eitaa logo
شهرستان ادب
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
292 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 فراخوان دومین جشنوارۀ ملی «شعر خدمت» منتشر شد اطلاعات بیشتر را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11472 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻انسان معاصر هزارتویی از کلاسیک و مدرن است (#هادی_خورشاهیان در گفتگو پیرامون رمان #برهنه_در_برهوت) ▪️«...قبلاً گفته‌ام که من دوست داشتم مخاطبان عام‌تری داشته باشم، ولی شاید دقیق‌ترش این باشد که در رمان‌های پست‌مدرنم دارم رؤیاها و کابوس‌هایم را می‌نویسم. در "برهنه در برهوت" خواستم کمی اجتماعی‌تر به ماجرا نگاه کنم. دیدم مخاطبان بسیاری هستند که دل‌شان می‌خواهد داستان آدم‌های درون رمان را دنبال کنند، نه فقط کابوس‌ها و رؤیاهای نویسنده را ببینند. از آن‌طرف دیدم دلم می‌خواهد رمانی بنویسم که بقیه بتوانند دربارۀ خط سیر و آدم‌هایش حرف بزنند. کم‌وبیش در کارهای اخیرم این کار را کرده بودم، ولی سعی کردم این امر در "برهنه در برهوت" کامل‌تر اتفاق بیفتد...» 🔗 متن کامل این گفتگو را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11384 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻تصاویری از کارگاه موسسه شهرستان ادب، با حضور استاد یکشنبه ششم بهمن‌ماه ۱۳۹۸ 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11475 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻خانه (شعری از کتاب #آیینه_کاری_سکوت سرودۀ #نیلوفر_بختیاری) ▪️از فرط پیری درد مزمن دارد این خانه شاید به قدر روح من سن دارد این خانه در بستر مردابی‌اش خوابم نمی‌گیرد از بس به دوشم بارِ ساکن دارد این خانه یا دردهای من ندارد هیچ تسکینی یا قدرتی ضدّ مسکّن دارد این خانه پرواز کردن حسّ زیبایی‌ست، آه امّا آبی نه! رنگی غیرممکن دارد این خانه از امتداد سایه‌ها می‌ترسم و حسّی انگار می‌گوید به من جن دارد این خانه! ☑️ @ShahrestanAdab
🔻چرا دیگر چرخ برای ما نمی‌چرخد؟ (نقد و بررسی رمان #وقتی_خورشید_خوابید نوشتۀ #مجید_اسطیری به‌قلم #محمدامین_پورحسینقلی) ▪️«...اسطیری زبان را می‌شناسد و می‌داند چگونه با ورزدادن واژگان و تعابیر عامیانه و مفاهیمی که در زبان محاورۀ مردمان یک جامعۀ سنتی وجود دارد، روایت خود را غنی کند و هم آن را دستمایۀ تصویرسازی و شخصیت‌پردازی اثرش قرار دهد. او به‌خوبی واژگانی را در اثرش به خواننده معرفی می‌کند که بی‌نیاز از ارجاع‌های خارج متنی یا زیرنویس‌های اضافه، با استفاده از خود داستان، فهمیده می‌شوند. این اصطلاح‌ها و واژه‌ها و نحوۀ سخن‌گفتن و گویش شخصیت‌های روستا، چنان دل‌نواز و خوش‌آهنگ هستند که اگر تنها جنبۀ مثبت رمان را زبان آن بدانیم، همین برای برجسته‌دانستن اثر کفایت می‌کند. وقتی خورشید خوابید، داستانی چند صدایی است و نویسنده، فارغ از نظرگاه شخصی خودش، آن‌قدری به شخصیت‌هایی که دیدگاه‌های متضاد دارند، میدان داده است تا آزادانه و بدون دخل و تصرف نویسنده، نظر خود را بگویند...» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11370 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻همزمان با ایام سوگواری حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها شما را به خواندن مطالب پروندۀ #شعر_فاطمی در سایت شهرستان ادب دعوت می‌کنیم: 🔗 shahrestanadab.com/پرونده-شعر-فاطمی ☑️ @ShahrestanAdab
🔻در و دیوار خانه (شعری از استاد در سوگ حضرت فاطمۀ مرضیه سلام‌الله‌علیها، پرونده ) ▪️«به دعا دست خود که برمی‌‏داشت بذر آمین در آسمان می‌‏کاشت به تماشا، ملک نمازش را نردبانی ز نور می‌‏پنداشت چه نمازی؟ که تا به قبۀ عرش برد او را و نردبان برداشت پرچم دین ز بام کعبه گرفت برد و بر بام آسمان افراشت بس که کاهیده بود، شب او را شبحی ناشناس می‌‏انگاشت خصم بیدادگر ز جور و ستم هیچ در حق او فرونگذاشت تا نینداختش به بستر مرگ دست از جان او مگر برداشت؟! قصه را تازیانه می‌‏داند در و دیوار خانه می‌‏داند دشمن از حد فزون جفا پیشه است چه کند بعد از این؟ در اندیشه است نسل در نسل او حرامی بود خصم بدخواه تو پدرپیشه است! ریشه ‌اش را ز بیخ می‌کندم چه کنم؟ دشمن تو بی‌ریشه است به گمانش که جنگل مولاست غافل از اینکه شیر در بیشه است یک طرف نور و یک طرف ظلمت یک طرف سنگ و یک طرف شیشه است دل گل خون ز دست گلچین است وانچه بر ریشه می‌خورد، تیشه است...» 🔗 متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11484 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻بررسی محتوایی نوحه‌های ماندگار فاطمی (یادداشتی از در پروندۀ ) ▪️ «...با فراگیرشدن مذهب تشیع در ایران و برپایی مجالس مدح و مرثیۀ حضرات اهل‌بیت (ع) توجه به اشعاری که در مدح و رثای خاندان پیامبر خوانده می‌شد، بیش از پیش نمایان گردید و این خود مقدمه‌ای شد تا در نوحه‌خوانی و مجالس روضه که با استقبال عوام و خواص مواجه شده بود، نیاز به تولید محتوا در حوزۀ شعر اهل‌بیت (ع) بیشتر شود. پس از انقلاب اسلامی و توجه ویژه به شعر آیینی و فراگیری آن توسط هیئات مذهبی، شعر و نوحه به‌عنوان ستون‌های اصلی مجالس سوگواری مطرح گردید تا تلاش‌های متعددی در نیل به تولید محتوای مناسب و کافی این مجالس به‌خصوص در سال‌های اخیر صورت بگیرد. ایام فاطمیه یکی از مهم‌ترین مناسبت‌های رونق مجالس سوگواری برای اهل‌بیت است که در طی حدود ۲۰ روز عزاداری در مناطق مختلف در میان شیعیان مرسوم است...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11485 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻حسِ کشف یک راز (یادداشت بر رمان نوجوان اثر ) ▪️ «...حس ماجراجویی و همراهی خواهر‌ـ‌برادرانه، کمک‌کردن و مهربانی به حیوان‌ها، همکاری در خانواده و همبستگی بین اعضای خانواده از ویژگی‌های مثبتی است که در این داستان وجود دارد. برای نوجوانِ خوانندۀ ما، این ماجراجویی و تلاش برای خلاص‌شدن از یک معضل و انجام کارهای سخت و گیرودارهایی که در خانه وجود دارد، جالب است و می‌تواند او را همراه کتاب نگه دارد... امیدوارم خواننده‌های کتاب از خواندن آن لذت ببرند و ان‌شاءالله خانم جعفری ادامۀ این رمان را در چند جلد دیگر بنویسند؛ مطمئناً کارهای خوبی خواهند شد...» 🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11350 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻ای مادرِ عزیزِ همه عالم (شعری از استاد #سیدعلی_موسوی_گرمارودی در سوگ حضرت صدیقۀ کبری سلام‌الله‌علیها، پرونده #شعر_فاطمی) ▪️یک‌روز تا شامگاه دیر ماندم کنار پنجرۀ بستۀ اطاق وز پشت شیشه‌ها آن دورهای دور شب، از کنار کاسۀ وارون آسمان خونابه‌های پیکر خورشید مرده را آرام می‌مکید. وین‌سوی پنجره خفاش‌های غمزدگی بال می‌زدند در حفره‌های بستۀ ذهن پریش من گویی هزار دانه غم ناشناس را غربال می‌زدند! دیگر درون خانه مجال نفس نماند در تنگنای خانه مرا تنگ شد نفس وین پنجره، چو پنجرۀ بستۀ قفس. رفتم برون چون مرغ پرگشوده، پریدم، رها شدم. رفتم که خویش را یک چند بین مردم این شهر، گم کنم شهر، از شکوه شامگاهان پر نشاط بود ـ یا از نشاط شامگهان پرشکوه بود ـ گویی که نور روشن صدها چراغ شهر یک صبح تازه بود که در شهر می‌شکفت. رفتم درون مردم انبوه رهگذر چون جویبار رفتم و در موج گم شدم... اما، به‌ناگهان، دیدم کنار راهگذاران شاد شهر یک خردسال کودک افسردۀ نژند ـ یک پا میان لای و لجن‌های جوی آب‌ ـ دور از خروش کاذب شهر، ایستاده بود، ـ چون: برکرانه‌های افق تک‌ستاره‌ای ـ با حالتی که سخت غم‌انگیز و ساده بود. چون بره‌های خرد جدا مانده از گله از گرمگاه سینه به بانگی خروشناک با گریه‌های تلخ، صدا می‌کرد: مادر! اینک منم: آن طفل دورماندۀ گمگشته آن خردسال‌کودک سرگشته ای مادر عزیز همه عالم! کو مهربار دامن پاکت، کو؟ ☑️ @ShahrestanAdab
🔻پرونده‌ای برای ادبیات انقلاب در سایت شهرستان ادب ▪️بنا به سنت همه‌ساله سایت شهرستان ادب، به مناسبت فرارسیدن دهه فجر و ایام پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران، پرونده ادبیات انقلاب سایت شهرستان ادب بازگشایی می‌شود. در این پرونده تاکنون شعرها، داستان‌ها، یادداشت‌ها و مقاله‌ها، معرفی‌کتاب‌ها و مصاحبه‌ها، اخبار و گزارش‌ها و همچنین نظرسنجی‌های بسیاری با موضوع منتشر شده است. 🔗 برای مطالعۀ مطالب این پرونده به صفحۀ اختصاصی آن در سایت شهرستان ادب مراجعه کنید: shahrestanadab.com/چهل-سال-انقلاب ☑️ @ShahrestanAdab
🔻مردگان مرده‌اند (یادداشت بر اثر در سالگرد درگذشت نویسندۀ شهیر ایرلندی) ▪️«مشهور است که می‌گویند کسی که داستانی را با نظریه نقد کند، منتقد محسوب می‌شود وگرنه، خیر. این جمله درست هست، ولی برداشت عمومی اشتباهی ایجاد کرده است. این‌جا گمان می‌کنند که هر بخش نقدت، باید به یکی از نظریه‌های فراوان در "نقد ادبی" ارجاع داشته باشد و چیزی از خودت نگویی تا حرفت سلیقه‌ای نشود. درحالی‌که منظور از جملۀ یادشده، دقیقاً برعکس این معنی را می‌دهد. نه‌تنها بلغورکردن نظریه‌های متنوع هیچ‌ارزشی ندارد، بلکه گفتن خوب و بد آثار ادبی هم در حوزۀ نقد بی‌ارزش است، هرچند می‌تواند ارزش‌های دیگری داشته باشد. تنها زمانی می‌توان به نوشته‌ای از نظر نقد، وزن داد که منتقد توان پاسخ‌گویی به سؤال‌هایی که از متن می‌شود را داشته باشد...» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11388 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻مقتدا (شعری از #امید_مهدی_نژاد در پروندۀ #ادبیات_انقلاب) ▪️شب آخرین خبر بود، خورشید مبتدا شد تشویش سایه‌ها را تقدیرِ انزوا شد دریا نمی‌خروشید، صبر سپیده سر رفت شب بی‌ستاره می‌سوخت، بابی به صبح واشد خواب ستاره‌ها را تعبیر صبح کردند صبحی که ابتدا بود، صبحی که انتها شد مردان دورمانده دستی به هم رساندند در خویش خفتگان را بر خاستن عصا شد گفتند: زودهنگام، گفتند: بی‌سرانجام گفتند: غیرممکن، گفتند، منتها شد خاکی که بر دو کتفش ابلیس بوسه می‌زد در خویش زیر و رو گشت، آیینۀ خدا شد تقدیر سایه‌ها بود در دخمه‌ها خزیدن شب آخرین مفر بود، خورشید مقتدا شد شاه و وزیر دزدان آغاز داستان بود جمهوری شهیدان پایان ماجرا شد سوی ستاره پیداست، سکّان هنوز برجاست بر عرشه ایستاده است پیری که ناخدا شد ای کاش بار دیگر این جاده باز می‌شد آن‌سان که پیش از این بود، آن‌سان که با شما شد ای کاش بار دیگر «یا مرگ یا خمینی» تا باز می‌سرودیم: شب رفت و روشنا شد ای کاش بار دیگر آن مشت‌ها بیایند تا جغدها نگویند این صبح هم فنا شد ☑️ @ShahrestanAdab
🔻در برابر ظلم (یادداشتی بر کتاب اثر به قلم ) ▪️«همیشه می‌گویند ظلم در جایی رشد می‌کند که مظلوم آن را پذیرفته باشد. وقتی مظلومی در مقابل ظالم به پا خیزد، ترس از همه گیر شدن بیداری مظلومین، ظالم را فرا می‌گیرد. رمان زغال سرخ داستان مظلومانی است که بالاخره از ستمی که به آن‌ها می‌شود به ستوه می‌آیند و دست به حرکتی بر علیه ظالم می‌زنند. "زغال سرخ" از یک واقعه‌ی تلخ شروع می‌شود. اسماعیل شوهر بتول و چند بچه‌ی قد و نیم‌قد در کوهستان کشته‌ می‌شود و جنازه‌ی یخ‌زده اش داغی آتشین برای پسر بزرگش یعنی شجاع می‌شود. شجاع که پسر جوان و پر غروری است با دیدن بدن زخمی پدرش متوجه می‌شود او به قتل رسیده است، او تصمیم می‌گیرد هر طور شده انتقام پدرش را بگیرد....» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11487 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻روایت جنگ از یک سنگر عراقی (نقد رمان #نقل_گیتی اثر #محمد_خسروی_راد به قلم #پرستو_علی_عسگرنجاد) ▪️«آثار و آسیب‌های جنگ به‌مثابۀ یک‌رویداد عظیم با ابعاد مختلف اجتماعی‌فرهنگی، همواره دست‌مایه‌ای قوی برای خلق آثار هنری به‌ویژه در ساحت ادبیات بوده‌اند. روایت‌های جنگ آن‌گاه که پا را از دایرۀ روایت صرف و مستندنگاری محض بیرون می‌گذارند و به درگیری‌های ذهنی و چالش‌های روانی افراد حاضر در جنگ می‌پردازند، جنبۀ داستانی‌تری پیدا می‌کنند. این درست همان‌چیزی است که امروز، پس از گذر نزدیک به سه‌دهه از پایان جنگ و تولید هزاران‌اثر هنری با محتوای جنگ، بیش از هرچیز به آن نیازمندیم؛ درست شبیه چیزی که در "نقل گیتی" اتفاق افتاده است. "محمد خسروی‌راد" نام تازه‌ای در عرصۀ ادبیات دفاع مقدس ایران نیست. او پیش از رمان نقل گیتی، ۲۵ مجموعه‌داستان و مستند و زندگی‌نامه‌نوشت را به رشتۀ تحریر درآورده است که اگر نگوییم همه، قریب به اتفاقشان پیرامون دفاع مقدس‌اند. این نویسندۀ کهنه‌کار مشهدی اما، در رمان تازه‌اش، به سراغ ایدۀ درخشانی رفته که به‌ خودی خود، جذاب و تأمل‌برانگیز است: بازخوانی جنگ از زبان یک‌مجاهد عراقی...» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11476 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻رواق امام (شعری از #زهرا_سپه_کار در پروندۀ #ادبیات_انقلاب) ▪️انقلابی است در دلم که رهبرش سی‌وهشت‌سال است که سیزده‌سال دارد همه قیام کرده‌اند جماعت منتظر امام‌اند و زبان گلدسته‌ها پر از تکبیر خدا بزرگتر است و این را تنها روح خدا می‌توانست به جهان نشان دهد انقلابی است در دلم رضا خان نمی‌خواهد رضا شاه نمی‌خواهد بیرون می‌روم از رواق امام موقع فجر است باد بهمن به صورتم می‌زند دیگر سوز ندارد به شمارۀ کفشداری نگاه می‌کنم پنجاه‌وهفت ☑️ @ShahrestanAdab
🔻پلیسی- معمایی؛ اما ایرانی! (یادداشتی بر رمان #روز_داوری اثر #سجاد_خالقی به قلم #علی_ششتمدی) ▪️«اگر در اطراف‌تان دوست یا آشنای خانوادگی خاصی دارید که دنبال یک کتاب جذاب و پرماجرا می‌گردد، کتاب روز داوری، پیشنهاد بسیار خوبی خواهد بود. اگر این دوست یا آشنای شما، می‌خواهد کتاب خواندن را شروع کند و عادت به ادامه دادن صفحات کتاب ندارد، یا اگر کتابخوان هست اما به روایت‌های جنایی و معمایی و... علاقه دارد، می‌توانید این کتاب را با خیال راحت به‌عنوان یک نمونه ایرانی خوب، معرفی کنید. برجسته‌ترین ویژگی و عنصر داستانی این کتاب، قوت «تعلیق» است. قصه، پر از ماجرا و تقریباً خالی از عاطفه و احساس است. روایت به‌جای پرداختن به توصیف یا تعمق در احساسات شخصی، خط به خط و صفحه به صفحه، شخصیت‌ها را درگیر ماجراهای مختلف می‌کند. تصاویر گیرا و گره‌های باورپذیر، در گذر زمان، مخاطب را در خلسه‌ای جذاب غرق می‌کند...» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11490 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻زبان گویای روستاها در انقلاب اسلامی (یادداشتی بر رمان #به_هم_رسیدن_در_میانسی نوشتۀ #مهدی_کرد_فیروزجایی به قلم #مریم_سادات_ذکریایی) ▪️«...نام تأمل برانگیز و رمزآلود کتاب، برای کسانی که ندانند میانسی، نام مکانی است و این اثر، داستان عاشقانۀ به هم رسیدن دو نفر نیست، در وهلۀ اول و البته در طول مطالعه‌ی داستان می‌تواند دارای کشش و جذبه باشد. این اثر که از زاویه دید اول شخص و از زبان پسربچه‌ی نوجوانی به نام شکرالله نوشته شده، با ظرافت و دقت به ادبیات نوجوان و طرز گویش مازندرانی به توصیف و تشریح واقعه‌ای می‌پردازد که در ابتدا موضوعی تکراری به نظر می‌رسد، ولی هرچه مخاطب در طول داستان پیش می‌رود، حس خوشایند تعلیق، او را رها نمی‌سازد تا داستان را به پایان برساند. در عین حال، فضا سازی و پرداختن به جزییات، صحنه‌ی کتاب را تصویری ساخته و باعث می‌شود مخاطب در ذهن خود بتواند تصویر روشنی بسازد از اماکنی که اتفاقات داستان در آن رخ می‌دهد...» 🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11492 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻نقد و بررسی رمان نوشتۀ در پنجمین نشست چشم و چراغ 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11495 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻معرفی کتاب #چاپ_بیروت اثر #علی_داودی در دومین محفل ادبی فیض 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11494 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻وادی ایمن (شعری از زنده‌یاد استاد در پروندۀ ) ▪️وقت است تا برگ سفر، بر باره بندیم دل بر عبور از سد خار و خاره بندیم از هر کران بانگ رحیل آید به گوشم بانگ از جرس برخاست وای ِمن خموشم دریادلان راه سفر در پیش دارند پا در رکابِ راهوار خویش دارند گاه سفر را چاووشان فریاد کردند منزل به منزل حال ره را یاد کردند گاه سفر آمد، نه هنگام درنگ است چاووش می‌گوید که ما را وقت تنگ است گاه سفر آمد، برادر! گام بردار! چشم از هوس از خورد، از آرام بردار! گاه سفر آمد برادر! ره دراز است پروا مکن بشتاب! همّت چاره‌ساز است گاه ِسفر شد، باره بر دامن برانیم تا بوسه‌گاهِ وادیِ ایمن برانیم وادی نه ایمن، هان مگو، باید سفر کرد از هفت وادی در طلب باید گذر کرد وادی نه ایمن، رهزنان در رهگذارند بیم حرامی نیست، یاران هوشیارند وادی نه ایمن، جاده هموار است ما را امید بر عزم جلودار است ما را وادی پر از فرعونیان و قبطیان است موسی جلودار است و نیل اندر میان است تکریتیان صد دام در هر گام دارند راه آشنایان، ره به مقصد می‌سپارند رهْ‌توشه باید کو؟ بیاور کوله بارم امید را ره‌توشه بهر راه دارم رهْ‌توشه باید، پای من همواره پو باش هفتاد وادی پیش رو گر هست گو باش رهْ‌توشه باید، عزم را در کار بندم دل بر خدا آن‌گه به رفتن باره بندم رهْ‌توشه باید، مرغوا مشنو ز هر کس! رهْ‌توشه ما را شوق دیدار حرم بس! تنگ است ما را خانه، تنگ است ای برادر! بر جای ما بیگانه، ننگ است ای برادر! ننگ است ما را خانه بر دشمن نهادن تاراج و باج و فتنه را گردن نهادن تاراج و باج و فتنه را گردن نهادیم خفتیم، غافل، خانه بر دشمن نهادیم خفتیم غافل از معادای حرامی کردیم سر تسلیم یاسای حرامی خفتیم غافل رزم را از یاد بردیم پس داوری بر محضر بیداد بردیم خفتیم و دشمن، داد، نی، بیدادمان داد خواب و خور و افیون و مستی یادمان داد دشمن، سرا بگرفته و راه نفس هم دست عمل بشکسته و پای فرس هم تاراج شد، تاراج هر کالایمان بود خاموش شد هر نغمه، کاندر نایمان بود ما خامُش و او هر طرف شور و شغب کرد تاوان خورد و خفت مستی را طلب کرد سینا و طور و عزّه را بلعید با هم ما خفته و او در تهاجم قدس را، هم جولان، به جولانی دگر بگرفت از ما ماندیم، ما سرگشته، او را قدس و سینا فرمان رسید: این خانه از دشمن بگیرید! تخت و نگین از دست اهریمن بگیرید! یعنی کلیم، آهنگِ جان سامری کرد ای یاوران! باید ولی را یاوری کرد وقت است تا زاد سفر بر دوش بندیم دل بر پیام دلکش چاووش بندیم چابک سواران، رهروان، اِحرام بستند دل بر طنین این صلای عام بستند آهنگ رفتن کن که ما را چاره فرد است واماندن از این کاروان، درد است، درد است باید خطر کردن، سفرکردن، رسیدن ننگ است از میدان، رمیدن، آرمیدن وادی به وادی سینه باید سود بر راه منزل به منزل رفت باید تا سحرگاه گر خاره و خارا و گر دور است منزل حکم جلودار است بربندیم محمل ما را گریزی جز که آهنگ سفر نیست عزم سفر کن فرصت بوک و مگر نیست باور مکن، افسانۀ افسونگران را همراه باید شد در این ره کاروان را باور مکن، امید دیدار حرم نیست گامی فرا نه، تا حرم جز یک قدم نیست از دشت و دریا در طلب باید گذشتن بی‌گاه و گاه و روز و شب باید گذشتن گر صد حرامی، صد خطر در پیش داریم حکم جلودار است سر در پیش داریم حکم جلودار است بر هامون بتازید! هامون اگر دریا شود از خون بتازید! فرض است فرمان بردن از حکم جلودار گر تیغ بارد، گو ببارد نیست دشوار جانان من برخیز و آهنگ سفر کن گر تیغ بارد گو ببارد جان سپر کن جانان من برخیز! بر جولان برانیم زآنجا به جولان تا خط لبنان برانیم آنجا که جولانگاه اولاد یهوداست آنجا که قربانگاهِ زعتر، صور، صیداست آنجا که هر سو صد شهید خفته دارد آنجا که هر کویش غمی بنهفته دارد جانان من! اندوه لبنان کشت ما را بشکست داغ دیر یاسین پشت ما را جانان من! برخیز باید بر«جبل» راند حکم است باید باره بر دشت امل راند جانان من برخیز و زین بر بارگی نه زی قدس، زی سینا، قدم یکبارگی نه باید ز آل سامری کیفر گرفتن مرحب فکندن، خیبری دیگر گرفتن باید به مژگان رُفت گَرد از طور سینین باید به سینه رَفت زینجا تا فلسطین باید به سر، زی مسجدالاقصی سفر کرد باید به راه دوست، تَرک جان و سر کرد جانان من برخیز و بشنو بانگ چاووش آنک امام ما علم بگرفته بر دوش تکبیر زن، لبیک گو، بنشین به رهوار مقصد، دیار قدس همپای جلودار... ☑️ @ShahrestanAdab
🔻روایتی رازآلود از روزهای انقلاب (یادداشتی بر کتاب #روزگار_فراموش_شده نوشتۀ #مهدی_رضایی به قلم #حمزه_ولی_پور) ▪️«"روزگار فراموش‌شده"ی مهدی رضایی، روایتی است رازآلود از روزهای انقلاب. روایت رازی سر به مُهر در سینه‌ی "سیدکاظم" که "رضا" در پی کشف آن است. سیدکاظم در پی عهدی با رضا بر آن شده که آن راز را جز در هنگام مرگ برای رضا بازگو نکند و حال که سیدکاظم در بستر با مرگ دست‌وپنجه نرم می‌کند، به رضا پیغام می‌دهد که به دیدارش برود تا راز را به او بازگوید. رضا برای دیدن سیدکاظم راهی قم می‌شود. رازی که سالیانی‌ست در سینۀ سیدکاظم است جریان پشت پردۀ ماجرایی ست که به فرجام تلخ ختم شده و حال رضا در پی آن است که از کسانی که در جریان مبارزات انقلاب با او نامردمی کرده‌اند، انتقام سختی بگیرد؛ اما با آنچه از سیدکاظم می‌شنود، در می‌یابد آن کس که او در پی اوست کسی است که اصلاً در تصور او نیز نمی‌گنجد...» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/5788 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻رمان «وضعیت بی‌عاری» برگزیدۀ سی‌وهفتمین جایزۀ کتاب سال شد ▪️سی‌وهفتمین دورۀ #جایزه_کتاب_سال جمهوری اسلامی ایران با معرفی برترین‌ها به کار خود پایان داد. در مراسمی که ۱۶ بهمن‌ماه با حضور رئیس جمهور و جمعی از اهالی قلم و مهمانانی از کشورهای خارجی در تالار وحدت برگزار شد، ۴۱ عنوان کتاب در بخش‌های متفاوت برگزیده و معرفی شدند. رمان #وضعیت_بی_عاری اثر #حامد_جلالی توانست جایزۀ کتاب سال را با همراهی کتابی دیگر به دست آورد. این رمان شاخص را #انتشارات_شهرستان_ادب سال گذشته منتشر کرده بود که از تولیدات #مدرسه_رمان این مؤسسه است. رمان وضعیت بی‌عاری توانسته بود پیش از این دوازدهمین #جایزه_جلال آل احمد را نیز از آن خود کند. هیئت داوران سی‌وهفتمین جایزۀ کتاب سال، رمان‌های «وضعیت بی‌عاری» و «دور زدن در خیابان یک‌طرفه» را در بخش داستان بلند و رمان به صورت مشترک انتخاب کردند. شهرستان ادب و همۀ هنرمندان همراه با این مجموعه، این موفقیت را به آقای حامد جلالی تبریک گفته و برای این نویسندۀ گرامی آرزوی موفقیت‌های روزافزون دارد. ☑️ @ShahrestanAdab
🔻تبریک به «حمیدرضا شاه‌آبادی» مدرس «مدرسۀ رمان» شهرستان ادب ▪️جایزۀ کتاب سال در سی‌وهفتمین دورۀ خود، برگزیدگانش را شناخت و در مراسمی با حضور مسئولان عالی‌رتبۀ کشور در تالار وحدت، با معرفی برندگان و اهدای جوایز به کار خود پایان داد. نویسندۀ مطرحی که در حوزۀ ادبیات کودک و نوجوان آثار شناخته‌شده‌ای دارد، موفق شد جایزۀ کتاب سال را در بخش داستان تألیفی ادبیات کودک و نوجوان، دریافت کند. این جایزه بابت کتاب «دروازۀ مردگان: ۱. قبرستان عمومی» به شاه‌آبادی تعلق گرفت. گفتنی‌ست حمیدرضا شاه‌آبادی از مدرسان شهرستان ادب است که پیش از این سایت شهرستان ادب طی پرونده‌پرتره‌ای اختصاصی، به بررسی آثار و فعالیت‌های این نویسندۀ مهم پرداخته بود. 🔗 پرونده‌پرترۀ حمیدرضا شاه‌آبادی: shahrestanadab.com/حمیدرضا-شاه-آبادی شهرستان ادب و همۀ هنرمندان همراه با این مجموعه، این موفقیت را به آقای شاه‌آبادی تبریک گفته و برای این نویسندۀ گرامی آرزوی موفقیت‌های روزافزون دارد. ☑️ @ShahrestanAdab