🔸ملکۀ جنایت
(مصاحبهای خیالی با #آگاتا_کریستی به مناسبت سالروز درگذشتش)
🔹«...من در یک خانواده ثروتمند طبقه متوسط متولد شدم اما با این حال در زمان جنگ جهانی اول، مادرم، من و خواهر و برادرم به مصر نقل مکان کردیم. بعد از مرگ پدرم به علت سکته قلبی در سال ۱۹۱۰ آنها مصر را ترک کردند.
همانجا، در سال ۱۹۱۲ من همسر اولم را ملاقات کردم. «آرچی کریستی»، یک خلبان که به ارتش هوایی انگلستان پیوسته بود و همین مسئله کمی بعد ما را از هم جدا کرد. او در فرانسه و من در سرزمین مادریم زندگی میکردم. همان جا داوطلبانه در بیمارستان از سربازها پرستاری میکردم و در واقع آن سالها و بحبوحۀ جنگ به من کمک کرد اولین داستان جنایی خودم را بنویسم.
در همان بیمارستانی که من مشغول به کار بودم، داروشناس معروفی بود که او را آقای پی خطاب میکردیم. روزی یک ظرف کوچک از جیبش بیرون آورد و از من پرسید میدانی این چیست؟
مشخص بود میخواد مرا تحت تاثیر قرار دهد. پاسخ دادم خیر.
گفت این کورار است. میدانی کورار چیست؟
گفتم کمی دربارهاش مطالعه کردهام.
سری تکان داد و چند بار زیر لب تکرار کرد خیلی جالب است. سپس توضیح داد اگر آن را ببلعی هیچ ضرری ندارد. از آن برای سمی کردن نوک نیزه استفاده میکنند چرا که وقتی وارد رگ میشود اول طعمه را فلج میکند و سپس میکشد.
پرسید میدانی چرا با خودم حملش میکنم؟ و پاسخ داد چون حس قدرت را در من زنده میکند.
سالها بعد همین مکالمه باعث شد من کتاب "مرکب مرگ" را بنویسم...»
💠 متن کامل این مصاحبه را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
/shahrestanadab.com/Content/ID/11785
☑️ @ShahrestanAdab