22.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پنکه نفتی ۱۵۰ ساله ناصرالدین شاه چطور کار می کرد 🧐
🆔️ @shamim_news_karkevand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ملت شریف ایران! جماعت غربگرا روی فراموشی ذهن شما حساب باز کردهاند
#فراموش_نمیکنیم
#انتخابات_درست
#مثل_رئیسی
🆔️ @shamim_news_karkevand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شوخی با نامزدهای انتخاباتی😂
یکم خستگی در کنید
🆔️ @shamim_news_karkevand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیاز مندی روح و جسم تو این گرما :
حضرت اب دوغ خیار🥲😍
🆔️ @shamim_news_karkevand
#تربیت_فرزند
🌱كودکان و نوجوانان نه مجرم اندو نه دشمن ما
آنهاموجودات كوچكی اند كه در
دنیای پرقانون ما گیج و بی پناهند.
به آنها زندگی كردن بیاموزید،
مبادا با سختگیری به جایی برسند
كه فقط زنده اند و نیاموختند
چگونه زندگی کنند
🆔️ @shamim_news_karkevand
May 11
#تبادل
خانمهای خوش سلیقه این کانال مخصوص شماست😎
بذارهمه باشیک بودن بشناسنت👌
💣بمب پوشاک زنانه درایتاااا😍
🤩شعارما:سودکمتر،فروش بیشتر🤩
💫با ما همه جا بدرخشید💫
🔺فروش به صورت تک و عمده
🔺ارسال به سراسر ایران ✈️
Https://eitaa.com/joinchat/3658547399Ce2c2119ead
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴طلسم والیبال شکست
چه تیمی هم بردیم 😁
ایران 3️⃣ ➖ 2️⃣ آمریکا
🆔️ @shamim_news_karkevand
🌹🌱
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_صدوهشتادودوم
حال خودم را نمی فهمیدم. هم برای دیدن احمد ذوق داشتم هم از این که او را در حال بد و وضع نا به سامان ببینم می ترسیدم.
هم حال خودم بد بود هم انگار طفلم هم مضطرب شده بود. همراه هر تپش قلبم تکان خوردن های شدید او را هم احساس می کردم.
دست روی شکمم گذاشتم و بسم الله و لاحول و لاقوة الا بالله گویان پا به داخل زیر زمین گذاشتم.
قدم هایم می لرزید.
زیر زمین تقریبا روشن بود. گوشه ای از زیر زمین حصیر پهن کرده بودند و احمد آن جا خوابیده بود.
محمد امین صدا بلند کرد و گفت:
داداش احمد پاشو مهمون داری.
محمد امین هر قدم مرا با خود می کشید و می برد وگرنه که من جانی برای قدم برداشتن و دیدن حال بد احمد نداشتم.
احمد پتو از روی صورتش برداشت.
چقدر رنگ و رویش زرد و پریده بود.
زیر چشم هایش گود افتاده و کبود شده بود.
ریش هایش درآمده و تقریبا بلند شده بود.
با این که از درد اخمی میان ابروانش جا خوش کرده بود اما با دیدنم لبخند زد و سلام کرد.
محمد امین دستش را از دور کمرم برداشت و گفت:
من میرم بیرون.
او رفت و من همانطور بر سر جایم خشکم زده بود و مات احمد مانده بودم.
احمد به رویم لبخند زد و با آن همه درد احوالم را پرسید:
خوبی عروسکم؟
با صورت خیس اشکم فقط نگاهش می کردم و انگار قدرت حرکت کردن و یا تکلمم را از دست داده بودم.
احمد در حالی که سعی می کرد کمی خودش را بالا بکشد تا بنشیند صورتش از درد جمع شد. اما به خاطر دل من باز در میان درد هایش لبخند زد و پرسید:
نمیای پیشم؟
انگار با این حرفش تازه از بهت خارج شدم.
کفش هایم را کندم و خودم را کنارش رساندم.
کنارش نشستم و با بغض و نگرانی پرسیدم:
چه بلایی سرت اومده؟
احمد دستش را پشت کمرم برد و مرا به خودش نزدیک کرد و گفت:
چیزی نیست نگران نشو ...
دلم خیلی برات تنگ شده بود.
نوازش وار به صورتم دست کشید و گفت:
بیا نزدیک تر....
صورتم را به صورتش نزدیک کردم. زیر چشم هایم دست کشید و اشک هایم را پاک کرد و گفت:
الهی احمد پیش مرگت بشه. این قدر اشک نریز.
بغضم ترکید و گفتم:
دلم خیلی برات تنگ شده بود ...
خیلی این روزا بهم سخت گذشت....
این که نمی دونستم کجایی و چه حالی داری خیلی سخت بود.
احمد دستم را در دست گرفت، پشت دستم را بوسید و گفت:
الهی فدای دلت بشم.
ببخش که اذیت شدی
به ریش احمد دست کشیدم و گفتم:
خدا رو شکر که هنوز دارمت.
احمد لبخند تلخی زد و سکوت کرد.
پتو از روی بدن برهنه اش کمی کنار رفته بود و زخم پهلویش دیده می شد.
پتو را از روی زخمش کنار زدم و پرسیدم:
چه بلایی سرت اومده؟
احمد پتو را روی زخمش انداخت و گفت:
چیزی نیست. به خیر گذشت.
به پیشانی داغ و تبدارش دست کشیدم و گفتم:
محمدامین می گفت زخمت عفونت کرده
احمد در حالی که تلاش می کرد خودش را کمی بالا بکشد چهره اش از درد در هم جمع شد.
بالشت ها را پشتش مرتب کردم و کمکش کردم کمی بالاتر بیاید.
به سمتی اشاره کرد و گفت:
بی زحمت پیراهنم رو بده.
دست دراز کردم پیراهنش را برداشتم و کمکش کردم بپوشد.
داشتم دکمه هایش را می بستم که احمد سرم را در آغوش گرفت و پیشانی ام را بوسه باران کرد.
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
🆔️ @shamim_news_karkevand
🌹🌱
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_صدوهشتادوسوم
آه کشید و گفت:
ببخش که تو این مدت تو زندگی با من خیلی اذیت شدی و عذاب کشیدی.
به سر و گردنش نوازش وار دست کشیدم و گفتم:
این حرفا رو نزن.
من تو زندگی با تو اذیت نشدم.
لحظه به لحظه زندگی مون احساس خوشبختی کردم.
تو بزرگ ترین نعمتی بودی که خدا بهم داده.
سختی های زندگی مونم شیرینه.
تو باشی، سالم و خوب باشی همه چیز خوبه.
احمد آه کشید و گفت:
از راه و مسیری که واسه زندگیم انتخاب کردم پشیمون نیستم.
حتی اگه جونم رو هم بدم باز هم به هدف و آرمانم اعتقاد کامل دارم و اگه باز زنده بشم باز هم پا تو همین مسیر میذارم.
فقط به خاطر تو عذاب وجدان دارم.
مکثی کرد و گفت:
دوسِت دارم رقیه ... خدای بالاسر شاهده علاقه ام به تو از علاقه ام به خودم بیشتر نباشه کمتر نیست.
دلم میخواست همیشه تو زندگی با من لبخند روی لبت باشه و دلت خوش باشه
دلم نمی خواست این قدر غم و سختی ببینی و تن و بدنت بلرزه.
دست احمد را گرفتم و گفتم:
وقتی تو رو دارم تن و بدنم نمی لرزه.
من این سختیا رو دوست دارم چون افتخار می کنم شوهرم تو راه اسلام و دین داره مبارزه می کنه.
افتخار می کنم که تو شیرمردی
احمد لبخند تلخی زد و گفت:
هر بار رفتم سفر مدام صورت قشنگت جلوی چشمم بود و آرزو می کردم سالم سلامت برگردم تا دوباره ببینمت.
وقتی ساواکیا ریختن بگیرن مون درسته که اصل مدارک همراه من بود و به خاطر حفظ اونا باید هر طور شده فرار می کردم وگرنه حکم اعدام خودم و خیلی از انقلابی های دیگه به خاطر این مدارک قطعی بود ولی موقع فرار همه اش دلم پیش تو بود. ته دلم انگار می گفتم خدایا کمکم کن از دست اینا در برم یک بار دیگه بتونم زنم رو ببینم.
می شد بعد فرارم چند ماه همون زنجان بمونم تا آبا از آسیاب بیفته ولی دلم طاقت نیاورد.
به هر سختی و هر خطری بود خودمو رسوندم مشهد گفتم قبل مخفی شدنم یک بار دیگه تو و حاج بابا و مادر رو ببینم.
صدایش انگار از بغض لرزید و گفت:
مادر رو که نشد و تا عمر دارم شرمنده اش شدم که به خاطر من به این حال و روز افتاده و از این که برم دیدنش عاجزم.
حاج بابا رو هم شاید شب بتونم ببینم ولی خدا رو شکر تو رو شد ببینم و با خیال راحت برم.
بهت زده پرسیدم:
مگه قراره جایی بری؟
احمد به تایید سر تکان داد و گفت:
موندنم تو مشهد خطرناکه. بعد درمانم و خوب شدنم میرم چند ماهی یه جای دیگه مخفی میشم.
اشکم آرام از گونه ام سر خورد و پرسیدم:
میخوای بدون من بری؟
احمد لبخند تلخی زد و گفت:
الهی قربون اون اشکات برم این جوری منو با اشکات آتیش نزن
فقط چند ماه .... با من باشی امنیت نداری
این جا که باشی می دونم جات خوبه و حاجی هوات رو داره
اشکم را پاک کردم و گفتم:
این جا که باشم تو رو کم دارم... تو که نباشی هیچ چی خوب نیست.
همه لحظه ها سخته.
نا خواسته هق زدم و گفتم:
احمد سختمه باشی و پیشم نباشی...
دلم میخواد هر لحظه پیشت باشم حتی تو سخت ترین روزها...
احمد دستم را گرفت و گفت:
الهی قربونت برم.
منم دلم میخواد هر لحظه پیشت باشم ولی نمیشه.
من معلوم نیست کجا برم.
جایی که میرم شاید هیچ امکانات زندگی نباشه. من توی حامله رو کجا دنبال خودم راه بندازم ببرم؟
به زیر چشم های خیسم دست کشیدم و گفتم:
برام مهم نیست جایی که میری بهشت باشه یا جهنم امکانات باشه یا نباشه
فقط می دونم دیگه دلم نمیخواد ازت دور بمونم.
منو با این دوریا شکنجه نکن ...
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
🆔️ @shamim_news_karkevand
🌹🌱
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_صدوهشتادوچهارم
دست احمد را گرفتم و روی شکمم گذاشتم و گفتم:
ببین از لحظه ای که اومدم پیشت مدام و یک سره داره تکون می خوره.
این بچه هم از این که اومدم پیشت خوشحاله
این بچه هم تحمل دوری از تو رو نداره.
احمد دستش را از روی شکمم برداشت و با ناراحتی گفت:
نکن رقیه ...
جان احمد نکن ...
این حرفا رو نزن و بی قراری نکن...
به خدا که برای من سخته از تو دور باشم ... تو سخت ترش نکن.
جان حضرت رقیه صاحب اسمت بذار با دل خوش و اطمینان خاطر ازت جدا بشم و این چند ماه دوریت رو دووم بیارم.
با این حرفا و بی قراریا عذاب وجدانم رو بیشتر نکن ...
شرمنده مادرم شدم منو شرمنده خودت نکن...
من نمی تونم این اشکا و حال بدت رو جواب بدم ...
فکر نکن من از سنگم منم دلم برای با تو بودن پر می زنه.
منم دلتنگتم.
ولی الان شرایطی نیست که کنارت باشم.
شرایطی نیست که کنارم باشی ...
اشتباه از من بود ...
نباید میومدم مشهد ...
نباید می خواستم تو رو بیارن ...
خواستم ببینمت رفع دلتنگی کنم نمی دونستم این جوری حالت رو بد می کنم ...
بغض داشت.
تمام حرف ها را با بغض گفت.
شاید اگر مرد نبود او هم مثل من گریه می کرد.
احمد مرد با احساسی بود.
هیچ وقت از گفتن احساسش خجالت نمی کشید.
می دانستم حرف هایش واقعی و از ته دل است.
صورتم را با آستینم پاک کردم و گفتم:
من نمیخوام تو رو شرمنده کنم.
من فقط دیگه دلم نمیخواد بدون تو باشم.
من دلم میخواد زیر سایه ات باشم. حتی اگه تو خرابه هم باشم اما پیش تو باشم.
من بهشتم بدون تو نمیخوام دنیا که جای خود داره.
خودت از بس خوب بودی منو این قدر وابسته خودت کردی که دوریت بزرگترین عذاب زندگیم شده.
بینی ام را بالا کشیدم و گفتم:
نمیخوام مانع رسیدن به اهدافت بشم.
من و همه خواسته هام فدای اسلام و راه قرآن ولی چه اشکالی داره هر جا بودی تو هر شرایطی منم پا به پات باشم.
بی انصافیه که من فقط رفیق گرمابه و گلستونت باشم.
اگه قرار به سختیه بیا دوتایی سختی بکشیم نه این که هم سختی بکشیم هم دوری.
من دیگه بخت اصرار نمی کنم فقط بدون از ته دل میخوام کنارت باشم و ازت جدا نشم
هر وقت خوب شدی هر وقت هر جا بودی که دلت خواست من کنارت باشم بدون من منتظر اون لحظه هستم که بیای دنبالم
حتی اگه قرار باشه کنار تو بالشت زیر سرم خاک باشه و لحافم آسمون بازم کنار تو بودن برام شیرین تر از بودن هر جای دیگه این دنیاست.
احمد صورتم را نوازش کرد و گفت:
می دونم حرفت حرفه و هیچ وقت به هیچ چی اعتراض نمی کنی ولی من دلم نمیاد تو رو جایی ببرم که اذیت بشی.
من حال و روزم معلوم نمی کنه چه طوری باشه.
معلوم نیست کی خوب بشم و بعد خوب شدنم آیا بتونم برم سر کار یا نتونم اصلا آیا کاری پیدا کنم یا نکنم، اصلا آیا بتونم یه تیکه نون خشک تهیه کنم بزنم تو آب یا نتونم
تو شأنت بیشتر از تحمل این سختیاست.
_شأن من اینه شکمم سیر و جام گرم و نرم باشه ولی از عزیزترین کسم دور باشم؟
آسایش و رفاه اصلا بدون تو وجود داره؟
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
🆔️ @shamim_news_karkevand
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دانستنی
⚠️در این زمانها آب سرد نخورید!
🔹دمای خود بدن ۳۷ درجه هست و با فعالیت های هم که انجام دادید باعث افزایش حرارت بدن هم میشید و شما یکدفعه آب با دمای ۵ درجه تا ۱۰ درجه رو یهو واردش می کنید واین خوش بینانه ترین حالتش میتونه باعث یه شوک بشه و بد بینانه ترین حالتش می تونه باعث سکته بشه
🆔️ @shamim_news_karkevand
🌸🍃
تعهد خیلی مهمه
تعهد ب حرفات
تعهد ب انتخابت
تعهد ب کارت
تعهد ب قولت
تعهد ب آدمایی که تو زندگیتن؛
تعهده که عیار آدمارو مشخص میکنه…!
واگرنه موقع حرف زدن و قول دادن؛همه هستن!حتی یه غریبه تو خیابون...
طرز رفتار تو مثل برچسب قیمتــــــــــــــــــــه.....
نشون میده چقدر ارزشـــــــــــــــ دارۓ......
🆔️ @shamim_news_karkevand
4_5866299343442544298.mp3
7.89M
آدمت میشَم اگه حوام بمونی:)🔗💜•
🎶احسان دریا دل
🆔️ @shamim_news_karkevand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیباترین سلام دنیا
طلوع خورشید است
که تقدیمتان باد
برایتان قلبی خالی از کدورت
سرشار از عشق و مهر
و لحظاتی ناب آرزومندم❤️
🆔️ @shamim_news_karkevand
#ارسالی_مخاطب
#مطالبه
#شهرداری
#خدمات_شهری
باسلام خدمت مسئولین زحمت کش و حرف گوش کن شهر کرکوند 😂
((خیابان مولوی ))
به جای اینکه زباله ها کمتر شوند
روز به روز بیشتر میشود .....
خواهش می کنیم مسئولین پیگیری کنند .......
(( شهر خوب ، افتخار شهرداری و بهداشت است ))
🆔️ @shamim_news_karkevand
#خبر_شمیم
📷 برنامه تبلیغات تلویزیونی امروز کاندیداهای چهاردمین دوره انتخابات ریاست جمهوری
🆔️ @shamim_news_karkevand
#خبر_شمیم
🔴۶۰ لیتر سهمیه بنزین تیرماه امشب واریز میشود
🔹۶۰ لیتر سهمیه بنزین تیرماه خودروهای شخصی بدون هیچگونه تغییری، ساعت صفر بامداد جمعه (یکم تیرماه) در کارتهای هوشمند سوخت شخصی شارژ میشود.
🆔️ @shamim_news_karkevand
#هشدار
#کولر_آبی
⚠️ از کولر بترسید
🔹کولر آبی، سیستم سادهای دارد؛ یک موتور پمپ ساده که آب را روی پوشالها میریزد و یک موتور دیگر که با قدرت پرهها را میچرخاند اما همین سیستم ساده گاهی میتواند تبدیل به یک وسیله کشنده شود.
آب، رسانای الکتریسته است و کولر آبی میتواند با یک اتصال کوچک تبدیل به محفظهای آهنی شود که آب و برق را با هم آشنا میکند! هر سال تابستان اخبار ناراحتکنندهای از حوادث منجر به مرگومیر بهخاطر برقگرفتگی با کولر آبی به گوش میرسد.
⚠️ این خبرها را بشنوید:
پیرمرد 78 ساله در جنوب تهران موقع تعمیر کولر آبی خانهاش جان خود را از دست داد. یک کودک 9 ساله در روستای بیدشهر بهدليل تماس با کولر آبی که دچار اتصال شده بود بهخاطر برقگرفتگی جان باخت. فوتبالیست سالهای قبل تیم پرسپولیس و تیم ملی هنگامی که کولر آبی خانهاش را در شهریار تعمیر میکرد، دچار برقگرفتگی شد و در 44 سالگی جان خود را از دست داد... و از این حوادث بسیارند، مواظب باشید! در این مورد خاص صرفهجویی نکنید و اگر مهارت و تخصص لازم برای سرویس کولر آبی را ندارید، کار را به کاردان بسپارید.
🆔️ @shamim_news_karkevand
#اطلاع_رسانی_شهر
♦️ اطلاعیه
با سلام و احترام
با توجه به در نظر گرفتن محل بازار روز برای برنامه های غدیر روز یکشنبه مورخ ۱۴۰۳/۴/۳ بازار روز بانوان تعطیل می باشد
🟧 لطفاً اطلاع رسانی فرمائید
💠 قرار گاه فرهنگی شهر کرکوند
🆔️ @shamim_news_karkevand
#خبر_شمیم
🔴نتیجه کل کنکور سراسری اعلام شد
🔹نمره کل داوطلبان نوبت اول آزمون سراسری سال 1403 و اسامی چند برابر ظرفیت مربوط به متقاضیان پذیرش دانشجو-معلم بر روی سایت سازمان ملی سنجش قرار گرفت.
🆔️ @shamim_news_karkevand
#خبر_شمیم
🔴امروز آخرین مهلت ثبت سفارش کتابهای درسی میانپایه
🔹مهلت ثبت سفارش کتاب درسی برای پایههای تحصیلی آمادگی ۲، اول ۲، اول ۳ و اول تکمیلی استثنایی، دوم تا ششم، هشتم و نهم، یازدهم و دوازدهم که در اوایل اردیبهشت آغاز شده بود، امروز پایان مییابد.
🔹برای ثبتنام سفارش کتابهای درسی به سامانههای my.gov.ir و my.medu.ir و irtextbook.ir مراجعه شود.
🆔️ @shamim_news_karkevand
18.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انتخابات_درست 🇮🇷✌️🏻
#مثل_رئیسی
🎥 کاندیدای محترم!
در محضر خدا و مردم بیاخلاقی نکنید
🆔️ @shamim_news_karkevand
🥀امروز آخرین پنجشنبه خرداد است...
گذشتگانمون رو چشم انتظار نزاریم😔
یاد کنیم از همه عزیزانمون
با صلوات و فاتحه ای😔🙏
روحشون قرین رحمت الهی🖤😔
به یاد پدران و مادران آسمانی بخوانیم فاتحه و صلوات🙏
🆔️ @shamim_news_karkevand
#خبر_شمیم
🔴دومین برد والیبال ایران در لیگ ملتها
🔹 ایران ۳ - هلند ۲
🇮🇷 ۲۵ | ۲۲ | ۲۵ | ۲۰ | ۱۵
🇳🇱 ۲۲ | ۲۵ | ۲۱ | ۲۵ | ۱۰
🆔️ @shamim_news_karkevand
#خبر_شمیم
🔻پاکسازی حاشیه پل خواجو از قلیانفروشان
مدیرکل پیشگیری و رفع تخلفات شهری شهرداری اصفهان:
🔸بهمنظور رفاه حال خانوادهها، همچنین کاهش ناهنجارهای اجتماعی، طرح پاکسازی حاشیه پل خواجو از قلیان فروشان اجرا شد.
🔸از شهروندان فهیم تقاضا میکنیم با همکارینکردن با عرضه کنندگان قلیان در حاشیه زایندهرود، ضمن حفظ نشاط و سلامتی، خادمان خود را در شهرداری اصفهان یاری دهند.
🆔️ @shamim_news_karkevand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انگار که خدا میخواست بگه میشدا ولی من نزاشتم🙂❤️
🆔️ @shamim_news_karkevand