eitaa logo
شمیم فقاهت
198 دنبال‌کننده
787 عکس
53 ویدیو
108 فایل
دروس استاد احمد ابراهیمی سال تحصیلی ۰۴_۱۴۰۳ #فقه_معاصر_شخص_اعتباری #تفسیر_سوره_مبارکه_اسراء #مکاسب_محرمه #مکاسـب_بیع #مشاوره_خارج مشاوره درسی وعلمی @Ebrahimi_Ahmad
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️امام جعفر صادق (ع): تَواصَلوا و تَبارُّوا و تَراحَموا و کُونُوا إخوَةً بَرَرَةً کَما أمَرَ کُمُ اللّه. با یکدیگر پیوند داشته باشید و به هم نیکی کنید، و با یکدیگر مهربان باشید و همچنان که خداوند به شما دستور داده است، برادرانی نیکوکار باشید. 🔰منبع: اصول کافی، جلد ۲، صفحه ۱۷۵ ◾️◾️◾️ ‍ 💠زیارت نامه امام صادق (علیه‌السلام)  بسم الله الرحمن الرحیم السَّلامُ عَلَیْكَ أَیُّهَا الإِمَامُ الصَّادِقُ. السَّلامُ عَلَیْكَ أَیُّهَا الوَصِیُّ النَّاطِقُ. السَّلامُ عَلَیْكَ أَیُّهَا الفَاتِقُ الرَّاتِقُ. السَّلامُ عَلَیْكَ أَیُّهَا السَّنَامُ الأَعْظَمُ. السَّلامُ عَلَیْكَ أَیُّهَا الصِّرَاطُ الأَقْوَمُ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا مِفْتَاحَ الخَیْرَاتِ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا مَعْدِنَ البَرَكَاتِ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا صَاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا صَاحِبَ البَرَاهِینِ الوَاضِحَاتِ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا نَاصِرَ دِینِ اللَّهِ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا نَاشِرَ حُكْمِ اللَّهِ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا فَاصِلَ الخِطَابَاتِ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا كَاشِفَ الكُرُبَاتِ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا عَمِیدَ الصَّادِقِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا لِسَانَ النَّاطِقِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا خَلَفَ الخَائِفِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا زَعِیمَ الصَّالِحِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا سَیِّدَ المُسْلِمِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا كَهْفَ المُؤْمِنِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا هَادِیَ المُضِلِّینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا سَكَنَ الطَّائِعِینَ. أَشْهَدُ یَا مَوْلایَ أَنَّكَ عَلَمُ الهُدَى، وَالعُرْوَةُ الوُثْقَى، وَشَمْسُ الضُّحَى، وَبَحْرُ النَّدَى، وَكَهْفُ الوَرَى، وَالمَثَلُ الأَعْلَى، وَصَلَّى اللَّهُ عَلَى رُوحِكَ وَبَدَنِكَ. وَالسَّلامُ عَلَیْكَ وَعَلَى العَبَّاسِ عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُه. سپس دو رکعت نماز زیارت خوانده شود. @shamim_fegahat
🔴 برنامه امتحانات نوبت چهارم و پنجم سطوح عالی و دروس فوق برنامه سطح آزاد طرح جدید مصوبه ۱۶۴۹ (کد ۴۲۹) و جبران کسر معدل تیرماه (۱۴۰۲) / مردادماه (۱۴۰۲) سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۱ 🔸 طلاب محترم جهت شرکت در امتحانات از هم اکنون برنامه ریزی لازم را داشته باشند. ‼️ شرکت در امتحان هر ماده درسی در سال تحصیلی فقط در دو نوبت امتحانی (یکی اصلی و دیگری تجدیدی) امکان پذیر خواهد بود. @shamim_fegahat
هدایت شده از شمیم فقاهت
🌺🌷☘️🍃🌺☘️🌷 📝 حفص بن غیاث، از امام صادق (علیه السلام) که فرمود: عیسی بن مریم(علیه السلام) گفت: برای دنیا کار می کنید حال آنکه بی کار کردن، در آن روزی داده می شوید، ولی برای آخرت کار نمی کنید، حال آن که جز با عمل و طاعت، در آنجا روزی تان ندهند. وای بر شما عالمان بدکار، مزد را می گیرید و کار را ضایع می کنید. نزدیک است که صاحب کار، کارش پذیرفته شود، و نزدیک است که از تنگنای دنیا خارج و به تاریکی قبر وارد شوند. چگونه اهل علم خواهد بود کسی که در جاده آخرت است و رو به دنیا دارد و آنچه به زیان او است نزد او از آنچه نفعش می رساند، محبوب تر است. 📚 اصول کافی، ج ۲، ص ۳۱۹، باب حب الدنیا و حرص علیها، حدیث ۱۳ @shamim_fegahat
☀️🌺☀️ خوابی که شاید... خواب بودم، خواب دیدم مرده ام بی نهایت خسته و افسرده ام تا میان گور رفتم دل گرفت قبر کن سنگ لحد را گل گرفت روی من خروارها از خاک بود وای، قبر من چه وحشتناک بود بالش زیر سرم از سنگ بود غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت سوره ی حمدی برایم خواند و رفت خسته بودم هیچ کس یارم نشد زان میان یک تن خریدارم نشد نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی ترس بود و وحشت و دلواپسی ناله می کردم ولیکن بی جواب تشنه بودم، در پی یک جرعه آب آمدند از راه نزدم دو ملک تیره شد در پیش چشمانم فلک یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟ دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟ گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود لرزه بر اندام من افتاده بود هر چه کردم سعی تا گویم جواب سدّ نطقم شد هراس و اضطراب از سکوتم آن دو گشته خشمگین رفت بالا گرزهای آتشین قبر من پر گشته بود از نار و دود بار دیگر با غضب پرسش نمود ای گنه کار سیه دل، بسته پر نام اربابان خود یک یک ببر گوئیا لب ها به هم چسبیده بود گوش گویا نام شان نشنیده بود نام های خوبشان از یاد رفت وای، سعی و زحمتم بر باد رفت چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد بار دیگر بر سرم فریاد کرد در میان عمر خود کن جستجو کارهای نیک و زشتت را بگو هر چه می کردم به اعمالم نگاه کوله بارم بود مملو از گناه کارهای زشت من بسیار بود بر زبان آوردنش دشوار بود چاره ای جز لب فرو بستن نبود گرز آتش بر سرم آمد فرود عمق جانم از حرارت آب شد روحم از فرط الم بی تاب شد چون ملائک نا امید از من شدند حرف آخر را چنین با من زدند عمر خود را ای جوان کردی تباه نامه اعمال تو باشد سیاه ما که ماموران حق داوریم پس تو را سوی جهنم می بریم دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود دست و پایم بسته در زنجیر بود نا امید از هرکجا و دل فکار می کشیدندم به خِفّت سوی نار ناگهان الطاف حق آغاز شد از جنان درهای رحمت باز شد مردی آمد از تبار آسمان دیگران چون نجم و او چون کهکشان صورتش خورشید بود و غرق نور جام چشمانش پر از خمر طهور چشمهایش زندگانی می سرود درد را از قلب انسان می زدود بر سر خود شال سبزی بسته بود بر دلم مهرش عجب بنشسته بود کِی به زیبائی او گل می رسید پیش او یوسف خجالت می کشید دو ملک سر را به زیر انداختند بال خود را فرش راهش ساختند غرق حیرت داشتند این زمزمه آمده اینجا حسین فاطمه؟ صاحب روز قیامت آمده گوئیا بهر شفاعت آمده سوی من آمد مرا شرمنده کرد مهربانانه به رویم خنده کرد گشتم از خود بی خود از بوی حسین (ع) من کجا و دیدن روی حسین (ع) گفت: آزادش کنید این بنده را خانه آبادش کنید این بنده را اینکه این جا این چنین تنها شده کام او با تربت من وا شده مادرش او را به عشقم زاده است گریه کرده بعد شیرش داده است خویش را در سوز عشقم آب کرد عکس من را بر دل خود قاب کرد بارها بر من محبت کرده است سینه اش را وقف هیئت کرده است سینه چاک آل زهرا بوده است چای ریز مجلس ما بوده است اسم من راز و نیازش بوده است تربتم مهر نمازش بوده است پرچم من را به دوشش می کشید پا برهنه در عزایم می دوید بهر عباسم به تن کرده کفن روز تاسوعا شده سقای من اقتدا بر خواهرم زینب نمود گاه میشد صورتش بهرم کبود تا به دنیا بود از من دم زده او غذای روضه ام را هم زده قلب او از حب ما لبریز بود پیش چشمش غیر ما ناچیز بود با ادب در مجلس ما می نشست قلب او با روضه ی من می شکست حرمت ما را به دنیا پاس داشت ارتباطی تنگ با عباس داشت اشک او با نام من می شد روان گریه در روضه نمی دادش امان بارها لعن امیه کرده است خویش را نذر رقیه کرده است گریه کرده چون برای اکبرم با خود او را نزد زهرا (س) می برم هرچه باشد او برایم بنده است او بسوزد، صاحبش شرمنده است در مرامم نیست او تنها شود باعث خوشحالی اعدا شود گرچه در ظاهر گنه کار است و بد قلب او بوی محبت میدهد سختی جان کندن و هول جواب بس بود بهرش به عنوان عقاب در قیامت عطر و بویش می دهم پیش مردم آبرویش می دهم آری آری، هرکه پا بست من است نامه ی اعمال او دست من است😭 @shamim_fegahat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️▫️دانشگاه یا حوزه علمیه ؟ 📍انتخاب مسیر آینده زندگی📍 ✅ پذیرش حوزه‌های علمیه سال تحصیلی ۱۴۰۳-۱۴۰۲ پذیرش حوزه‌های علمیه برادران در سه مقطع هشتم، دوازدهم و دانشگاهیان از اول اسفندماه ۱۴۰۱ آغاز شده و تا پایان اردیبهشت ماه ۱۴۰۲ ادامه خواهد داشت. ↙️ ثبت نام ↙️ دفترچه راهنما @shamim_fegahat
شخص اعتباری ۱۰۱.mp3
6.56M
باسمه تعالی شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ @shamim_fegahat
🌺 میلاد باسعادت کریمه‌ی اهل بیت، حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) و آغاز دهه‌ی کرامت تبریک و تهنیت باد 💠 💠 💠 امام رضا (علیه السلام): «مَن زارَ المَعصُومَه بِقُم کَمَن زارَنی؛ کسی که معصومه را در قم زیارت کند، مانند آن است که مرا زیارت کرده است». «مَن زارَها عارفاً بحقّها فَلَهُ الجَنّه؛ کسی که با معرفت به [مقام] او، وی را زیارت کند، بهشت برای او است». 📚 بحارالانوار، ج ۱۰۲، ص ۲۶۵ @shamim_fegahat
هدایت شده از شمیم فقاهت
💠نماز یکشنبه ماه ذی‌القعده 🔹در روز یکشنبه غسل کرده و برای نماز وضو بگیرد و سپس دو نماز دو رکعتی مانند نماز صبح که در هر رکعت، یک‌بار سوره حمد و سه بار سوره توحید و یک‌بار سوره ناس و یک‌بار سوره فلق خوانده می‌شود و پس از پایان چهار رکعت؛ هفتاد بار استغفار کرده (گفتن ذکری مانند اَستَغفِرُ اللهَ و اَتوبُ إلیه) آنگاه یک‌بار ذکر « لا حول ولا قوّة إلاّ بالله العلي العظيم» بگوید. در پایان این دعا را بخواند: «یا عَزِیزُ یا غَفَّارُ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لَا یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ» 🔰فضیلت نماز یکشنبه ماه ذیقعده 🔸از رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) نقل شده هر کس این نماز را به جا آورد، توبه‌اش‌ مقبول و گناهانش آمرزیده می‌شود، دشمنان او در روز قیامت از او راضی شوند، با ایمان می‌میرد، دین و ایمانش از وی گرفته نمی‌شود؛ قبرش گشاده و نورانی شده و والدینش از او راضی گردند؛ مغفرت شامل حال والدین او و ذریه او گردد؛ توسعه رزق پیدا کند؛ ملک الموت با او در وقت مردن مدارا کند؛ به آسانی جان دهد 👈🏻نماز یکشنبه ماه ذیقعده را از دست ندهیم @shamim_fegahat
شخص اعتباری ۱۰۲.mp3
6.91M
باسمه تعالی یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ @shamim_fegahat
@shamim_fegahat باسمه تعالی نقد و بررسی دو قول مرحوم شیخ قبل از بیان قول سوم در مسأله، ضمن دو مرحله به بررسی این دو قول می‌پردازند: مرحله اول: تقدیم قول دوم مرحوم شیخ می‌فرمایند حق با سید مرتضی است و بایع هم خیار حیوان دارد زیرا صحیحه محمد بن مسلم که دلیل سوم مرحوم سید مرتضی بود با پنج روایتی که قول اول مطرح کرد که می‌گویند بایع خیار حیوان ندارد تعارض می‌کنند و صحیحه محمد بن مسلم ترجیح دارد. چهار روایت از پنج روایت قول اول به مفهوم دلالت می‌کنند بایع خیار حیوان ندارد اما صحیحه محمد بن مسلم به منطوقش دلالت دارد بایع خیار حیوان دارد، لذا منطوق مقدم بر مفهوم است هر چند تعداد آنها بیشتر است. البته می‌توان گفت که منطوق آنها که می‌گوید مشتری خیار دارد به جهت مورد غالب بوده که بایع از احوال حیوان مطلع است و نیاز به خیار ندارد. اما صحیحه علی بن رئاب که روایت پنجم قول اول بود و به منطوق دلالت می‌کند بر اینکه بایع خیار حیوان ندارد، هر چند در دلالت با صحیحه محمد بن مسلم مساوی‌اند اما صحیحه محمد بن مسلم دو مرجح سندی دارد: مرجح اول: صحیحه محمد بن مسلم در کتب أربعة نقل شده اما صحیحه علی بن رئاب در قرب الإسناد آمده است و مؤلفان کتب أربعة کتاب قرب الإسناد را معتبر نمی‌دانسته‌اند لذا از آن حدیثی نقل نکرده‌اند. مرجح دوم: شخص محمد بن مسلم و زرارة و امثال اینها به جهت علمشان و فقاهت و دقت در نقل و عدم نقل به معنا و قرائن دیگر روایتشان مقدم است بر سایر روایت. مرحوم شیخ به سه اشکال و جواب از آنها اشاره می‌کنند: اشکال اول: صحیحه محمد بن مسلم با آن پنج روایت قابل جمع هستند به این بیان که صحیحه محمد بن مسلم می‌گوید متبایعان خیار حیوان دارند مقصود این است که برای هر دو خیار حیوان مطرح است. مشتری من له الخیار است و بایع من علیه الخیار. پس نسبت به بایع هم خیار حیوان مطرح است اما به ضرر او و علیه او استفاده می‌شود. جواب: این کلام فی غایة السقوط است زیرا ظاهر روایت این است که خیار حیوان برای هر دو و به نفع هر دو مطرح است. اشکال دوم: قول اول مقدم است و کلام سید مرتضی باطل است زیرا شهرت فتوائیه مطابق قول اول است. جواب: اولا: شهرت فتوائیه بعد از سید مرتضی شکل گرفته و نمی‌توان به ایشان اشکال کرد. ثانیا: اصلا به طور مطلق نمی‌توان به شهرت فتوائیه در محل بحث تمسک نمود زیرا مشهور صرفا به جهت کثرت عددی روایات قول اول بر اساس آن فتوا داده‌اند و ما هم آن را نقد کردیم، و مشهور دلیل دیگری بیان نکرده‌اند. اشکال سوم: مرحوم ابن زهره ادعای اجماع کرده‌اند بر قول اول. جواب: اولا: از عبارت غنیة انحصار خیار حیوان در مشتری ثابت نمی‌شود زیرا ایشان فرموده به اجماع فقهاء مشتری خیار حیوان دارد. و نسبت به بایع ساکت است. ثانیا: سید مرتضی در کتاب انتصارشان ادعای اجماع کرده‌اند بر ثبوت خیار برای بایع و مشتری. نهایتا این دو اجماع با هم تعارض و تساقط می‌کنند لذا مانند شهید ثانی در مسالک نه به اجماع منقول تمسک می‌کنیم نه به شهرت بلکه مستند خیار حیوان برای بایع صحیحه محمد بن مسلم است. الحمدلله رب العالمین
@shamim_fegahat باسمه تعالی مرحله دوم: تقدیم قول اول انصاف آن است که پنج روایتی که مشهور فقهاء در قول اول به آن تمسک نمودند ظهورشان ضعیف‌تر از ظهور صحیحه محمد بن مسلم نیست، این پنج روایت شهرت روایی هم دارند و می‌گویند خیار حیوان مختص مشتری است، لذا یا این پنج روایت بر صحیحه محمد بن مسلم مقدمند یا حداقل نسبت به بایع تعارض می‌کنند. و أوفوا بالعقود می‌گوید در بیع حیوان یقینا مشتری از وجوب وفاء استثناء شده و نسبت به بایع شک داریم می‌گوییم وجوب وفاء شامل او خواهد بود. قول سوم: کسی که حیوان به او منتقل شده. نه به طور کلی خیار حیوان مختص مشتری است و نه به طور کلی مختص بایع بلکه کسی خیار حیوان دارد که در بیع، حیوانی به او منتقل شده باشد چه به عنوان ثمن چه مثمن. دلیل: مستند این قول صحیحه محمد بن مسلم است که صاحب الحیوان بالخیار ثلاثة أیام... و صاحب الحیوان مطلق است که چه بایع باشد چه مشتری. بررسی اشکالات به روایت اشکال اول: این روایت تعارض دارد با موثقه ابن فضّال از امام هشتم علیه السلام که صاحب الحیوان المشتری بالخیار ثلاثة أیام. در این روایت صاحب حیوان تفسیر شده به مشتری پس صحیحه محمد بن مسلم که صاحب الحیوان مطلق بود را تقیید می‌زند. جواب: قید در موثقه ابن فضّال، قید غالب است که معمولا مثمن، حیوان است لذا قید غالب حکم را محدود نمی‌کند. اشکال دوم: اگر بگویید قید صاحب الحیوان المشتری، قید غالب است با اصل مدعای شما تناقض پیدا می‌کند. به این بیان که مدعای شما این است که بر اساس صحیحه محمد بن مسلم صاحب حیوان (کسی که حیوان به او منتقل شده) خیار دارد چه بایع باشد چه مشتری، از طرف دیگر می‌گویید قید مشتری قید غالب است یعنی غالبا فقط مشتری حیوان می‌گیرد، پس اصلا صاحب الحیوان اطلاق ندارد که شامل بایع هم بشود لذا باید گفت خیار حیوان صرفا مختص مشتری است. جواب: قید اگر قید غالب باشد خودش دلیل بر اطلاق است، یعنی حکم در آن مورد مطلق است و اگر قیدی هم مطرح شده به جهت توجه بیشتر به آن فرد بوده است. پس غلبه خارجی بعض افراد نمی‌تواند مانع اطلاق شود. اشکال سوم: در قول اول پنج روایت ذکر شد که می‌گویند خیار حیوان مختص مشتری است پس اطلاق این روایت محمد بن مسلم را باید تقیید بزنیم و بگوییم صاحب حیوان خیار دارد در صورتی که مشتری باشد و إلا فلا. جواب: ذکر مشتری از باب قید غالب است و قید غالب اطلاق مطلق را نمی‌تواند از بین ببرد و تقیید بزند، پس روایاتی که می‌گوید فقط مشتری خیار حیوان دارد مربوط به جایی است که فقط به مشتری حیوان منتقل شده است، و غالبا ثمن پول است نه حیوان و الا اگر ثمن دریافتی بایع هم حیوان باشد، بایع هم خیار حیوان خواهد داشت. اشکال چهارم: این صحیحه محمد بن مسلم که مستند قول سوم است می‌گوید صاحب الحیوان خیار دارد اما در مقابل آن صحیحه محمد بن مسلم که مستند قول دوم بود می‌گفت المتبایعان بالخیار، یعنی متبایعان خیار دارند چه صاحب حیوان باشند یا نه. پس بین این دو تنافی است. جواب: روایت قول سوم قرینه است بر تقیید روایت قول دوم. به عبارت دیگر محتوا بعد از جمع دو روایت چنین است که متبایعان خیار حیوان دارند در صورتی که به آنها حیوان منتقل شده باشد (صاحب حیوان باشند) و الا خیار حیوان ندارند. نظر نهایی مرحوم شیخ: خیار مختص مشتری این روایت محمد بن مسلم نمی‌تواند مطلق باشد و شامل بایع و مشتری بشود زیرا روایات قول اول در اختصاص خیار حیوان به مشتری هم شهرت روائیه دارد هم شهرت فتوائیه دارد هم موثقه ابن فضّال که همه اینها می‌گویند خیار حیوان از آن مشتری است، لذا اینها اطلاق صحیحه محمد بن مسلم که گفت صاحب الحیوان بالخیار را انصراف می‌دهند به خصوص مشتری. پس اینها نشان می‌دهد اصحاب از عمل به صحیحه محمد بن مسلم که می‌گوید صاحب الحیوان بالخیار اعراض کرده‌اند و به اطلاق آن عمل نکرده‌اند. پس تنها نکته‌ای که می‌تواند اطلاق صاحب الحیوان را تقیید بزند همین انصراف است و غیر از انصراف هم دلیلی نداریم. الحمدلله رب العالمین
✍️ امروز سوم خرداد، سالروز است لذا ضمن گرامیداشت این روز بزرگ با سلام و صلوات بر شهدای هشت سال دفاع مقدس و امام شهداء، سخن امروز را آغاز می‌نمائیم؛ خرمشهر از اولین مناطقی بود که رژیم بعثی عراق با تمام قدرت به آن حمله کرد و پس از ۳۴ روز مقاومت قهرمانانه رزمندگان و مردم سلحشور خونین‌شهر، سرانجام در ۴ آبان سال ۱۳۵۹ شمسی آن را اشغال نمود؛ رزمندگان اسلام پس از این واقعه تلخ، بارها برای آزادسازی خرمشهر اقدام نمودند اما هربار با استحکامات ارتش تا دندان مسلح عراق روبرو می‌شدند تا بالاخره پس از ۵۷۸ روز اشغالگری بعثی‌ها، ایرانیان با یک عملیات بزرگ به نام بیت‌المقدس در سوم خرداد سال ۱۳۶۱ شمسی خرمشهر را آزاد نمودند؛ در جریان این عملیات ٢۶ روزه، ارتش عراق بیش از ٨ هزار کشته، ۱۵ هزار زخمی، و ۵۵۰ تانک و خودروی زرهی، ۵۳ هواپیما، و ۳ هلی‌کوپتر خود را از دست داد، و حدود ۱۹ هزار نفر از آنها نیز به اسارت درآمده و ۱۰۵ تانک و خودروی زرهی و مقادیر زیادی جنگ افزار و مهمات آنها نیز توسط ایرانیان به غنیمت گرفته شد؛ البته در خلال این عملیات خونین، بیش از سه هزار نفر از رزمندگان عزیز ما نیز به شهادت رسیده و حدود ۱۲ هزار نفر نیز مجروح شدند. این حماسه بزرگ، روحیه مقاومت، ایثار و ایمان ملت بزرگ ایران را به رخ جهانیان کشید و ارتش عراق با از دست دادن اين شهر استراتژیک از نظر نظامی و سیاسی تحقیر و سرافکنده شد، لذا این پیروزی را باید نقطه عطفی در تاریخ جنگ ایران و عراق به‌شمار آورد؛ به همین دلیل مردم ایران هرسال یاد و خاطره این روز بزرگ را گرامی داشته و آن را «روز جشن و شادی ملت ایران» می‌دانند. ✍️ البته این گرامیداشت را نه فقط برای فتح یک شهر، بلکه باید برای یادآوری پیام تاریخی حضرت امام خمینی (ره) دانست که فرمودند: «خرمشهر را خدا آزاد کرد»، بدین معنا که تمام پیروزی‌های بشر به‌خواست و اراده خدا انجام می‌پذیرد و آدمی هرگز نباید آنها را به خودش نسبت داده و مغرور شود. رهبر فرزانه انقلاب نیز در تبیین این موضوع فرمودند: اگر خدای نكرده غرور به سراغ ماها آمد، آن وقت انحراف‌ها و انحطاط‌های گوناگونی را در پیش پای خودمان خواهیم دید؛ مراقب باشید؛ غرور از آن دام‌های بزرگ شیطان است... ببینید، خرمشهر وقتی آزاد شد... خیلی پیروزی بزرگی بود... خیلی كار عظیمی بود؛ هم از لحاظ سیاسی و هم از لحاظ نظامی بسیار پیچیده و مهم بود، هم از لحاظ اجتماعی و نگاه عمومی خیلی مهم بود و تأثیر داشت... (اما) امام که واقعاً یك معلم اخلاق بودند؛ تا این حادثه‌ی عظیم پیدا شد... فوراً درد را احساس كرده و درمانش را فرمودند: «خرمشهر را خدا آزاد کرد»، معنایش این بود که فرماندهان مسلحی که این همه سختی کشیده بودند، این همه رنج برده بودند، آن خون دل‌ها را خورده بودند... این‌ها (فرماندهان) مغرور نشوند؛ سیاسیونی که در مسند قدرت نشسته‌اند، از این پیروزی بزرگی که در عرصه‌ی سیاسی برایشان پیدا شد، مغرور نشوند و بدانند «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ»: «چون تو تیر افکندی، نه تو، بلکه خدا افکند، تا کافران را شکست دهد»؛ (انفال/١٧)، پس من و شما کاره‌ای نیستیم؛ این دست قدرت الهی است... (۱۳۸۸/۰۶/۱۶) همچنین معظم‌له در کلام دیگری فرمودند: عزیزان من! حقیقت شکر این است که انسان، نعمت‌ها را از خدا بداند؛ نه این‌که (فقط) به زبان بگوید؛ (بلکه) با همه‌ی وجود باور کند که آنچه از نعمت به او رسیده، از سوی خداست؛ این طور نباشد که خیال کند، اوست که این نعمت را برای خود فراهم کرده است... (چنانچه قارون گفت:) «إِنَّما أوتيتُهُ عَلىٰ عِلمٍ عِندی»: «این ثروت را به وسیله‌ی دانشی که نزد من است به دست آورده‌ام»، لذا اگر بگوییم که خودمان این دانایی‌ها و این تمکّن‌ها را به دست آورده‌ایم، غلط است؛ قرآن این‌طور می‌فرماید که «ما أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ»: «هر حادثه‌ی نیکو که به شما می‌رسد، از جانب خداست» (نساء/٧٩)؛ و «وَمَا بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ»: «هر نعمتی که دارید، از سوی خداست» (نحل/۵٣)؛ در دعا هم به ما یاد داده‌اند که به خدای متعال عرض کنیم: «مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْکَ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ» (مفاتیح الجنان، ص ۱۷)؛ «هر نعمتی که ما در اختیار داریم، از خداست و حدّاکثر این است که ما بتوانیم خود را قابل نعمت و حافظ نعمت خدا کنیم...» (۱۳۷۶/۰۳/۰۷) ✍️ بنابراین هرگز نباید فراموش کنیم که مهمتر از آزادی خرمشهر، یادآوری و درک پیام بزرگ و پرمعنای امام امت است که فرمودند: «خرمشهر را خدا آزاد کرد». @shamim_fegahat
📌از امام صادق علیه السلام پرسیدند: یوم الحسره، کدام روز است که خدا می فرمایند: "بترسان ایشان را از روزحسرت" 📌حضرت فرمودند: آن روز قیامت است، که حتی نیکوکاران هم حسرت می خوردند، که چرا بیشتر نیکی نکردند، از حضرت پرسیدند، آیا کسی هست که در آن روز حسرت نداشته باشد؟ 📌حضرت فرمودند: آری، کسی که در این دنیا، مدام بر رسول خدا صلوات فرستاده باشد. 📚وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۱۹۸ اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم @shamim_fegahat
💠 تفاوت اقتصاد اسلامی و نظام اقتصادی در اسلام: 🔹 علم اقتصاد علمی است که متکفل بررسی راه‌های ایجاد رونق اقتصادی و مبارزه با تورم است و بیان می‌کند که این کار تورم را پایین می‌آورد و آن کار موجب افزایش تورم است و یا چه اندازه سود بانکی موجب رشد اقتصاد است و کاهش یا افزایش سود بانکی چه آثاری در اقتصاد کشور دارد؟ علم اقتصاد این مسائل و امثال این مسائل را مورد بررسی قرار می دهد. شکی نیست که اسلام به این معنا ندارد و علم اقتصاد ناشی از تجربه است و اسلام یک دین آسمانی برای هدایت انسان ها است. همان طور که اسلام علم هندسه و علم پزشکی ندارد. اسلام دینی فراتر از زمان‌ها و مکان‌ها است و این علوم متأثر از شرایط زمان و مکان هستند. لذا شأن اسلام بالاتر از این است که علم اقتصاد و علم پزشکی داشته باشد. 🔸 اما اسلام واجد احکام اقتصادی و مکتب و نظام اقتصادی است. به این معنا که احکامی که در ابواب مختلف معاملات تشریع شده احکامی تعبدی نیست که هیچ هدف مشخصی در تشریع آن ها نباشد، بلکه تشریع احکام برای دستیابی به اهداف خاصی است و آثاری که احکام در جامعه بر جای می‌گذارد برای شارع مقدس اهمیت داشته است. 🔹 بنابراین اگر وضع زکات به گونه‌ای شود که نیاز فقراء را تأمین نکند حاکم اسلامی باید جایگزینی تعیین کند تا فقر فقراء مرتفع گردد و چرخه بسته ثروت در میان توانگران شکسته شود. زیرا «إِنَّ‌ اللَّهَ‌ عَزَّ وَجَلَّ‌ فَرَضَ‌ لِلْفُقَرَاءِ‌ فِي مَالِ‌ الْأَغْنِيَاءِ‌ مَا يَسَعُهُمْ‌ وَلَوْ عَلِمَ‌ أَنَّ‌ ذَلِكَ‌ لاَ يَسَعُهُمْ‌ لَزَادَهُم» (وسائل، ج9، ص10) همین طور اگر ماهیت ربا در قراردادی که به ظاهر جایز است حفظ شود، این قرارداد نیز ظلم است و به صرف تغییر شکل وصف ظلم از آن سلب نمی شود. 🔸 بنابر طبق این رویکرد که شکل قراردادها مهم است، امکان تأسیس بدون ربا وجود دارد؛ چون با قراردادهای شرعی و حلال می توان سود بانکی و جریمه دیرکرد و همه کارکردهای بانک را به طور کامل محقق ساخت و هیچ مشکلی در عمل برای بانک با اهدافی که دارد پیش نمی آید. 🔹 اما بنابر رویکرد دیگر که امثال امام خمینی و شهید صدر آن را پذیرفته اند، که قرارداد ها از نیز باید عاری باشند، کار سخت است و بسیاری از قراردادهای بانکی دارند هر چند محتوای انشائی آنان با قرض ربوی متفاوت باشد؛ اما محتوا و ماهیت حقیقی شان چیزی جز ربا نیست و لذا باید به دقت بررسی کنیم که آیا راه کارهایی وجود دارد که بانک بر اساس آن ها کارکردهای خود را داشته باشد بدون این که به ورطه ربا و روح ربا کشیده شود؟ 📚 برگرفته از درس فقه پول ــ استاد (دام عزه) @shamim_fegahat
@shamim_fegahat باسمه تعالی مسأله سوم: مبدأ خیار حیوان قول اول: از لحظه عقد (مشهور) مشهور قائلند از لحظه تحقق عقد بیع، خیار حیوان برای مشتری ثابت است. پ دلیل: روایتی است که خیار مجلس را با خیار حیوان در یک سیاق ذکر کرده لذا نتیجه می‌گیریم مبدأ خیار حیوان همان مبدأ خیار مجلس یعنی از لحظه تحقق عقد است. قول دوم: از زمان اتمام خیار مجلس (شیخ طوسی و..) دلیل اول: تا زمانی که یک عقد خیار مجلس دارد و جایز هست دیگر لغو است که شارع مقدس خیار دیگری مثل خیار شرط یا حیوان هم به آن عقد ضمیمه کند برای جایز نمودن آن. نقد: مممکن است ضمن عقد یا بعد عقد یا با تصرف، خیار خود را ساقط و عقد را لازم کنند و فی المجلس خیار حیوان برای مشتری فائده داشته باشد. دلیل دوم: استصحاب به دو بیان مطرح شده است: بیان اول: بقای مجعول بیان دوم: عدم حادث دلیل سوم: محال است که این جواز فسخ دو علت تامه (مجلس و حیوان) داشته باشد. دلیل چهارم: مجموع دو قاعده فقهی است که ثابت می‌کند در زمان خیار مجلس، خیار حیوان نخواهد بود. قاعده اول: اگر حیوان تا سه روز بعد بیع از بین رفت خسارتش بر عهده بایع است. قاعده دوم: اگر مبیع در زمان خیار مشترک مانند مجلس تلف شد خسارت آن بر عهده مشتری است. نقد دلیل دوم: جواب اول: تمسک به استصحاب زمانی مجاز است که نص خاص در مسأله نداشته باشیم در حالی که در محل بحث مستند فقهاء نصوص خاصه است. جواب دوم: اصل مثبت زیرا استصحاب کردید عدم حدوث خیار حیوان را در مجلس عقد و به حکم عقل نتیجه گرفتید پس خیار حیوان بعد از مجلس عقد آغاز می‌شود. نقد دلیل چهارم: در مباحث آینده خواهد آمد که اگر گفته شده تلف حیوان در زمان خیار حیوان از مال بایع حساب می‌شود، به جهت أغلبیت است که در أغلب موارد، حیوان بعد از مجلس عقد تلف می‌شود لذا گفته شده تلف از مال بایع است، حال اگر در مجلس عقد حیوان تلف شد حکمش خواهد آمد. نقد دلیل سوم: اگر معتقدید خیارات از آنجا که آثار مختلف دارند پس حقائق مختلفه هستند در این صورت جواب از استدلال شما واضح است که برای مشتری در مجلس عقد دو حقیقت مستقل و مختلف به نام خیار مجلس و خیار حیوان محقق شده است علت خیار مجلس، مجلس عقد است و علت خیار حیوان هم حیوان بودن مبیع است پس دو ماهیت متعدد است لذا توارد علیتین بر معلول واحد نیست بلکه دو علت و دو معلول است و اشکالی ندارد. اگر معتقدید خیارات مختلف ماهیت واحده دارند یعنی یک معلول که جواز فسخ است محال است دو علت مستقل داشته باشد، در این صورت هم استدلال شما صحیح نیست. زیرا یا مانند فخر رازی می‌گویید اسباب شرعیه فقط علامت‌اند، دیگر اشکالی ندارد که جواز فسخ معلول باشد و دو علامت داشته باشد که مجلس و حیوان است. و اگر بگویید اسباب شرعیه سبب مستقل‌اند می‌گوییم اگر تنها بودند سبب مستقل بودند اما وقتی هر دو علت ناقصه با هم جمع می‌شوند و علت تامه را تشکیل می‌دهند. پس هر یک از مجلس و حیوان بودن مبیع جزء العلة است برای تحقق جواز فسخ. نتیجه: طبق هیچ یک از مبانی توارد علتین علی معلول واحد پیش نمی‌آید. نکته: مقصود از زمان عقد می‌فرمایند در بعض عقدها به محض اتمام صیغه عقد ملکیت هم می‌آید ولی در بعض عقدها بعد از تحقق صیغه عقد ملکیت نمی‌آید مانند عقد فضولی بنابر مبنای ناقله، حال سؤال این است که خیار حیوان از لحظه عقد می‌آید یا از لحظه حصول ملکیت؟ مرحوم شیخ می‌فرمایند ظاهر این است که خیار حیوان از لحظه حصول ملکیت وجود می‌گیرد. پس اگر فرضا کسی گندم یا غذا خرید در مقابل آن حیوان تحویل داد، و قائل باشیم صاحب الحیوان خیار دارد، خیار حیوان برای بایع در وقتی است که قبض و اقباض طعام انجام شده باشد زیرا در باب أطعمه حصول ملکیت به قبض و إقباض است. همچنین کسانی که در بحث خیار مجلس در بیع صرف و سلم می‌گفتد خیار مجلس از لحظه عقد است، در مسأله پنجم از احکام خیار بحث کردیم که آیا قبل از قبض و اقباض و حصول ملکیت، خیار مجلس ثمره دارد یا نه، گفتیم در بعض موارد ثمره دارد (در قول به وجوب تکلیفی تقابض) و در بعض موارد خفاء دارد، تمام آن بحثها اینجا هم مطرح است. الحمدلله رب العالمین
☀️ساده‌ترين روش برای تعيين قبله 👈در روزهاي ۷ خرداد و ۲۵ تير، هنگام ظهر شرعی مکه، خورشيد دقيقاً عمود بر كعبه است و اين سبب می شود شاخص در مكه سايه نداشته باشد؛ از اين رو فرد در هر مكانی كه قرار دارد، خلاف سايه او سمت درست قبله را نشان مي دهد. ‼️ظهر شرعی مكه به وقت رسمی ايران در روز ۷خرداد، ساعت 12:48 و در روز ۲۵تير، 12:57 است و تعيين قبله بايد در اين زمان‌ها صورت بگيرد. 🔰مركز تحقيقات و پژوهش‌های فلكی ـ نجومی @shamim_fegahat
@shamim_fegahat باسمه تعالی مسأله چهارم: دو شب در سه روز بیان سه مطلب مطلب اول: سه روز و دو شب به عنوان مثال صبح روز شنبه حیوان را معامله کرده‌اند گفتیم سه روز خیار حیوان دارد، این سه روز عبارت است از شنبه، یکشنبه و دوشنبه، دو شب هم در این بین موجود است یعنی شب یکشنبه و شب دوشنبه، اما با اتمام روز دوشنبه خیار حیوان تمام می‌شودو شب سه شنبه خیار حیوان ندارد. بنابر این مثال مرحوم شیخ انصاری دو مدعا دارند: مدعای اول: آن دو شبی که در بین روزها است مشتری خیار حیوان دارد. مدعای دوم: شبی که در پایان سه روز قرار می‌گیرد خیار حیوان ندارد. استدلال بر مدعای اول: دلیل اول: از أدله خارجی مثل اجماع استفاده می‌کنیم که خیار حیوان یک حق مستمر است یعنی از لحظه عقد در صبح روز شنبه، تا پایان سه روز خیار حیوان مستمرا باقی است و چنین نیست که روزها باقی و شبها ساقط باشد. دلیل دوم: در روایات خیار حیوان کلمه یوم آمده به معنای یک شبانه روز، پس نیاز به دلیل خارجی نداریم خود کلمه یوم (أیام) در روایات دلالت می‌کند بر اینکه شبِ آن روز هم خیار ثابت است. مرحوم شیخ می‌فرمایند این استدلال نا تمام است زیرا در کلمه یوم در زبان عربی به معنای بیاض النهار است و این معنا شامل شب نمی‌شود. استدلال بر مدعای دوم: مرحوم شیخ با نقد کلامی از فاضل جواد مدعای خود را تثبیت می‌کنند. مرحوم فاضل جواد در مفتاح الکرامة می‌فرمایند در شب سوم هم خیار باقی است زیرا به همان دلیلی که گفتیم در دو شب وسط خیار حیوان هست پس در شب سوم هم خیار حیوان هست. به این بیان که دلیل اینکه شب اول جزء روز اول شمرده شد و در آن خیار حیوان هست، همچنین شب دوم جزء روز دوم شمرده شد و در آن خیار هست دلیلش کلمه ایام است که در روایت آمده و یوم به معنای شبانه روز است. پس اگر نسبت به دو شب اول بگویید داخل در معنای یوم هست اما نسبت به شب سوم بگویید داخل در معنای یوم نیست می‌شود استعمال لفظ در اکثر از معنا. مرحوم شیخ می‌فرمایند ما نگفتیم علت شمول خیار حیوان نسبت به دو شب وسط، کلمه یوم است که اشکال شما وارد باشد بلکه علت آن دلیل خارجی و به حکم استمرار بود. مطلب دوم: سه روز مهم است دو شب باشد یا سه شب در دو مورد می‌گوییم سه روز و سه شب خیار حیوان است به حکم همان استمرار: مورد اول: عقد بیع ابتدای روز و طلوع صبح واقع نشده بلکه وسط روز انجام شده. مورد دوم: عقد بیع در شب محقق شود. از آنجا که شروع خیار حیوان لحظه عقد است لذا سه شب و سه روز مدت خیار حیوان خواهد بود. بعضی گفته‌اند ما چند ساعتی که در شب اول عقد واقع شده را از روز سوم کسر کنیم. مرحوم شیخ می‌فرمایند این خلاف ظاهر دلیل است که خیار سه روز می‌باشد. در روایات آمده خیار حیوان سه روز است، در اینکه مقصود از این سه روز چیست پنج احتمال است: احتمال اول: مقصود سه روز مستقل است بدون تلفیق، پس اگر بیع در ظهر شنبه انجام شد، خیار حیوان از لحظه عقد شروع می‌شود اما این روز ناقص شنبه شمرده نمی‌شود بلکه از روز یک شنبه سه روز حساب می‌کنیم و سه شنبه تمام می‌شود. احتمال دوم: نظر شیخ انصاری این است که مقصود سه روز است اما نه سه روز مستقل بلکه ممکن است با تلفیق همراه شود یعنی اگز ظهر شنبه بیع انجام شد تا ظهر سه شنبه خیار حیوان باقی است. پس اگر فرضا روز را دوازده ساعت بدانیم مجموعه 36 ساعت از روز زمان خیار حیوان است که ممکن است دو شب در این بین قرار گیرد یا سه شب. احتمال سوم: مقصود سه روز و سه شب مستقل و کامل است یعنی اگر ظهر شنبه بیع انجام شد آن روز خیار حیوان هست اما شمرده نمی‌شود بلکه از روز یکشنبه سه روز و سه شب کامل می‌شماریم تا خیار حیوان تمام شود. احتمال چهارم: ساعتهای سه روز و سه شب را تلفیق می‌کنیم یعنی مجموعا فرد 72 ساعت خیار حیوان دارد از هر زمان که شروع شود بعد از 72 ساعت تمام می‌شود. احتمال پنجم: سه روز خیار حیوان دارد اما اگر بیع در شب واقع شد آن چند ساعت شب از روز سوم کسر می‌شود. الحمدلله رب العالمین
@shamim_fegahat باسمه تعالی مسقطات خیار حیوان مسقط اول: شرط ضمن عقد مسقط دوم: إسقاط بعد العقد مسقط سوم: تصرف سه دلیل بر آن دلیل اول: اجماع دلیل دوم: روایات خاصه دلیل سوم: تصرف علامت رضایت مشتری به لزوم عقد است ذیل دلیل سوم به سه نکته اشاره می‌کنند: نکته اول: آیا مطلق تصرف مسقط است؟ در مسأله دو قول است: قول اول: مرحوم علامه فرموده‌اند مطلق تصرفات مسقط خیار حیوان است حتی مثل اینکه به عبد بگوید برایم آب بیاور. چهار اشکال به کلام علامه: اشکال اول: در روایات این باب از تصرف تعبیر شده به حدث و حدث به معنای امر وجودی است که اثرش تا مدتی باقی بماند نه مطلق تصرف. پس چیدن پشم گوسفند حدث شمرده می‌شود اما آب آوردن حدث نیست. اشکال دوم: در بعض روایات تصرفی مسقط خیار حیوان شمرده شده که علامت رضایت مشتری به لزوم عقد باشد و تصرفات جزئی که علامه مثال زدند دال بر این رضایت نیست. اشکال سوم: اکثر قریب به اتفاق موارد بیع همراه است با تصرفات جزئی لذا وقتی حیوان را می‌خرد با خود به منزلش می‌برد، آب و غذا می‌دهد اگر چنین تصرفاتی هم مسقط خیار حیوان باشد پس در اکثر قریب به اتفاق موارد خیار حیوان نخواهد بود و این موجب لغویت خیار حیوان است. اشکال چهارم: چنانکه گذشت حکمت خیار حیوان آن است که در این سه روز به زوایای صحت یا نقص حیوان پی ببرد، در حالی که اگر صرف تصرفات جزئی مسقط باشد چگونه چنین حکمتی محقق خواهد شد؟ قول دوم: تصرفی مسقط است که علامت رضایت به لزوم عقد باشد. اشکالات چهارگانه قول اول به این قول وارد نیست اما این قول با اطلاق کلمات فقهاء که می‌فرمایند مطلق تصرف مسقط است، سازگار نمی‌باشد. اگر هم ادعا شود که همان مثالهایی که فقهاء برای تصرف بیان کرده‌اند را مسقط بدانیم بطلانش روشن است زیرا قطعا مثالهایی مانند دستور آب آوردن مسقط نیست. نکته دوم: بررسی تعبیر "فذلک رضیً منه" در بعض روایات از مسقط بودن تصرف چنین تعبیر شده که "فذلک رضیً منه" محور اصلی در فهم کیفیت تصرفی که مسقط است معنای این جمله آن است که مشتری تصرفی انجام دهد که علامت رضایت او به لزوم عقد و عدم فسخ عقد باشد، نه اینکه توهم شود تصرف علامت رضایت به ملکیت باشد زیرا ملکیت از ابتدای إنشاء صیغه عقد محقق شده و معنا ندارد بگوییم تصرف یک روز بعد از عقد نشانه راضی بودن به ملکیت است، پس عقد و اثر آن که ملکیت است در یک روز گذشته چه می‌شود. مؤید: در روایتی، حضرت فرموده‌اند "یستحلف بالله تعالی ما رضیه" قسم بخورد که راضی نبوده است. مقصود این است که قسم بخورد بر عدم رضایت به لزوم عقد، یعنی راضی به لزوم نبوده که در نتیجه بتواند از خیار استفاده کند، نه اینکه قسم بخورد راضی به اصل عقد نبوده، رضایت به عقد که پیش فرض سؤال بوده است. الحمدلله رب العالمین
شخص اعتباری ۱۰۹.mp3
4.9M
باسمه تعالی سه شنبه ۹ خرداد ۱۴۰۲ ‼️ جلسه ۱۰۹ مجازی بوده و جلسه ۱۱۰ در روز چهارشنبه حضوری برگزار می شود. @shamim_fegahat