eitaa logo
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
283 دنبال‌کننده
1هزار عکس
249 ویدیو
3 فایل
✍️ خاطرات #شهید_سعید_شاهدی_سهی (جمع آوری و تدوین؛ به همت #خانواده شهید) ✅ ارسال مطالب با آدرس کانال 🔸خاطرات ، عکس و ... درباره سعید را می توانید به این شناسه ارسال نمایید 👇 @moameni66shahedi 🔹آدرس کانال در بله ؛ https://ble.ir/shalamchekojaboodi
مشاهده در ایتا
دانلود
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ وقتی دو سال و نیمه باشی و پدرت شهید شود، ظاهراً خودت خاطره ی چندانی از بابا نداری، اگر چه همه می دانند شیرین زبانی ات دل از سعید برده بود و صدای موتورش که می آمد می دویدی جلوی در و بابا بابا می کردی. سعید به تو یاد داده بود مشدی سینه بزنی و حسین حسین بگویی و کیف می کرد وقتی با آن زبان بچگانه ات محکم می گفتی حییییییدر. مثل خودش از همان بچگی عشق موتور بودی و سعید هم این را می دانست به خاطر همین جلو می نشاندت و بی مهابا می راند. در نوجوانی می خواستی هر طور شده موتور بخری و سوار شوی. گریه هایت سعید را نگران کرده بود و گفته بود از گریه های صادق می ترسم. احتمالا غصه‌ی یتیم شدن تو و رضا را به دل می کشید. سعید تا آخرین روزهای قبل از شهادتش نه تنها شما را فراموش نکرده بود، بلکه دو سه روز قبل از عروجش، وقتی ماشین‌شان در بیابان پنچر می کند، شب تا صبح توی سرمای دی ماه فکه با یاد خاطرات‌تان و شیرین زبانی ات فضا را گرم می کند. یکی او از بچه هایش می گوید و یکی شهید محمود غلامی از زینبش. فکر می کردیم تو از سعید خاطره‌ای نداری. ولی نه، این ماییم که از زنده بودن شهدا غافلیم و هیچ وقت از تو نخواسته ایم خاطراتت را با پدرت برایمان بگویی. خاطراتی که تا همین امروز، باباسعیدت برایت ساخته. مثل همین که گوشی ات را گرو نگه می دارد که برگردی و مثل همیشه سنگ مزار را ببوسی و بعد تمثال او، تو را ببوسد. نه، این همه‌ی داستان نیست... یادت هست که نشستی کنار قبر و گفتی بابا! سیمم را به خدا وصل کن، یادت هست ذکرهایت نمی چسبید؟! گوشی ات را بهانه کرد برای اتصال ذکرهایت و بهانه برای نجوایی که با خدا کردی. هنوز هم چشم باباسعید دنبال توست و اشک‌هایت دلش را می لرزاند. همیشه او در کنار تو و برادرت حضور دارد. این ما هستیم که غائبیم و غافل.😔😔 از صادق خواستیم که بازهم از خاطراتش با پدرش بگوید از این عنایات شهیدانه. گفت خیلی دوست ندارم اینها را بگویم. گفتیم صادق جان! وقتی یاد پدرت را زنده کنی، کأن خودش را زنده کرده ای و حالِ دل خیلی ها را با این خاطرات، خوب می کنی. به خاطر خودت نه، به خاطر زنده کردنِ دل مُرده‌ی ما از خاطراتت بگو♥️ @shalamchekojaboodi
‌ ‌ هر کس در شب‌ جمعه شهدا را یاد کند، شهدا او را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می‌کنند. (شهید مهدی زین الدین) ‌شهدا را با یاد کنیم ♥️ ‌ @shalamchekojaboodi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷پای پرچم 🎤روایت جالب اون گزارشگر باحاله تکواندو از دیدار اعضای کاروان‌های اعزامی ایران به بازی‌های المپیک و پارالمپیک ۲۰۲۴ پاریس با رهبر انقلاب. ۱۴۰۳/۶/۲۷ | عضوشوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
هیئت عشاق الخمینی(ره) که تاسیس شد، از اولین جلسه‌ش من حضور داشتم و اینو تو ذهنم هست که سعید هم خلاق بود و هم به نظرم واقعا در هیئت‌داری، نابغه بود. ابتکاری که سعید تو هیئت عشاق به خرج داد، من تو هیئت‌های دیگه به ندرت دیدم؛ اینکه اول شروع می کردیم به خواندن سوره واقعه و بعد که واقعه تموم می شد، دونه دونه دعا می‌کردیم. من اینو جایی ندیده بودم و خاطرم هست این ابتکار خود سعید بود. بعد هم بحث شعر خواندن دسته جمعی بود که یادمه اشعار را می داد (به آقای برزه) خطاطی می‌کردند و در هیئت نصب می شد. بعد، همه با هم آن شعرها را به همون سبک های قدیمی می خواندند و چه صفایی داشت آن سرودهای دسته جمعی. راوی؛ آقای حسین ______ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اوایل دهه هفتاد بود و چند روزی مونده بود به تولد امیرالمؤمنین(ع)، قرار شد شب تولد مولا، هیئت بیفته خونه حاج عباس. سعید خدا بیامرز با عباس دارابی به اجماع رسیدند که کیک تولد به صورت ذوالفقار باشه، سعید گفت که هماهنگ می‌کنه با هیئت محبان المرتضی(ع) که اگر اشتباه نکنم قالبش رو از اونها بگیریم. آقا سه ترک رفتیم نازی آباد و قالب چوبی رو گرفتیم، بعد هم اومدیم به یه قنادی که خاطرم نیست کجا بود، دادیم و کارهای اولیه شو انجام دادیم. شب تولد رفتیم کیک رو آوردیم هیئت، بعد از تموم شدن هیئت گفتند کیک رو بیارید و من رفتم که بیارم، چون کیک تازه بود، اومدم از بین بچه ها رد بشم، یهو چَپه شد و حدود یک سومش فکر کنم ریخت رو سر بچه ها.😅🎂 آقا ما سرخ کردیم و از اونطرف دیدم عباس دارابی کارد می‌زدی خونش در نمی‌اومد. سعید هم هی لبش رو می‌گزید و سرش رو ریز ریز تکون می‌داد. خلاصه هیئت رو سعید یه جوری جمع و جور کرد و از اون به بعد تا یه مدت سوژه‌ش شده بودم. هی می‌گفت؛ آخه پَشگال! یه کیک هم سالم نمی‌تونستی بیاری هیئت؟😂 خدا بیامرز تیکه هایی هم که به آدم می‌نداخت دلنشین بود و من ندیدم کسی ازش دلخور بشه. ما خودمون دوست داشتیم سعید به ما یه گیری بده و عشق می کردیم بهمون یه تیکه‌ای بندازه.😅 راوی: آقای حسین _______ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ز جبهه های گلگون کسی مرا صدا زد دلم دوباره خون شد هوای کربلا کرد نسیم آشنایی رسید بر مشامم که با غریب عشقم دوباره آشنا کرد کجاست آن دلاور که تا فشنگ آخر شبی علی علی گفت دلش خدا خدا کرد دمی که غرق خون بود میان آتش و دود لبی به خنده بگشود امام را دعا کرد @shalamchekojaboodi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ناگهان باز دلم یاد تو افتاد شکست ... دو خبر طی این دو روز یاد سعیدجان را برایمان زنده‌تر کرد؛ یکی خبر ناگوار درگذشت آقای دکتر سراج؛ مسئول سابق واحد اطلاعات لشگر ۲۷ محمد رسول الله(ص)، زمانی که سعید در آن واحد، مشغول خدمت بود و از آنجا به تفحص رفت و شهید شد 😔 دیداری که احیانا بین سعید و ایشان تازه شده و ناگفته هایی که احیانا بین شان رد و بدل شده... و دیگری؛ خبر حادثه تلخ معدن طبس و کشته و مجروح شدن این همه کارگر بیچاره که به دنبال یک لقمه نان حلال، این بلا بر سرشان آمد.😭 و یاد سعید که چه طور برای کارگران معدن قروه از جان و دل مایه می گذاشت. هدیه به روح این تازه درگذشتگان و سعید عزیز @shalamchekojaboodi
شهید محسن گلستانی مداح لشگر ۲۷ محمدرسول الله(ص) بود و حضرت زهرایی (س). این ویژگی ها بین او و بابا سعید مشترک است. اما یک ویژگی مشترک هم دارند که هر دو موقع شهادت لب خود را گاز گرفتند. شنیدم شهدا درد نمی‌کشند هنگام شهادت، تعبیر من اینه که هر دو هنگام شهادت مادر پهلو شکسته را دیدند و ... (این را هم اضافه کنید که هر دو گردان حمزه ای بودند) @shalamchekojaboodi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید امیر حاج امینی بی‌سیم‌چی گردان نصر لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله محل شهادت:شلمچه،عملیات کربلای پنج اللهم صل علی محمد و آل محمد 🎨 کاری از @shalamchekojaboodi
🌐🔴🌐🔴🌐 اوضاع لبنان و غزه و جبهه مقاومت خیلی دشوار شده است . برای کمک به جبهه مقاومت، ۱۴ ختم قرآن خواهیم داشت. با همین یک آیه، یک آیه ها شما هم سهیم باشید. روی نشانی زیر بزنید و یک یا چند آیه بخوانید. 👇👇👇 http://khatmnoor.ir به دوستانتان ارسال بفرمایید.
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ کاش می شد تمام وقت و تماما، وقف شهدا شویم و بس ‌ چقدر آن دنیا حسرت لحظاتی را بخوریم که بی شهدا به سر شد ... کاش لحظه ای از یاد شهدا غافل نشویم. چقدر زندگی با یاد شهدا زیباست و چقدر زیباتر است زندگی در کنار شهدا. و در رأس شهدا؛ سیدالشهدا علیه السلام گل بی رخ یار خوش نباشد بی باده بهار خوش نباشد طرف چمن و طواف بستان بی لاله عذار خوش نباشد نسأل الله منازل الشهدا 🤲♥️ @shalamchekojaboodi
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلتنگی بیچاره ام کرده بود که با خودم گفتم مصطفی جانم مامان امروز روضه خون نداشتم که این زوج جوان اومدن و پرسیدن سرِّ معروف شدن این شهید چیه؟ و نشستن و... و مصطفای رقیه ای ام با روضه حضرت رقیه سلام الله علیها به دادم رسید....