eitaa logo
بصیرت علوی....
888 دنبال‌کننده
73.4هزار عکس
18.6هزار ویدیو
758 فایل
✔درباره پروژه 2020چه میدانید؟؟🔎⚠⚠ پروژه براندازی نظام و رهبری باکمک70مجتهد⁉ ------------------------------------------- آیدی ادمین : @hosseinaryan
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کانال روشنگری‌🇵🇸
📍اسرائیل در چه فکریه؟ موساد پر از بسیجیه! #FreeGonenSegev شوخی کاربران فضای مجازی با خبر افشای #جاسوسی #وزیر #اسرائیلی برای #ایران 😂😂 👉 @roshangarii 🌹
هدایت شده از کف خیابان🇵🇸
...: گفتم کجا، گفتا دمشق - گفتم چرا، گفتا که عشق گفتم وَ کِی، گفتا که حال - گفتم بمان، گفتا محال گفتم مرو، گفتا که لا - برپاست آنجا کربلا باید ولی یاری کنم - زینب علمداری کنم گفتم چه داری با حسین - گفتا وفای عهد و دِین گفتم حرامی بسته راه - گفتا که زینب بی‌پناه گفتم که راه چاره چیست - گفتا فقط آزادگیست گفتم مرو خوبم ز دست - گفتا که زینب بی‌کَس است گفتم خطر دارد بسی - گفتا چرا دلواپسی گفتم که جان باید دهی - گفتا که دارم آگهی گفتم چرا پس می‌روی - گفتا به برهانی قوی گفتم چه آن برهان توست - گفتا همان عهد نخست گفتم که منظورت چه است - گفتا، ازل، عهد الست زان دم که گفتیمش بلی - شد سهم شیعه کربلا او آفرید از این‌همه - ما را به عشق فاطمه در آن سحرگاه خیال - از ابر عشق و شور و حال بارید باران از جنون - شد خاک شیعه گِل ز خون گفتم که یعنی شیعه چیست - گفتا به زهرا واله گیست گفتم تو را در سینه چیست – گفتا که شور عاشقیست گفتم که این شور از کجاست - گفتا ز عشق کربلاست گفتم چه باشد کربلا - گفتا همه عشق و ولا گفتم چه داری آرزو - گفتا به خون گیرم وضو گفتم کجا خوانی نماز - گفتا که با مهدی حجاز گفتم دریغا روی تو - خونین شود گیسوی تو گفتا خوشا گلگون شدن - چون لاله رنگ خون شدن گفتم تویی آخر جوان - بهر دل مادر بمان گفتا که باید رفتنم - گلگون‌کفن پوشد تنم گفتم مرو، گفت الوداع - گفتم چرا، گفتا دفاع گفتم کجا، گفتا حرم – از دختر پیغمبرم من شیعه‌ام اهل ولا - باید روم تا کربلا باید که جان بازم عشق - در کربلایی چون دمشق من شیعه‌ام لبریز درد - کی من هراسم از نبرد بر یاس نیلی گشته فام - گیرم عدو را انتقام گفتم بگو از عشق خاص - گفتا که سیلی خورده یاس گفتم که محبوبت که است - گفت او که پهلویش شکست گفتم که زهرا کیست او - گفتا که سیلی خورده رو گفتم که سیلی زد به او - گفت هر که حیدر را عدو گفتم بگو اسرار عشق - گفتا که سر بر دار عشق گفتم تو را کِی عیش و نوش - گفتا علم گیری به دوش گفتم چرا آشفته‌ای – گفتا غم بنهفته‌ای گفتم بگو بنهفته غم - گفتا حرامی و حرم گفتم چه بُغضت در گلو - گفتا غم معجر و مو گفتم چه جویی در دمشق - گفتا که جانبازی به عشق گفتم مرو با ما بمان - آنجا نمی‌یابی امان گفتا امان در کربلاست - خوش شیعه را رنج و بلاست گفتم چه خواهی یاس را - گفتا شدن عباس را گفتم سرت از تن جدا - گردد به دست اشقیا گفتا فدای فاطمه - پا و سر و دستم همه گفتم اگر گردی هلاک؟ - صد پاره تن افتی به خاک ؟ گفتا که می‌گردم شهید - در پیش زهرا روسفید گفتم نه اجباریست این – راهی دگر را برگزین گفتا که هیهات و دریغ - گیرم جز این دیگر طریق خواهی ز من در کربلا - در بحر پر موج بلا در دشت خون‌بار دمشق - تنها نهم بانوی عشق گفتا به گلبانگی ستیغ - کوفی شدن ما را دریغ گویم رفت او علم بر دوش و مست - تیغ دودم بگرفته دست با خنده رفت او تا دمشق - گردد شهید راه عشق رفت و خبر آمد از او - بگرفته با خونش وضو آمد خبر او شد شهید - اسرار حق را جمله دید از کربلای در دمشق - آن رفته بازآمد به عشق بازآمد اما غرقه خون – همچون شقایق لاله‌گون او از دیار مست‌ها - آمد ولی بر دست‌ها آمد ولی گلگون‌کفن - غرقابه در خون پاره تن آمد ولی خون‌بار عشق - مه رو شهیدی از دمشق گفتم کجا بودی هلا – گفتا که دشت کربلا گفتم بگو دیدی چه را - گفتا که کوچه ماجرا در کوچه آتش بود و یاس –غوغای اشک و التماس دیدم علی را بسته دست - پهلوی زهرا در شکست آنجا که دریا شبنمی است - دیدم خدا خون می‌گریست گفتم دگر دیدی چه پس – گفتا خدا طور و قبس دیم ولا را در بلا - دیدم به پا صد کربلا دیدم به چشم خود خدا - بر نیزه‌ها رأسی جدا گفتم چه آوردی نشان - گفتا مزاری بی‌نشان گفتم که ما را چاره چیست - گفت او که تنها عاشقیست گفتم سعادت در کجاست - گفتا که تنها کربلاست گفتم همه درد است و رنج - گفتا که یوسف را ترنج گفتم بدانجا راه، چون؟ - گفتا که تنها راهِ خون چون همت آن سردار عشق - باید شدن بر دار عشق چون پانهی در را ه خون - از تن چو گردد سر نگون زان پس شوی چون عین لا - آندم رسی در کربلا آنجا خدابینی به‌عین - بر نیزه‌ها رأس حسین گفتم بگو با ما ز یار – گفتا که باید انتظار گفتم که از او کو خبر - گفتا تحمل تا سحر گفتم ظهورش کو نشان - گفتا که آشوب جهان گفتم یمن، گفتا که آه - تنها غریب و بی‌پناه گفتم وصیت داری‌اش - گفتا یمن را یاری‌اش گفتم وصیت کن تو بیش - گفتا خراسانی به‌پیش گفتم بگو اسرار نو ر - گفتا که او دارد ظهور گفتم وَ کِی؟ گفت عن‌قریب - بگرفته عالم بوی سیب به امید ظهور حضرت یار .... @shahid_Beyaii