🌺 همسر و چهار فرزندش شهید شدند
ولی این #مادر میگوید:
جز سلامتی آقا چیزی نمیخواهم.
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shaid_mohands_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
#کتاب_حوض_خون🌹🍃 #خاطرات : بانوان اندیمشکی از رختشویی در دفاع مقدس 🌷🕊 #نویسنده :..#بانو_سادات_میرغا
#کتاب_حوض_خون🌹🍃
#خاطرات : بانوان اندیمشکی از رختشویی در دفاع مقدس 🌷🕊
#نویسنده :..#بانو_سادات_میرغالی
فصل هفتم ..( قسمت چهارم)🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊
تا از در رفتم داخل زهرا با گریه خودش را انداخت توی بغلم لباس هایم خیس بود و از سرما لرز کردم. طفلک همه گریه هایش را گذاشته بود برای وقتی که من رسیدم خانه. لباس هایم را عوض کردم و بهش شیر دادم. عباس به سختی راه می رفت ولی در نبود من غذا هم درست کرده بود. اشتها نداشتم لباس های خونی و خانم های نشسته توی گل و خونابه لحظه ای از جلوی چشمم کنار نمی رفت. کارهای خانه را انجام دادم و به عباس گفتم آقا من فردا هم می رم رخت شویی. بنده خدا هیچ حرفی نداشت زهرا دو سالش بود هنوز شیر می خورد. صبح زود بهش شیر دادم خوابید. چای و صبحانه بچه ها را آماده کردم و رفتم بیمارستان.
باز روز از نو و روزی از نو. هنوز آفتاب نزده بود که امدادگرها با برانکارد از کنار ما رد شدند و دویدند سمت باند هلی کوپتر رفت و آمد خیلی زیاد بود ما هم چادر به سر روی زمین گلی نشسته بودیم و رخت می شستیم ملافه ها و لباس ها تمیز می شدند و ما گلی. از رفت و آمد رزمنده ها هم خیلی معذب بودیم از روی مادرهای شهدا خجالت می کشیدم با خودم می گفتم هر طور شده باید این وضع حل بشود. ایستگاه پرستاری پشت اورژانس و نزدیک ما بود ظهر گره چادر را از دور کمرم باز کردم با لباس های خیس و گلی رفتم ایستگاه پرستاری. یکی از بچه های رزمنده گفت خواهر کاری داشتی سرش پایین بود گفتم برادر سرت رو بیار بالا و من رو نگاه کن. سرش را کمی گرفت بالا و با تعجب گفت: چرا این طوری شدید؟ گفتم: اون بیرون مادرهای شهدا نشستن توی خونابه و دارن لباس های رزمنده ها رو می شورن با اون شلوغی اونجا هم که نمی شه بدون چادر کار کرد. خیلی ناراحت شدم و ازم تشکر کرد که پیگیری کرده ام قول داد مشکل را حل کند. چند روز بعد دور رخت شوی خانه ایرانیت زدند تا توی دید بقیه نباشیم ولی هنوز روی زمین گلی می نشستیم و رخت می شستیم بیمارستان تازه راه افتاده بود و کم کم داشت مجهز می شد.
#یازهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#حاج_قاسم 🌷🕊
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shaid_mohands_hadi_jafari65
#یازهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#حاج_قاسم 🌷🕊
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shaid_mohands_hadi_jafari65
☀️صبحها با یاد شماست که بخیر میشود
و دلها با یاد شماست که آرام میگیرد.
#سلام أبانا الشفیق که مونس جانهایید.✨
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shaid_mohands_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~
🌺 حاج آقا قرائتی:
شما جنس مرغوب راڪادو مىپیچید
ڪتاب قیمتى راجلد میڪنید
طلاو جواهرات راسادہ دردسترس قرار نمىدهید
بنابراین #حجاب نشانہ ارزش است.
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shaid_mohands_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~
🌷بارها با لبخند به شوخى خطاب به ابراهیم و زهرا میگفت: «اگر باباى شما شهید شد، چه کار می کنید؟»
یا می گفت: «باباى شما باید شهید شود!»
🌷او می خواست پدیده شهادت را در دل و دیده فرزندانش عادى جلوه دهد و بر این باور بود که: «نباید کلمه شهید و شهادت، بچهها را ناراحت کند و یا در روحیه آنان اثر منفى بگذارد.»
🌷وقتى شهید شد آرامش خاطرى در ابراهیم ۶ ساله دیده می شد و سخن او در فراق پدر چنین بود: «پدرم شهید شده و اکنون در بهشت است.»
راوی همسر شهید
#شهید_اسماعیل_دقایقی
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shaid_mohands_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shaid_mohands_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
#کتاب_حوض_خون🌹🍃 #خاطرات : بانوان اندیمشکی از رختشویی در دفاع مقدس 🌷🕊 #نویسنده :..#بانو_سادات_میرغا
#کتاب_حوض_خون🌹🍃
#خاطرات : بانوان اندیمشکی از رختشویی در دفاع مقدس 🌷🕊
#نویسنده :..#بانو_سادات_میرغالی
فصل هفتم ..( قسمت پنجم)🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊
چند روز بعد دور رخت شوی خانه ایرانیت زدند تا توی دید بقیه نباشیم.ولی هنوز روی زمین گلی می نشستیم و رخت می شستیم.بیمارستان تازه راه افتاده بود و کم کم داشت مجهز می شد.
می رفتم کنار دست خانم ها و رخت های شسته را می گذاشتم توی تشت و می بردم روی طناب ها پهن می کردم.
چادر را دور کمرم گره زده بودم.وقتی آقایان از کنارم رد می شدند.حس بدی داشتم.چون چادر چسبیده بود بهم.آنها اصلا نگاه نمی کردند.برای بردن مجروح ها به اورژانس و بخش ها خیلی عجله داشتند.اما نمی توانستم خودم را راضی کنمو با چادر بسته به کمر توی محوطه بگردم.از پای تشت که بلند می شدم گره چادر را باز می کردم.تشت لباس های شسته را بلند می کردم و می بردم پای طناب.دیگر جلوی چادرم باز بود.لبه هایش را زیر بغل می زدم.ولی بی فایده بود.تا دست هایم را می بردم بالا و ملافه را پهن می کردم چادر باز می شد.به سرم زد حلش کنم.تشت ملافه ها را گذاشتم پای طناب ها و برگشتم پیش خانم ها.یکی از خانم ها نخ و سوزن آورده بود برای رفوی لباس های پاره.لبه های چادر را از پایین تا وسط دوختم.دیگر جلوی چادرم بسته بود.فقط دست هایم را می آوردم بیرون و سریع با خیال راحت ملافه ها را با دو دست پهن می کردم روی طناب.
بیمارستان هر روز شلوغ تر می شد.
خیلی از مجروح ها را با هلی کوپتر از جبهه می آوردند.اولی از روی زمین بلند نشده بود بعدی می نشست.صدای هلی کوپتر و آژیر آمبولانس ها قطع نمی شد.ملافه ها ,پتوها و لباس های خونی هم بیشتر و بیشتر می شدند.دلهره من برای غلام عباس تمامی نداشت.جبهه بود.خیلی کم می آمد مرخصی.وقتی میرفتم رخت پهن کنم گوشه چشمم به برانکاردهایی بود که امدادگرها از باند فرود تا اورژانس می بردند.از دور
نمی توانستم چهره مجروح ها را تشخیص بدهم.ولی دلم می گفت اگر بچه ام باشد
می فهمم.خیلی از خانم ها عزیزی توی جبهه داشتند.از قیافه شان می فهمیدم حال و روزشان مثل من است.صلوات می فرستادیم.برای پیروزی رزمنده ها دعا می کردیم و رخت ها را می شستیم و امیدوار بودیم عزیزانمان سالم برگردند.
#یازهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#حاج_قاسم 🌷🕊
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shaid_mohands_hadi_jafari65
•مردمشھرپشتِچراغقرمزها ؛ انـٺـظـارمۍفروشند
امامزمانم❤️…
ومنهرچھکھيادِشمارازندهكند،
يڪجاخريدارم•
تعجیـلدرظهـور #امام_زمان صلـوات
|↫#یاایهـاعزیز
|↫#السݪامعلیڪیابقیةاللہ
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shaid_mohands_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~
4_6030397476748396774.mp3
8.36M
💬 قرائت دعای "عهــــد"
هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shaid_mohands_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~
💢 یه زمانی عضو کانال بودن که کانال مد نبود...
.
.
وقتی این کانال ها فراموش بشه جوونا میرن سراغ کانالای دیگه
#کانال_کمیل
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shaid_mohands_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~
حضرت آقا
امروز، به فضل همین شهادتها و به برکت خون شهدا، ملت ما، ملت سربلند و آبرومندی است و ملتها آبرو و عزت را این گونه باید پیدا کنند.
شهادت دُرّ گرانبهایی است که بعد از جنگ به هر کس نمی دهند.
#گردان_کمیل
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shaid_mohands_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
#کتاب_حوض_خون🌹🍃 #خاطرات : بانوان اندیمشکی از رختشویی در دفاع مقدس 🌷🕊 #نویسنده :..#بانو_سادات_میرغا
#کتاب_حوض_خون🌹🍃
#خاطرات : بانوان اندیمشکی از رختشویی در دفاع مقدس 🌷🕊
#نویسنده :..#بانو_سادات_میرغالی
فصل هفتم ..( قسمت ششم)🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊
از صبح تا شب رخت می شستم.هر روز کار ما زیادتر می شد و چاله چوله های زمین عمیق تر و پر از خونابه.باز رفتم پیش آن برادر پاسدار و بهش گفتم :"ایرانیت زدید دور ما.ولی حداقل زمین رو سیمان کنید.توی این لجن که نمی شه رخت شست."
گفت:"پیگیریم .کمتر از یک هفته درست میشه."
درویش عالی دریکوند راه آهنی بود.توی بیمارستان هم کار می کرد.با هفت هشت تا بچه های بسیج دست به کار شد.کنار جایی که رخت می شستیم.با بلوک یک چهار دیواری را درست کردند.دیوارها و کف آن را سیمان کردند.هنوز سرش را نگرفته بودند که رفتیم داخلش.یک روز صبح زود رفتم.دیدم سقفش را هم زده اند.درویش عالی دریکوند مرد پرکار و مومنی بود.شبانه روز کار کرد تا رخت شویی سر و شکل گرفت.دو تا حوض بزرگ هم توی آن ساخت.کنار سالن رخت شویی هم از قدیم اتاقی بود که شد محل تا زدن و جمع کردن ملافه و لباس های خشک.
چهار پنج ماهی بود که می رفتم رخت شویی.چند روز از در حراست تا بخش ها و رخت شویی؛همه در تکاپو بودند.تا آن روز بیمارستان را به آن شکل ندیده بودم.حس می کردم اتفاقی قرار است بیفتد.مسئول خواهران بیمارستان زیاد به ما سر می زد.غروب می خواستیم برویم خانه.آمد رخت شویی.سرویس هم جلوی رخت شویی منتظر بود.من و زهرا احمدنژاد را کشید کنار و گفت:"امشب بمونید رخت شویی."
هرگز شب بدون بچه هایم جایی نمانده بودم.نگران زهرا شدم.خواستم بگویم من نمی توانم بمانم چشمم افتاد به ملافه های تلنبار شده جلوی رخت شویی .گفتم:"توکل بر خدا.باشه."
به عباس خبر دادم که شب می مانم بیمارستان.کلی هم سفارش بچه ها را بهش کردم.
برگشتم رخت شویی .همه رخت های تمیز را تا زدیم فرستادیم بخش ها و رفتیم سروقت شستن ملافه ها.صدای انفجار از دور.لحظه ای قطع نمی شد.خدا می دانست جبهه چه خبر است که همه در بیمارستان بیدار مانده اند و شب هم عین روز در حال رفت و آمد هستند.
#یازهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#حاج_قاسم 🌷🕊
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shaid_mohands_hadi_jafari65
❣#سلام_امام_زمانم❣
🔅السّلام علیکَ ایُّها المقدَّمُ المأمول...
🌱سلام بر تو ای مولایی که آرزوی آمدنت بهترین آرزوهاست و آرزومندان و منتظرانت، برترین مردم تاریخ...
#اللهــمعجـللـولیکالفــرج
#امام_زمان
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shaid_mohands_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~
4_6030397476748396774.mp3
8.36M
💬 قرائت دعای "عهــــد"
هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shaid_mohands_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~
شهادت، مال منه
سعید ، عاشق شهادت بود.
یکـــ روز شاهـد بودم که با برادرانش
سر اینکه چه ڪـسی اول شهید مےشود
بحث مےکردند؛ ناگـهان سعید خود را به
آنان رساند و گفت:
"بحث نکنید، شهادت مال من است"
مادر #شهید_سعید_اشوری
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shaid_mohands_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
بہیادمدارمهروقتبیرونبودیم.
اذانکہمےگفتهمانجانزدیکترینمسجد
راپیدامےکردومارامےبردنماز...
راوی: همسر شهید
#شهید_محمدحسین_مرادی🌷
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shaid_mohands_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥وقتی در قیامت بگویند"این الرجبیون" و ما شرمسار باشیم...
#ماه_رجب #ماه_بندگی
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shaid_mohands_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
#کتاب_حوض_خون🌹🍃 #خاطرات : بانوان اندیمشکی از رختشویی در دفاع مقدس 🌷🕊 #نویسنده :..#بانو_سادات_میرغا
#کتاب_حوض_خون🌹🍃
#خاطرات : بانوان اندیمشکی از رختشویی در دفاع مقدس 🌷🕊
#نویسنده :..#بانو_سادات_میرغالی
فصل هفتم ..( قسمت هفتم )🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊
راه به راه ملافه و پتو می آوردند و می ریختند پشت در.هرچه می شستیم از نشسته ها کم نمی شد.نزدیک های سحر بود و هنوز سرپا بودیم.بار آخر شسته ها را گذاشتیم توی خشک کن و نشستیم روی موکت.منگ و گیج و گرسنه بودم.در یخچال را باز کردم چیزی در بیاورم بخورم.صدای تق تق بلند شد.گفتم:"کیه؟"
گفت:"ملافه آوردیم .این ها رو زود می خوایم."
در یخچال را بستم و رفتم توی اتاق شست وشو.ساعت هفت صبح سرویس خانم ها رسید.آن قدر کار و سر و صدا زیاد بود که به خواب فکر نمی کردم.توی آن همه شلوغی فهمیدم عملیات فتح المبین شده.لباس ها خشک شده از خون بودند.داخل جیب های آن ها را می گشتیم.پول و مهر و تسبیح و قرآن و کتابچه دعا را در میآوردیم و می ریختیم توی کیسه.لباس ها را می ریختیم توی حوض.لبه حوض می نشستیم و چنگ می زدیم و می دادیم خانم ها تا توی تشت ها لکه گیری کنند.آب حوض سرخ می شد.خونابه توی رخت شویی راه می افتاد.صدای صلوات و گریه و مداحی خانم ها هم لحظه ای قطع نمی شد.عید بود.ولی سفره ما توی رخت شویی پهن بود و هفت سینش سرخی خون.
بعد از سه شبانه روز غروب آماده شدم بروم خانه .از بیمارستان بهم گفتند:"برو ولی بعد از نماز صبح ماشین می آد دنبالت."
تعطیلی مدارس بود و بچه ها خانه بودند.از نبودم خیلی اذیت می شدند.خسته بودم ولی تا دیروقت بیدار ماندم تا بچه هایم را بیشتر ببینم و هم کارهای خانه را انجام بدهم.بعد از نماز صبح آماده شدم.زهرا بیدار شد.گریه می کرد و جیغ می زد که من را هم ببر.از پس گریه هایش برنیامدم.لباس گرم تنش کردم.رفتیم سرچهارراه ایستادیم.هایس گل مالی شده ایستاد.زهرا را بغل زدم و سوار شدم.هوا هنوز تاریک بود که رسیدیم .بیمارستان پر بود از رزمنده و امدادگر و مجروح.رسیدم دم در رخت شویی وحشت کردم.انگار چند کامیون ملافه و پتو آنجا خالی کرده بودند.بوی خون پیچیده بود توی فضا.شیرآب را باز کردم و هر دو حوض را پر از ملافه کردم.زهرا احمدنژاد هم رسید.نشستیم لب حوض و ملافه ها را چنگ زدیم.
#یازهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#حاج_قاسم 🌷🕊
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shaid_mohands_hadi_jafari65
✳️ سلام_امام_زمانم 🌺
لحظه ها را متوسل به دعاییم بیا
سالیانی است که دل تنگ شماییم بیا
آسمان خواهش یک جرعه نگاهت دارد
نه که ما فاطمه(سلام الله علیها)هم چشم به راهت دارد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
تعجیل درفرج #پنج صلوات💚
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shaid_mohands_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~
4_6030397476748396774.mp3
8.36M
💬 قرائت دعای "عهــــد"
هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shaid_mohands_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~
عطر لبخند خدا پیچید در دنیای من
پنجمین خورشید تا گل کرد در شبهای من
فصل وصل آمد، زمین پُر شد ز بوی ناب عشق
جلوه گر شد از مدینه، ماه من، مولای من
حلول #ماه_رجب🌙🌺
#میلاد_امام_محمد_باقر(علیه السلام) 🎉
#مبارڪ_باد💫🌺
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shaid_mohands_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~
#شهیدانه🕊
مادر شهید مهدی صابری، میگوید: دوست داشت اگر فرزند پسر داشت آنها را علیاکبر و علیاصغر و اگر دختر داشت زینب و رقیه بنامد. این آخریها میگفت چرا خودم علیاکبر ِ پدرم نشوم؟ و حالا مهدی، علی اکبر پدرش شده است...
#شهیدمهدی_صابری
#یادشهداباصلوات 🌹
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shaid_mohands_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.:
.:
تبریک ماه مبارک رجب توسط مقام معظم رهبری وتوصیه های ایشان
#کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
@shaid_mohands_hadi_jafari65
🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یاحسین...🌴~~