🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
#کتاب_تنها_گریه_کن🌹🍃 🌷🕊#روایت_زندگی_اشرف_سادات_منتظری #مادر_شهید_محمد_معماریان #نویسنده_اکرم_اسلامی
#کتاب_تنها_گریه_کن🌹🍃
🌷🕊#روایت_زندگی_اشرف_سادات_منتظری
#مادر_شهید_محمد_معماریان
#نویسنده_اکرم_اسلامی
فصل پنجم...( قسمت یازدهم)🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊
باید فکری برای شناسایی نشدنم توی خیابان می کردم. یک عینک دودی خیلی شیک و یک جفت دستکش توری خریدم روزی که قرار بود اعلامیه به بغل از خانه بیرون بروم اشرف سادات همیشه که با مقنعه و چادر مشکی و کتانی از خانه بیرون می رفت نبودم روری ژرژت کرم سر می کردم و زیر چانه اش گره می زدم عینک دودی به چشم و دستکش توری کرم به دست جای کتانی هم کفش زنانه می پوشیدم کیف بزرگ پر از اعلامیه را می انداختم روی دوشم سطل کوچک سریش را هم می گرفتم زیر چادرم با آن قیافه ای که داشتم هیچ کس به من شک نمی کرد می رفتم و مشغول می شدم خیلی خونسرد و معمولی می ایستادم یک گوشه و زیر چادر پشت اعلامیه را سریش می زدم و آماده نگه می داشتم توی دستم موقع رد شدن از کنار دیوار می چسباندم به دیوار راهم را ادامه می دادم. همین طوری کلی دیوار را اعلامیه می زدم بعضی وقت ها اما شلوغ می شد و یکی داد می زد مامورا اومدن من کاری بهشان نداشتم فرار کار را خراب می کرد دیگر کاری انجام نمی دادم فقط و جعلنا از لبم نمی افتاد و مثل یک خانم از کنار خیابان راه می رفتم. اصلا انگار من را نمی دیدند اگر هم می دیدند می دانستم با آن ظاهری که دارم کسی گمان نمی کند انقلابی یا به قول خودشان خراب کار باشم چند بار هم بین تهران و قم اعلامیه و کتاب و نوار جا به جا کردم. میانه بچه ها با مادرم خیلی خوب بود نگرانی نداشتم و با خیال راحت یک روزه می رفتم قم و بر می گشتم. آنجا هم که بودم وضع همین بود. گاهی آدرس می دادند و می گفتند به یک نفر که فلان نشانه را دارد تحویل بده. من هم یک زنبیل پر از سبزی بر می داشتم و لا به لای ساقه و برگ های سبزی اعلامیه ها را جا به جا می کردم این وسط اوضاع بیمارستان ها خراب بود دارو ملافه، باند و خیلی چیزهای دیگر کم می آمد محله به محله می گشتیم هر چه به درد می خورد جمع می کردیم و می رساندیم به بیمارستان. گاهی خون کم داشتند می رفتیم خون می دادیم بچه ها برای مبارزه سلاح درست و حسابی نداشتند طبقه بالای یک مغازه ماهی فروشی شده بود کارگاه ساخت کوکتل مولوتف. ده پانزده نفر بودیم. بعضی روزها کارمان فقط رنده کردن صابون بود کلی هم شیشه خالی می آوردند فتیله درست می کردیم کمی هم بنزین می ریختیم توی شیشه ها و آماده می شد.همین قدر بگویم شب که می آمدم خانه از سوزش دست خوابم نمی برد. اصلا پوستی روی دست هایم نمانده بود ولی همه می دانند انقلاب با این چیزها نبود که به ثمر رسید.
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#حاج_قاسم 🌷🕊
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shaid_mohands_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~---
همیشه اݩتهاے پیامکے که مے فرستــــاد مے نوشت:کارهاټ رو ݕہ شہـــــدا بسپار🍂🍂🍂
🕊شهید مدافع حرم مهݩدس سید میلاد مصطفوی🕊
#شهیدانه
کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shahid_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~--
همیشه خودشو
یه بسیجی ساده میدونست
یه تک تیرانداز!
میخواست بین این همه
سربازهایِ معصوم، گمنامِ گمنام باشه
و هیچکس اون رو نشناسه..:)
#شهید_مصطفیردانیپور
#سلام_مولا_جانم ❤️
🔸️دل هوای روی ماه یار دارد جمعه ها
🔸️دل هوای دیدن دل دار دارد جمعه ها
🔹️صبح جمعه چشم درراهیم و ما ای عاشقان
🔹️یار باما وعده دیدار دارد جمعه ها
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
#آدینهتون_مهدوی 🌤
#التماس_دعای_فرج 🤲
🌤أللَّھُمَ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْفَرَج🌤
کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shahid_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~--
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ | #حس_پروانگی
🔻وقتی سفر راهیان نور موجب متحول شدن یک دختر جوان میشود...
کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shahid_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~--
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
🎥مداحی جدید و سوزناک سیدرضا نریمانی برای فرمانده مدافعان حرم، سپهبد سلیمانی با سبک قدیمی
#حاج_قاسم سلیمانی
کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shahid_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~--
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲#استوری
فرازےازسلامروزجمعہ
بہامامزمان(عجل الله)....🌸
#اللهمعجللولیكالفرج 💚
کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shahid_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~--
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای عهد 🦋
با صدای دلنشین استاد فرهمند🌿"
اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت
و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼.
+ عھدی تازھ کنیم^^؟
#دعای_عهد
#امام_زمان💚
کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shahid_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~--
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠شهید محمودرضا بیضائی
🍃🌸 بسم رب الزهرا
یہ پیشونۍ بند یا فاطمة الزهرا داشـت
همـیشہ میبندید سـرش
من فـیلماشو دارما۔۔۔۔
ایشـون( #محمودرضا ) رو تـو ڪوچه زدن...
کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shahid_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~--
میدونی معنی " فمن یعمل مثقال ذره... "یعنی چه؟
👈یعنی تک تک اعمالت حتی یه لایک، در فضای مجازی باز در پرونده اعمال آدمی محاسبه میشه.
🌤«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج»🌤
کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shahid_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~--
#خاطرات_شهید📔
از دانشگاه اومد خونه خیلی خسته بود پرسیدم چی شده؟!
خندید و گفت: تهران ماشین سوار شدم که بیام قم راننده وسط اتوبان صدای موسیقیشو برد بالا تحمل کردم و چیزی نگفتم تا اینکه دیگه صدای زن رو داشت پخش میکرد!
منم با اینکه وسط بیابون بودم گفتم یا کمش کن یا من پیاده میشم!؟
اونم نامردی نکرد و زد کنار منم کم نیاوردم و پیاده شدم!
#اللهمعجللولیکالفرج♡
#شهید_محمدمهدی_لطفینیاسر🕊
#یازهرا...🌹🍃
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shahid_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~--
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
#کتاب_تنها_گریه_کن🌹🍃 🌷🕊#روایت_زندگی_اشرف_سادات_منتظری #مادر_شهید_محمد_معماریان #نویسنده_اکرم_اسلامی
#کتاب_تنها_گریه_کن🌹🍃
🌷🕊#روایت_زندگی_اشرف_سادات_منتظری
#مادر_شهید_محمد_معماریان
#نویسنده_اکرم_اسلامی
فصل پنجم...( قسمت دوازدهم)🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊
آن موقع برای اینکه کبودی اش را از حاجی پنهان کنم لباس یقه بسته و آستین بلند می پوشیدم حتی با روسری می خوابیدم اگر می پرسید چرا می گفتم نمی بینی چه خبره هیچی تو مملکت معلوم نست یه وقت می ریزن تو خونه موهام پوشیده باشه با خیال راحت می خوابم مجبور بودم لباس پوشیده هم تنم کنم تا نقشه ام درست پیش برود او هم لابد فکر می کرد زن که چریک و مبارزه نیست فوقش چند تا شعار بدهد کسی کار به کارش ندارد نمی دانست من چه کارها که نکرده ام بهمن سال پنجاه هفت دوباره بچه ها را زدم زیر بغلم و برگشتم تهران زمزمه هایی شنیده بودم که امام بر می گردد مگر می توانستم قم بند شوم مدام خبر می گرفتم تا ببینیم بالاخره چطور می شود همین که فهمیدم قرار است بروند بهشت زهرا مریم را گذاشتم پیش مادرم و با فاطمه و محدود و دو تا خواهرهایم راه افتادم معلوم نبود واقعا بگذارند هواپیمای امام بنشیند کمی نان و سیب زمینی و تخم مرغ اب پز هم بر داشتیم. انگار از در و دیوار آدم می ریخت. قیامتی شده بود با زحمت خودمان را رساندیم نزدیکی های بهشت زهرا و مسیر زیادی را پیاده رفتیم یک چیزی توی دل ها شور و هیجان انداخته بود که سختی را آسان می کرد با بچه هایم دو روز ماندم توی بهشت زهرا بلکه بتوانم امام را ببینم روز اولی که انجا بودیم خبری نشد می گفتیم یک ساعت دیگر دو ساعت دیگر بالاخره می آید ناامید نبودیم وضع همه همین بود هوا که تاریک شد هر کسی کی گوشه گیر آورده بود و چرت می زد آفتاب روز دوم بالا آمد و مردم دوباره به جنب و جوش افتاد یکی می گفت امروز دیگر حتما کار تمام است یکی می گفت تهدید کرده اند که هواپیما را می زنند دیگری می گفت جرئت این کار را ندارند یکی می گفت اگر نگذارند هواپیما بنشیند چه؟ دیگری هول می انداخت توی دلمان اگر بنشیند و نگذارند امام پیاده شود چه؟ همه این ها حرف بود اما امید داشتیم باید صبر می کردیم ببینیم چه می شود تا اینکه از بلندگوها صدای تکبیر بلند و دملان روشن شد. گفتند هواپیمای امام در فرودگاه مهرآباد به زمین نشسته است وودشان به بهشت زهرا خیلی طول کشید ما بعدها از تلویزیون دیدیم آن روز توی شهر چه خبر بوده است. سیم کشی کرده بودند و بلند گو گذاشته بودند مردم مدام شعار می دادند تکبیر می گفتند غلغله ای بود که نگو ما هم مثل بقیه جمعیت از ذوق نمی دانستیم چه کار کنیم. بعد از آن سخنرانی معروف امام و تمام شدن مراسم تازه به فکر افتادیم که حالا چطور برگردیم خانه تا چشم کار می کرد آدم بود و از ماشین هیچ خبری نبود.
خواهی نخواهی با سیل جمعیت همراه شدیم بچه ها خسته شده بودند کمی می نشستیم دوباره راه می افتادیم به زبان می گرفتمشان. چاره ای نبود به خودمان که آمدیم رسیده بودیم شته عبدالعظیم. این ها کارخدا بود. او بود که توان می داد صبر و تحمل می داد و الا مگر با عقل جور در می آید سه تا زن با دو تا بچه آن همه راه را بتوانند پیاده بروند بالاخره آنجا توانستیم یک ماشین پیدا کنیم و خودمان را برسانیم خانه در را که باز کردیم و رفتیم داخل حتی نتوانستیم با مادرم حرف بزنیم نه حرفی زدیم نه چیزی خوردیم همین بگویم که بیه.ش شدیم و روز بعدش بعد از ظهر از خواب بیدار شدیم.
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#حاج_قاسم 🌷🕊
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shaid_mohands_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~---
رضایٺ تو...
همہ آرزوے من اسٺ
لبخند تو...
تنہا شاخہ گلے اسٺ ڪہ
تمام زمین را بہ یڪ اشاره،
گلبــاران مےڪند...
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
سلام محبوب قلبم💚
صبحت بخیر آقاے دو عالم❤️
#امام_زمان عجل الله
کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shahid_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~--
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای عهد 🦋
با صدای دلنشین استاد فرهمند🌿"
اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت
و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼.
+ عھدی تازھ کنیم^^؟
#دعای_عهد
#امام_زمان💚
کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shahid_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~--
#سلام_اربابم✋♥️
هر صبح از میان دلم
تا ضریح عشق
مِنّی الی الحسین
سلامی کشیده اند
#صبحتون_کربلاییــــــــــ
کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shahid_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~--
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌حجاب از نعمت های الهی ست
🧕حجاب متانت و ارزش گذاری زن است
#تصویری
کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shahid_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~--
#با_شهدا
🔸دَستش توی عملیات قطع شـده بود.
یه روز که اومدم خونه دیدم لباس کثیف رو شسته،
بهش گفتم: مادر برات بمیره!
چطور با یک دست اینها رو شستی؟
🔵گفت: مادر! اگه دو تا دستم رو هم نداشتم
باز وجدانم راضی نمیشد کـه من خونه باشم
و شما زحمت شستن لباسها رو بکشی...
🌷شهید علی ماهانی🌷
کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shahid_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~--
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ
❌زندگیتو مقایسه نکن..!
خدا پول میده عقل نمیده.!!
🔰انسان در سختی آفریده شد!!!
کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shahid_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~--
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ
💠حجتالاسلام والمسلمین دانشمند
💢میتونم آبروتو ببرم ولی...!
کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shahid_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~--
هدایت شده از گسترده حنانه
🔴دم عید واین همه خرج وگرونی😞
نری خداتومان بدی سرویس آشپزخونه ونظم دهنده وکاور بخری😟
بیا اینجا خودت قشنگترین رو بدوز😍 تازه میتونی بفروشی دم عیدی #کاسبی کنی 🤩🤩
یه کانال همه چیز تموم بهت معرفی میکنم دعام کنی😊👇👇
#آموزشخیاطی✂️ 👚
#سرویسآشپزخونه👩🍳
#نظـمدهندهوکـاور🛍
#نمـددوزیوآشپـزی👨🍳
https://eitaa.com/joinchat/3683975292C6c34a94efa
ویژه #بانوان_خانه_دار ڪه تمایل به شغل خانگی دارند👆🔴
💰💰💰💰💰💰💰
هدایت شده از گسترده حنانه
🔴به جای گشتن در کانال های مختلف و بی مصرف😞زیرک باشید☺️☺️
و با عضویت در کانال زیر چندتا هنر کاربردی وپر درآمد یاد بگیر👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3683975292C6c34a94efa
گروه رفع اشکال ودور همی هم دارن👆👆👆
🌹شهید ابراهیم هادی
در یکی از مغازه ها مشغول کار بود .
یک روز در وضعیتی دیدمش
که خیلی تعجب کردم.
دوکارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود.
جلوی یک مغازه کارتن ها را روی زمین گذاشت
وقتی کار تحویل تمام شد .
جلو رفتم و سلام کردم .بعد گفتم:
آقا ابرام برای شما زشته ، این کار باربرهاست نه کار شما!
نگاهی به من کرد و گفت: کار که عیب
نیست، بیکاری عیبه، این کاری هم که
من انجام میدم برای خودم خوبه،
مطمئن میشم که هیچی نیستم.
جلوی غرورم رو می گیره!
گفتم : اگه کسی شما رو اینطوری ببینه
خوب نیست! شما ورزشکاری و...
خیلی ها می شناسنت.
ابراهیم خندید و گفت:
ای بابا ، همیشه کاری کن که، اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد نه مردم!
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
#کتاب_تنها_گریه_کن🌹🍃 🌷🕊#روایت_زندگی_اشرف_سادات_منتظری #مادر_شهید_محمد_معماریان #نویسنده_اکرم_اسلامی
#کتاب_تنها_گریه_کن🌹🍃
🌷🕊#روایت_زندگی_اشرف_سادات_منتظری
#مادر_شهید_محمد_معماریان
#نویسنده_اکرم_اسلامی
فصل پنجم...( قسمت سیزدهم)🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊
امام که وارد کشور شدند همه چیز به هم ریخته بود خیلی از طاغوتی ها هنوز باورشان نشده بود که دوره شان به سر آمده امید داشتند و مانده بود سر و خانه و زندگیشان هنوز خیلی جاها کشمکش و درگیری بود صبح که از خانه بیرون می آمدم به مادرم سفارش می کردم اگر دیر کردم و خبری از من نشد بدانید دیگر نمی آیم خیلی ها حتی جنازه شان هم نیامد می گفتم خواستید دنبالم بگردید بروید بهشت زهرا شاید خدا به من لیاقت بدهد برای این انقلاب جانم را تقدیم کنم توی شلوغی ها و سقوط کلانتری ها کلی فشنگ جمع کرده بودم شب که آمدم خانه یک ساک بزرگ فشنگ همراهم بود پدرم گفت دختر آخرش یک کاری دست خودت و ما میدی ها به بچه هات رحم کن گفتم اتفاقا به خاطر خودم و بچه هام و شما اینا رو آوردم بیفتد دستشون سر و صورت و سینه پیر و جوون رو هدف بگیرن و بشکافن خوبه؟ یک جا قایمشان کردم بعد که کمیته اعلام کرد بردم و تحویلشان دادم هر چند آن قدر زیاد بودند که می ترسیدم یک جا تحویلشان بدهند.
دیدارهای امام شروع شد دلم نمی آمد حالا که بعد از آن همه بدو بدو و فرار و خون و جراحت و کشته رسیده ایم به روزهای روشن و امام همین جا نزدیک ماست برگردم قم برای حاج حبیب پیغام فرستادم که اگر اشکالی ندارد بیشتر خانه مادرم بمانم. کمکم از برنامه دیدارهای امام آگاه شدم صبح زود از میدان خراسان سوار ماشین می شدم و خودم را می رساندم به میدان شهدا این اسم های امروز آن جاهاست. مردم دسته دته در خیابان در حال حرکت بودند. مقصدشان هم معلوم بود به سمت مدرسه علوی می رفتند بلکه بتوانند امام را ببینند. عده ای از اهالی محلی آب خوردنی و لقمه های کوچک بین مردم پخش می کردند کار بالا گرفت و جمعیت زیاد شد از آنجا دیگر مردم خودشان بانی شدند و شروع کردند به پذیرایی از دیگران. ماشین ماشین نان می آمد همراهش پنیر و تخم مرغ و هر چیزی دیگری که مردم وسعشان می رسید کسی نمی پرسید از کجا آمده و برای چه کسانی است. نمی گفتیم خودشان نیرو بفرستند تا اوضاع را سرو سامان بدهند هر کدام به اندازه توان و بعضی ها بیشتر از توانشان کار می کردند هر کاری که روی زمین مانده بود از خرد کردن پنیر گرفته تا پر کردن کلمن های آب . ساندویچ درست می کردیم و بین مردمی که برای دیدار امده بودند پخش می کردیم به پیرها کمک می کردیم گوشه ای بنشینند تا خستگی در کنند سر بچه ها را گرم می کردیم تا پدر و مادرشان کمی استراحت کنند گاهی هم که کارمان تمام می شد می توانستیم خودمان را برسانیم و گوشه ای از حیاط مدرسه بایستیم . می دیدیم که امام می ایستد جلوی پنجره کلاس و برای مردم دست تکان می دهد مگر خستگی یادمان می ماند؟
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#حاج_قاسم 🌷🕊
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shaid_mohands_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~---
#امام_زمان
#یامهدی
همتا هم نداری که
وقت نبودنت به دلم
وعده بدهم
شاید " مثلش " را پیدا کنم !
آقای بی همتای من
بیا
کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shahid_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~--
www.sahebzaman.org پایگاه فرهنگی صاحب الزمان.mp3
1.22M
صبحم را با یاد تو آغاز میکنم مولا جان🌷
#دعای_عهد
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج
کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shahid_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~--