eitaa logo
شمیم کرکوند
1هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
4.6هزار ویدیو
16 فایل
تفریحی سرگرمی آموزشی خبرگزاری و اطلاع رسانی شمیم کرکوند #شمیم_کرکوند 🆔@shamim_news_karkevand 🔴ادمین خبری @Admin_shamim_kar 🔴 ادمین جهت پاسخ تست هوش، درخواست از مسئولین شهر 👇 @Adm_in_shamim
مشاهده در ایتا
دانلود
Haamim Sia Sefid.mp3
6.75M
🎙 🎼 سیاه‌سفید ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
"کـوری عاطفـی چیسـت؟!!!" 👈 کوری عاطفی یعنی اینکه؛ زن و مرد در زندگی زناشویی حرفی برای گفتن ندارند و هرکدام از آنها در عین اینکه در خانه هستند اما هرکدام در اتاق خودشان و یا مشغول کار خودشان هستند.... 👈 اما به محض رسیدن به دوست و قوم خویش زبان باز می‌کنند و کلی حرف نگفته دارند؛ حتی در باره‌ی همسرشان....! 👈 اگر به این مرحله رسیدید؛ دچار کوری عاطفی شدید و خیلی زود باید به فکر چاره باشید. ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
خانوم گل🌸اینو میدونستی در درون هر مردی یک مرد آهنین وجود دارد که موقع عصبانیت در درون شان فعال است😬 و اگه شما خانومای گل😘از جمله معجزه آسای😍👇 استفاده کنید👏😍 عصبانیت آقا مانند آب روی آتش فروکش میکند😜 امتحان کنید خیلی جواب میده🤝😉 ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
🔴 ایران امسال زودتر از هرسال وارد تابستان شد 🔻همه شهرهای نوار جنوبی کشور هم اکنون بالای ۴۰ درجه دما هستند ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جوک آقای قرائتی درباره سریال حضرت یوسف علیه السلام 😂 ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
🔴دومین گزارش هیئت عالی بررسی ابعاد و علل سانحه بالگرد رئیس‌جمهور مرکز ارتباطات ستادکل نیرو‌های مسلح دومین گزارش هیئت عالی بررسی ابعاد و علل سانحه بالگرد رئیس جمهور و هیئت همراه را منتشر کرد. 🔸۱. برابر گزارش دریافتی از سازمان هواشناسی در مورخه ۱۴۰۳/۰۲/۳۰ هوای حاضر و پیش بینی فرودگاه تبریز (مبداء) تا مقصد اول و دوم گروه پروازی (پل آغبند و سد قیز قلعه سی) تا ساعت ۰۸.۵۰ صبح مساعد و متناسب با شرایط پرواز با دید (VFR) بوده است لکن هوای مسیر برگشت با دریافت آخرین اسناد دریافتی و اظهارات خلبانان و سرنشینان دو بالگرد دیگر نیاز به بررسی بیشتر دارد که متعاقبا اعلام می‌گردد. 🔸۲. بخش اعظمی از اسناد، سوابق و مدارک مرتبط با تعمیر و نگهداری بالگرد سانحه دیده مورد بررسی دقیق قرار گرفت و اشکالی که به لحاظ تعمیرات و نگهداری بتواند در وقوع سانحه موثر باشد مشاهده نشد. 🔸۳. با بررسی به عمل آمده و محاسبات صورت گرفته، ظرفیت بالگرد از جهت تعداد سرنشین و تجهیزات، متناسب با حداکثر وزن استاندارد بالگرد در شروع پرواز و به هنگام برخواستن از مبداء تا مقصد و مسیر برگشت در حد مجاز رعایت گردیده است. 🔸۴. بر اساس پیاده سازی مکالمات ضبط شده بین خلبانان گروه پروازی، آخرین تماس با خلبانان بالگرد سانحه دیده تا زمان وقوع حادثه و عدم پاسخگویی آنها ۶۹ ثانیه طول کشیده است و هیچ گونه اعلامی مبنی بر وضعیت اضطراری ضبط نگردیده است. (زمان تقریبی اعلام شده (حدود ۱.۵ دقیقه) در گزارش اوّل با پیاده سازی نوار ضبط شده در بالگرد MIL-۱۷، ۶۹ ثانیه تأیید می‌گردد) 🔸۵. با توجه به نمونه برداری و آزمایشات صورت گرفته از بقایا و قطعات بالگرد و نحوه پراکندگی آنها و فواصل اجزاء جدا شده از بدنه اصلی، وقوع انفجار ناشی از خرابکاری در جریان پرواز و لحظات قبل از برخورد به دامنه ارتفاعات منتفی می‌باشد. 🔸۶. در طول مدت مأموریت و تا ۶۹ ثانیه قبل از وقوع سانحه، تماس روی فرکانس‌های مشخص شده با بالگرد سانحه دیده برقرار بوده و آخرین تماس و پیام نیز توسط فرمانده گروه پروازی (شهید مصطفوی) صورت گرفته است لذا هرگونه بروز اختلال در سامانه ارتباطی و یا تداخل فرکانسی منتفی می‌باشد. (لازم به ذکر است ارتباط بین دو فروند بالگرد دیگر کماکان تا فرود در معدن مس سون گون ادامه داشته است) 🔸۷. برابر گزارش کارشناسان تخصصی آثاری ناشی از اقدامات جنگ الکترونیک بر روی بالگرد سانحه دیده مشاهده نشده است. یادآوری می‌گردد تا زمان کشف علت اصلی سانحه، بررسی آزمایشات و تجزیه و تحلیل داده‌ها ادامه می‌یابد و نتایج اطلاع رسانی خواهد شد. ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
25.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷صدای تو اومد صدای خنده تو... 🎥 لحظاتی ماندگار از حضور شهید آیت‌الله ابراهیم رئیسی در میان دختران انقلاب ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
🔻📸۵ توصیه تغذیه‌ای برای زمان امتحانات ‌🆔️ @shamim_news_karkevand
🌹🌱 •• •• احمد خندید و گفت: زیادی منو خوب می بینی. کاش واقعا همین طور که میگی باشم. _هستی خودتو دست کم نگیر احمد نگاهش را به فرش حرم دوخت و گفت: من اگه شجاع بودم وضعم این نبود. دو روزه میخوام بهت بگم قراره برم سفر ولی دلش رو ندارم. با حرفش دلم خالی شد. _بازم قراره بری تبریز؟ تبریز در واقع اسم رمز شده بود. پوششی برای هدف واقعی سفرهایش بود. به بهانه آوردن کفش و کیف چرم به تبریز می رفت اما اصل کارش در شهر های قم و تهران بود. احمد سر تکان داد و گفت: آره. بعد شهادت امام رضا میرم. _شهادت امام رضا که پس فرداست. احمد سکوت کرد. پرسیدم: تنها میری یا با اسماعیل؟ _با حاج آقا قدیری پیش نماز مسجد میریم. دلم نمی خواست دست و پایش را ببندم وقتی می دانستم هدفش از این مبارزه فقط برای اسلام و دفاع از مردم مظلوم بود. به رویش لبخند زدم و گفتم: چه خوب. ان شاء الله به سلامت میری و بر می گردی غصه منو هم نخور میرم خونه آقاجانم هوامو دارن فقط سعی کن زود برگردی دلم زیادی برات تنگ نشه احمد به رویم لبخند زد و گفت: چشم عروسک خانم. قربون اون دلت برم. به بالا چشم دوخت و گفت: یا امام رضا ممنونم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ برای بار چندم مرا بغل گرفت و بوسید. از زیر قرآن رد شد و چندین بار هم قرآن را بوسید. اضطراب داشت. دست به پشت گردنش کشید و گفت: نمی دونم چرا دلشوره دارم. دلم انگار آروم نداره. انگار قراره یه طوری بشه به رویش لبخند زدم و گفتم: دم سفر دلت رو بد نکن. ان شاء الله که خیره هم تو به سلامت میری و بر می گردی هم اتفاق بد دیگه ای نمیفته. احمد تمام خانه را از نظر گذراند و باز پرسید: همه درا رو قفل کردی؟ سر تکان دادم و گفتم: آره _آلبوم رو چی برداشتی؟ ساکم را بالا آوردم و گفتم: این جاست. احمد دست در جیبش کرد و مقداری دیگر پول در گوشه ساکم گذاشت و گفت: هر چی دلت خواست و هوست کرد بده محمد حسن یا کس دیگه برات بخره. تشکر کردم و گفتم: دستت درد نکنه پول زیاد دادی خودت کم نیاری یه وقت. احمد کلاه بافتنی اش را روی سرش مرتب کرد و گفت: نه کم نمیارم ان شاء الله. نگران نباش. دست های یخ کرده ام را زیر چادرم بردم و گفتم: هوا سرده یخ زدم بریم دیگه. احمد جلو آمد و باز مرا در بغل گرفت. آن قدر در این نیم ساعت مرا بغل کرده بود که دیگر داشتم به بغلش و بوی عطرش ویار پیدا می کردم. با این که محکم مرا در بغلش قفل کرده بود اما خودم را عقب کشیدم و گفتم: بریم دیگه هوا سرده یخ زدم. حاج آقا هم منتظرتن. احمد به ناچار در تایید حرفم سر تکان داد، وسایلش را برداشت و بالاخره از خانه بیرون زدیم. در حیاط را قفل کرد و بعد از قرار دادن وسایل در صندوق سوار شدیم و به راه افتادیم. سردم شده بود. به احمد گفتم: بخاری ماشینت رو روشن کن هوا سرده. احمد دست یخ زده ام را در دست گرفت و گفت: خرابه با تعجب گفتم: خرابه؟ این جوری که تا بری برگردی یخ می زنی _وقت نشد ببرم درستش کنم بعدشم غصه منو نخور من مردم عین دایناسور پوستم کلفته سرما بهم نفوذ نمی کنه از حرفش خنده ام گرفت و گفتم: دایناسور چیه آخه چرا روی خودت عیب میذاری همین الانش هم صورتت از سرما قرمز شده احمد دستی به صورت تازه اصلاح شده اش کشید و گفت: نه خوبم زیاد سردم نیست. این قدری که الان بیخودی کلافه ام هیچ طور دیگه ام نیست. نمی دونم چمه. هیچ وقت قبل سفر این طوری نبودم. دلم نمی خواست قبل سفر نگرانی داشته باشد. به رویش لبخند زدم و گفتم: آخه قبلنا که بابا نشده بودی. الان بابا شدی نگرانیات زیاد شده. احمد با ذوق لبخند زد و گفت: یعنی تو میگی مال اینه؟ _پس چی؟! ولی نگران نباش. حواسم به بچه عزیز دل احمد آقا هست. احمد سر کوچه آقاجانم توقف کرد. به سمتم برگشت و گفت: حواست به خودتم خیلی باشه تو برام عزیز تر از همه ای روی شکمم که هیچ تغییری نکرده بود دست کشید و گفت: حتی از این فسقلی هم عزیزتر و مهم تری. به رویش لبخند زدم و دستش را در دست گرفتم و فشردم. احمد گفت: انگار خدا تو رو آفریده که فقط منو آروم کنی یه جمله گفتی شد آب روی آتیش دلم همه دلشوره هامو شست و برد. خیلی مراقب خودت باش. •🖌• بہ‌قلم: ‌🆔️ @shamim_news_karkevand