eitaa logo
شمیم کرکوند
1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
4.8هزار ویدیو
16 فایل
تفریحی سرگرمی آموزشی خبرگزاری و اطلاع رسانی شمیم کرکوند #شمیم_کرکوند 🆔@shamim_news_karkevand 🔴ادمین خبری @Admin_shamim_kar 🔴 ادمین جهت پاسخ تست هوش، درخواست از مسئولین شهر 👇 @Adm_in_shamim
مشاهده در ایتا
دانلود
با سلام و احترام به مخاطبان محترم پیرو انتشار اخبار مربوط به قطعی‌های اخیر برق در استان اصفهان، به استحضار می‌رساند که با توجه به افزایش بی‌سابقه دمای هوا در روزها و هفته های اخیر و در پی آن افزایش چشمگیر مصرف برق، شبکه توزیع برق استان تحت فشار زیادی قرار گرفته است. همانطور که مستحضرید، افزایش بیش از حد دما و مصرف برق می‌تواند به تجهیزات شبکه برق از جمله ترانسفورماتورها، تابلوهای برق و کلیدهای قدرت آسیب جدی وارد کرده و منجر به حوادثی مانند ترانس سوزی، تابلو سوزی و کلید سوزی شود. همچنین در این شرایط، رله‌های حفاظتی پست‌های فوق توزیع به منظور جلوگیری از آسیب‌های بیشتر به شبکه، مجبور به قطع برق می‌شوند. تاکید می‌نماییم که شرکت توزیع برق استان اصفهان هیچگونه خاموشی برنامه‌ریزی شده‌ای نداشته و تمامی قطعی‌های رخ داده به دلیل افزایش بیش از حد دما و مصرف بالای برق و به تبع آن حوادث پیش آمده بوده است. با توجه به شرایط موجود، از کلیه مشترکین گرامی خواهشمندیم در مصرف برق صرفه‌جویی نموده و از استفاده از وسایل پرمصرف در ساعات پیک بار (۱۳ تا ۱۸ و ۲۱ تا ۲۳) خودداری نمایند. امیدواریم با کاهش دمای هوا و با همکاری مشترکین عزیز، بتوانیم از بروز قطعی‌های بیشتر جلوگیری کرده و پایداری شبکه برق را تضمین نماییم. شرکت توزیع برق استان اصفهان به صورت شبانه‌روزی در تلاش است تا با انجام اقدامات فنی و تعمیراتی، هرچه سریع‌تر مشکلات پیش آمده را برطرف نموده و خدمات مطلوب را به مشترکین ارائه نماید. با تشکر از صبر و شکیبایی شما... روابط عمومی شرکت توزیع برق استان اصفهان ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
⚡️⚡️⚡️ اطلاعیه قطعی برق⚡️⚡️⚡️ هم اکنون جریان برق ( مبارکه خیابان سلمان و بسیج تا انتهای نصیر آباد، بلوار شریعتی، خیابان امام خمینی، خیابان ۱۵ خرداد، خ مصطفی خمینی، خ فردوسی، خ رسالت،خیابان شهدا، بلوار نیکبخت، خ شهید یزدان، خ مشتاق، خ ۱۷ شهریور، نصرآباد، خ حافظ، سرارود،شیخ آباد، استخر ابوذر، مجموعه سایت اداری، ، حسن آبادبیدکان، خیرآباد، سیاه بوم، سورچه بالا، سورچه پائین، جاده فولاد درب زرین شهر، روستای بداغ آباد، انشعاب کشاورزی سرخال، محمدآباد قهنویه، قهنویه، صادقیه، انشعابات کشاورزی نوروزی، قلعه حکیم، صفیری، کدخدایی، پرورش ماهی هیرمند، دهنو، درچه، وینیچه، خ عمان سامانی دیزیچه ) ، به دلیل اختلال فنی قطع و زمان تقریبی وصل ساعت ۲۰:۲۰ می باشد. تاریخ: ۱۴۰۳/۰۵/۲۳ از صبر و شکیبایی شما همشهریان محترم سپاسگذاریم. 🔶 روابط عمومی برق شهرستان مبارکه ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادت باشه : زندگی کوتاهه ... صادقانه عاشق باش و خالصانه رفتار کن شاید فردایی نباشه ! شاید فردایی باشه اما عزیزی نباشه... ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
6.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔅 وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَىٰ ﴿۴۰﴾ 🔸 و هر کس از حضور در پیشگاه عزّ ربوبیت بترسید و از هوای نفس دوری جست. 🔅 فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَىٰ ﴿۴۱﴾ 🔸 همانا بهشت منزلگاه اوست. 💭 سوره: نازعات ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
📌 مهمانی باد و گرد و خاک در پایان هفته شرق اصفهان/ گرما همچنان دست بردار نیست 👤رئیس اداره پیش‌بینی و مدیریت بحران مخاطرات وضع هوای اداره کل هواشناسی استان اصفهان: 🔹برای بیشتر مناطق، آسمانی صاف در ساعات عصر افزایش ابر، گاهی وزش باد، احتمال گردوخاک در برخی از مناطق شمالی و شرقی و در بعضی ساعات مرکزی استان و کاهش کیفیت هوا انتظار می رود. 🔹از روز پنجشنبه شدت وزش باد در نواحی شرقی و شمال شرقی استان افزایش خواهد یافت و سبب خیزش گردوخاک، کاهش دید و کاهش کیفیت هوا در این نواحی و نواحی مرکزی استان خواهد شد. ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸بوسه ناهید کیانی، دختر تاریخ ساز ایران بر دستان پدر در مراسم استقبال از مدال‌آوران ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
♦️مـالش چـشم مـیتواند مـنجر به شـکسته شـدن عـروق خـونی کـوچڪ زیـر سـطح پـوست مـیشود. 🔹کـه عـامل افـتادگی پـلڪ و چـین و چـروک زیـر چـشم را تـشدید کـند. ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚒 اعلام حادثه حریق خانه توسط دو کودک در شهرمبارکه ▫️روز گذشته (دوشنبه۲۲مرداد۱۴۰۳ )طی تماس با سامانه ۱۲۵ یک مورد حریق منزل مسکونی در محله نصیرآباد مبارکه گزارش  شد ▫️در این حادثه یک کودک با حفظ خونسردی اقدام به تماس با آتش نشانی مبارکه میکند و کودک دوم نسبت به اعلام ادرس اقدام میکند و با اعزام بموقع اکیپ اطفاء توسط سازمان آتش‌نشانی مبارکه حریق مهار میشود تماس را حتما گوش کنید... ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‎‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
5.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حسادت از زبان حافظ و مولانا👌 ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
🌹🌱 •• •• _بخشیدی که برم؟ _نه _چرا؟ _نمی بخشمت تا زود برگردی. شرط بخشیده شدنت زود برگشتنته _باشه ... همه تلاشم رو می کنم خیلی طولانی نشه احمد نگاهی به ننه فهیمه که از روی ایوان نگاه مان می کرد انداخت و گفت: دست و بالم برای یه خداحافظی درست و حسابی بسته است فقط بدون خیلی میخوامت عروسک خانم لبخند دندان نمایی بر لبم نشست و گفتم: دل به دل راه داره آقا احمد با لبخند گفت: خیلی مواظب خودت باش. فندق بابا رو هم ببوسش _چشم. احمد دستم را محکم فشرد. انگار با همان فشار دست می خواست تمام احساس و عاطفه اش را نشان دهد. از شدت فشار دستش دردم نگرفت ولی قلب و وجودم پر از حس و حال خوب شد و دلم آرام گرفت. احمد که رفت، لباس هایم را برداشتم و همراه ننه فهیمه به مستراح رفتم. کمکم کرد تا بدنم را آب بکشم و لباس تمیز بپوشم. به اتاق که برگشتیم خودش قنداق علیرضا را عوض کرد و رو به من گفت: دستت رو بزن به دیوار تیمم کن بچه رو شیر بدی گرسنه شه با تعجب پرسیدم: شیرش بدم؟ مگه شیرم براش بد نیست؟ این بار ننه فهیمه با تعجب پرسید: برای چی بد باشه مادر؟ _ تو روستا که بودیم محبوبه خانم که پیشم بود بهم گفت این دو سه روز شیرم رو بدوشم بریزم دور به بچه شیر ندم می گفت این شیر سنگینه بچه اذیت میشه بعد که شیر آبکی شد بهش بدم _چه حرفا ... یعنی از صبح به بچه شیر ندادی؟ _نه ... گفتن بده بچه مریض و دلدرد میشه زردی می گیره منم ندادم _پس از صبح این بچه چی خورده؟ _آبجوش نبات و ترنجبین و ... علیرضا را بغل گرفت و گفت: الهی ننه فهیمه برات بمیره پسر جان ... علیرضا را به سمتم گرفت و گفت: برای این بچه هیچ چیزی پر خاصیت تر از شیر مادرش نیست. این شیر الان آغوز داره کلی چیزای مقوی توشه که بچه جون بگیره اگه این شیر بد بود خدا بهتر می دونست که این شیر غلیظ و سنگین رو به مادر نده زود تیمم کن بسم الله بگو بچه رو شیر بده به حرفش گوش دادم و تیمم کردم. علیرضا را بغل گرفتم که ننه فهیمه گفت: الان که نفاس داری نمی تونی وضو بگیری تیمم کن ولی همیشه سعی کن با وضو و بسم الله به بچه شیر بدی که ان شاء الله عاقبت به خیر بشه 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید نامجو صلوات🇮🇷 •🖌• بہ‌قلم: ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
🌹🌱 •• •• با کمک ننه فهیمه علیرضا را در بغلم درست گرفتم و برای اولین بار به فرزندم شیر دادم و از شدت دردی که در جانم پیچید لب گزیدم. ننه فهیمه مرا تنها گذاشت و به مطبخ رفت تا برایم جوشانده و کاچی آماده کند قبل از غروب ننه فهیمه قصاب آورد و یکی از گوسفندانش را برای علیرضا قربانی کرد. با کمک دو عروس و پسرهایش گوشت ها را تقسیم و بین اهالی روستا توزیع کردند. برای شام هم دل و جگرش را هم کباب کردند و بیشترش را به خورد من دادند. خانواده ننه فهیمه یک خانواده تقریبا پر جمعیت. متدین و خونگرمی بودند و در تمام چند روزی که پیش شان بودم لحظه ای احساس غریبگی نکردم. هر روز یکی از دختر ها یا عروس هایش پیشم می آمدند و نمی گذاشتند روزهایم به تنهایی بگذرد. روز هفتم تولد علیرضا که رسید ننه فهیمه او را حمام کرد و موهای سرش را تراشید و من یک جفت گوشواره ام را که سبک بود و تقریبا هم وزن موهای او می شد به عنوان صدقه به ننه فهیمه دادم تا به دست مستحق برساند. ننه فهیمه گوسفند دیگری را برای عقیقه علیرضا قربانی کرد و همه اهالی روستا را برای ولیمه عقیقه و ختنه علیرضا دعوت کرد. خانه ننه فهیمه شلوغ و پر از آدم بود ولی جای یک نفر به شدت خالی بود. جای احمد ... جلوی ننه فهیمه و خانواده اش رویم نمی شد بی قراری و دلتنگی و نگرانی ام را نشان دهم اما به شدت دلتنگ و بی قرارش بودم. وقتی هم که جمع خانواده اش جمع می شد دلم برای خانواده های مان و دور همی های مان تنگ می شد. ننه فهیمه به شدت مهربان بود و مرا به یاد خانباجی می انداخت و حتی چند بار به اشتباه او را خانباجی صدا کرده بودم. رخت و لباس هایم را و کهنه های علیرضا را می شست، به کارهای خانه اش می رسید و برای من غذا و جوشانده آماده می کرد با من به صحبت می نشست و علیرضا را تر و خشک می کرد و اجازه نمی داد من از رختخواب بیرون بیایم و یا کس دیگری کارهای مرا انجام دهد. شیخ حسین هم روز جمعه فقط در حد چند ساعت به خانه شان آمد و بعد رفت. دلم نمی خواست جمعه بعدی از راه برسد و احمد بر نگشته باشد و من مجبور باشم همراه شیخ حسین راهی خانه آقاجانم شوم. دلم برای خانواده ام تنگ بود اما دوست نداشتم به خاطر غیبت احمد و با هزار ترس و دلهره پا در خانه آقاجانم بگذارم و آن جا ماندگار شوم. 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید دوران صلوات🇮🇷 •🖌• بہ‌قلم: ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
🌹🌱 •• •• روز دهم زایمانم از راه رسید و باید به حمام می رفتم. حمام روستا وقت سحر مردانه بود و قرار شده بود در مستراح حمام کنم. از سر شب ننه فهیمه کمرم سرم را با انواع دوا ها و نخود کوبیده شده بسته بود و کمی قبل از اذان صبح به مستراح رفتم. با کمک ننه فهیمه دوا ها و نخود ها را از سر و بدنم شستم و خودم را آب کشیدم و بعد از غسل نفاس سریع فرق سرم را خشک کردم و وضو گرفتم و برای نماز به اتاق برگشتم. سریع نمازم را خواندم و برای اولین بار با وضو و طهارت به علیرضا شیر دادم. تا طلوع آفتاب در اتاق ماندم تا هم بدنم خشک شود و سرما نخورم و هم بعد از ده روز دوباره توانستم قرآن و کتاب دعا به دست بگیرم و بخوانم. علیرضا را دوباره شیر دادم و در گهواره ای که ننه فهیمه داده بود خواباندم و از اتاق بیرون آمدم. هوای مهرماه کمی سرد بود و سوز سرما در جانم پیچید. به مطبخ رفتم و به ننه فهیمه که مشغول آماده کردن خمیر بود گفتم: مادر جان کمک نمیخوای؟ به سمتم چرخید و با تعجب گفت: دختر تو این جا چه کار می کنی؟ _اومدم ببینم کمک میخواین؟ از جا برخاست و به سختی کمر راست کرد و گفت: نه عزیزم کمک نمیخوام برگرد اتاق باید استراحت کنی _ده روزه استراحت کردم خوردم خوابیدم همه کارا با شما بود بسه دیگه ننه فهیمه در حالی که دست هایش را تمیز می کرد گفت: ننه قربونت برم تو حداقل تا چهل روز بدنت خونریزی داره هر چی بیشتر استراحت کنی بهتره _آخه نمیشه که شما دست تنها همه کارا رو بکنید ننه فهیمه با لبخند کنارم آمد و گفت: ننه من از بعد شیخ نصرالله خدا بیامرز همه کارامو خودم تنهایی کردم عادت دارم اذیت نمیشم که تو غصه منو بخوری _آخه نمیشه که ... کارای خودتون کم بود کارای منو و علیرضا رو هم می کنید من خجالت می کشم _خجالت نکش عزیزم تو مهمان منی از اون مهم تر پیش من امانتی _مهمون یک روز دو روز مهمونه من ده روزه مزاحم شما شدم همه کارامم روی دوش شما بوده _قربونت برم نگو این طوری تو مراحمی مایه خیر و رحمتی اومدی منو از تنهایی در آوردی به هوای تو دخترا و عروسا هم هر روز میان سر می زنن تو نبودی کمتر میومدن من تنها همه اش چشمم به در بود یکی ازش بیاد تو _شما لطف دارید ولی ازتون خواهش می کنم بذارید تو کارها کمک تون کنیم _دستت درد نکنه ولی گفتم تو استراحت کنی برات بهتره منم این طوری راضی ترم می دانستم اصرار دیگر فایده ای ندارد. ننه فهیمه هم بیش از اندازه مهربان بود و هم بسیار زبر و زرنگ بود و خودش سریع همه کارهایش را انجام می داد و نیاز به کسی نداشت. برای همین گفتم: پس حداقل اجازه بدید کارهای مربوط به بچه رو خودم انجام بدم. خودم قنداق و رخت و لباس و کهنه اش رو بشوورم باور کنید من از بیکاری حوصله ام سر میره حداقل یه کاری باشه باهاش سرم رو بند کنم صدای در باعث شد ننه فهیمه بدون آن که جواب درستی به من بدهد به سمت در حیاط برود. 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید بسکابادی صلوات🇮🇷 •🖌• بہ‌قلم: ‌🆔️ @shamim_news_karkevand