_سرزنشش نمی کنم. اما این بچه کله ش بو قورمه سبزی میده. برداشته نسبت مواد ظرف ها را تغییر داده. انگار بچه بازیه. یه چند تا موادم بهش اضافه کرده. تمام چینی ها کوره کج و معوج و تیره شدن. زحمت این همه کارگر و سرمایه شما را هدر داد رفت. با وجود این چه طوری کار کنیم؟
از کجا معلوم دوباره اینجا را با آزمایشگاه مدرسهاش اشتباه نگیره.
_حالا یه اشتباهی کرده. قول داد سرش را بندازه پایین و کارش را بکنه. مادرش تعهد داده دیگه خراب کاری نمیکنه ولی التماس کرد بچه یتیمه، بیرونش نکنیم.
پسر از پشت کارتن ها سرک کشید. با پشت دست عرق پیشانیش را پاک کرد. بوسه ای بر کبریت زد و گفت آفرین که تو اولین اصطکاک روشن نشدی. قول میدم..
@shahrzade_dastan
سلام دوستان امروز ما را مهمان تکهای از کتابی بکنید که این هفته در حال خواندن آن هستید. عکس کتاب را هم برایمان بفرستید.
@Faran239
#چالش_روز_جمعه
#ترویج_فرهنگ_خواندن
کتاب ردپای باد
نوشته جمیله گوین
🌻🌻🌻🌻🌻🌻
من جوتی هستم. من دختر هاربانس سینک، مادر جاسپال سینک هستم. من دختری به نام مارویندر هم دارم.
زنی که مرد نداشته باشد، هیچ چیز ندارد. اگر پدرش بمیرد به عمو نیاز دارد. اگر شوهرش بمیرد به پسر نیاز دارد. اگر پسرش بمیرد به پسر عمو یا پسر دایی یا یکی از مردان فامیل نیاز دارد. زن برای زندگی مستقل ساخته نشده است. قانون مانو چنین است. اما هنگامی که قوانین این سرزمین از هم پاشید و خانواده ها از هم جدا شدند، من بی آن که مردی کمکم کند، تنها زندگی کردم.
ارسالی خانم ساره باقری
#چالش_روز_جمعه
@shahrzade_dastan
مرواریدها- توران قربانی صادق ۲.m4a
7.75M
داستان صوتی مرواریدها
نوشته و اجرا توران قربانی صادق
قسمت دوم و آخر
@shahrzade_dastan
قسمت اول داستان مروارید را از اینجا بشنوید
https://eitaa.com/shahrzade_dastan/10237
@shahrzade_dastan
ویولن دیوانه
نوشته سلما لاگرلوف
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
گمان میکرد پیش از آن نیز انتظار بهار را کم نکشیده است.بله،انتظار بهار نصیبه همه است.اما امروز احساس میکرد که هرگز حرمان انتظار بهار را با این شدت تحمل نکرده است.آنچه در گذشته چشیده بود انتظار نبود.ای دریغ،او هنوز معنی انتظار را ندانسته بود.
ارسالی دوست شهرزادی علی بخت
#چالش_روز_جمعه
@shahrzade_dastan
معرفی کتاب
#چالش_جمعه
من در طول این هفته کتاب ((آدم خوران)) نوشته ژان تولی را خواندم که واقعا برایم تکان دهنده بود. اگر داستانی متفاوت و عجیب و در عین حال جنایی میخواهید این کتاب را بخوانید:
_کشتن آلن به یک سیرک تبدیل شده بود. مضحکهای از لودهبازیهای عدهای مجنونِ غضبناک. مردم با پای چپ از روی آلن رد میشدند، چون اعتقاد داشتند این کار برایشان شانس میآورد. آنها طوری آلن را میزدند انگار دارند گندم یا خرمن میکوبند. «به خاطر آشغالی مثل تو امسال چیزی درو نکردیم! کثافت! لِبِرو!» آلن را با لِبِرو مقایسه میکردند؛ هیولای اسطورهایِ پریگو که محکوم شده بود شبها نزدیک روستاها گشت بزند. طبق افسانهها لِبِرو تنپوشی از پوست حیوانات میپوشید؛ غذایش سگ بود و زنها را آبستن میکرد؛ شبها اگر رهگذر تنهایی میدید به پشتش میپرید و از او سواری میگرفت ولی همین که صبح میشد تبدیل به آدمی مهربان میشد.
_زندگی آرام و خاطرات خوش گذشتهاش بهسرعت از جلوی چشمانش عبور کردند. او از عرش وقار به زمین بیمقدار افتاده بود. زمینی که حالا او را روی خاکش میکشاندند تا ببرند و اعدامش کنند.
#چالش_روز_جمعه
#معرفی_کتاب
#فرانک_انصاری
@shahrzade_dastan
#چالش_هفته
نوشته مریم بهروز بیاتی
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
بالاخره بعد از التماسهای پسرِ پانزده ساله اش قبول کرد که بستری شود. حسابی خیال بافی کرده بود. بعد چندین سال آوارگی اگر پدر، دست از اعتیادش بکشد؛ میتواند از مادر هم خواهش کند که دوباره برگردد وبا انها زندگی کند. بارها و بارها به مادر گفته بود که:«مامان من فقط به خاطر تو دارم این زندگی رو ادامه میدم.» یک هفته از قرنطینه ی پدر در کمپ میگذشت. صبح زودبا صدای زنگ تلفن از خواب بیدار شد.
«-بله بفرمایید...»
صدایی ازانطرف خط به گوش رسیدکه:«پدرتان نتوانست طاقت بیاوردو متاسفانه فوت کرد.» با پرپرشدن خیالاتی که درسرداشت؛ قطره های اشک از چشمانش بیرون می زد، از گونه هایش می غلطید ودر گلهای قالی فرو میرفت.
@shahrzade_dastan
🍀🍀
دوست عزیز شهرزادی خانم زهرا منصوری فرستادند که در حال خواندن پی دی اف کتاب پر نوشته شارلوت مری ماتیس هستند.
@shahrzade_dastan
لیراو-2_230826_110301.pdf
1.77M
چاپ شعر استاد حمیدرضا اکبری شروه در نشریه لیراو
تبریک آقای اکبری🙏
سطحینگری آفت شعر جوان امروز شده است | ایبنا https://www.ibna.ir/fa/shortint/343322/%D8%B3%D8%B7%D8%AD%DB%8C-%D9%86%DA%AF%D8%B1%DB%8C-%D8%A2%D9%81%D8%AA-%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%B4%D8%AF%D9%87
مصاحبه استاد حمیدرضا اکبری شروه در خبرگزاری ایبنا👆👆👆
🔶فراخوان دریافت آثار برای شماره دوم
نشریه لیراو ٪
(ویژه ادبیات فارسی زبانان جهان )
🔷، نشریه مجازی منتشر می شود.
🔷 نشریه لیراو آمادهی دریافت آثار شما پارسی زبان شامل ( شعرسپید /ترجمهی شعر/ نقد شعر/داستان کوتاه /مقاله ادبی ) میباشد.
🔷فرستادن آثار به معنی چاپ قطعی تمام آثار نیست. هر اثری ویژگیهای یک اثر ادبی موفق را داشته باشد حتمن چاپ خواهد شد.
🔷لطفن آثار خود را در قالب فایل word همراه با عکس و نام و نام خانوادگی خودتان به آیدی تلگرامی و ایمیل زیر بفرستید و حتمن عبارت "برای لیراو " را قید فرمایید.
🔷لیراو صدا مستقل ادبیات فارسی زبان بوده و متعلق به هیچ گروهی نیست و فقط محلی جهت انعکاس شعر و ادبیات پیشرو اهالی هنر و ادبیات می باشد. لازم به یاداوری است شاعران عزیز حداقل چند شعر ارسال نمایند .
مدیر اجرایی: احمدسیر"سلطانی"
ahmadseyarsultani99@gmail.com
@akbri1349 :آیدی تلگرام سردبیر نشریه
گلستان سعدی باب ۱حکایت۱فاطمه هادیها .aac
5.07M
گلستان سعدی
حکایت اول_ باب اول
اجرا فاطمه هادیها
@shahrzade_dastan
#چالش_هفته
سلام دوستان شهرزادی. این هفته هم با چالشی دیگر در خدمتتان هستیم. این دفعه برای عکسنوشت بالا داستان بنویسید و برایم به آیدی زیر بفرستید. داستانهایتان به نوبت در کانال بارگذاری خواهد شد.
@Faran239
عکس از صفحه گم
@shahrzade_dastan
گفت وگو در داستان
قسمت چهارم
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
مراقب باشید شخصیتهایتان سخنرانی نکنند. گفت و گو های روزمره آدمها خیلی طولانی نیستند. اگر شخصیت داستان شما بیش از هفت _ هشت جمله بر زبان بیاورد تبدیل به سخنرانی میشود. احتمالا فقط دیوانهها گفت و گویی شبیه سخنرانی دارند.
گفت و گوهای طولانی باید خرد شده و محتوای آن بین دو نفر تقسیم شود و با سوال و جوابهای پی در پی اطلاعات آن به خواننده منتقل شود.
خیلی بهتر است که وقتی گفت و گوی آدمها را مینویسید حرکات دست و سر و تغییرات چهره آنها را هم توصیف کنید. این طور صدای آنها واقعی تر میشود و خواننده تصویر بهتری را از آنها در ذهن میسازد.
مرد دستش را بالا آورد و شستش را تکان داد: شما نمیتونید ما رو مجبور کنید.
یکی از آنها برگشت. کمی لوله تفنگش را بالا آورد و با پوزخندی گفت: هر طور میلته.
لبهای مرد روی هم لغزید. چشمهایش گشاد شده بود و مردمکهایش میلرزید: حتی اگه من رو بزنی،کاری از پیش نمیبری.
برای این که گفت و گوهای خوبی بنویسید نمایشنامه بخوانید. نمایشنامههای خوب گفت و گوهای خوب و قوی دارند. به خصوص که نویسنده نمایشنامه تنها از راه گفت و گو شخصیت پردازی میکند و چون امکانات سینما یا توصیف مستقیم داستان نویسان را ندارد با گفت و گو ماجرا را پیش میبرد. در نمایشنامه گفت و گو به تناسب ماجرا گاه پرشتاب و پر تنش و گاه آرمند. و گاهی وظیفه دارند بسیاری از حوادث را که در خارج صحنه در حال روی دادن هستند توصیف کنند.
ادامه دارد
بیایید داستان بنویسیم
مهدی میرکیایی
@shahrzade_dastan
#چالش_هفته
نوشته مهدیا عباسی
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
تو مادربودی ومن،درپناه مادرانگی ات، خوشبختی رابادستان کوچکم لمس کردم.
نگاه آرام، دستان گرم و لبخندزیبایت برایم خرسندی را به ارمغان میآورد.
شبیه همان قصه هایی که هرشب برایم نجوا می کردی، من گل بودم وتوپروانه!
مادرم،برایم دنیایی ساختی، از جنس خوشبختی، باوجود تمام غصه هایی که دردلت داشتی؛
وبا قدکشیدنم، آن روزهای خوش، جایشان را به لحظاتی تلخ داده اند؛ که قلبم را نشانه گرفته وازتوانم کاسته اند.
وتو مادرم مثله همیشه، همراه وهم قصه وهم غصه ی منی!
اگر جان و توانی دارم بخاطر بودن توست که بامن اشک میریزی واشک هایم را پاک میکنی. دوستت دارم آغوشت آرامش خالصانه دارد. دراین روزهای تلخ
مامان من فقط بخاطر تودارم این زندگی رو ادامه میدم.
@shahrzade_dastan