌ها و پشت اسب‌ها و بر شانه‌ها و کلاه‌های رهگذران می‌نشیند. ایونا پتاپف سورچی سراپا سفید گشته و به شبح می‌ماند. تا جایی که یک آدم زنده بتواند تا شود، پشت خم کرده و بی‌حرکت درجای خود نشسته است. چنین به نظر می‌رسد که اگر تلی از برف هم روی او بیفتد باز لازم نخواهد دید تکانی بخورد و برف را از روی خود بتکاند. اسب لاغرمردنی‌اش هم سفیدپوش و بی‌حرکت است. حیوان بی‌نوا با آرامش و سکون خود و با استخوان‌های برآمده و با پاهای کشیده چون چوب خرد، از نزدیک به اسب قندی صناری می‌ماند. به احتمال بسیار زیاد، او هم به فکر فرو رفته است. اسبی را که از گاوآهن و از مناظر خاکستری رنگ مالوفش جدا کنند و در این گرداب آکنده از آتش‌های دهشت‌انگیز و وتق‌ وتق بی‌امان و درآمد و شدهای شتابان انبوه جمعیت رها کنند، محال است به فکر فرو نرود...» 💠 ادامۀ این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11790 ☑️ @ShahrestanAdab
🔹یک روز زمان خواهد مُرد و عشق آن را دفن خواهد کرد. 🔸 ☑️ @ShahrestanAdab
🔸گیله مرد (داستانی کوتاه از به مناسبت زادروز ایشان) 🔹«باران هنگامه کرده بود. باد چنگ مى‌انداخت و مى‌خواست زمین را از جا بکند. درختان کهن به جان یک‌دیگر افتاده بودند. از جنگل صداى شیون زنى که زجر مى‌کشید، مى‌آمد. غرش باد آوازهاى خاموشى را افسار گسیخته کرده بود. رشته‌هاى باران آسمان تیره را به زمین گل‌آلود مى‌دوخت. نهرها طغیان کرده و آب‌ها از هر طرف جارى بود. دو مأمور تفنگ به دست، گیله مرد را به فومن مى‌بردند. او پتوى خاکسترى رنگى به گردنش پیچیده و بسته‌اى که از پشتش آویزان بود، در دست داشت. بى‌اعتنا به باد و بوران و مامور و جنگل و درختان تهدید کننده و تفنگ و مرگ، پاهاى لختش را به آب مى‌زد و قدم‌هاى آهسته و کوتاه برمى‌داشت. بازوى چپش آویزان بود، گویى سنگینى مى کرد. زیر چشمى به مأمورى که کنار او راه مى‌رفت و سرنیزه‌اى که به اندازهٔ یک کف دست از آرنج بازوى راست او فاصله داشت و از آن چکه چکه آب مى‌آمد، تماشا مى‌کرد. آستین نیم تنه‌اش کوتاه بود و آبى که از پتو جارى مى‌شد به آسانى در آن فرو مى‌رفت...» 💠 این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11792 ☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فراخوان نهمین دوره آموزشی شعر جوان کشور، 💠 صفحه ثبت‌نام در فراخوان نهمین دوره آموزشی شعر جوان کشور: shahrestanadab.com/Content/ID/11786 ☑️ @ShahrestanAdab
🔸بهشت (شعری از به مناسبت میلاد سلام‌الله‌علیها) 🔹در خود دمیدی خلق نور آنشب مجسم شد یک ذره از خاک وجودت ریخت، عالم شد یک سمت عالم اخم تو یک سمت لبخندت اینسو که خندیدی بهشت آنسو جهنم شد از گَرد خلقت دامن خود را تکان دادی آن گرد را بعدا خدا گِل کرد، آدم شد عطری به نام عطر پاکی ساختند از تو یک قطره‌اش در هفت دریا ریخت، مریم شد با تو زمان را خلق کرد از روز و ماه و سال شادی تو نوروز شد، حزنت محرّم شد بعد از تو هرچه خلق شد سوی تو روی آورد دریا شد و برخاست پیشت، کوه شد خم شد هرکس کنیز خانه‌زادت بود اسما شد هرکس گدای کاسه‌لیس‌ات بود حاتم شد تنها تو بودی آنکه روز خلق تو، ایزد وقتی تو را از خود جدا کرد از خودش کم شد! این شعر در اندازۀ وصف تو قطعاً نیست شعری که در وصف تو باشد قطعاً از من نیست در وصف تو چیزی از این بهتر نشاید گفت مصداق زن وقتی تو باشی هیچ‌کس زن نیست حالا چه باید گفت از بین در و دیوار چیزی که می‌گویند را یارای گفتن نیست خورشیدی و عالم پس از تو سرد و تاریک است خورشیدی و تکلیف عالم بی‌تو روشن نیست بیهوده دنبال مزارت خلق می‌گردند در سرنوشت نور هر چه هست مدفن نیست ☑️ @ShahrestanAdab
🔸مادری خود (شعری از به مناسبت ) 🔹تکیده‌تر شده‌ای، من بزرگتر شده‌ام تو آب رفته‌ای و من دو چشم‌تر شده‌ام چه روزگار دغل‌باز بد معامله‌ای جوانی از تو گرفته جوان اگر شده‌ام بدون دست تو گم می‌شوم در این آشوب هنوز گیجم و کودک، مبین پدر شده‌ام تو مانده‌ای به همان سادگی، همان خوبی ولی من آه! نه من آدمی دگر شده‌ام من آدمی که، درختی که، جوی کم آبی که بی‌ترانه، که بی‌سایه و هدر شده‌ام برای دیدن خود آن رنگ رنج تو بود چه روزها که دخیل سر گذر شده‌ام سفر چه قدر مرا دور کرده از من تو عجیب نیست اگر دشمن سفر شده‌ام غریبگی مکن از حال خود بگو و نرنج اگر که درد تو را دیر با خبر شده‌ام صدای تو همه‌جا هست من نمی‌شنوم مرا به مادری خود ببخش، کر شده‌ام... ☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 معرفی رمان «تشریف» اثر تازۀ «علی‌اصغر عزتی‌پاک» 🔹 داستان مردی به نام شهریار است که در شب عروسی‌اش متوجه می‌شود که همسرش در دوران دانشسرا دوست صمیمی او، مصطفی، را به امنیتی‌ها فروخته است. از آن‌جا که شهریار، مصطفی را بسیار دوست می‌داشته، تحمل از کف می‌دهد و حجله را ترک می‌کند. بدین‌شکل آوارگی سه‌روزه‌ی او آغاز می‌شود. آوارگی‌ای که سرانجامش در دل برف و یخ تپه‌های اطراف همدان رقم می‌خورد. 🔹این داستان در آذرماه سال ۱۳۵۷ در همدان می‌گذرد و قصه‌ سرگشتگی‌ها و پیداشدن‌هاست. 🔸 متولد ۱۳۵۳؛ كبودرآهنگ كوهين همدان؛ تحصيل‌كردهٔ حوزه‌ علميه‌ قم است. وی کار ادبی را با نگارش داستان در مجلات آغاز کرد. در سال ۱۳۸۴، نخستین کتاب خود را با عنوان «می‌مانم پشت در» منتشر کرد. وی تاکنون ۹جلد کتاب داستان را نوشته است و جوایز ادبی مختلفی را بدست آورده است. 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی ادب بوک تهیه نمایید: adabbook.com/تشریف ☑️ @ShahrestanAdab
🔸کشف رمز نشانه‌های یک رفیق (یادداشتی بر کتاب اثر تازۀ به قلم ) 🔹«...شروعی عاشقانه و شاعرانه دارد، مهری و شهریار دست در دست هم زیر بارانی که بی‌وقفه می‌بارد؛ قدم به حجله ‌می‌گذارند. اما راز سر به‌ مهر مهری، که خود فاشش می‌کند تا این زلال هم‌پیمان شدن تیره و تار نگردد، کام شهریار را تلخ می‌کند و به خیابان‌های سرد می‌کشاندش. او گیج و ویج راز مهری از خانه بیرون می‌زند. کوچه به کوچه پاسبان ایستاده، حکومت نظامی است. شب خوبی نیست برای ترک یار و دیار. اما مهری بت دوست‌داشتنی‌ای را که شهریار از او در خاطرش ساخته‌بود، شکسته است. شهریار نمی‌خواهد و نمی‌تواند باور کند که مهری خبرچین دانش‌سرا بوده. همان که رفیق صمیمی‌اش را به سازمان امنیت و اطلاعات کشور معرفی کرده و باعث اخراجش از دانش‌سرا شده است. پس راه می‌افتد سمت خانۀ پدری مصطفی در همدان. به این امید که بتواند مصطفی را بیابد و اقرار به ندانستن کند. به این که حالا فهمیده چرا به عروسی‌شان نیامده، چرا آن در آغوش‌کشیدن‌های آخرش حس و حالی حزن‌انگیز داشته. اما یافتن مصطفی که خودش در پیچ و خم یافتن راهی دیگر است...» 💠 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11797 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: adabbook.com/تشریف ☑️ @ShahrestanAdab
🔸جنایتی علیه بشریت (یک صفحۀ خوب از رمان اثر با ترجمۀ ) 🔹«سی‌وپنج‌سال است که دارم کاغذ باطله روی هم می‌کوبم و در این مدت آن‌قدر کتاب‌های زیبا به سردابه‌ام سرازیر شده که اگر سه‌تا انباری می‌داشتم پُر می‌شد. جنگ دوم جهانی که تمام شد یک روز شخصی یک سبد کتاب در داخل طبله پرس هیدرولیک من ریخت، سبدی از زیباترین کتاب‌ها. وقتی که ضربان قلبم کمی آرام گرفت، یکی از این کتاب‌های مزین را برداشتم و بگو چه دیدی؟ مهر کتابخانه سلطنتی پروس بر کتاب نقش بسته بود. روز بعد که به سر کار رفتم دیدم که زیرزمینم پر است از همین جنس کتاب با جلدهای چرمی که عطف و عنوان طلاکوبش فضا را روشن کرده است. دویدم بالا به حیاط و در آنجا دو نفر را دیدم که ایستاده‌اند و هرجوری بود ازشان درآوردم که جایی در حوالی نووه استراشتسی یک انباری پُر از کتاب هست...» 💠 ادامۀ این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11796 ☑️ @ShahrestanAdab
🔹آخوند، بعد از روضه خواندن، دستمالی از جیب‌اش درآورد و عرق پیشانی‌اش را گرفت: «از فرمانداری کاغذ فرستاده‌ن که هیچ‌کس حق نداره بالای منبر نام آقای خمینی رو...» ناگهان صدای صلوات جمعی مردم بلند شد. مأموران ساواک هاج و واج مانده بودند که چه کسی را دستگیر کنند. بعد از آرام شدن مردم، یکی از مأموران گفت: «بردن نام خمینی جرمه!» و دوباره صدای صلوات دسته‌جمعی مردم به هوا برخاست. 🔸، 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: adabbook.com/دستهایش-خونی-چشمهایش-گریان ☑️ @ShahrestanAdab
🔹شب‌نشینی ادبی 🔸نقد بررسی رمان اثر «علی‌اصغر عزتی‌پاک» 🔸با حضور: ، ، و 🔸چهارشنبه ۲۲ بهمن‌ماه ۱۳۹۹ از ساعت ۲۰ 💠 به میزبانی دکتر در صفحۀ اینستاگرام: www.instagram.com/mm.sayyar ☑️ @ShahrestanAdab
🔸برای آفِلین (یادداشتی بر کتاب اثر تازۀ ، به قلم ) 🔹«سوره آفِلین روایت مردمی ست که خود را محق می‌دانند. محق نسبت به بالاترین حقی که ممکن است به انسان داده‌ شود. حق کشتن. و کیست که این حق را از خود دریغ کند، آن‌گاه که قدرت توجیه‌کننده‌ی تمام رفتارهای انسان است؟ خلیل در کشاکش روزهای انقلاب به دنبال پسرش اسماعیل می‌گردد. او بارها و بارها مردم را از هجوم به یکدیگر برحذر می‌دارد، داخل دعواشان می‌شود، سنگ و آجر از دست‌هاشان می‌گیرد و فرصت فرار می‌دهد. به هرکس که انسان است و لقبی داشته یا دارد. انقلابی ست یا ساواکی، یهودی یا مسلمان تفاوتی نمی‌کند. خلیل از صرف فعل کشتن سربازمی‌زند تا نفسی را که تمام عمر دنبال تزکیه‌اش بوده، به خون آغشته نکند...» 💠 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11799 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: adabbook.com/سوره-آفلین ☑️ @ShahrestanAdab
🔸در نخستین سالگرد شهادت سپهبد حاج ، جایزه هنری «سردار دل‌ها» فراخوان داد 💠 اطلاعات بیشتر: shahrestanadab.com/Content/ID/11800 ☑️ @ShahrestanAdab
🔸سرو تنومند (شعری از ) 🔹چهل‌سال است می‌گریم، چهل‌سال است می‌خندم کتاب خاطرات تلخ و شیرین پر از پندم من از آغاز دل‌بستم به استقلال و آزادی ز هرچه زرق و برق آورد شرق و غرب دل کندم من آن باغم که دستانی خدایی کاشت بذرم را سپس ساقه به ساقه زد به ساق عرش پیوندم نهال کوچکی بودم که از طوفان گذر کردم تعجب می‌کند عالم، اگر سروی تنومندم مرا فکه، طلائیه، شلمچه، فاو می‌فهمد چنان‌که لحظه‌های داغ سرخاخونِ اروندم در این عالم که دنیا از زر و سیم آبرومند است من از خون جوانان برومند آبرومندم کبوترهای خونین‌پر ز دوشم می‌پرند و من به پای بال و پرهاشان هزاران بوسه می‌بندم شعار «می روم تا انتقام سیلی زهرا_ بگیرم» را زدم با سربلندی روی سربندم زمین مات ثباتم شد، زمان حیران جریانم سرود رود کارونم، شکوه کوه الوندم درون پیکرم روح جوانی می‌دود امروز که پر شور است چشمانم، که پر شوق است لبخندم جهان زیباتر از این روزگاران می‌شود روزی و من چشم انتظار وعدۀ حق خداوندم بهارا! بی‌تو فروردین فقط تکرار تقویم است از این تکرار می‌سوزد همیشه جان اسفندم ☑️ @ShahrestanAdab
💠www.aparat.com/v/EIV8X 🎥 انقلاب در کلمات 🔹معرفی بستهٔ پیشنهادی رمان انقلاب (با اجرای و ) ☑️ @ShahrestanAdab