AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
#دعــاے_عهـــد»
🎤 محسن فرهمند
📝عهد بستم همه ی نوکری و اشکم را
💥نذر تعجیل فرج،هدیه به ارباب کنم
قرائت دعای فرج به نیت تعجیل در #ظهور_مولا (عج )هر روز صبح
متن دعای قبل عهد👇
https://eitaa.com/Monajatodoa/74
متن دعای عهد 👇
https://eitaa.com/Monajatodoa/77
https://eitaa.com/shamim_gol_narges313
ڪربلاخواستنـم ازهوسـم نیست ولی
خاڪتان طمع عسل داشت نمڪ گیرم ڪرد
حرم نرفتہ چہ داند فراق یعنی چہ
هر آنکہ رفتہ بفهمد چقدر غمگینم
بطلب ارباب ڪہ سخت دلتنگم 😔
#سلام_ارباب_خوبم 😍✋
https://eitaa.com/shamim_gol_narges313
#سلام_امام_زمانم 😍✋
قسم به صبح ظهور و به لحظه فرجت
که طول غیبتت از شوق ما نخواهد کاست
من آن همیشه چشم به راهم به من بگو
یک جمعه در هزارهی چندم ببینمت؟
در کوچه های یافـتنت پرسه می زنم
شاید که در میانهی مردم ببینمت
#العجلمولایغریبم
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج #صلوات
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
"بحق فاطمه(س) "
https://eitaa.com/shamim_gol_narges313
آقـا بِخـر این دربدرِ ڪرب وبلا را
تا باز ببیـند سحـر ڪرب وبلا را
ارباب بیا و اربعین قسمٺما ڪن
با پاےِ پیاده حَـرمِ ڪرب و بلا را
#اللهم_ارزقنا_زیارت_اربعین💚
#21_روز تا #اربعین🥀
🖤🖤https://eitaa.com/shamim_gol_narges313
مداحی_آنلاین_بگیر_دستمو_ببر_جواد_مقدم.mp3
4.79M
🔳 #استودیویی #جاماندگان #اربعین
🌴بگیر دستمو ببر
🌴مرا به سوی کربلا
🎤 #جواد_مقدم
👌بسیار دلنشین
🖤🖤https://eitaa.com/shamim_gol_narges313
خندیـــد لب شما ، لب ما خندیـــد
بارید دو چشمتان، دو چشمم بارید
آقا تو تمام زندگـــی مایـــی
تا ڪور شود هر آنڪه نتواند دید.
#رهبرانه
#حضرت_آقا
#امام_خامنه_ای
https://eitaa.com/shamim_gol_narges313
خیلی ها می پرسن:
"کی گفته محجبه ها فرشته اند؟؟!
امیرالمومنین علی علیه السلام :
◄ همانا عفیف و پاکدامن،فرشته ای ازفرشته هاست.
*حکمت 476 نهج البلاغه
#چادر
#عفاف
#حجاب
https://eitaa.com/shamim_gol_narges313
چــادر🌹
بـراے من
نماد عفافــ است..
و حجاب،
نماد نه گفتن به
تمام آرزوهاے رنگارنگــ دنیایے،
نماد فاطـمہ وار زیستن و خدایے شدن!😍✌️
#چادر
#عفاف
#حجاب
https://eitaa.com/shamim_gol_narges313
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃
✫⇠ #قسمت_چهل_ونهم
به همین خاطر هر صبح، تا از خواب بیدار می شدم، قبل از هر چیز گوشه پرده اتاقم را کنار می زدم. اگر لوله ای که بعد از روشن شدن تنور روی دودکش تنور می گذاشتیم، پای دیوار بود، خوشحال می شدم و می فهمیدم هنوز مادرشوهرم بیدار نشده، اما اگر دودکش روی تنور بود، عزا می گرفتم. وامصیبتا بود.
فصل هشتم
زمستان هم داشت تمام می شد. روزهای آخر اسفند بود؛ اما هنوز برف ها آب نشده بودند. کوچه های روستا پر از گل و لای و برف هایی بود که با خاک و خاکسترهای آتش منقل های کرسی سیاه شده بود. زن ها در گیر و دار خانه تکانی و شست وشوی ملحفه ها و رخت و لباس ها بودند. روزها شیشه ها را تمیز می کردیم، عصرها آسمان ابری می شد و نیمه شب رعد و برق می شد، باران می آمد و تمام زحمت هایمان را به باد می داد.
💟ادامه دارد...
نویسنده: #بهناز_ضرابی_زاده
#دختر_شینا
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🥀🍃🥀.═══════╗
👇
https://eitaa.com/shamim_gol_narges313
╚═══════🥀.🍃🥀.═╝
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃
✫⇠ #قسمت_پنجاهم
چند هفته ای بیشتر به عید نمانده بود که سربازی صمد تمام شد. فکر می کردم خوشبخت ترین زن قایش هستم. با عشق و علاقه زیادی از صبح تا عصر خانه را جارو می کردم و از سر تا ته خانه را می شستم. با خودم می گفتم: «عیب ندارد. در عوض این بهترین عیدی است که دارم. شوهرم کنارم است و با هم از این همه تمیزی و سور و سات عید لذت می بریم.»
صمد آمده بود و دنبال کار می گشت. کمتر در خانه پیدایش می شد. برای پیدا کردن کار درست و حسابی می رفت رزن.
یک روز صبح که از خواب بیدار شدیم و صبحانه خوردیم؛ مادرشوهرم در اتاق ما را زد. بعد از سلام و احوال پرسی دوقلوها را یکی یکی آورد و توی اتاق گذاشت و به صمد گفت: «من امروز می خواهم بروم خانه خواهرت، شهلا. کمی کار دارد. می خواهم کمکش کنم. این بچه ها دست و پا گیرند. مواظبشان باشید.»
موقع رفتن رو به من کرد و گفت: «قدم! اتاق دم دستی خیلی کثیف است. آن را جارو کن و دوده اش را بگیر.»
صمد لباس پوشیده بود که برود. کمی به فکر فرو رفت و گفت: «تو می توانی هم مواظب بچه ها باشی و هم خانه تکانی کنی؟!»
💟ادامه دارد...✒️
نویسنده: #بهناز_ضرابی_زاده
#دختر_شینا
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🥀🍃🥀.═══════╗
👇
https://eitaa.com/shamim_gol_narges313
╚═══════🥀.🍃🥀.═╝
┄✦۞✦✺🌏✺✦۞✦┄
❣﷽❣
⚫️ #دانستنیهای_آخرالزمان
📌سختيها و ناروائيها كه حضرت صاحب الزمان( عج) از ياران نادان خود ميبيند
رواياتي در باره آنچه قائم عليه السلام از ناداني مردم ميبيند و آنچه پيش ازقيامش از خانواده خودش ميبيند
خبر داد ما را ابو العباس احمد بن محمد بن سعيد ابن عقده او گفت: حديث كرد ما را محمد بن مفضل بن ابراهيم او گفت: حديث كرد مرامحمد بن عبد الله بن زراره از محمد بن مروان و او از فضيل بن يسار كه گفت: شنيدم ابا عبد الله (امام صادق) عليه السلام ميفرمود: قائم ما كه قيام ميكند از ناداني مردم بيش از آنچه رسول خدا صلي الله عليه و آله از ناداني جاهليت بر خورد كرد بر خورد ميكند. گفتم: اين چگونه ممكن است؟ فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله در حالي بسوي مردم آمد كه آنان سنگ و كلوخها و چوبهاي تراشيده را ميپرستيدند و قائم ما هنگاميكه قيام ميكند بسوي مردم ميايد در حاليكه همه مردم كتاب خدا راعليه او تاويل ميكنند و با آن بر او احتجاج مينمايند. سپس فرمود: هان كه بخدا قسم دامنه عدالت او بميان خانههاي آنان راه مييابد همان طور كه گرما و سرما نفوذ ميكند.
يمان تمار گويد: ما خدمت امام صادق (ع) نشسته بوديم.
به ما فرمود: به راستى براى صاحب الامر (ع) غيبتى باشد كه كسى در دوران آن به دين چسبد چون كسى است كه شاخه خار مغيلان را دست كشه كند، اين چنين با دست خود ممثل نمود، كدام شما شاخه خار مغيلان را به دست خود مى چسباند، سپس لختى سر به زير انداخت و پس از آن فرمود: صاحب الامر يك غيبتى دارد،
بايد هر بنده خدا پرهيز كارى كند و به دينش بچسبد.
🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤
https://eitaa.com/shamim_gol_narges313
┄✦۞✦✺🌏✺✦۞✦┄