eitaa logo
بصیرت علوی....
900 دنبال‌کننده
71.6هزار عکس
18.1هزار ویدیو
747 فایل
✔درباره پروژه 2020چه میدانید؟؟🔎⚠⚠ پروژه براندازی نظام و رهبری باکمک70مجتهد⁉ ------------------------------------------- آیدی ادمین : @hosseinaryan
مشاهده در ایتا
دانلود
ÑæÖåÎæÇäíÍÖÑÊÚáíÇÈÑÚáíåÇáÓáÇãÊæÓØÑåÈÑÇäÞáÇÈÏÑäãÇÒÌãÚåموسیقی.mp3
1.29M
🔹منظره میدان رفتن علی اکبر علیه‌السّلام که یکی از آن مناظر بسیار پُرماجرا و عجیب است. واقعاً عجیب است؛ از همه طرف عجیب است. ▪بیانات در خطبه‌‌های نمازجمعه ۱۳۷۷/۰۲/۱۸ ‌••※[🔹∷∷※∷∷🔹]※••
🔘 حضرت علی اکبر علیه السلام جنگاور میدان نبرد ☑️ هنگامی که حضرت علی اکبر علیه السلام با آن هیبت رزم جویی و مبارز طلبی به میدان آمد، لشکر عمر بن سعد در برابرش تاب مقاومت نداشتند و هر کدام به طرفی فرار ‌می‌کردند. فرمانده لشکر دشمن، حکیم بن طفیل و ابن نوفل را طلبید و هر کدام را هزار سوار بداد و گفت: 🔹 چاره آن است که شماها به یک دفعه حمله کنید. ▫️ آنها به شیر بیشه میدان، علی اکبر علیه السلام حمله ور شدند؛ ولی آن شاهزاده شجاع که وارث شجاعت حیدری و حسینی بود، در آن هنگام بر جّدش محمد مصطفی صلی االله علیه و آله صلوات فرستاد و بر آن قوم حمله نمود و جمع بسیاری را هلاک کرد و لشکر را متفرق ساخت. (۱) عمر بن سعد، به اصطلاح خودش، چاره جویی کرد و طارق بن کثیر را مأمور کشتن علی اکبر علیه السلام کرد، طارق بن کثیر مردی شجاع و با جرأت بود. عمر بن سعد به او گفت: 🔹تو سالهاست که از دست امیر جایزه می‌گیری، اکنون برو سر این پسر را برایم بیاور و من ضامن می‌شوم که از پسر زیاد برای تو حکومت موصل را بگیرم. ▫️ و برای ضمانت خود، انگشترش را به طارق بن کثیر داد. طارق مقابل شیر حیدری قرار گرفت و نیزه ای به طرف آن حضرت پرتاب کرد و آن حضرت، نیزه را از خود دفع نمود، چنان نیزه را بر سینه طارق زد که از اسب به زمین افتاد. در این حال، برادر طارق به مبارزه علی اکبر علیه السلام آمد و آن حضرت ضربتی بر چشمهایش زد و آن ملعون روی خاک افتاد. در این هنگام، کشته شدن طارق و برادر او، بر فرزندان طارق بسیار مشکل آمد، پس دو پسر طارق هر کدام به میدان آمدند، که به وسیله رزم جوی لشکر سیدالشهداء، حضرت علی اکبر علیه السلام به هلاکت رسیدند. ترس و هیجانی در لشکر عمر بن سعد افتاد: 🔹 این جوان کیست که هیچکس تاب مقاومت در برابر او را ندارد؟! ▫️ بالاخره فرد دیگری به نام بکر بن غانم به میدان آمد تا شاید بتواند آن شجاع حسینی را از لشکر دور کند. وقتی مقابل علی اکبر علیه السلام قرار گرفت، آن حضرت چنان شمشیری بر بکر بن غانم زد که خود و مرکبش دو نیمه شد. (۲) ⬅️ بدرقه جان - زندگانی حضرت علی اکبر علیه السلام صفحه ی ۲۸ (۱). تذکره الشهداء،ص۲۰۵. (۲). اسرار الشهاده،ص۳۷۰؛ تذکره الشهداء،ص۲۰۶. 🏷
🔘 شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام 🏷 قسمت اول: ▫️ حضرت علی اکبر علیه السلام مرکب به سوی میدان راند. ✨ با رسیدن او به میدان رزم، لشکر ستمگر دشمن، گویا جمال محمد صلی الله علیه وآله، جلال علی علیه السلام، عصمت فاطمه علیها السلام، کرامت حسن علیه السلام و شجاعت حسین علیه السلام را در برابر خود جلوه گر دید. این جوان رعنا که به گروه دشمن ‌می‌تازد، آیا علی اکبر علیه السلام است، یا جدّش امیر مؤمنان علیه السلام یا چنگال توانمند مرگ که به جان آنان فرو ‌می‌رود، یا صاعقه برق که آنان را ‌می‌سوزاند؟! گروهی از شجاعتش مدهوش و میخ کوب. فریاد تکبیر و تبارک اللَّه بلند بود. به هر سو که ‌می‌تاخت، دشمن ‌می‌گریخت و هیچ کس توان رویارویی با او را نداشت. ⚔ در میدان نبرد آرام نداشت؛ گاه رجز ‌می‌خواند و خود را معرفی ‌می‌کرد، گاه هدفش را ‌می‌گفت و از دلاوریش سخن ‌می‌گفت. (۱) گاه به خیمه حمله ‌می‌کرد و سپاه متجاوز را به میسره ‌می‌کشاند و گاه به قلب دشمن ‌می‌تاخت. هیچ دلاوری با او روبرو نمی‌شد، مگر آنکه دونیمش ‌می‌کرد. هیچ شجاعی پیش نمی‌آمد مگر آنکه کشته ‌می‌شد، تا آنکه یک صد و بیست پهلوان را از دم تیغ گذراند. از انبوه لشکر بیم نداشت و در اوج نبرد، نشانه‌های اجداد طاهرینش از او ‌می‌درخشید. 🩸 امّا افسوس! کثرت زخم و خونریزی فراوان و شدّت تشنگی توانی برایش نگذاشت تا با آن ددمنشان، پیکار را ادامه دهد. در اینجا بود که شوق لقای پروردگارش در او شدّت یافت. خواست از حیات پدر توشه ای برگیرد و با او وداعی دیگر داشته باشد. از میدان نزد پدر آمد و زبان به شکایت گشود، ضربات تیر و شمشیر، گرما و تشنگی تاب و توانش را کاسته بود، عرضه داشت: 🔹 سنگینی آهن توانم را برده، آیا آبی هست تا علیه دشمنان نیرو گیرم؟! ▫️ شاید برآورده کردن درخواست حضرت علی اکبر علیه السلام، از ناحیه پدرش حضرت سید الشهداء علیه السلام از طریقی چون معجزه ممکن و میسر بوده؛ امّا حضرت از این کار امتناع ورزید تا بلکه فرزندش به مقام بالاتری دست یابد و در روز رستاخیز نزد خداوندِ جلیل، به خاطر شهادت مظلومانه اش پاداش بیشتری داشته باشد. پس او را بشارت داد که به زودی به دریای بی کران رحمت خداوندی وارد ‌می‌شود و جدّ بزرگوارش آن منجی بزرگ صلی الله علیه وآله او را با جامی سیراب خواهد کرد که هرگز تشنه نخواهد شد، آن گاه انگشترِ خود را به او داد تا در دهان گذارد. 🌟 حضرت علی اکبر علیه السلام در حالی به میدان رفت که آن بشارت صادقه، سر تا پای او را غرق نشاط و سرور کرده بود؛ دیگر نمی‌دانست دشمن سر یا سینه او را نشانه ‌می‌رود یا به منتهای آرزویش نزدیک ‌می‌شود، تا آن که تعداد کشته گان را به دویست نفر رساند. 🏴 انتظارش سرآمد و شهادت بر فراز سر مطهّر او به پرواز درآمد. شمشیر مرّه بن منقذ عبدی سر آن بزرگوار را نشانه رفت و سپس ضربت نیزه بر پشت وی، بی تاب و توان، گردن اسب را با دستان گرفت، اسب او را میان لشکر برد، دشمنان اهل بیت علیهم السلام پیکرش را قطعه قطعه کردند. ⬅️ بدرقه جان: سیری در زندگانی حضرت علی اکبر علیه السلام صفحه ۷۷ 🏷
🏴 هنگام وداع حضرت علی اکبر علیه السلام، سه ناله شنیده شد ☑️ شجاعت علی اکبر علیه السلام آن قدر زیاد بود که کسی جرأت نمی‌کرد در مقابل او قرار گیرد، همه فرار ‌می‌کردند. ابن سعد ملعون فریاد زد: 🔹 چرا از چهار طرف با او جنگ نمی‌کنید؟ ▫️ پس از چهار طرف میدان، او را احاطه کردند؛ 🗡 یکی با نیزه، یکی با سنگ، یکی با تیر، یکی با شمشیر ‌می‌زد. 🩸 در این حال، منقذِ ملعون از پشتِ سر آمد و شمشیری بر فرق مبارکش زد. حضرت علی اکبرعلیه السلام دیگر تاب و توان نداشت، خواست با فرق شکافته روی زین بنشیند، نتوانست. از طرفی غیرتش نمی‌گذاشت که خود را از روی اسب بیندازد، چه کند؟ به ناچار دست بر گردن اسب نمود، آن حیوان خود را به وسط لشکر کشاند. 🔴 در این حال، سه ناله و سه صدا بلند شد: 🕯 صدای اول: چون حضرت علی اکبر علیه السلام بر زمین افتاد، فریاد زد: 🔸 «یا أبتاه! علیک منّی السلام». (ای پدر عزیز بر شما از من سلام) ▫️ می‌گویند: هرگاه «علیک» بر «سلام» مقدّم شود، این سلام، تودیع و خداحافظی است؛ یعنی: 🔸 ای پدر! من به عالم دیگر راهی شدم، اگر ‌می‌خواهی به بالین من بیایی، دیگر مجال نیست. ▫️ عرض دیگری هم دارد، عرض کرد: 🔸 ای پدر: من نمی‌گویم به بالین من بیا؛ ولی جدّم قدحی در دست دارد و ‌می‌فرماید: 🔶 «یا بنی! یا حسین! العجل العجل». (ای فرزندم! ای حسین! عجله کن عجله کن) 🕯 صدای دوم: هنگامی که امام حسین علیه السلام صدای فرزندش حضرت علی اکبر علیه السلام را شنید، بی اختیار فرمود: 🔸 «یا بنی! قتلوک»؛ (عزیزم! تو را کشتند) ▫️ چون ‌می‌دانست مقصود حضرت علی اکبر علیه السلام چیست. از علیامکرمّه حضرت سکینه علیها السلام نقل شده: 🔸 در آن حالت، پدر بزرگوارم را دیدم که چشم‌های مبارکش اطراف خیمه در گردش است، گویا نزدیک است روح از بدنش مفارقت کند. 🕯 صدای سوم: صدای علیامکرمّه حضرت زینب علیها السلام بود، که در آن حال صدا زد: 🔸 «یا حبیب قلباه! وا ثمره فؤاداه!». (۱) (ای محبوب قلبم! آه میوه ی دلم!) ⬅️ بدرقه جان: سیری در زندگانی حضرت علی اکبر علیه السلام، صفحه ۸۷ (۱). المواعظ، شیخ جعفر شوشتری، ص ۱۳۰. 🏷