eitaa logo
شهرزاد داستان‌📚📚
2هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
56 ویدیو
225 فایل
پاتوق دوستداران داستان نویسی استفاده از مطالب با حفظ لینک کانال آزاد است. مدیر کانال: فرانک انصاری متولد ۱۴۰۱/۷/۱۱🎊🎊🎉🎉 برای ارتباط با من @Faran239 لینک ناشناس https://harfeto.timefriend.net/16703359937164
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شاعرانه 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 در انتهای هر سفر در آیینه دار و ندار خویش را مرور می‌کنم این خاک تیره این زمین پاپوش پای خسته‌ام این سقف کوتاه آسمان سرپوش چشم بسته‌ام اما خدای دل در آخرین سفر در آیینه به جز دو بی‌کرانه کران به جز زمین و آسمان چیزی نمانده است گم گشته‌ام کجا ندیده‌ای مرا؟ ✍حسین پناهی ششم شهریور زادروز حسین پناهی گرامی‌ باد. @shahrzade_dastan
سلام دوستان لطفا با استفاده از کلمات زیر داستان بنویسید. ✅کهکشان ✅یخچال ✅سوت آیدی جهت ارسال داستان و داستانک @Faran239 @shahrzade_dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انواع شخصیت‌ها در داستان
انواع شخصیت‌ها در داستان 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 شخصیتهای داستانی را طور دیگری هم میتوان تقسیم بندی کرد: الف) شخصیت های ایستا ب) شخصیتهای پویا شخصیت ایستا شخصیتی است که از اول تا آخر داستان تحولی در رفتارش روی نمیدهد یعنی همانطور میماند که در ابتدای داستان بود. ولی شخصیت ،پویا در برخی از ابعاد شخصیتش تحولی دائمی و ماندنی روی داده این تحول نوع نگرش یا رفتارش را تغییر میدهد این تغییر و تحول ممکن است خیلی زیاد یا خیلی کم باشد. همچنین ممکن است رو به خوبی و یا بدی ،باشد اما باید حتماً مهم و بنیادی باشد. این را هم بگوییم که تغییر اوضاع ظاهری شخصیت و یا کوچکترین تغییر عقیدهٔ شخصیت اصلی داستان را نمیتوان تحولی اساسی و بنیادی نامید. سیندرلا اگرچه دختری است که از بدبختی و کلفتی به شاهزادگی میرسد اما شخصیتی ایستاست. ولی ،فردریک شخصیت پسر در داستان «اشکها، اشکهای بیهوده شخصیتی ،پویاست، زیرا در انتهای داستان از آب قوره گرفتنهای دائم و بی معنی خود دست برمی دارد. پل نیز در داستان «قضیۀ «پل» شخصیتی پویاست؛ چون نیازش به فرار از واقعیات روزمره رفته رفته تشدید میشود. در اینجا هم مانند قبل از هر داستان کوتاه نمیتوان شخصیتهای پویای زیادی را انتظار داشت. هر داستان‌کوتاه معمولاً جا برای بیش از یک شخصیت پویا ندارد. کم نبودهاند داستانهایی که در طرح کلی شان همواره شخصیتی اصلی بوده که در شرایطی طاقت فرسا میخواسته تصمیم حساس و قاطعی بگیرد؛ و بعد که تصمیمش را گرفته به یکباره تحولی عمیق در زندگی‌اش روی داده است. این تحول اغلب در داستانهای تحلیلی از نظر رساندن مفهوم ،داستان اهمیتی کلیدی دارد؛ یعنی در واقع بهترین راه برای فهمیدن حرف اصلی ،داستان تشریح و توضیح همین تغییر است. در داستانهای ،تفریحی تغییر و تحول شخصیت ها در اکثر موارد ابتدایی است و هدف از آن فقط دست و پا کردن پایان خوش برای داستان است. در نتیجه خوانندگان این تغییر و تحولها را کمتر باور میکنند. 📚تاملی دیگر در باب داستان ✍لارنس پرین @shahrzade_dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جمع‌بندی معادل یابی واژه گفتن
جمع‌بندی معادل یابی کلمه گفتن 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 هدف از این تمرین پیدا کردن مترادف و واژه‌هایی است که معادل کلمه گفتن باشند. با استفادا از این کلمات میتوان از تکرار واژه در متن جلوگیری کرد. ممنونم از مشارکت همه دوستان.  شرح داد. تفسیر کرد. بیان کرد. نالید. غرغرکرد. فهماند. داد زد. شیرفهم کرد. اظهار کرد. خاطرنشان کرد. نقل کرد. آسمون ریسمون بافت. شکوِه کرد. جواب داد. مِن مِن کرد. پچ‌پچ کرد. کلامش منعقد شد دهان باز کرد. لب‌هایش بالا و پایین رفت زبان در دهانش چرخید صدایش بلند شد. ️بیان کردن ابراز کردن ️اعلام کردن ️اظهار داشتن ️اقرار کردن ️به عرض رساندن ️سخن راندن ️صحبت کردن ️معروض داشتن ️نقل کردن ️فرمودن ️گپ زدن ️نقل کردن ️گفتگو کردن حرف زدن عشق خود را ابراز کرد موضع خود را روشن نمود  برای کارش دلیل آورد.  به او پیغام داد بانگ برآورد با او به گفتگو نشست نجوا کرد غرو لند کرد لب جنباند گلایه کرد توپید هوار زد زار زد خروشید وراجی کرد ور زد نق زد صدایش را رها کرد نالید فک زد زبان باز کرد اطلاع داد خبر داد اظهار کرد حرف را مزه مزه کرد زیرلب حرف زد حرف از دهانش پرید خبر را جارزد رویم توپید -او به کاری که کرده بود اقرار کرد. - این خبر را چه کسی اعلام کرد. -متن این نامه را به عرض شما رساندم. - استاد خیلی واضح درس امروز را بیان کرد. - احسان به راحتی در جمع صحبت کرد. - او در مورد مسائل ضروری حرف زد. - دوستم را دیدم و او از دلتنگی هایش گپ زد. شرح مطالب حالی کردن. بهش می فهمونم خرفهم کرد سخنرانی کرد درد دل کردن عقده هاش را بیرون ریخت هرچی توی دلش بود خالی کرد به زبان آورد. _ من به تو گوش‌زد کرده بودم. _ ما به آن‌ها ساعت شروع برنامه را اعلام کرده‌ایم. _ به عرضتان رساندم. _ در محفل ادبی امروز نویسندگان از هر دری سخن راندند. @shahrzade_dastan
داستان اربعین نوشته علیرضا مسرتی
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 ایام اربعین بود. توی مسیر یه چادری پیدا کردیم و از گرما به سایه اون پناه بردیم. بی مقدمه سر صحبت را باز کرد و گفت:اگر الآن از توی فضا به دنیا نگاه کنی، دو نوار می بینی، یه نوار سبز و یه نوار سرخ. توی نوار سبز همه میگن خوش اومدی، قدمت به چشم ما، توی نوار سرخ از خونه خودت بیرونت می کنن. اگه توی شهر و خونه و خیابون خودت راه بری، تو رو به رگبار می بندن. توی نوار سبز پاهای خسته و تاول زده را روغن می مالن و نوازش می کنن. توی نوار سرخ پاها را مجروح و قطع می کنن. توی نوار سبز دستهات رو پر از نون و خرما و آب می کنن، توی نوار سرخ دستهایت رو پر از خاک و خون می کنن. توی نوار سبز مشامت را پر از عطر و عود می کنن، توی مسیر سرخ پر از دود و خاک و خاکستر. توی نوار سبز آدمها التماست می کنن که به خونه اونها بری و لقمه ای از سفره اونها برداری، توی نوار سرخ آب و نون را آتش می زنن تا مبادا به آدمها برسه. توی نوار سبز سایه و سایبان روی سرت میارن، توی نوار سبز بمب و موشک روی سرت می بارن. توی نوار سبز با دختر بچه ها و پسر بچه ها خیلی مهربونن، توی نوار سرخ دوربین تفنگها به دنبال شکار دختر بچه ها و پسر بچه هان. میگن یه روز یه آقایی میاد و همه خیابونای دنیا رو نوار سبز می کنه. حتی اون نوار سرخ را، نوار غزه را، یعنی اون روز میاد؟ @shahrzde_dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خالی نوشته صدیقه بادسار 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 سوت زنان به سمت یخچال رفتم تا شاید یه چیزی باشه که به درد شکم صاحب مرده ام بخوره. در یخچال رو که باز کردم درست عین کهکشان بود. کیکی وسط وخوراکی‌های دیگر به دورش،چشمام با دیدنشون می چرخید وگرد شده بود. خواستم ناخنک بزنم یهو خواهرم جیغی زد نه به اون دست نزن. از ترس پریدم ودر یخچال رو بستم،رو به او کردم وگفتم: چته دختره روانی؟ گفت:به کیک دست نزن،اصلا بیا برو بیرون هر چی می‌خوای بگو برات بیارم. گفتم :گشنمه؛ یه نگاهی به یخچال انداخت وگفت: خودت بیا ویه چیزی برا خوردن پیدا کن! من رفتم سر درس ومشقم. @shahrzade_dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حشو زايد 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 به کار بردن دو کلمه، در حالی که یکی از آن دو مفهوم دیگری را در بر داشته باشد؛ مثال : مثال: - همسر این مرد ۲۵ سال سن دارد (سن زاید زائران بیت الله برای استلام سنگ حجر الاسود لحظه شماری می کردند. (سنگ: زاید) - سالن تمرین این ورزشگاه نیاز جدی به دستگاه تهویه هوا دارد. (هوا: زاید) - علت این نامگذاری به آن جهت است که.... (به... جهت زاید) - من در سن هفت سالگی به مدرسه رفتم. (سن: زاید) - از قبل پیش بینی کرده بودم. (از قبل: زاید) - یکی از دلایل امر بدان جهت است که.... به... جهت زاید) - بعضی می گویند خاستگاه اولیه ، بشر مکه بوده است. (اولیه: زاید) - فعالیتهای وی به نتایج خوبی منتج شد. .... به نتایج خوبی منجر شد) - انتشارات طهوری بار دیگر این کتاب را به زینت طبع مزین کرد. کتاب را چاپ کرد) - طراحان طرح تثبيت قيمتها معتقدند... .... (طرح: زاید) - ایشان ضمن فرمایش خود فرمودند.... به جای فرمایش سخنان) - تمهیدات لازم برای اجرایی شدن این لایحه لازم است. (تمهیدات کافی) ۴. پسوند زاید بسیاری از پسوندها مقوله دستوری کلمات را تغییر میدهند؛ بنابر این در صورتی که نیاز به تغییر مقوله دستوری کلمه ،نباشد افزودن پسوند جایز نیست. مثلا در دو کلمه قدیم و صمیم» افزودن ی صفت ساز به صفت و در کلمه «سلامت» افزودن «ی» مصدری به مصدر و در کلمه «همکلاس»، افزودن (ی) مصدری به مصدر ، و در کلمه نو، افزودن «ین» زاید است و غلط محسوب میشود. قدیم : قدیمی صمیم : صمیمی سلامت : سلامتی همکلاس: همکلاسی 📚مبانی درست نویسی زبان فارسی معیار ✍دکتر ناصر نیکوبخت @shahrzade_dastan
انواع شخصیت در داستان قسمت دوم
انواع شخصیت در داستان قسمت دوم 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 برای اینکه تغییر و تحول شخصیتی را در داستان قبول کنیم باید این تغییر از سه شرط زیر برخوردار باشد ۱_شخصیتی که تحولی در درونش روی میدهد یا تغییری را به وجود میآورد نباید این کارها از حدود تواناییاش خارج باشد. ۲_ شرایط و عوامل محیطی ای که شخصیت اصلی خود را در آن می یابد، دقیقاً متناسب با تغییری باشد که روی میدهد. زمان تغییر متناسب با اهمیت و میزان تغییری که روی داده باشد آن چنان که ما رخ دادن تغییر را از نظر زمانی باور کنیم بدین معنی که تحولات عمیق در شخصیت انسانها به ندرت دفعتاً و به طور ناگهانی اتفاق میافتد. شخصیتهای بد داستانهای ،تحلیلی هیچوقت در انتهای داستان به یکباره اصلاح نشده عابد و زاهد نمیشوند؛ یا مرد دائم الخمر همین که لحظه ای به قطار در حال حرکت توجه کرد، نمیتواند به فوریت خودش را توی واگن قطار بیندازد. به بیان دیگر نویسنده داستانهای تحلیلی بیشتر به تغییرات کوچکتری که با دقت پرداخت شده ،باشد رضایت میدهد تا تحولات بزرگ. روایات مذهبی آمده است که خداوند وقتی به مشتی خاک دمید و آدم را خلق ،کرد حیات آغاز گشت. حیات داستانی وقتی شروع میشود که نویسنده ای زندگی را در درون شخصیتهایش میدمد و ما را با لطایف الحیل به قبول آنها به عنوان یک واقعیت وامی دارد. گرچه نویسنده نباید تمام هم و غم خود را صرف شخصیت سازی ،کند اما یکی از محک ها برای فهمیدن موفقیت یا ضعف داستان نویس همانا واقعی به نظر رسیدن شخصیتهای اوست. فراموش نکنیم که خواننده داستانهای خوب در جهانی زندگی میکند که به کمک تخیل معجزه گر، دائماً آفرینشهای جدید و نوین شخصیتها تکرار می‌شود. 📚تاملی دیگر در باب داستان ✍لارنس پرین @shahrzade_dastan
اخبار کانال شهرزاد
تبریک به خانم هما ایران‌پور عزیز. 👏👏👏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌹🌹 🔸️ یک جرعه هنر را برای دریافت اخبار و اطلاع از رویدادهای هنری دنبال کنید. 🌹🌹🌹 https://eitaa.com/joinchat/369688818C1e8b478ac1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حکایت 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 درویشی را ضَرورتی پیش آمد، گلیمی از خانهٔ یاری بدزدید. حاکم فرمود که دستش بدر کنند. صاحبِ گلیم شَفاعت کرد که: من او را بِحِل کردم. گفتا: به شفاعتِ تو حدّ شَرعْ فرو نگذارم. گفت: آنچه فرمودی، راست گفتی، ولیکن هر که از مالِ وقف چیزی بدزدد، قطعش لازم نیاید، وَ الْفقیرُ لایَمْلِکُ. هر چه درویشان راست وقفِ محتاجان است. حاکم دست از او بداشت و ملامت کردن گرفت که: جهان بر تو تنگ آمده بود که دزدی نکردی الّا از خانهٔ چنین یاری!؟ گفت: ای خداوند! نشنیده‌ای که گویند: خانهٔ دوستان بروب و درِ دشمنان مکوب. چون به سختی در بمانی تن به عجز اندر مده دشمنان را پوست بر کن، دوستان را پوستین 📚گلستان سعدی @shahrzade_dastan