eitaa logo
شهرستان ادب
1.3هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
292 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸فرار به واقعیت (یادداشتی از به مناسبت زادروز ) 🔹«یک کاتولیک متعصب، استاد خستگی‌ناپذیر آکسفورد، خالق دنیای ادبی سرزمین میانه، کسی که فیلم‌های ارباب حلقه‌ها را بر اساس کتاب‌هایش ساخته‌اند، لغت‌شناسی قهار، مخترع زبان‌های گوناگون و... این‌ها عناوینی هستند که با یادآوری نام تالکین به ذهنمان خطور می‌کنند. کم و زیادش بستگی به کم و زیاد شناخت خودمان از او دارد. تالکین را در ایران، قبل از فیلم‌های ارباب حلقه‌ها، جز طرفداران دو آتشه فانتزی، کمتر کسی می‌شناخت. در سال ۱۳۷۷ برای اولین بار کتابی از تالکین به فارسی ترجمه شد (درخت و برگ)، تقریباً سه سال قبل از اکران اولین فیلم ارباب حلقه‌ها و چهار سال قبل از موج ترجمه آثار تالکین...» 💠 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11779 ☑️ @ShahrestanAdab
🔸عقده سلینجر و دنیای مدرن (دربارۀ و مهم‌ترین اثر او ، یادداشتی از ) 🔹«...در دنیای امروز که آدم‌ها حاضرند هر کاری بکنند برای بیشتر دیده شدن حتی در شرایطی که استعداد هنر یا دستاورد خاصی ندارند، عقده سلینجر بیشتر به چشم می‌آید. او به جای مرکز توجه بودن، تصمیم گرفت در کلبه دورافتاده‌ای در نیوهمشیر زندگی کند. اگر او امروز کسانی را می‌دید که از روابط عاشقانه، فرزندان، بدن‌شان، سفر و یا حتی وعده‌های غذایی‌شان مایه می‌گذارند تا از جهان اطرافشان دور نشوند چه واکنشی داشت؟ آیا این جهان او را بیگانه‌تر می‌کرد یا او را مجبور می‌کرد که هر روز دست‌نوشته جدیدش و یا عکس‌های سلفی با آدم‌های معروف آمریکایی را در صفحات مجازی‌اش بگذارد؟ آیا برای خودش پیج طرفداری داشت و از اینکه نقل قول‌ها یا جملات قصارش دست به دست شوند، لذت نمی‌برد؟ آیا با تمام این‌ها، خواندن آثار سلینجر در این زمانه به ما کمک می‌کند تا از این تله توجه طلبی مفرط نجات پیدا کنیم؟...» 💠 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11781 ☑️ @ShahrestanAdab
🔸عرض تسلیت خدمت جناب آقای «مجید نانی‌زاد» و سرکار خانم «فاطمه نانی‌زاد» 🔹آقای و خانم ، همکاران و دوستان شما در موسسه شهرستان ادب مصیبت وارده را تسلیت می‌گویند. ان‌شاءالله خداوند آن عزیز از دست رفته را در جوار رحمت خود پناه دهد و به بازماندگان صبر جزیل عطا فرماید. ☑️ @ShahrestanAdab
🔸جنگ و رستگاری (نگاهی به کتاب اثر ، به قلم ) 🔹«خاورمیانه قلب تپنده زمین است. علاوه‌بر منابع انرژی متمرکز در این منطقه از زمین این بخش از جهان ما خاستگاه ادیان ابراهیمی است. یک عمر تاریخ عقبه این منطقه است. تاریخی به قدمت هبوط آدم علیه‌السلام... در گفتمان آینده‌پژوهی هم خاورمیانه مهم‌ترین بخش از بستر حوادث آخرالزمانی است. تاریخ این منطقه را با خون نوشته‌اند. با جنگ و کشتار و با بعثت و ایمان. اکنونِ این منطقه هم با جنگ و گروه‌های متخاصم پیوند خورده است. جنگ می‌تواند درون مرزهای جغرافیایی خاصی محصور باشد لکن اثراتش محصور نخواهد بود. از حدود ده‌سال پیش تاکنون تعدادی از همسایگان و متحدان ایران در منطقه درگیر جنگ هستند. جنگی به غایت خونبار و پیچیده همراه با قساوت‌ها و قتل‌های عجیب و داعیه‌های غریب مسلمانی...» 💠 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11778 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: adabbook.com/قرار-مهنا ☑️ @ShahrestanAdab
🔸پروازی سرخ (چهار رباعی از برای شهیدان حادثه هواپیمایی اوکراین) 🔹از جان شما می‌شکفد جانی سرخ دیریست که بسته‌اید پیمانی سرخ در قالب قاموس شما می‌گنجد آغازگری... برای پایانی سرخ 🔹پایان تویی و تویی که آغازی، تو! از شب صبحی دوباره می‌سازی تو صبح است و طلوع، امتدادی ابدی پرواز در امتداد پروازی تو 🔹در حنجره‌ها دمیده آوازی سرخ پر پر شدنی برای پروازی سرخ هر آغازی، ختم به پایانی شد پایان شما چه بود؟! آغازی سرخ 🔹برای دانش آموختگان شهید دانشگاه بوعلی سینا که برای تحصیل قصد مهاجرت داشتند: سیده زهرا نقیبی و همسرش محمد عباسپور تقدیر که سرنوشت دیرینۀ توست چون سنگ در انتظار آیینۀ توست بر دوش تمام شهر سنگینی کرد سنگینی حسرتی که در سینۀ توست ☑️ @ShahrestanAdab
🔸نجوا (شعری از شهید ) 🔹شبی با یار در ساحل غنودن به طوفان ترنم موج بودن سرشک از دیده با نجوا چکاندن نیازی گفتن و رازی شنودن سکون بحر دل را موج دادن به موج سینه عقده وا نمودن ز گریه شانه چون کشتی به طوفان چو ساحل چهره با اشکی زدودن به نجوای دل‌انگیز خوش یار چو بویی سوی بالا پر گشودن ز گرمی تن دل‌دار در وصل به حسرت در شب ساحل خمودن ازین افسردگی هیهات هیهات رخ او دیدن و همت نبودن ☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عاشقانۀ استاد «محمدکاظم کاظمی» برای همسرش 🔸به مناسبت زادروز شاعر و پژوهشگر فرهیخته استاد ، به تماشای عاشقانه‌ای از ایشان برای همسرشان می‌نشینیم. گفتنی‌ست این فیلم به‌طور اختصاصی از صفحۀ شهرستان ادب منتشر می‌شود. این شعرخوانی مربوط به جشن امضاء کتاب ایشان به نام است که در آخرین اردوی دوره ششم ، اسفندماه ۱۳۹۶ ویژه بانوان برگزار شده بود. همسر استاد کاظمی خانم در این فیلم کنار ایشان نشسته‌اند. 🔹تو را از شیشه می‌سازد، مرا از چوب می‌سازد خدا کارش درست است، این و آن را خوب می‌سازد تو را از سنگ می آرد برون، از قلب کوهستان مرا از بیدِ خشکی در کنار جوب می‌سازد در آتش می‌گدازد تا تو را رنگی دگر بخشد به سوهان می‌تراشد تا مرا مطلوب می‌سازد تو را جامی که از شیر و عسل پُر کرده‌اش دهقان مرا بر روی خرمن بسته، خرمنکوب می‌سازد تو را گلدان رنگینی که با یک لمس می‌افتد مرا، گرد سرت می‌چرخم و جاروب می‌سازد تو از من می‌گریزی باز هم تا مصر رویاها مرا گرگی کنار خانۀ یعقوب می‌سازد مرا سر می‌دهد تا دشت‌های آهن و آتش و آخر در مصاف غمزه‌ای مغلوب می‌سازد خدا در کار و بارش حکمتی دارد که پی در پی یکی را شیشه می‌سازد، یکی را چوب می‌سازد 💠 آثار استاد کاظمی را از فروشگاه اینترنتی ادب بوک تهیه نمایید: adabbook.com//MultipleBuyProduct/Products ☑️ @ShahrestanAdab
🔸ملکۀ جنایت (مصاحبه‌ای خیالی با به مناسبت سالروز درگذشتش) 🔹«...من در یک خانواده ثروتمند طبقه متوسط متولد شدم‌ اما با این حال در زمان جنگ جهانی اول، مادرم، من و خواهر و برادرم به مصر نقل مکان کردیم. بعد از مرگ پدرم به علت سکته قلبی در سال ۱۹۱۰ آن‌ها مصر را ترک کردند. همان‌جا، در سال ۱۹۱۲ من همسر اولم را ملاقات کردم. «آرچی کریستی»، یک خلبان که به ارتش هوایی انگلستان پیوسته بود و همین مسئله کمی بعد ما را از هم جدا کرد. او در فرانسه و من در سرزمین مادریم زندگی می‌کردم. همان جا داوطلبانه در بیمارستان از سربازها پرستاری می‌کردم و در واقع آن سال‌ها و بحبوحۀ جنگ به من کمک کرد اولین داستان جنایی خودم را بنویسم. در همان بیمارستانی که من مشغول به کار بودم، داروشناس معروفی بود که او را آقای پی خطاب می‌کردیم. روزی یک ظرف کوچک از جیبش بیرون آورد و از من پرسید می‌دانی این چیست؟ مشخص بود می‌خواد مرا تحت تاثیر قرار دهد. پاسخ دادم خیر. گفت این کورار است. می‌دانی کورار چیست؟ گفتم کمی درباره‌اش مطالعه کرده‌ام. سری تکان داد و چند بار زیر لب تکرار کرد خیلی جالب است. سپس توضیح داد اگر آن را ببلعی هیچ ضرری ندارد. از آن برای سمی کردن نوک نیزه استفاده می‌کنند چرا که وقتی وارد رگ می‌شود اول طعمه را فلج می‌کند و سپس می‌کشد. پرسید می‌دانی چرا با خودم حملش می‌کنم؟ و پاسخ داد چون حس قدرت را در من زنده ‌می‌کند. سال‌ها بعد همین مکالمه باعث شد من کتاب "مرکب مرگ" را بنویسم...» 💠 متن کامل این مصاحبه را در سایت شهرستان ادب بخوانید: /shahrestanadab.com/Content/ID/11785 ☑️ @ShahrestanAdab
🔹آرزوی من این است که جوانان ایرانی وقتی آثارِ گران‌بهای دکارت را مطالعه می‌کنند با آثار غزالی و امثال و نظایرِ او هم که خودمانی هستند اندکی آشنایی حاصل نمایند و از آن‌ها یکسره غافل و بی‌خبر نمانده، کان لم یکن نپندارند. 🔸 ☑️ @ShahrestanAdab
🔸فراخوان نهمین دوره آموزشی شعر جوان کشور، منتشر شد 💠 برای اطلاع از شرایط شرکت در این فراخوان به سایت شهرستان ادب مراجعه کنید: shahrestanadab.com/Content/ID/11786 ☑️ @ShahrestanAdab
🔸کوله‌باری داغ (شعری از ، به مناسبت شهادت سلام‌الله‌علیها) 🔹مثل ققنوسی که دل‌پرپر صدایم می‌زند آتشی در زیر خاکستر صدایم می‌زند فرصت پرواز سبزی داشتم تا مرز عشق زرد درماندم، دلم کافر صدایم می‌زند موج اشکم را به چشم‌انداز طوفان می‌زنم پشت طوفان عطش، کوثر صدایم می‌زند وحی می‌پیچد، غزل در سینه جاری می‌شود یک نفر آن‌سوتر از باور صدایم می‌زند کوله‌باری داغ برمی‌دارم از خود تا خدا غربت یک باغ پهناور صدایم می‌زند باید امشب دست‌های خاکی‌ام طوفان شود چارده قرن است که مادر صدایم می‌زند 💠 کتاب «مرور پنجره‌ها» را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: adabbook.com/مرور-پنجره-ها ☑️ @ShahrestanAdab
🔹ضعیف‌الاراده کسی است که با هر شکستی بینش او نیز عوض شود. 🔸 ☑️ @ShahrestanAdab
🔸پرفروش‌های داستانی انتشارات شهرستان ادب (یادداشتی از ) 🔹«امروزه دوگانه‌ای ایجاد شده در بازار داستان، که یک طرفش کارهای پرفروش قرار دارند که به مذاق عامه خوش می‌آیند، و طرف دیگر آثاری که ارزش ادبی بالایی دارند و مورد توجه اهل ادبیات قرار می‌گیرند. معمول پرفروش‌ها از نظر ادبی چندان کیفیت بالایی ندارند و داستان‌های شش‌دانگ هم کمتر مورد توجه عموم مخاطبان قرار می‌گیرند. انتشارات شهرستان ادب از همان ابتدای راه‌اندازی، سعی کرده است تا از این دوگانه فرار بکند. یعنی در عین حال که استانداردهایی غیرقابل عدول از لحاظ کیفیت ادبی آثار برای خود در نظر می‌گیرد، کتاب‌ها را به مخاطبان عام بشناساند و از بازار جدا نیفتد. هرچند که شکاف موجود بسیار بزرگ‌تر از تلاش چند موسسه و نشر است، با این حال لیست پرفروش‌های نشان می‌دهد که...» 💠 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11789 ☑️ @ShahrestanAdab
🔸کتاب‌های پیشنهادی 🔹بخش شعر 💠 این آثار را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
🔸کتاب‌های پیشنهادی 🔹بخش داستان 💠 این آثار را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
🔸فراخوان ثبت نام در پنجمین دوره آزاد آموزشی 🔹ثبت‌نام پنجمین دوره از دوره‌های آموزشی آزاد «مدرسۀ زنگ شعر» در دفتر شعرِ موسسۀ فرهنگی‌هنری «شهرستان ادب» آغاز شد. این دوره به صورت مجازی و در فضای «اسکای‌روم» برگزار خواهد شد. علاقمندان تا ۳۰ بهمن‌ماه ۱۳۹۹ برای ثبت‌نام در این دوره‌ها، که با حضور مدرسان شعر و شاعران برتر کشور برگزار می‌شود، فرصت دارند. کلاس‌ها از اول اسفندماه به مدت شش‌جلسه برگزار خواهد شد. این دوره با حضور استادان: ، ، ، ، ، ، ، ، و برگزار می‌شود. 💠 برای ثبت‌نام و کسب اطلاعات بیشتر به سایت مراجعه نمایید: shahrestanadab.com/Content/ID/11787 ☑️ @ShahrestanAdab
🔸اندوه (داستانی کوتاه از به مناسبت سالروز تولدش با ترجمۀ ) 🔹«گرگ و میش غروب است. برف‌دانه‌های درشت آبدار به گرد فانوس‌‌هایی که دمی‌پیش روشنشان کرده‌اند، با تأنی می‌‌چرخند و همچون پوششی نازک و نرم، روی شیروانی‌ها و پشت اسب‌ها و بر شانه‌ها و کلاه‌های رهگذران می‌نشیند. ایونا پتاپف سورچی سراپا سفید گشته و به شبح می‌ماند. تا جایی که یک آدم زنده بتواند تا شود، پشت خم کرده و بی‌حرکت درجای خود نشسته است. چنین به نظر می‌رسد که اگر تلی از برف هم روی او بیفتد باز لازم نخواهد دید تکانی بخورد و برف را از روی خود بتکاند. اسب لاغرمردنی‌اش هم سفیدپوش و بی‌حرکت است. حیوان بی‌نوا با آرامش و سکون خود و با استخوان‌های برآمده و با پاهای کشیده چون چوب خرد، از نزدیک به اسب قندی صناری می‌ماند. به احتمال بسیار زیاد، او هم به فکر فرو رفته است. اسبی را که از گاوآهن و از مناظر خاکستری رنگ مالوفش جدا کنند و در این گرداب آکنده از آتش‌های دهشت‌انگیز و وتق‌ وتق بی‌امان و درآمد و شدهای شتابان انبوه جمعیت رها کنند، محال است به فکر فرو نرود...» 💠 ادامۀ این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11790 ☑️ @ShahrestanAdab
🔹یک روز زمان خواهد مُرد و عشق آن را دفن خواهد کرد. 🔸 ☑️ @ShahrestanAdab
🔸گیله مرد (داستانی کوتاه از به مناسبت زادروز ایشان) 🔹«باران هنگامه کرده بود. باد چنگ مى‌انداخت و مى‌خواست زمین را از جا بکند. درختان کهن به جان یک‌دیگر افتاده بودند. از جنگل صداى شیون زنى که زجر مى‌کشید، مى‌آمد. غرش باد آوازهاى خاموشى را افسار گسیخته کرده بود. رشته‌هاى باران آسمان تیره را به زمین گل‌آلود مى‌دوخت. نهرها طغیان کرده و آب‌ها از هر طرف جارى بود. دو مأمور تفنگ به دست، گیله مرد را به فومن مى‌بردند. او پتوى خاکسترى رنگى به گردنش پیچیده و بسته‌اى که از پشتش آویزان بود، در دست داشت. بى‌اعتنا به باد و بوران و مامور و جنگل و درختان تهدید کننده و تفنگ و مرگ، پاهاى لختش را به آب مى‌زد و قدم‌هاى آهسته و کوتاه برمى‌داشت. بازوى چپش آویزان بود، گویى سنگینى مى کرد. زیر چشمى به مأمورى که کنار او راه مى‌رفت و سرنیزه‌اى که به اندازهٔ یک کف دست از آرنج بازوى راست او فاصله داشت و از آن چکه چکه آب مى‌آمد، تماشا مى‌کرد. آستین نیم تنه‌اش کوتاه بود و آبى که از پتو جارى مى‌شد به آسانى در آن فرو مى‌رفت...» 💠 این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11792 ☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فراخوان نهمین دوره آموزشی شعر جوان کشور، 💠 صفحه ثبت‌نام در فراخوان نهمین دوره آموزشی شعر جوان کشور: shahrestanadab.com/Content/ID/11786 ☑️ @ShahrestanAdab
🔸بهشت (شعری از به مناسبت میلاد سلام‌الله‌علیها) 🔹در خود دمیدی خلق نور آنشب مجسم شد یک ذره از خاک وجودت ریخت، عالم شد یک سمت عالم اخم تو یک سمت لبخندت اینسو که خندیدی بهشت آنسو جهنم شد از گَرد خلقت دامن خود را تکان دادی آن گرد را بعدا خدا گِل کرد، آدم شد عطری به نام عطر پاکی ساختند از تو یک قطره‌اش در هفت دریا ریخت، مریم شد با تو زمان را خلق کرد از روز و ماه و سال شادی تو نوروز شد، حزنت محرّم شد بعد از تو هرچه خلق شد سوی تو روی آورد دریا شد و برخاست پیشت، کوه شد خم شد هرکس کنیز خانه‌زادت بود اسما شد هرکس گدای کاسه‌لیس‌ات بود حاتم شد تنها تو بودی آنکه روز خلق تو، ایزد وقتی تو را از خود جدا کرد از خودش کم شد! این شعر در اندازۀ وصف تو قطعاً نیست شعری که در وصف تو باشد قطعاً از من نیست در وصف تو چیزی از این بهتر نشاید گفت مصداق زن وقتی تو باشی هیچ‌کس زن نیست حالا چه باید گفت از بین در و دیوار چیزی که می‌گویند را یارای گفتن نیست خورشیدی و عالم پس از تو سرد و تاریک است خورشیدی و تکلیف عالم بی‌تو روشن نیست بیهوده دنبال مزارت خلق می‌گردند در سرنوشت نور هر چه هست مدفن نیست ☑️ @ShahrestanAdab
🔸مادری خود (شعری از به مناسبت ) 🔹تکیده‌تر شده‌ای، من بزرگتر شده‌ام تو آب رفته‌ای و من دو چشم‌تر شده‌ام چه روزگار دغل‌باز بد معامله‌ای جوانی از تو گرفته جوان اگر شده‌ام بدون دست تو گم می‌شوم در این آشوب هنوز گیجم و کودک، مبین پدر شده‌ام تو مانده‌ای به همان سادگی، همان خوبی ولی من آه! نه من آدمی دگر شده‌ام من آدمی که، درختی که، جوی کم آبی که بی‌ترانه، که بی‌سایه و هدر شده‌ام برای دیدن خود آن رنگ رنج تو بود چه روزها که دخیل سر گذر شده‌ام سفر چه قدر مرا دور کرده از من تو عجیب نیست اگر دشمن سفر شده‌ام غریبگی مکن از حال خود بگو و نرنج اگر که درد تو را دیر با خبر شده‌ام صدای تو همه‌جا هست من نمی‌شنوم مرا به مادری خود ببخش، کر شده‌ام... ☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 معرفی رمان «تشریف» اثر تازۀ «علی‌اصغر عزتی‌پاک» 🔹 داستان مردی به نام شهریار است که در شب عروسی‌اش متوجه می‌شود که همسرش در دوران دانشسرا دوست صمیمی او، مصطفی، را به امنیتی‌ها فروخته است. از آن‌جا که شهریار، مصطفی را بسیار دوست می‌داشته، تحمل از کف می‌دهد و حجله را ترک می‌کند. بدین‌شکل آوارگی سه‌روزه‌ی او آغاز می‌شود. آوارگی‌ای که سرانجامش در دل برف و یخ تپه‌های اطراف همدان رقم می‌خورد. 🔹این داستان در آذرماه سال ۱۳۵۷ در همدان می‌گذرد و قصه‌ سرگشتگی‌ها و پیداشدن‌هاست. 🔸 متولد ۱۳۵۳؛ كبودرآهنگ كوهين همدان؛ تحصيل‌كردهٔ حوزه‌ علميه‌ قم است. وی کار ادبی را با نگارش داستان در مجلات آغاز کرد. در سال ۱۳۸۴، نخستین کتاب خود را با عنوان «می‌مانم پشت در» منتشر کرد. وی تاکنون ۹جلد کتاب داستان را نوشته است و جوایز ادبی مختلفی را بدست آورده است. 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی ادب بوک تهیه نمایید: adabbook.com/تشریف ☑️ @ShahrestanAdab
🔸کشف رمز نشانه‌های یک رفیق (یادداشتی بر کتاب اثر تازۀ به قلم ) 🔹«...شروعی عاشقانه و شاعرانه دارد، مهری و شهریار دست در دست هم زیر بارانی که بی‌وقفه می‌بارد؛ قدم به حجله ‌می‌گذارند. اما راز سر به‌ مهر مهری، که خود فاشش می‌کند تا این زلال هم‌پیمان شدن تیره و تار نگردد، کام شهریار را تلخ می‌کند و به خیابان‌های سرد می‌کشاندش. او گیج و ویج راز مهری از خانه بیرون می‌زند. کوچه به کوچه پاسبان ایستاده، حکومت نظامی است. شب خوبی نیست برای ترک یار و دیار. اما مهری بت دوست‌داشتنی‌ای را که شهریار از او در خاطرش ساخته‌بود، شکسته است. شهریار نمی‌خواهد و نمی‌تواند باور کند که مهری خبرچین دانش‌سرا بوده. همان که رفیق صمیمی‌اش را به سازمان امنیت و اطلاعات کشور معرفی کرده و باعث اخراجش از دانش‌سرا شده است. پس راه می‌افتد سمت خانۀ پدری مصطفی در همدان. به این امید که بتواند مصطفی را بیابد و اقرار به ندانستن کند. به این که حالا فهمیده چرا به عروسی‌شان نیامده، چرا آن در آغوش‌کشیدن‌های آخرش حس و حالی حزن‌انگیز داشته. اما یافتن مصطفی که خودش در پیچ و خم یافتن راهی دیگر است...» 💠 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11797 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: adabbook.com/تشریف ☑️ @ShahrestanAdab