eitaa logo
شمیم معارف
48 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
459 ویدیو
65 فایل
حکمت و عرفان، فلسفه، علوم غریبه و روانشناسی
مشاهده در ایتا
دانلود
خرمیرنژاد, [١٩.٠٨.١٩ ١٨:١٥] شأن نزول آیه تبلیغ پرسش :آیه تبلیغ درباره چه کسی نازل شده است؟ پاسخ اجمالی :در کتاب هاى مختلفى که دانشمندان اهل تسنن اعم از تفسیر و حدیث و تاریخ نوشته اند، روایات زیادى دیده مى شود که با صراحت مى گوید: آیه تبلیغ(آیه ۶۷ سوره مائده) درباره على(ع) نازل شده است. این روایات را جمع زیادى از صحابه نقل کرده اند و گفته اند: آیه فوق درباره على(ع) و داستان روز غدیر نازل گردید. پاسخ :خداى متعال در آیه ۶۷ سوره «مائده» مى فرماید: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللهَ لایَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ»؛ (اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان؛ و اگر نکنى، رسالت او را انجام نداده اى؛ خداوند تو را از (خطرات احتمالىِ) مردم، نگاه مى دارد؛ و خداوند، جمعیت کافرانِ (لجوج) را هدایت نمى کند). در کتاب هاى مختلفى که دانشمندان اهل تسنن، اعم از تفسیر و حدیث و تاریخ نوشته اند، روایات زیادى دیده مى شود که با صراحت مى گوید: آیه فوق درباره على(علیه السلام) نازل شده است. این روایات را جمع زیادى از صحابه از جمله زید بن ارقم، ابوسعید خدرى، ابن عباس، جابر بن عبداللّه انصارى، ابوهریره، برّاء بن عازب، حذیفه، عامر بن لیلى بن ضمره و ابن مسعود نقل کرده اند و گفته اند: آیه فوق درباره على(علیه السلام) و داستان روز غدیر نازل گردید. شیعیان اعتقاد دارند که: حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) مردم را در یک جا که همان «غدیر خم» است، گرداورى کرد و خطبه اى طولانى و رسا خواند و آنها را به شهادت گرفت و آنان نیز گواهى دادند که آن حضرت اولاى از آنان به خودشان است، آنگاه پیامبر(صلى الله علیه وآله) دست على بن ابى طالب را بلند کرد و فرمود: «هر که من مولاى اویم، پس على مولاى او است، بار الها، دوست داشته باش هر که او را دوست بدارد و دشمن بدار هر که او را دشمن بدارد و یارى کن هر که او را یار باشد و خوار کن هر که از یاریش دست بردارد و حق را با او بچرخان». سپس عمامه اش را به او پوشانید و به اصحابش دستور داد که به حضرت به عنوان امیرالمؤمنان تهنیت و تبریک گویند و آنان نیز اینچنین کردند و در پیشاپیش آنان ابوبکر و عمر قرار داشتند که به او گفتند: «خوشا بحال تو اى فرزند ابوطالب، تو مولاى ما و مولاى هر مرد مؤمن و هر زن مؤمنه اى شدى».(۱) پس از اینکه بیعت تمام شد، این آیه نازل شد: (امروز دین و آئین شما را کامل کردم، و نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و اسلام را به عنوان آئین شما پذیرفتم)؛ «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الإِسْلامَ دیناً». این مطلبى است که شیعیان بدان معتقد هستند و آن را امرى مسلّم و غیر قابل انکار مى دانند. بسیارى از علماى اهل سنت این رویداد را با تمام تفصیل ذکر کرده اند که به برخى از آنها اشاره مى کنیم: ۱ـ امام احمد بن حنبل در مسندش از زید بن ارقم نقل مى کند که گفت: «با رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در درّه اى به نام درّه خُم گرد آمدیم، پس دستور نماز داد، آنگاه در نیمروز نماز را با حضرت گذاردیم، سپس خطبه اى خواند و در حالى که پارچه اى بر روى درخت آویزان کرده بودند که حضرت در سایه باشد تا آفتاب سوزان کمتر بر او بتابد، فرمودند: آیا نمى دانید؟ آیا شهادت نمى دهید که من از هر مؤمنى به خود او سزاوارتر و اولى هستم؟ همه گفتند: آرى! فرمود: هر که من مولاى اویم، این على مولاى او است، خداوندا! دوست داشته باش هر که او را دوست دارد و دشمن بدار هر که او را دشمن بدارد».(۲) ۲ـ امام نسائى در کتاب خصائص از زید بن ارقم نقل مى کند که گفت: «هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) از حجة الوداع باز مى گشت، در غدیر خم فرود آمد و دستور داد کنار درختها جمع شویم، سپس فرمود: زود است که دعوت الهى را اجابت کنم و همانا در میان شما دو چیز گرانبها مى گذارم که یکى از دیگرى بزرگ تر است: کتاب خدا و اهل بیتم، پس ببینید چگونه در رابطه با این دو با من رفتار مى کنید و به تحقیق این دو از هم جدا نمى شوند تا اینکه در حوض ـ روز رستاخیز ـ بر من وارد شوند. سپس فرمود: خداوند مولاى من است و من مولاى هر مؤمن هستم، آنگاه دست على را گرفت و فرمود: هر که من مولاى اویم، پس این شخص هم ولى او است، بار الها دوست بدار هر که دوستش دارد و دشمن بدار هر که او را دشمن بدارد».(۳) ۳ـ حاکم نیشابورى از دو طریق صحیح نزد شیخین (بخارى و مسلم) نقل مى کند که گفت: «هنگامى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) از حجة الوداع بازگشت، در غدیر خم فرود آمد و دستور داد زیر درختها جمع شوند، سپس فرمود: به زودى خدایم مرا دعوت مى کند و من اجابت خواهم کرد و همانا میان شما دو چیز گرانبها قرار داده ام که یکى از دیگرى بزرگتر است: کتاب
رى و تأمین مى دهد و به او مى فرماید: (از مردم در اداى این رسالت وحشتى نداشته باش; زیرا خداوند تو را از خطرات آنها نگاه خواهد داشت)؛ «وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ». و در پایان آیه به عنوان یک تهدید و مجازات، به آنهائى که این رسالت مخصوص را انکار کنند، و در برابر آن از روى لجاجت کفر بورزند، مى فرماید: (خداوند کافران لجوج را هدایت نمى کند)؛ «إِنَّ اللّهَ لایَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ». جمله بندى هاى آیه، لحن خاص و تأکیدهاى پى در پى آن و همچنین شروع شدن با خطاب «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ» که تنها در دو مورد از قرآن مجید آمده، و تهدید پیامبر(صلى الله علیه وآله) به عدم تبلیغ رسالت در صورت کوتاهى کردن ـ که منحصراً در این آیه از قرآن آمده است ـ نشان مى دهد که سخن از حادثه مهمى در میان بوده که عدم تبلیغ آن، مساوى با عدم تبلیغ رسالت بوده است. به علاوه این موضوع مخالفان سرسختى داشته که پیامبر(صلى الله علیه وآله) از مخالفت آنها ـ که ممکن بوده است مشکلاتى براى اسلام و مسلمین داشته باشد ـ نگران بوده و به همین جهت خداوند به او تأمین مى دهد. اکنون این سؤال پیش مى آید که: با توجه به تاریخ نزول سوره که مسلّماً در اواخر عمر پیغمبر(صلى الله علیه وآله) نازل شده است، چه مطلب مهمى بوده که خداوند پیامبر (صلى الله علیه وآله) را با این تأکید، مأمور ابلاغ آن مى کند؟ آیا مسائل مربوط به توحید، شرک و بت شکنى بوده؟ که از سال ها قبل براى پیامبر و مسلمانان حل شده بود. آیا مربوط به احکام و قوانین اسلامى بوده؟ با این که مهم ترین آنها که تا آن زمان بیان شده بود. آیا مربوط به مبارزه با اهل کتاب و یهود و نصارى بوده؟ با این که مى دانیم مسأله اهل کتاب بعد از ماجراى «بنى نضیر»، «بنى قریظه»، «بنى قینقاع» و «خیبر» و «فدک» و «نجران» مشکلى براى مسلمانان محسوب نمى شد. و آیا مربوط به منافقان بوده؟ در حالى که مى دانیم پس از «فتح مکّه» و سیطره و نفوذ اسلام، در سراسر جزیره عربستان، منافقان از صحنه اجتماع طرد شدند، نیروهاى آنها در هم شکسته شد، و هر چه داشتند در باطن بود. راستى چه مسأله مهمى در این آخرین ماه هاى عمر پیامبر(صلى الله علیه وآله) مطرح بوده که آیه فوق این چنین درباره آن تأکید مى کند؟! این نیز جاى تردید نیست که وحشت و نگرانى پیامبر(صلى الله علیه وآله) براى شخص خود و جان خود نبوده، بلکه براى کارشکنى ها و مخالفت هاى احتمالى منافقان بوده که نتیجه آن براى مسلمانان خطرات یا زیان هائى به بار مى آورد. بر این اساس: آیا مسأله اى جز «تعیین جانشین» براى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و سرنوشت آینده اسلام و مسلمین مى تواند مورد توجه باشد؟ (۲) پی نوشت : (۱). جمله «بَلِّغْ» به طورى که «راغب» در «مفردات» مى‏ گوید: از جمله «أَبْلِغْ» تأکید بیشترى را مى‏ رساند. (۲). گردآوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دارالکتب الإسلامیه، چاپ سی و نهم، ج ۵، ص ۱۳. نرم افزار شبهات کلامی https://makarem.ir خرمیرنژاد, [١٩.٠٨.١٩ ١٨:١٦] حدیث منزلت در منابع اهل تسنن پرسش :آیا حدیث منزلت در منابع اهل تسنن وجود دارد؟ پاسخ اجمالی :حدیث منزلت که حضرت رسول(ص) در شأن امیرالمؤمنین على(ع) فرموده، علاوه بر اینکه شیعیان آن را نقل کرده اند، از طرق اهل تسنن نیز بسیار نقل شده است. مانند: ۱ـ صحیح بخارى، کتاب بدء الخلق، ص۱۸۵. ۲ـ صحیح مسلم، ج۲، ص۲۳۶ و ۲۳۷، کتاب فضل الصحابه، باب فضائل على(ع) و ج۸، ۱۷۵ و ۱۷۶. ۳ـ مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۹۸ و ۱۱۸ و ۱۱۹ و ۳۶۰ و ۳۷۰ و ۳۷۵ و ۳۷۹ و ۳۸۶ و ۳۹۰ و ۳۹۱ و ۷۰۹، و ج۴، ص۶۴ و ج۵، ص۹۹ و ج۱۰، ص۴۱۲. پاسخ :حدیث منزلت که حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) در شأن امیرالمؤمنین على(علیه السلام) فرموده، علاوه بر اینکه شیعیان آن را نقل کرده اند، از طرق اهل تسنن نیز بسیار نقل شده است که در ذیل به برخى از آن ها اشاره مى شود: ۱ـ مغازلى، بخارى، ج۳، ص۵۴، باب غزوه تبوک. ۲ـ صحیح بخارى، کتاب بدء الخلق، ص۱۸۵. ۳ـ صحیح مسلم، ج۲، ص۲۳۶ و ۲۳۷، کتاب فضل الصحابه، باب فضائل على(علیه السلام) و ج۸، ۱۷۵ و ۱۷۶. ۴ـ مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۹۸ و ۱۱۸ و ۱۱۹ و ۳۶۰ و ۳۷۰ و ۳۷۵ و ۳۷۹ و ۳۸۶ و ۳۹۰ و ۳۹۱ و ۷۰۹، و ج۴، ص۶۴ و ج۵، ص۹۹ و ج۱۰، ص۴۱۲. ۵ـ خصائص العلویة، ابو عبدالرحمن نسائى، ص۱۹. ۶ـ جامع ترمذى. ۷ـ اصابه، ابن حجر عسقلانى، ج۲، ص۵۰۷. ۸ـ صواعق محرقه، ابن حجر مکى، باب ۹، ص۳۰ و ۷۴. ۹ـ مستدرک، حاکم نیشابورى،ج۳، ص۱۰۹. ۱۰ـ تاریخ الخلفا، سیوطى،ص۶۵. ۱۱ـ عقدالفرید، ابن عبد ربه، ص۱۹۴. ۱۲ـ استیعاب، ابن عبدالبر، ج۲، ص۴۷۳. ۱۳ـ طبقات الکبرى، محمد بن سعد کاتب الواقدى. ۱۴ـ تفسیر مفاتیح الغیب، فخر رازى. ۱۵ـ تاریخ بغداد، خطیب بغدادى. و بسیارى دیگر که در اینجا به ذکر همین اندک بسنده مى شود.(۱) پی نوشت :(۱). گردآوری از کتاب: شبهای پیشاوُر، مرحوم سلطان الواعظین شیرازی، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهل و چهارم، ص ۲۸
خدا و عترتم، پس ببینید چگون خرمیرنژاد, [١٩.٠٨.١٩ ١٨:١٥] ه پس از من با آنها رفتار خواهید کرد، و همانا این دو هرگز از هم جدا نمى شوند تا اینکه در حوض بر من وارد شوند. آنگاه فرمود، خداى عزوجل مولاى من و من مولاى هر مؤمنم، سپس دست على را گرفت و فرمود: هر که من مولاى اویم، پس این على مولاى اوست، خداوندا! دوست بدار هر که ولایتش را بپذیرد و دشمن بدار هر که او را دشمن باشد».(۴) ۴ـ همچنین این روایت را مسلم در صحیحش با سندى که به زید بن ارقم منتهى مى شود آورده ولى خلاصه اش کرده است. مى گوید: «روزى در کنار آبى که آن را «خم» مى نامند و بین مکه و مدینه واقع است، پیامبر(صلى الله علیه وآله) در میان ما به سخنرانى ایستاد وپس از حمد و ثناى الهى و پند ونصیحت فرمود: اما بعد، هان اى مردم! من انسانى مانند شمایم، بزودى فرستاده خدا خواهد آمد و من اجابت خواهم کرد و همانا در میان شما دو چیز گرانبها و سنگین مى گذارم، نخست کتاب خدا است که در آن نور و هدایت است، پس کتاب خدا را برگیرید و به آن تمسک جوئید و بسیار درباره کتاب خدا سفارش و تشویق کرد، سپس فرمود: و اهل بیتم، شما را به خدا اهل بیتم را فراموش نکنید؛ شما را به خدا اهل بیتم را به فراموشى نسپارید؛ شما را به خدا اهل بیتم را از یاد نبرید...».(۵) ۵ـ امام احمد از طریق براء بن عازب به دو سند نقل کرده که گفت: «با رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بودیم که در غدیر خم فرود آمدیم. وقت نماز شد و همه با هم به نماز ایستادیم، براى پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرشى زیر دو درخت انداختند، آنگاه حضرت نماز ظهر را خواند و دست در دست على گذاشت و فرمود: آیا نمى دانید که من برتر از مؤمنین به جانهاى آنها هستم؟ گفتند: آرى! حضرت فرمود: آیا نمى دانید که من از هر مؤمنى به خویشتن خویش سزاوارترم؟ گفتند: آرى! پس دست على را گرفت و گفت: هر که من مولاى اویم، پس على مولاى او است؛ خداوندا! دوست بدار هر که ولایتش را بپذیرد و دشمن بدار هر که با او دشمنى کند. براء گوید: پس از آن، عمر نزد على(علیه السلام) آمد و گفت: خوشا به حال تو اى فرزند ابوطالب، اینک مولاى هر مؤمن و مؤمنه اى گردیده اى».(۶) و در کوتاه سخن حدیث غدیر را بسیارى دیگر از علما و بزرگان اهل تسنن ـ جز اینان که نام بردیم ـ در کتابهاى خود آورده اند، مانند: ترمذى، ابن ماجه، ابن عساکر، ابن نعیم، ابن اثیر، خوارزمى، سیوطى، ابن حجر، هیثمى، ابن صباغ مالکى، قندوزى حنفى، ابن مغازلى، ابن کثیر، حموینى، حسکانى، غزالى و بخارى در تاریخش، اینان با اختلاف مذاهب و گروه هایشان در قرن اول هجرى و تا قرن چهاردهم در کتابهاى خود این حدیث را ذکر کرده اند که عددشان از ۳۶۰ دانشمند تجاوز مى کند.(۷) پی نوشت : (۱). مسند احمد بن حنبل، ج ۴، ص ۲۸۱؛ تفسیر کبیر رازى، ج ۳، ص ۶۳۶. (۲). مسند احمد بن حنبل، ج ۴، ص ۳۷۲. (۳). الخصائص نسائى، ص ۱۵۰. (۴). مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۰۹. (۵). صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۸۷۳؛ همچنین این روایت را امام احمد و ترمذى و ابن عساکر نیز نقل کرده اند. (۶). مسند احمد بن حنبل، ج ۴، ص ۲۸۱، کنزالعمال، ج ۱۳، ص ۱۳۳، فضائل الخمسه من الصحاح سته، ج ۱، ص ۳۵۰. (۷). گردآوری از کتاب: همراه با راستگویان،دکتر سید محمد تیجانی تونسی، ترجمه: سید محمد جواد مهری، بنیاد معارف اسلامی،چاپ سیزدهم، ص۹۳. نرم افزار شبهات کلامی https://makarem.ir خرمیرنژاد, [١٩.٠٨.١٩ ١٨:١٥] دلالت آیه بلاغ، بر جانشینى حضرت على(علیه السلام) پرسش :آیه (یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ) چگونه بر جانشینى حضرت على(علیه السلام) دلالت دارد؟ پاسخ اجمالی : جمله بندى، لحن خاص، تأکیدهاى پى در پى و شروع آیه با خطاب«یا أَیُّهَا الرَّسُولُ» و همچنین دلداری و تأمین دادن به ایشان که گویا از چیزی نگرانى داشته و تهدید ایشان به عدم تبلیغ رسالت در صورت کوتاهى کردن؛ نشان مى دهد که سخن از حادثه مهمى در میان بوده. با توجه به تاریخ نزول سوره که در اواخر عمر پیغمبر(ص) نازل شده است، جاى تردید نیست که مسأله اى جز«تعیین جانشین» و سرنوشت آینده اسلام و مسلمین نمى تواند مورد توجه باشد. پاسخ : در آیه ۶۷ سوره مائده، روى سخن فقط به پیامبر است، و تنها وظیفه او را بیان مى کند، با خطاب اى پیامبر! شروع شده و با صراحت و تأکید دستور مى دهد، که آنچه را از طرف پروردگار بر او نازل شده است به مردم برساند. مى فرماید: (اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است را کاملاً به مردم برسان)؛ «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ». (۱) آنگاه، براى تأکید بیشتر به او اخطار مى کند: (اگر از این کار خوددارى کنى [که هرگز خوددارى نمى کرد] رسالت خدا را تبلیغ نکرده اى!)؛ «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ». پس از آن، به پیامبر(صلى الله علیه وآله) ـ که گویا از واقعه خاصى اضطراب و نگرانى داشته ـ دلدا
س از سلطنت حاکمى به اندازه یک وجب خارج شود، مرده است به مردن جاهلیت). ۲ ـ مسلم بن حجاج به سند خود از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل کرده که فرمود: «من مات و لیس فی عنقه بیعة مات میتة جاهلیة»(۲)؛ (هر کس بمیرد در حالى که بر گردنش بیعت نباشد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است). ۳ ـ ابن حبان به سندش از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل کرده که فرمود: «من مات و لیس له امام مات میتة جاهلیة»(۳)؛ (هر کس بمیرد در حالى که براى او امام نباشد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است). ۴ ـ طبرانى به سندش از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل کرده که فرمود: «من مات و لیس علیه امام فمیتته جاهلیة...»(۴)؛ (هر کس بمیرد در حالى که امام زمان خود را نشناخته مرگش مرگ جاهلیّت است).(۵) پی نوشت : (۱). صحیح بخارى، ج ۲، ص ۱۳. (۲). صحیح مسلم، ج ۶، ص ۲۱و۲۲. (۳). صحیح ابن حبّان، ح ۴۴. (۴). المعجم الکبیر، ج ۱۰، ص ۳۵۰. (۵). گردآوری از کتاب: امام شناسی و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ اول، ج ۲، ص ۲۹۷. نرم افزار شبهات کلامی https://makarem.ir
۶. نرم افزار شبهات کلامی https://makarem.ir خرمیرنژاد, [١٩.٠٨.١٩ ١٨:١٧] راویان حدیث «معرفت امام» از علماى اهل سنت پرسش :از علماى اهل سنت چه کسانى حدیث معرفت امام را نقل کرده اند؟ پاسخ اجمالی :بسیارى از علماى اهل سنت حدیث «هر کس بمیرد در حالى که براى او امام نباشد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است» را نقل کرده اند. از جمله: ابوداوود سلیمان بن داوود، حافظ عبدالرزاق، محمّد بن سعد، ابن ابى شیبه، ابوجعفر اسکافى، احمد بن حنبل، بخارى، مسلم، احمد بن عمر بزار، ابن عبدربه، ابوحاتم محمّد بن حبّان، ابوالقاسم طبرانى، حاکم نیشابورى، قاضى عبدالجبار معتزلى، ابونعیم اصفهانى، بیهقى، زمخشرى، شهرستانى، ابن اثیر، ابن ابى الحدید، نووى، ذهبى، متقى هندى و.... اشاره کرد. پاسخ :جماعت بسیارى از علماى اهل سنت این حدیث [«هر کس بمیرد در حالى که براى او امام نباشد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.»] را با تعبیرات گوناگون نقل کرده اند که به ترتیب اسامى آن ها را نقل مى کنیم: ۱ ـ ابوداوود سلیمان بن داوود طیالسى (م ۲۰۴).(۱) ۲ ـ حافظ عبدالرزاق (۲۱۱).(۲) ۳ ـ محمّد بن سعد (۲۳۰).(۳) ۴ ـ ابن ابى شیبه (۲۳۴).(۴) ۵ ـ ابوجعفر اسکافى (۲۴۰).(۵) ۶ ـ احمد بن حنبل (۲۴۱).(۶) ۷ ـ حمید بن زنجویه (۲۵۱).(۷) ۸ ـ عبدالله بن عبدالرحمن دارمى (۲۵۱).(۸) ۹ ـ محمّد بن اسماعیل بخارى (۲۵۶).(۹) ۱۰ ـ مسلم بن حجاج (۲۶۱).(۱۰) ۱۱ ـ احمد بن عمر بزار (۳۲۰).(۱۱) ۱۲ ـ ابوعمرو احمد بن محمّد بن عبدربه (۳۲۷).(۱۲) ۱۳ ـ ابوحاتم محمّد بن حبّان، (۳۵۴).(۱۳) ۱۴ ـ ابوالقاسم طبرانى (۳۶۰).(۱۴) ۱۵ ـ حاکم نیشابورى (۴۰۵).(۱۵) ۱۶ ـ قاضى عبدالجبار معتزلى (۴۱۵).(۱۶) ۱۷ ـ ابونعیم اصفهانى (۴۳۰).(۱۷) ۱۸ ـ بیهقى (۴۵۸).(۱۸) ۱۹ ـ محمّد بن فتوح حمیدى (۴۸۸).(۱۹) ۲۰ ـ زمخشرى (۵۳۸).(۲۰) ۲۱ ـ محمّد بن عبدالکریم شهرستانى (۵۴۸).(۲۱) ۲۲ ـ ابن اثیر جزرى (۶۰۶).(۲۲) ۲۳ ـ ابن ابى الحدید (۶۵۶).(۲۳) ۲۴ ـ حافظ نووى (۶۷۶).(۲۴) ۲۵ ـ حافظ ذهبى (۷۴۸).(۲۵) ۲۶ ـ ابن کثیر دمشقى (۷۷۴).(۲۶) ۲۷ ـ سعد الدین تفتازانى (۷۹۲).(۲۷) ۲۸ ـ نورالدین هیثمى (۸۰۷).(۲۸) ۲۹ ـ ابن حجر عسقلانى (۸۵۲).(۲۹) ۳۰ ـ حسام الدین متقى هندى (۹۷۵).(۳۰) و... .(۳۱) پی نوشت : (۱). مسند طیالسى(ر.ک: کنزالعمال، ج ۱، ص ۱۸۶، چاپ حیدر آباد). (۲). المصنّف، ج ۱۱، ص ۳۳۰. (۳). الطبقات الکبرى، ج ۵، ص ۱۰۷. (۴). المصنّف، ج ۱۵، ص ۲۴و۳۸. (۵). المعیار و الموازنه، ص ۲۴. (۶). مسند احمد، ج ۲، ص ۸۳و۱۵۴. (۷). الأموال، ج ۱، ص ۸۱. (۸). سنن دارمى، ج ۲، ص ۲۴۱. (۹). الجامع الصحیح، ج ۲، ص ۱۳؛ تاریخ البخارى، ج ۶، ص ۴۴۵. (۱۰). صحیح مسلم، ج ۶، ص ۲۱و۲۲. (۱۱). الزوائد، ج ۱، ص ۱۴۴. (۱۲). عقد الفرید، ج ۱، ص ۹. (۱۳). صحیح ابن حبان، ح ۴۴. (۱۴). المعجم الکبیر، ج ۱۰، ص ۳۵۰، ح ۱۰۶۸۷؛ المعجم الاوسط، ج ۱، ص ۱۷۵، ح ۲۲۷. (۱۵). المستدرک على الصحیحین، ج ۱، ص ۷۷و۱۱۷. (۱۶). المغنى، ج ۱، ص ۱۱۶. (۱۷). حلیة الاولیاء، ج ۳، ص ۲۲۴. (۱۸). السنن الکبرى، ج ۸، ص ۱۵۶و۱۵۷. (۱۹). الجمع بین الصحیحین(به نقل احقاق الحق قاضی نورالله شوشتری در اوائل بحث امامت). (۲۰). ربیع الابرار، ج ۴، ص ۲۲۱. (۲۱). الملل و النحل، ج ۱، ص ۱۷۲. (۲۲). جامع الأصول، ج ۴، ص ۴۵۶. (۲۳). شرح نهج البلاغة، ج ۹، ص ۱۵۵. (۲۴). المنهاج، ج ۱۲، ص ۲۴۰. (۲۵). تلخیص المستدرک، ج ۱، ص ۷۷و۱۱۷. (۲۶). تفسیر القرآن العظیم، ج ۱، ص ۵۱۷؛ البدایة و النهایة، ج ۷، ص ۲۳۲. (۲۷). شرح مقاصد، ج ۲، ص ۲۷۵. (۲۸). مجمع الزوائد، ج ۵، ص ۲۱۸. (۲۹). فتح البارى، ج ۱۶، ص ۱۱۲. (۳۰). کنز العمال، ج ۱، ص ۱۰۳، ح ۴۶۳. (۳۱). گردآوری از کتاب: امام شناسی و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ اول، ج ۲، ص ۲۹۸. نرم افزار شبهات کلامی https://makarem.ir خرمیرنژاد, [١٩.٠٨.١٩ ١٨:١٨] اهل سنت و حدیث « معرفت امام» پرسش :علماى اهل سنت حدیث «معرفت امام» را با چه تعبیرهایى نقل کرده اند؟ پاسخ اجمالی :بسیاری از اهل سنت حدیث معرفت امام را نقل کرده اند، از جمله: بخارى آورده که پیامبر(ص) فرمود: هر کس از سلطنت حاکمى به اندازه یک وجب خارج شود، به مردن جاهلیت مرده است. مسلم بن حجاج و ابن حبان نیز از پیامبر(ص) نقل کرده اند: هر کس بمیرد در حالى که بر گردنش بیعت نباشد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. و طبرانى به سندش از رسول خدا(ص) نقل کرده: هر کس بمیرد در حالى که امام زمان خود را نشناخته، مرگش مرگ جاهلیّت است. پاسخ :از احادیثى که اهل سنت درباره امامت نقل کرده و در مصادر حدیثى خود آورده اند، حدیث ضرورت و لزوم معرفت امام است. این حدیث در مصادر اهل سنت به تعبیرهاى گوناگون وارد شده است. اینجا به برخى از آن ها اشاره مى کنیم: ۱ ـ محمّد بن اسماعیل بخارى به سند خود از ابن عباس نقل کرده که پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «من خرج من السلطان شبراً مات میتة جاهلیة»(۱)؛ (هر ک
کجای قرآن از علی(ع) گفته است!!! ♦️روزی معاویه «لعنة‌الله‌علیه» وارد مکه شد، گروهی بر معاویه وارد شدند و گفتند : آیا می دانی که ابن عباس تفسیر قرآن می کند؟ ♦️معاویه گفت: خب ابن عباس پسر عمه پیغمبر بوده، او از هاشمیان است! اگر او نکند که تفسیر کند؟! گفتند: آیات را به نفع علی بن ابیطالب تفسیر می کند و ما از این قضیه شاکی هستیم! ♦️معاویه گفت: خودم رسما وارد مجلس می شوم و جمع شان را بر هم می زنم. معاویه وارد مجلس تفسیر ابن عباس می شود، ابن عباس با چنان کیفیتی تفسیر آیات می کرد که معاویه هیچ جای اعتراضی برخود ندید! بعد از مجلس معاویه رو به ابن عباس کرد و گفت: ابن عباس تو تفسیر آیات می کنی یا فضائل علی بن ابیطالب را بازگو می کنی؟! 🔸ابن عباس گفت : معاویه به من بگو کجای قرآن است که فضائل علی بن ابیطالب نیست؟ از خودت هم سوال می کنم جواب می دهی؟ "انَّما اَنتَ مُنذِرُ و َلِکُلِ قَومِ هاد" این آیه برای کیست معاویه؟ ♦️معاویه گفت : رسول خدا فرمود: منذر این امت منم و هادی وجود علی بن ابیطالب است! ولی ابن عباس حتما باید این آیه را بخوانی؟! 🔸ابن عباس گفت : "اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرا" بگو این آیه برای کیست معاویه؟ ♦️معاویه گفت : این هم قصه ی طهارت و عصمت علی بن ابیطالب و اهل بیتش است، درست! ولی حتما باید این را بخوانی؟ 🔸ابن عباس گفت : "اِنَّما وَلیُّکُمُ اللهُ وَ رَسولُه وَالَّذینَ یُقیمونَ الصَّلوهَ وَ یُوتونَ الزَّکوةَ وَ هُم رکِعون" معاویه این آیه برای کیست؟ ♦️معاویه گفت : زمانی که علی بن ابیطالب انگشتر در راه خدا داد این آیه بر حق علی نازل شد، قبول دارم! ولی حتما این را باید بخوانی؟ 🔸ابن عباس گفت : "عَمَّ یَتَساءَلون عَنِ النَّبَاِ العَظیم" معاویه بگو این آیه در حق کیست؟ ♦️معاویه گفت : رسول خدا فرمود: خبر عظیم علی بن ابیطالب است که هم مردم ازش می پرسند و هم من از علی خواهم پرسید، ولی ابن عباس حتما باید این را بخوانی؟ 🔸ابن عباس گفت : "وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعا وَ لا تَفَرَّقوا" بگو ببینم این آیه برای کیست؟ ♦️معاویه گفت : پیغمبر فرمود: حبل الله علی بن ابیطالب است دست به دامن علی بزنید و جای دیگر نروید که گمراه میشوید. ولی باید همین را تفسیر کنی؟ 🔸ابن عباس گفت : "کَفی بِاللهِ شَهیدا بَینی وَ بَینَکُم" این آیه برای چیست معاویه؟ ♦️معاویه گفت : این قصه قصه‌ی علمِ علی بن ابیطالب است که خدا همه‌ی علم جاری رو در سیره ی او تعریف میکند، ولی لازم است حتما این را بخوانی؟ 🔸ابن عباس گفت : "قُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا و َأَبْنَاءَکُمْ و َنِسَاءَنَا و َنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ" بگو به من که این آیه برای کیست؟ ♦️معاویه گفت : این هم ماجرای مباهله با اهل نجران است که خدا در این آیه علی بن ابیطالب را نفس پیغمبر میخواند، ولی برای مردم حتما باید همین را بخوانی؟ 🔸ابن عباس گفت : "سَاَلَ سائِلٌ بِعَذابِ واقِع" این آیه برای چیست معاویه؟ ♦️معاویه گفت : روز غدیر شخصی نزد رسول خدا آمد و گفت این سخنان از خودت بود یا از خدا؟ پیغمبر فرمود امر رسالت بود ، شخص رو به پیغمبر کرد و گفت: به خدا بگو بر من عذاب وارد کند که تحمل ولایت علی را ندارم و خداوند جلوی همگان دشمن علی را هلاک کرد، ابن عباس قبول دارم ! آیا باید فقط همین آیه را بخوانی؟ 🔸ابن عباس گفت : "یا اَیُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیک" این آیه دیگر برای چیست معاویه؟ ♦️معاویه گفت : این هم ماجرای ابلاغ ولایت علی بن ابیطالب است قبول دارم! ولی این را حتما باید بازگو کنی؟ 🔸ابن عباس گفت : "اَلیومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم" معاویه به من بگو این دگر برای کیست؟ ♦️معاویه گفت : این آیه هم اکمال دیانت در پرتوی ولایت علی بن ابیطالب است ولی آیه ای دیگر بخوان نه این را ! 🔸ابن عباس از جا بلند شد و گفت: معاویه به من بگو کجای قرآن را بخوانم که فضل علی بن ابیطالب نباشد؟! کجا را بخوانم که از علی بیان نشده باشد؟! ♦️معاویه گفت : اصلا ابن عباس بخوان "اِذا زُلزِلَتِ الارض زلزالها ابن عباس: این آیه هم فضل علی بن ابیطالب است! معاویه گفت : علی در این آیه دگر چه می کند ابن عباس؟! 🔸ابن عباس گفت : نشنیدی بعد از رسول خدا یک سال نگذشته بود که زلزله ای بر مدینه آمد که همه ی مردم از شدت وحشت از خانه به در شده بودند و علی در میانشان حاضر شد و خواند این آیه را و پایش را بر زمین کوبید و فرمود: زمین ! ابوتراب بر تو امر می کند آرام گیر! ♦️ معاویه که از غضب بر خود می پیچید گفت: ابن عباس راحت بگو تا قرآن باشد، علی هم خواهد بود.
مراقبات روز عید غدیر خم ۱- روزه کفارۀ ۶۰ سال گناه و بنابه روایات معادل روزۀ همه عمر دنیا و معادل صد حج و صد عمره است ۲- غسل ۳- زیارت امیرالمؤمنین علی علیه السّلام سه زیارت مخصوص برای این روز نقل شده که یکی از آنها زیارت امین الله است ۴- تعویذی که سیّد بن طاووس در اقبال الاعمال از رسول ‌خدا صلی الله علیه و آله روايت كرده است: ▪️بسمِ الله الرّحمنِ الرَّحيمِ، بِسمِ اللّه خَيرِ الْأَسماءِ، بِسمِ اللّه رَبِّ الاخِرَةِ وَ الأُولى، وَ رَبِّ الارضِ وَ السّماءِ، الَّذِی لا يَضُرُّ مَعَ اسمِهِ كَيدُ الأَعداءِ، وَ بِها تُدفَعُ كُلُّ الأَسواءِ، وَ بِالقِسَمِ بِها يَكفِی مَنِ استَكْفى اللّهُمَّ انتَ رَبُّ كُلِّ شَیءٍ وَ خالِقُهُ، وَ بارِئُ كُلِّ مَخْلُوقٍ وَ رازِقُهُ، وَ مُحصِي كُلِّ شَیءٍ وَ عالِمُهُ، وَ كافی كُلِّ جَبَّارٍ وَ قاصِمُهُ، وَ مُعينُ كُلِّ مُتَوَكِّلٍ عَلَيهِ وَ عاصِمُةُ، وَ بِرُّ كُلِّ مَخْلُوقٍ وَ راحِمُهُ، لَيسَ لَكَ ضِدٌّ فَيُعانِدُكَ، وَ لا نِدٌّ فَيُقاوِمُكَ، وَ لا شَبِيهٌ فَيُعادِلُكَ، تَعالَيتَ عَنْ ذلكَِ عُلُوّاً كَبِيراً اللّهُمَّ بِكَ اعتَصَمتُ وَ استَقَمْتُ وَ الَيكَ تَوَجَّهتُ وَ عَلَيكَ اعتَمَدْتُ، يا خَيْرَ عاصِمٍ وَ اكرَمَ راحِمٍ وَ احكَمَ حاكِمٍ وَ اعلَمَ عالِمٍ، مَنِ اعتَصَمَ بِكَ عَصَمتَهُ، وَ مَنِ استَرحَمَكَ رَحِمْتَهُ، وَ مَنِ اسْتَكْفاكَ كَفَيتَهُ، وَ مَنْ تَوَكَّلَ عَلَيْكَ امِنتَهُ وَ هَدَيتَهُ، سَمعاً لِقَولكَِ يا رَبِّ وَ طاعَةً لِامرِكَ اللّهمَّ أَقُولُ وَ بِتَوفِيقِكَ أَقُولُ، وَ عَلى كِفايَتِكَ أُعَوِّلُ، وَ بِقُدْرَتِكَ أَطُولُ، وَ بِكَ أستَكفِی وَ أَصُولُ، فَاكفِنِی اللّهُمَّ وَ انقِذْنِی وَ تَوَلَّنِی وَ اعصِمنی وَ عافِنِی، وَ امنَع مِنِّی وَ خُذ لِی وَ كُن لِی بِعَينِكَ وَ لا تَكُن عَلَيَّ، اللّهُمَّ انتَ رَبِّي عَلَيكَ تَوَكَّلتُ وَ الَيكَ انَبتُ وَ الَيكَ المَصِيرُ وَ انتَ عَلى كُلِّ شَیءٍ قَدِيرٌ. ۵- دو رکعت نماز که نزدیک ظهر خوانده می‌شود: ▪️در رکعت اوّل «حمد» و سوره «قدر» ▪️در رکعت دوّم «حمد» و سوره «توحید» پس از سلام سر به سجده ‌گذارده و ۱۰۰ بار بگوید: «شکراً لله» سپس سر از سجده بر‌دارد و دعایی را بخواند که بطور کامل در مفاتیح‌الجنان نقل شده است: اللَّهُمَّ اِنِّی اَسئلُكَ بِانَّ لَكَ الحَمدَ، وَحدَكَ لا شَريكَ لَكَ،... و باز سر به سجده ‌گذارده و بگوید: ▪️«الحمدلله» ۱۰۰ بار ▪️«شکراًلله» ۱۰۰ بار در روایات آمده کسی که این نماز را در این روز بخواند مانند کسی است که در روز عید غدیرخم در محضر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم حضور داشته و صادقانه با امیرالمؤمنین علی علیه السّلام بیعت کرده است ۶- دو رکعت نماز پس از غسل و حدود یک ساعت مانده به ظهر این نماز مقارن با زمانی که پیامبر در غدیرخم امیرالمؤمنین علیه السّلام را به خلافت و امامت برای مردم نصب فرمودند خوانده می‌شود، بدین کیفیت: در هر رکعت : ▪️سوره «حمد» یک بار ▪️سوره «توحید» ده بار ▪️«آیت‌الکرسی» (تا هوالعلی العظیم) ده بار سوره «قدر» ده بار براساس روایات خواندن این نماز ثواب صد هزار حج و صد هزار عمره را دارد و باعث برآمدن حوائچ دنیوی و اخروی با سهولت و عافیت می‌شود، ان‌شاءالله ۷- دعای ندبه ۸- دعای مخصوص روز عید غدیرخم که در مفاتیح الجنان نقل شده است: اَللَّهُمَّ اِنّی اَسئَلُكَ بِحَقِّ مُحمَّد نَبيِّكَ، وَعَلِی وَلِيِّكَ، وَالشَّانِ وَالقَدرِ الَّذی خَصَصتَهُما بِهِ دُونَ خَلقِكَ، اَن... ۹- هرگاه به مؤمنی می‌رسند سپاس الهی را بابت ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السّلام به جا آورده و بگویند: الْحَمْدُ للهِِ الّذی جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّكينَ بِوِلايَةِ اَميرِالمُؤْمِنينَ وَالاَْئِمَّةِ عَلَیهِمُ السَّلام و نیز بگویند: الحَمدُ للهِِ الَّذی اَكرَمَنا بِهذا اليَومِ، وَجَعَلَنا مِنَ المُوفينَ بِعَهدِهِ اِلَينا، وَميثاقِهِ الَّذی واثَقَنا بِهِ مِن وِلايَةِ وُلاةِ اَمرِهِ، وَالقُوّامِ بِقِسطِهِ، وَلَم يَجعَلنا مِنَ الجاحِدينَ وَالمُكَذِّبينَ بِيَومِ الدّين ۱۰- صد بار گفتن این ذکر: الحَمدُ للهِِ الّذی جَعَلَ كَمالَ دينِهِ وَتَمامَ نِعمَتِهِ، بِوِلايَةِ اَميرِ المُؤمِنينَ عَلیِّ بنِ اَبی طالِب عَلَيهِ السَّلامُ ۱۱- صلوات بر پیامبر و خاندان پاک و مطهرش ۱۲- صله ارحام، هدیه دادن، احسان و انفاق هر درهم احسان و انفاق در این روز، برابر با صد هزار درهم در غیر این روز خواهد بود ۱۳- اطعام کسی که در روز عید غدیر مؤمنی را اطعام کند، مانند این است که تمام انبیاء و صدیقین را اطعام کند و افطار هر یک مؤمن در روز عید غدیر معادل افطار صد هزار پیامبر و صدیق و شهید است ۱۴- عقد اخوت با برادران مؤمن
.
✅اثـر عجیـب دعا در حـق دیـگران امام صادق علیه السلام مےفـرمایند: 🍃 "اگر شخصی در پشت سر برادر مؤمنش برای او دعا ڪند از عـرش ندا می شود؛ برای تو صد هزار برابر مثل او است ... این در حالی است كه اگر بـرای خودش دعا می ڪرد، فقط به اندازه هـمان یك دعایش به او داده می شد. پس دعای تضمین شـده ای که صد هـزار برابر آن داده می شود، بهتـر است از دعایی(دعای شخص برای خود) که معلوم نیست مستجاب بشود یا نشود." 📚مَن لایَحضره الفَقیه _ ج۲ _ ص۲۱2 [کـانالِ_] 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌺 اللهم عجل لولیک الفرج @sulook
✔️ فضیلتی انحصاری ~~~~💠🔅~~~~~ سدالابواب، فضیلتی انحصاری برای امیرالمومنین علیه‌السلام است که احدی غیر از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در آن با حضرت شریک نیست، که حتی صحابه‌ی بزرگی هم‌چون و عباس عموهای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز از این فضیلت محروم ماندند ؛ واقعه سدابواب از این قرار است که رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم به همه صحابه‌اى كه همسايه مسجد بودند و در خانه آن‌ها به داخل مسجد باز مى‌شد دستور داد كه درهاى خانه خود را ببندند و از اين ميان👈 تنها به امير مؤمنان عليه السلام اجازه دادند كه در خانه‌اش همچنان باز باشد هدف رسول خدا صلى الله عليه وآله از اين كار تطهير مسجد از رجس و پليدى بود و از آن جايى كه خداوند اهل كسا عليهم السلام را طبق از هرگونه رجس و پليدى پاك گردانيده بود فقط به امير مؤمنان عليه السلام اجازه داد كه در خانه‌اش به داخل مسجد باز باشد که این ماجرا بصورت متواتر در کتب اهل سنت و شیعه وارد شده. 💠احمد بن حنبل در فضائل الصحابه و مسند خود و نسائى در خصائص على (ع) و سنن كبرى و حاكم نيشابورى در المستدرك على الصحيحين و... مى‌نويسند: ✍حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا محمد بن جَعْفَرٍ ثنا عَوْفٌ عن مَيْمُونٍ أبي عبد اللَّهِ عن زَيْدِ بن أَرْقَمَ قال: كان لِنَفَرٍ من أَصْحَابِ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أَبْوَابٌ شَارِعَةٌ في الْمَسْجِدِ قال: فقال: يَوْماً سُدُّوا هَذِه الأَبْوَابَ الا بَابَ عَلِىٍّ قال فَتَكَلَّمَ في ذلك الناس قال فَقَامَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَحَمِدَ اللَّهَ تَعَالَى وَأَثْنَى عليه ثُمَّ قال أَمَّا بَعْدُ فإني أَمَرْتُ بِسَدِّ هَذِه الأَبْوَابَ الا بَابَ عَلِىٍّ وقال فيه قَائِلُكُمْ وإني والله ما سَدَدْتُ شَيْئاً وَلاَ فَتَحْتُهُ ولكني أُمِرْتُ بشيء فَاتَّبَعْتُهُ. 🔅زيد بن ارقم گفته است: براى برخى از ياران رسول خدا درهاى بود كه به داخل مسجد باز مى‌شد. روزى رسول خدا (ص) دستور داد كه تمام اين درها؛ به جز در خانه على (ع) بسته شود. برخى از اصحاب اعتراض كردند، رسول خدا (ص) خطبه‌اى خواند و پس از ستايش خداى تعالى فرمود: من دستور دادم كه همه اين درها به جز در خانه على (ع) بسته شود، برخى از شما اعتراض كرديد، به خدا قسم! من در خانه كسى را نبسته و يا بازنگذاشته‌ام؛ بلكه به من (از جانب خداوند) چنين دستورى داده شده و اطاعت كرده‌ام. ~~~~💠🔅~~~~~ ✍حاكم نيشابورى بعد از نقل اين روايت مى‌گويد: 👈🏾👈🏾هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه. اين روايت سندش صحيح است؛ ولى بخارى و مسلم آن را نقل نكرده‌اند.👉👉 📚 المستدرك علي الصحيحين، ج 3، ص 135، ح4631، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1411هـ - 1990م. البانی وهابی نیز سند روایت را صحیح می داند: ✍عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «أَمَرَ بِسَدِّ الأَبْوَابِ إِلَّا بَابَ عَلِيٍّ» 🔅[حكم الألباني] : 👈🏾👈🏾صحيح👉👉 📚سنن الترمذي ت شاكر، ج 3 ، ص 524، ح 3732 دیگر مصادر که روایت رو تصحیح کردند:: 📚 الشيباني، أحمد بن حنبل ابوعبد الله (متوفاي241هـ)، فضائل الصحابة، ج 2، ص 581، ح985، تحقيق د. وصي الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولي، 1403هـ – 1983م؛ سند صحیح 📚الشيباني، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 4، ص 369، ح19306، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛ سند صحیح 📚النسائي، أحمد بن شعيب ابوعبد الرحمن (متوفاي303 هـ)، خصائص اميرمؤمنان علي بن أبي طالب، ج 1، ص 59، تحقيق: أحمد ميرين البلوشي، ناشر: مكتبة المعلا - الكويت الطبعة: الأولي، 1406 هـ؛ سند صحیح 📚النسائي، أحمد بن شعيب ابوعبد الرحمن، السنن الكبري، ج 5، ص 118، تحقيق: د.عبد الغفار سليمان البنداري، سيد كسروي حسن، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1411 - 1991. ↶【به ما بپیوندید 】↷ 🌐 ... ّ 🌤الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج الساعة🌤 📝🔍 https://t.me/joinchat/AAAAAD0VAZd23pFbq5w3KA
✔️نامه ی حضرت بقیة الله أرواحناه فداء خطاب به شیخ مفید. ➖▪️➖🌟📜🌟➖▪️➖ ✍این نامه در اوایل دوران غیبت کبری برای شیخ ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان مفید-رحمة الله- که از بزرگ ترین فقهای تاریخ شیعه به شمار می رود-شرف صدور یافته است. 👈جالب توجّه است که آن حضرت در این نامه همان مقدار از غیبت (یعنی ۹۰ سال تا زمان شیخ مفید رحمة الله) را تأخیر نام نهاده اند و برای بیدار شدن مردم از غفلت،نکات تکان دهنده ای را تذکّر داده اند.از آن جا که نامه ی مزبور طولانی است،به بخشی از آن اشاره می گردد: ▪️"...اگر شیعیان ما- که خداوند متعال ایشان را به اطاعت خویش موفّق بدارد- با دل های متحد و یک پارچه بر وفا به عهد و پیمان خویش اجتماع می کردند،👈ملاقات ما از آن ها به تأخیر نمی افتاد و سعادت دیدار و مشاهده ی با معرفت برای آن ها حاصل می شد و زودتر از این به دیدار ما نایل می شدند.👈آن چیزی که ما را از آنان دور کرده (و باعث طولانی شدن غیبت شده) است گناهان و خطاهایی است که مرتکب می شوند و ما چنین انتظاری از آنان نداشتیم..."(۱) 🌟در این بخش نامه،دو نکته ی مهم جلب توجّه می کند: 🔺ناهم دلی در وفاداری نسبت به فرمان برداری از امام زمان علیه السلام. 🔻مرتکب گناه شدن شیعیان 👈تذکّر بسیار مهم این که در رأس همه ی گناهان،گناه عدم انجام وظیفه نسبت به آستان مقدّس امام عصر أرواحناه فداء است. ➖▪️➖🌟📜🌟➖▪️➖ (۱)بحارالانوار،۱۷۶/۵۳ 📚آشتی با امام عصر(عج)،دکترعلی هراتیان ↶【به ما بپیوندید 】↷ 🌐 ... 🌤الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج الساعة🌤 📝🔍 https://t.me/joinchat/AAAAAD0VAZd23pFbq5w3KA 🌐 عضویت در پیام رسان ایتا : https://eitaa.com/tanhatarinmonji 🌐 عضویت در پیام رسان سروش : http://sapp.ir/tanhatarinmonji اینستاگرام : http://instagram.com/tanhatarinmonjigroup
✨🌻✨ قلعه مستحکم ولایت امیرالمومنین علیه السلام مولای روز ... ✍امام رضا علیه السلام در حدیث قدسی معروف به سلسله طلائی، از پدرشان، از امیرمومنان علی علیه السلام نقل می فرمایند که رسول اکرم صلی الله عليه و آله از جبرئیل و ایشان از میکائیل و او از اسرافیل و اسرافیل از لوح و او از قلم شنیده است که خدای تبارک و تعالی فرمود: 👈ولایت علی بن ابی طالب عليه السلام دژ و قلعه مستحکم من است، هر کس که در این دژ مستحکمم وارد شود، از آتش و عذابم در امان است. 📚امالي الطوسی 📚بحار ج ۳۹ باب ۸۷ ص ۲۴۶ @tanhatarinmonji ⇜ورود ✨🌻✨
بنا بر فرمایش امام عسکری علیه‌السلام ،امام کاظم سلام الله علیه در ذیحجهء سال ۱۲۷ھ.ق در"ابواء"بین مکه و مدینه به دنیا آمدند (بحار۹۸/۲۱ و...) قول مشهور در ولادت حضرتش روزهای پایانی ماه‌ذیحجه و قول ضعیف ۷صفر است. کانال تنهاترین منجی فرارسیدن روز میلاد باب‌الحوائج، ابالرضا ، حضرت موسی بن جعفر علیهم السلام را تبریک و شادباش می‌گوید. @tanhatarinmonji ⇜ورود
نماز موسی بن جعفر ع برای حوائج نماز حضرت موسی بن جعفر (ع) به جهت برآمدن حاجت را بخوانید و آن دو رکعت است: در هر رکعت بعد ازحمد دوازده مرتبه «سوره توحید» و بعد از سلام صد مرتبه «صلوات » بفرستید و هدیه کنید به روح امام موسی کاظم بعد به سجده بروید و دوازده مرتبه بگویید: «اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِحَقَّ الْمَحْبُوسِ فی سِجْنِ هارُونَ اَنْ تَقْضِیَ حاجَتی» سپس حاجت خود را میطلبی وبه حول وقوه الهی وبه برکت باب الحوائج ان شاالله حاجت روا میشوی. برای این نماز آثار وبرکات فراوانی است ان شاالله حاجت روا باشید منابع:کتاب منتخب الادعیه-فاضل یزدی
جملاتی زیبا از امام على(ع) 1 - مردم را با لقب صدا نکنید. 2 - روزانه از خدا معذرت خواهی کنید. 3 - خدا را همیشه ناظر خود ببینید. 4 - لذت گناه را فانی و رنج آن را طولانی بدانید. 5 - بدون تحقیق قضاوت نکنید. 6 - اجازه ندهید نزد شما از کسی غیبت شود. 7 - صدقه دهید، چشم به جیب مردم ندوزید. 8 - شجاع باشید، مرگ یکبار به سراغتان می آید. 9 - سعی کنید بعد از خود، نام نیک بجای بگذارید. 10- دین را زیاد سخت نگیرید. 11 - با علما و دانشمندان با عمل ارتباط برقرار کنید. 12 - انتقاد پذیر باشید. 13. مکار و حیله گر نباشید. 14 - حامی مستضعفان باشید. 15 - اگر میدانید کسی به شما وام نمیدهد، از او تقاضا نکنید. 16 - نیکوکار بمیرید. 17 - خود را نماینده خدا در امر دین بدانید. 18 - فحّاش نباشید. 19 - بیشتر از طاقت خود عبادت نکنید. 20 - رحم دل باشید. 21 - با قرآن آشنا شوید. 22 - تا میتوانید بدنبال حل گره مردم باشید. 23 - گریه نکردن از سختی دل است. 24 - سختی دل از گناه زیاد است. 25 - گناه زیاد از آرزوهای زیاد است. 26 - آرزوی زیاد از فراموشی مرگ است. 27 - فراموشی مرگ از محبت به مال دنیاست. 28 - محبت به مال دنیا سرآغاز همه خطاهاست. ╭┅──────┅╮ ❤ @tarrk_gonah✅ ╰┅──────┅
👈نماز شب و انس با ملكوت يكى از مستحبات كه براى سالكين الى الله در حد وجوب است (البته نه واجب تكليفى ) نماز شب است ، نماز شب آب حيات است و دل شب ، ظلمات و استاد سلوك ، خضر اين راه كه اگر كسى از آب حيات نوشيد به سعادت جاويد و حيات ابدى مى رسد. مرا در اين ظلمات آن كه راهنمايى كرد نماز نيمه شب بود و گريه سحرى امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايند: (( ليس من شيعتنا من لم يصل صلاه الليل )) كسى كه نماز شب نمى خواند از شيعيان واقعى نيست . (( عزيزان وقت نيست ... دير است !! به انتظار ننشينيد، انسان با 40، 50 سال عمر مى خواهد خودش را براى ابد بسازد، كم كم مزاج جواب مى كند، البته با مزاج مخالفت هم نكنيد، ثلث آخر شب بسيار خوب است . غذا هضم شده ، هوا لطيف گشته ، خلوت با شب داشته باشيد كه انس با عالم غيب و ملكوت ببار مى آيد )) . ╭┅──────┅╮ ❤ @tarrk_gonah✅ ╰┅──────┅
مقاله اي در باره روز شريف مباهله🌷👇👇👇 بیست و چهارم ماه ذى‌الحجّه، روز مباهله نام دارد؛ مباهله در لغت به معنای نفرین و لعنت کردن به یکدیگر است؛ در سال دهم هجری، گروهی از مسیحیان نجران (منطقه‌ای در جنوب غربی عربستان سعودی) در شهر مدینه، نزد حضرت رسول(ص) آمدند و درباره حضرت عیسی(ع) با او گفت‌وگو کردند؛ پیامبر(ص) فرمود: عیسی بنده خدا و کلمه او بود که آن را بر مریم القاء نمود؛ مسیحیان گفتند چگونه ممکن است انسانی بی‌پدر به دنیا آید؟ آیه‌ای از قرآن در این‌باره نازل شد که مَثَل عیسی، مَثَل آدم است که بدون پدر و مادر و به امر الهی به دنیا آمده است؛ وقتی عقل و استدلال در وجود آن‌ها تأثیر نکرد و بحث به نتیجه نرسید، پیامبر اسلام(ص) به فرمان پروردگار به آن‌ها پییشنهاد مباهله داد، یعنی دو گروه، در محلی جمع شوند و به درگاه خداوند دعا و تضرع کنند و از خدا بخواهند حقیقت را آشکارنموده و دروغگویان را لعنت کند. «فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکمْ وَ نِساءَنَا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنفُسنَا وَ أَنفُسکُمْ ثُمَّ نَبْتهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَة اللَّهِ عَلى الْکذِبِینَ.» ال عمران(۶۱) «هرگاه بعد از علمى که (درباره مسیح )به تو رسیده، (باز) کسانى با تو به ستیز برخیزند، به آن‌ها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود، آن‌گاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.» روز ۲۴ ذی الحجة، رسول خدا(ص) همراه با علی مرتضی، فاطمه زهرا و حسن و حسین(علیهم‌السلام) برای مباهله بیرون آمدند، نصارا نیز بیرون آمدند؛ وقتی مسیحیان، شکوه و جلال آن بزرگواران را دیدند، ترسیده و از مباهله منصرف شدند؛ اسقف مسیحیان به پیامبر اسلام(ص) عرض کرد: اى ابوالقاسم! ما با تو مباهله نمی‌کنیم بلکه مصالحه می‌کنیم، پیامبر(ص) با آنان مصالحه کرد و آنان پرداخت جزیه و صلح در سایه حکومت اسلامی را پذیرفتند. در نقطه مرزى حجاز و یمن منطقه‌ای به نام «نجران» قرارگرفته است؛ در آغاز طلوع اسلام، این نقطه، تنها منطقه مسیحى‌نشین در حجاز بود که به عللى از بت‌پرستى دست کشیده و به آئین مسیح گرویده بودند؛ پیامبر اسلام(ص) هم‌زمان با مکاتبه با سران دولت‌های بزرگ و مراکز مذهبى جهان، نامه‌اى به اسقف بزرگ نجران (ابو حارثه) نوشت و طى آن، ساکنان نجران را به آئین اسلام دعوت کرد. به نام خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب (این نامه‌اى است) از محمّد پیامبر و رسول خدا به اسقف نجران، خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش مى‌کنم و شماها را از پرستش «بندگان» به پرستش «خدا» دعوت مى‌نمایم، شما را دعوت مى‌کنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند وارد آئید و اگر دعوت مرا نپذیرفتید (لااقل) باید به حکومت اسلامى مالیات(جزیه) بپردازید (که در برابر این مبلغ از جان و مال شما دفاع مى‌کند) و در غیر این صورت به شما اعلان خطر مى‌شود. نمایندگان پیامبر(ص) وارد نجران شده، نامه ایشان را به اسقف دادند؛ وى نامه را با دقّت هرچه تمام‌تر خواند و براى تصمیم، شورایى مرکّب از شخصیت‌هاى بارز مذهبى و غیرمذهبى تشکیل داد، یکى از افراد طرف مشورت «شرحبیل» بود که به عقل و درایت و کاردانى معروف بود؛ وى در پاسخ اسقف اظهار نمود که اطلاعات من در مسائل مذهبى بسیار ناچیز است، بنابراین من حق ابراز نظر ندارم و اگر در غیر این موضوع با من وارد شور شوید، مى‌توانم راه حل‌هایى در اختیار شما بگذارم؛ امّا ناچارم مطلبى را تذکر دهم و آن این که ما مکرّر از پیشوایان مذهبى خود شنیده‌ایم که روزى منصب نبوت از نسل اسحاق به فرزندان «اسماعیل» انتقال خواهد یافت، هیچ بعید نیست که محمّد از اولاد اسماعیل بوده و همان پیغمبر موعود باشد. شورا نظر داد که گروهى به عنوان «هیئت نمایندگان نجران» به مدینه بروند، تا از نزدیک با محمّد(ص) تماس گرفته دلائل نبوت او را مورد بررسى قرار دهند؛ شصت نفر از زبده‌ترین و داناترین مردم نجران که در رأس آنان سه نفر از پیشوایان مذهبى قرار داشت، برای ملاقات با پیامبر اسلام(ص) به سوی مدینه حرکت کردند؛ هیئت نمایندگان نجران پس از ورود به مدینه به محضر پیامبر(ص) شرفیاب شدند، پیامبر(ص) بااحترام خاص، پاسخ سلام آنان را داد؛ نمایندگان پیش از آن‌که وارد مذاکره شوند، اظهار کردند که وقت عبادت آنان رسیده است، پیامبر(ص) اجازه داد عبادت خود را در مسجد مدینه بخوانند و آنان در حالى که رو به مشرق ایستاده بودند، نمازشان را خواندند. kalhor, [١٤.٠٨.٢٠ ٠٦:٠١] [Forwarded from kalhor] پیامبر اسلام(ص) با نمایندگان مسیحی نجران گفت‌وگو و استدلال درباره نحوه خلقت حضرت عیسی(ع) و این‌که ایشان مخلوق و بنده خداست را آغاز کرد؛ از جمله مسائلى که در این گفت‌وگو مطرح شد، این
بود که آن‌ها از پیامبر(ص) پرسیدند: ما را به چه چیز دعوت می‌کنى؟ پیامبر(ص) فرمود:به سوى خداوند یگانه و این‌که از طرف او رسالت خلق را دارم و مسیح (ع) بنده‌اى از بندگان اوست و حالات بشرى داشت و مانند دیگران غذا مى‌خورد؛ آن‌ها این سخن را نپذیرفتند و به ولادت عیسى(ع) بدون پدر اشاره کرده و آن را دلیل بر الوهیت او خواندند. در این هنگام، آیات قرآن نازل شد و به آن‌ها پاسخ داد: «إِنَّ مَثَلَ عِیسى عِندَ اللَّهِ کَمَثَلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ» (۵۹ال عمران) «مَثل عیسى در نزد خدا، همچون آدم است که او را از خاک آفرید و سپس به او فرمود: موجود باش! او هم فوراً موجود شد.» خداوند با این استدلال کوتاه و روشن، به ادعاى آن‌ها پاسخ مى‌گوید که اگر مسیح(ع) بدون پدر به دنیا آمد، جاى تعجب نیست و هرگز دلیل بر الوهیت او یا فرزندى خدا یا عین خدا بودن نیست، زیرا موضوع آفرینش آدم از این هم شگفت‌انگیزتر بود؛ او بدون پدر و مادر به دنیا آمد. نمایندگان نجران به پیامبر(ص) گفتند: گفت‌گوهاى شما ما را قانع نمى‌کند؛ در این موقع پیک وحى نازل شد و آیه مباهله را آورد و پیامبر(ص) را مأمور ساخت که با آنان مباهله کند، یعنی هر دو گروه بر دروغگو نفرین بفرستند و از خداوند بخواهند که دروغگو را هلاک و نابود کند؛ پس هر نفرینى که بر گروه مقابل تأثیر کرد، معلوم مى‌شود که راه او حق است. «فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکمْ وَ نِساءَنَا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنفُسنَا وَ أَنفُسکُمْ ثُمَّ نَبْتهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَة اللَّهِ عَلى الْکذِبِینَ.» ال عمران(۶۱) «هرگاه بعدازعلمى که (درباره مسیح )به تورسیده، (باز) کسانى با تو به ستیز برخیزند،به آنها بگو: بیائید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را ما ازنفوس خود دعوت کنیم، شما هم ازنفوس خود، آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بردروغگویان قرار دهیم.» واژه‌ «نَبتَهل» از ریشه‌ «اِبتهال» به معناى بازکردن دست‌ها و آرنج‌ها براى دعا به سوى آسمان است و این آیه به دلیل این واژه، به آیه‌ مباهله معروف شده است؛ مباهله، یعنى توجّه و تضرّع دو گروه مخالف یکدیگر به درگاه خدا و تقاضاى لعنت و هلاکت براى طرف مقابل که از نظر او اهل باطل است. طرفین برای مباهله آماده شدند و قرار شد که فرداى آن روز همگى براى مباهله حاضر و آماده شوند؛ وقت مباهله فرا رسید؛ قبلاً پیامبر(ص) و مسیحیان نجران توافق کرده بودند که مراسم مباهله در نقطه‌اى خارج از شهر مدینه در دامنه صحرا انجام شود. مباهله با مسیحیان نجران کار ساده‌ای نبود که با هر زن و مرد عادی بتوان آن را به اجرا درآورد، بلکه افراد شرکت کننده در مباهله باید به درجه‌ای از ایمان و یقین رسیده باشند که خدای متعادل دعای آنان را پاسخ گوید؛ پیامبر(ص) از میان مسلمانان و بستگان زیاد خود فقط چهار نفر را انتخاب کرد که در این حادثه تاریخى شرکت نمایند، زیرا در میان مسلمانان، نفوسى پاک‌تر و ایمانى استوارتر از ایمان این چهار نفر وجود نداشت؛ این چهار نفر عبارتند از: امام على‌بن ابى طالب(ع)، فاطمه زهرا(س)، دختر پیامبر(ص)، امام حسن و امام حسین(علیهم‌السلام). پیامبر(ص) فاصله منزل و نقطه‌اى را که قرار بود در آنجا مراسم مباهله انجام گیرد با وضع خاصى طى نمود و در حالى که امام حسین(ع) را در آغوش و دست امام حسن(ع)را در دست داشت و فاطمه زهرا(س) به‌دنبال آن حضرت و علی‌بن ابى طالب(ع) پشت سر وى حرکت مى‌کردند، گام به میدان مباهله نهاد و پیش از ورود به همراهان خود فرمود: « هر موقع دعا کردم شما دعاى مرا با گفتن آمین بدرقه کنید.» سران هیئت نمایندگان نجران به محل مباهله آمده و منتظر پیامبر(ص) بودند؛ اسقف اعظم گفت: اگر فردا محمد(ص) با فرزندان و خانواده‌اش برای مباهله آمد از مباهله بپرهیزید و اگر اصحاب و یارانش را همراه آورد با او مباهله کنید که او پایه و اساسی ندارد. ناگهان قیافه نورانى پیامبر (ص) با چهار تن دیگر از اهل بیتش براى مسیحیان نجران نمایان شد و همگى با حالت بهت‌زده و متحیر به چهره یکدیگر نگاه کردند و از این‌که او عزیزان و فرزندان معصوم و یگانه دختر خود را به صحنه مباهله آورده است، بسیار تعجّب کرده و همگى گفتند که این مرد به دعوت و دعاى خود اعتقاد راسخ دار؛ اسقف kalhor, [١٤.٠٨.٢٠ ٠٦:٠١] [Forwarded from kalhor] نجران گفت:«من چهره‌هایى را مى‌بینم که هرگاه دست به دعا بلند کنند و از درگاه الهى بخواهند که بزرگ‌ترین کوه‌ها را از جاى بکند، فوراً کنده مى‌شود و هرگز صحیح نیست ما با این چهره‌های نورانى و با این افراد با فضیلت، مباهله نمائیم، زیرا بعید نیست که همه ما نابود شویم و ممکن است دامنه عذاب گسترش پیدا کند و همه مسیحیان جهان را بگیرد و در روى زمین یک مسیحى باقى نماند.» هیئت نم
ایندگى با دیدن وضع یاد شده وارد شور شدند و به اتفاق آراء تصویب کردند که هرگز وارد مباهله نشوند و حاضر شدند هر سال مبلغى به عنوان«جزیه»* بپردازند؛ پیامبر(ص) رضایت خود را اعلام کرد و قرار شد مسیحیان هر سال در مقابل پرداخت مبلغ جزئى، از مزایاى حکومت اسلامى برخوردار شوند. سپس پیامبر(ص) فرمود:«عذاب، سایه شوم خود را بر سر نمایندگان مردم نجران گسترده بود و اگر از راه ملاعنه و مباهله وارد مى‌شدند، صورت انسانى خود را از دست داده و از آتشى که در بیابان بر افروخته مى‌شد، مى‌سوختند و دامنه عذاب به سرزمین «نجران» کشیده مى‌شد.» هیئت نمایندگى نجران از پیامبر(ص) درخواست کرد که مقدار مالیات سالانه آنان در نامه نوشته و درآن نامه امنیت منطقه نجران از جانب پیامبر (ص) تضمین شود و حضرت علی(ع) به فرمان پیامبر(ص) پیمان صلح را با آنان نوشت که در تاریخ ثبت است. مباهله از جمله حوادثی است که دارای سند قرآنی بوده و هیچ‌یک از مذاهب اسلامی آن را انکار نکرده‌اند و از این جهت، از وقایع مسلّم تاریخی به شمار می‌رود؛ در این بخش به تعدادی از منابع و شخصیت‌های اسلامی که این واقعه را نقل نموده‌اند، می‌پردازیم: از عایشه نقل شده است روز مباهله، پیامبر اسلام(ص) چهار تن از همراهان خود را زیر عباى مشکى‌رنگى وارد کرد و این قسمت از آیه ۲۳ سوره احزاب را تلاوت نمود: "إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً" «همانا خداوند اراده کرده است که پلیدى(گناه) را از شما اهل بیت(پیامبر) دور کند و کاملاً شما را پاک سازد. فخرالدین رازی صاحب تفسیر مفاتیح‌الغیب، هنگامی که به آیه مباهله می‌رسد حقیقت را چنین اظهار می‌دارد: رسول(ص) زمانی که به محل مباهله می‌آمد، عبائی بافته شده از موی سیاه در بر کرده و حسین(ع) را بغل کرده و دست‌ حسن(ع) را گرفته و فاطمه و علی(علیهم‌السلام) نیز از پشت‌ سر آن حضرت می‌آمدند؛ در همان حال پیامبر(ص) به آن‌ها سفارش کرد:«هنگامی که دست‌ به نفرین بلند کردم شما آمین بگوئید» سپس پیامبر در همان نقطه مباهله، حسن و حسین و علی و فاطمه(علیهم‌السلام )را در زیر عبای خود گردآورده و آیه تطهیر را قرائت کرد و به این ترتیب اهل بیت ‌خود را نیز معرفی نموده و عظمت و منزلت آنان را شناساند. فخر رازی بعد از نقل این روایت می‌گوید: به اتفاق اهل حدیث و تفسیر، این روایت صحیح است و هیچگونه تردیدی در صدور آن وجود ندارد؛ همچنین این آیه دلالت می‌کند که حسن و حسین(علیهم‌السلام) پسران رسول خدا(ص) هستند؛ (تفسیر فخر رازی، ذیل آیه ۶۱ آل عمران) کتاب «تفسیر حسینی» از متون آموزشی است که از قدیم درحوزه‌های علمیه کشور چین به عنوان متن درسی تفسیر قرآن کریم تدریس می‌شود؛ تفسیر حسینی نزد تمام روحانیون، اساتید و مسلمانان چین شناخته شده و از اعتبار بسیار زیادی برخوردار است؛ نام دیگر این کتاب «المواهب‌العلیة فی تفسیر کتاب خالق‌البریه» بوده است؛ تفسیر «المواهب‌العلیة» معروف به «تفسیر حسینى» درسال ۸۹۹ هـ.ق به زبان فارسی نگاشته شده است؛ نویسنده آن حسین بن علی بیهقی سبزواری، مشهور به ملاحسین واعظ کاشفی(تولد ۱۴۹۴ میلادی) اهل سبزوار و یکی از مشهورترین دانشمندان قرن نهم هجری است. دهخدا می‌نویسد:«حسین بن علی بیهقی، از فحول علمای ایرانی، جامع علوم دینیه و عارف معارف الهیه و کاشف اسرار عرفانیه است.» « وقتی این آیه نازل شد، حضرت رسالت پناه، وفد نجران را طلبیده، گفت هرچند ما، در حجت می‌افزائیم شما در عناد و منازعت می‌افزائید اکنون بیایید تا به مباهلت مشغول شویم تا صادق از کاذب و محق از مبطل ممتاز گردد و نصاری بدان صورت راضی شده زمان و مکان مقرّر ساختند و در روز دیگر، حضرت رسالت پناه حسین را برداشته و دست حسن را گرفت و فاطمه زهرا(رضی‌الله عنه) از عقب و علی مرتضی(کرم‌الله وجهه) همراه بعد از آن روان شدند و خواجه عالم به ایشان فرمود که من چون دعا کنم شما آمین گوئید. از آن جانب ترسایان بعد از تامّلات فراوان از مباهله پشیمان شده، صلاح کار خود در صلح دیدند و با این همه در برابر پیغمبر(علیه‌السلام) صف برکشیدند چون مهتر ایشان حضرت سید عالم را با اهل بیت بدید فریاد بر کشید و گفت:« ای یاران از مباهله با این بزرگواران بپرهیزید، به خدا که من روی‌های ایشان می‌بینم که اگر از خدا درخواهند، کوه‌ها از موضع آن زائل گردانند و یقین می‌دانم که اگر با ایشان مباهله کنید، یک ترسا بروی زمین زنده نماند.» kalhor, [١٤.٠٨.٢٠ ٠٦:٠١] [Forwarded from kalhor] پس صلح کردند بر آنکه هر سال دو هزار حله به دو نوبت بدهند و سی زره، تسلیم مسلمانان نمایند؛ پس بر این منوال صلح‌نامه نوشتند و به منازل خود بازگشتند و حضرت پیغمبر فرمود: که اگر وفد نجران با من مباهله کردندی خدایتعالی ایشان را مسخ گردانیده ، آتش بر ایشان فرو ریختی و جمله نجران تا عصافیر در سقف‌های منازل ایشان هلاک شدندی. «سرگذشت مباهله و مفاد
این آیه، بزرگ‌ترین گواه بر فضیلت اصحاب کساء بوده و سندى زنده بر حقانیت آئین اسلام است»؛ ابوالقاسم جارالله زمخشری، از مفسرین اهل سنت در تفسیر کشاف پس از ذکر آیه مباهله می‌نویسد:« و فیه دلیل لاشی‌ء اقوی منه علی فضل اصحاب الکساء علیهم السلام وفیه برهان واضح علی صحه نبوه النبی صلی الله علیه و آله لانه لم یرو احد من موافق ولا مخالف انهم اجابوا الی ذلک; تفسیر کشاف، ج‌۱، ص‌۴۳۳ « در این آیه قوی‌ترین دلیل بر برتری اصحاب کساء (علیهم‌السلام )وجود دارد و در آن دلیل روشنی بر صحت پیامبری پیامبر صلی‌الله علیه و آله است؛ چون هیچ‌یک از مخالف و موافق روایت نکرده است که مسیحیان نجران مباهله (صلی‌الله علیه و آله) را پذیرفته باشند.» «قد دعا النبی صلى الله علیه وسلم وفد نجران لذلک لما حاجُّوه به فقالوا:حتى ننظر فی أمرنا ثم نأتیک فقال ذو رأیهم:لقدعرفتم نبوته وأنه ما بأهل قوم نبیاإلاهلکوا فودعوا الرجل وانصرفوا فأتوا الرسول صلى الله علیه وسلم وقد خرج معه الحسن والحسین وفاطمة وعلی وقال لهم:"إذا دعوت فأمِّنوا" فأبوا أن یلاعنوا، وصالحوه على الجزیة رواه أبو نُعَیْم. وعن ابن عباس: قال:لو خرج الذین یباهلون لرجعوا لا یجدون مالا ولا أهلا، ورُوی لوخرجوا لاحترقوا . رواه أبو نُعَیْم، و عن ابن عباس: قال: لوخرج الذین یباهلون لرجعوا لا یجدون مالاولا أهلا،ورُوی: لوخرجوا لاحترقوا.» «پس پیامبر، هیئت نمایندگی نجران را خواست و پیشنهاد مباهله به آنان را اعلام کرد؛ پس آنان مهلت خواستند تا در این‌باره فکر کنند و سپس پاسخ گویند؛ یکی از بزرگان آنان گفت: شما به نبوت او پی بردید و دانستید که او فرستاده خداست؛ پس بدانید که هیچ کس با پیامبری مباهله نکرده مگر این که هلاک گردیده است پس آنان نزد پیامبر بازگشتند در حالی که پیامبر اسلام همراه با حسن، حسین فاطمه و علی برای مباهله خارج شده بود و به آنان(اهل بیت) فرمود: هر وقت من دعا کردم شما آمین بگوئید؛ مسیحیان با مشاهده این صحنه از مباهله و نفرین خودداری کرده و مصالحه با پیامبر و پرداخت جزیه را قبول نمودند. ابونعیم از ابن عباس نقل می‌کند که اگر آنان اقدام به مباهله می‌کردند تمام دارایی و دودمان آنان نابود می‌شد و روایت شده که اگر برای مباهله خارج می‌شدند در آتش عذاب می‌سوختند.» مسلم نیشابوری در مورد شأن نزول این آیه که فضیلت و منقبتی دیگر را برای اهل بیت( علیهم‌السلام) رقم زده است، می‌گوید: هنگامی که آیه مباهله نازل شد، رسول خدا(ص) علی و فاطمه و حسنین(علیهم‌السلام) را دعوت کرد و فرمود: «اللهم هؤلاء اهلی; پروردگارا! اینان اهل [بیت] من هستند ۱۴) صحیح مسلم، باب فضائل الصحابه . شیخ مفید این گفته را چنین تکمیل نموده:«مباهله فضیلتی استثنائی برای اهل بیت(علیهم‌السلام) می‌باشد که هیچکس از امت اسلام در این فضیلت ‌با آنان شریک نیست و همانند آنان نمی‌تواند باشد. مراجعه به منابع اصیل اسلامی نشان مى‌دهد که از جمله شخصیت‌هاى سرشناسى که این مطلب از آن‌ها نقل شده، افراد زیر هستند.(تفسیر نمونه) ۱)مسلم بن حجاج نیشابورى، صاحب «صحیح مسلم» که از کتب ششگانه مورد اعتماد اهل سنت است در جلد ۷ صفحه ۱۲۰ (چاپ محمد على صبیح – مصر.) ۲)احمد بن حنبل در کتاب «مسند» جلد ۱ صفحه ۱۸۵ (چاپ مصر) ۳)طبرى در تفسیر معروفش در ذیل همین آیه جلد سوم صفحه ۱۹۲ (چاپ میمنیة – مصر). ۴)حاکم در کتاب «مستدرک» جلد سوم صفحه ۱۵۰ (چاپ حیدر آباد دکن) ۵)حافظ ابو نعیم اصفهانى در کتاب «دلائل النبوة» صفحه ۲۹۷ (چاپ حیدر آباد) ۶)واحدى نیشابورى در کتاب «اسباب النزول» صفحه ۷۴ (چاپ الهندیة مصر.) ۷)فخر رازى در تفسیر معروفش جلد ۸ صفحه ۸۵ (چاپ البهیه مصر). ۸)ابن اثیر در کتاب «جامع الاصول» جلد ۹ صفحه ۴۷۰ (طبع السنة المحمدیة – مصر) ۹)ابن جوزى در «تذکرة الخواص» صفحه ۱۷ (چاپ نجف) ۱۰)قاضى بیضاوى در تفسیرش جلد ۲ صفحه ۲۲ (چاپ مصطفى محمد مصر) ۱۱)آلوسى در تفسیر «روح المعانى» جلد سوم صفحه ۱۶۷ (چاپ منیریه مصر). ۱۲)طنطاوى مفسرمعروف در تفسیر «الجواهر» جلد دوم صفحه ۱۲۰ (چاپ مصطفى البابى الحلبى – مصر). ۱۳)زمخشرى در تفسیر «کشاف» جلد ۱ صفحه ۱۹۳ (چاپ مصطفى محمد - مصر). ۱۴)حافظ احمد بن حجر عسقلانى در کتاب «الاصابة» جلد ۲ صفحه ۵۰۳ (چاپ مصطفى محمد – مصر) ۱۵)ابن صباغ در کتاب «الفصول المهمة» صفحه ۱۰۸ (چاپ نجف) ۱۶)علامه قرطبى در تفسیر «الجامع لاحکام القرآن» جلد ۳ صفحه ۱۰۴ (چاپ مصر سال ۱۹۳۶) ۱)اثبات حقانیت نبوت پیامبر اسلام kalhor, [١٤.٠٨.٢٠ ٠٦:٠١] [Forwarded from kalhor] ماجرای مباهله موجب شد تا عظمت وحقانیت اسلام بر تمامی مردم اثبات شده و صداقت گفتار رسول اکرم (صلی الله علیه و آله ) و ادعاهای وحیانی آن حضرت بیش ازگذشته آشکارگردد . همانگونه که یکی نمایندگان مسیحیان نیز به همراهان خود گفت اثار ونشانه های نبوت در سیمای پیامبر اسلام مشخص بود لذا این واقعه یکی دیگر از دلائل نبوت وکرامتهای آن حضرت به شمار می‌آید . ۲)مباهله م
عجزه ای جاوید از پیامبر اسلام این واقعه قرانی و حضوربا شکوه ومعنوی پیامبر اسلام درصحنه مباهله وشکست بزرگان مسیحیت درمقابل معنویت وحقانیت رسول خدا،معجزه ای جاوید از پیغمبرخاتم حضرت محمد(صلی الله عله واله ) است. ۳)مباهله رمز وحدت افرین بین مذاهب اسلامی رسول خدا در روز مباهله با انتخاب بهترین های روی زمین به میدان مباهله با مسیحیان امده است . این روز می تواند محور و رمز وحدت آفرین بین همه فرق و مذاهب اسلامی باشد چرا که این واقعه با شکوه ازنظرسند ریشه قرانی داشته وتمامی منابع معتبر تفسیر، تاریخ وحدیث اسلامی به این واقعه اشاره نموده وان ر اواهی روشن بر عظمت معنوی وطهارت نفوس اهل بیت پیامبر اسلام دانسته اند . ۴)پیمان صلح با مسیحیان نشانه عدالت گستری حکومت اسلامی پیمان صلح پیامبراسلام بامسیحیان نجران،صلحنامه نمونه ای ازشدّت عدالت و دادگسترى پیامبر بزرگ اسلام ،را نشان می دهد درآن زمان نمایندگان مسیحیان در اختیار حکومت اسلامی بودند وهر برخورد ی می توانستند با انان انجام دهند . اما حکومت اسلامى مانند دولتهاى زورمند جهان نبوده که از ضعف وبیچارگى طرف سوء استفاده کند ومالیات هاى سنگین را برآنها تحمیل نماید بلکه درتمام لحظات روح مسالمت آمیز دادگرى واصول انسانى را درنظر گرفته ونسبت به انان هیچ ظلم وتعدی را روا نداشت. وبا مالیات بسیار اندکی انان را تحت پوشش امنیت وخدمات وتسهیلات حکومت اسلامی قرار داد. ۵)مباهله ، نشانگر دیدگاه اسلام در زمینه ازادی اندیشه و اعتقاد دینی وقتی هیئتی هفتاد نفره ازمسیحیان نجران به مدینه آمدند تا با پیامبر مباحثه ومذاکره علمی ودینی کنند، ایشان نه تنها ازپاسخگویی شانه خالی نکرد بلکه چندین روزبا سعه صدر، منطق و استدلال‌های محکم با آنها گفتگو کرد.واین نشان دهنده جایگاه منطق ، استلال وگفتگو درشریعت اسلام است . در این واقعه می بینیم ، پس ازپذیرفته نشدن استدلال‌های پیامبر ازسوی نمایندگان مسیحیان نجران ، پیامبر منتظر دریافت وحی و دستور الهی شد تا تکلیف خویش را بداند. دراین هنگام بود که خداوند به پیامبر دستورداد"اگر مخالفان بعد از استدلال و احتجاج باز هم قانع نشدند و به مناقشه و محاجّه پرداختند با آنها مباهله کن. ودر اینجا بود که علمای کلیسای نجران با شواهد و قرائنی که مشاهده کردند به بر حق بودن پیامبر پی بردند و در آستانه مباهله عقب‌نشینی کردند. ۶)حضور اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) در مباهله یک فرمان الهی بدون شک وقتی کار مسیحیان با پیامبر اسلام به مباهله که یک عمل روحانی ومعنوی است و با عالم غیب ارتباط دارد کشیده شد . لازم است افرادی در آن شرکت کنند که از نظر ایمان و طهارت نفس ، کامل ترین اسنانها بوده وشایستگی انتخاب از سوی خداوند راداشته باشند . پیامبر اسلام دراین رویداد مهم نمی توانست ازجانب خود تصمیمی بگیرد.بلکه باید فرمانی از سوی خداوند نازل می گشت و سرانجام وحی نازل شد وبه وی ابلاغ نمود که ، اهل بیت خود برای مباهله با مسیحیان همراه بیاور. ایه مباهله به صورت تفصیلی این فرمان الهی را بیان می کند (فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکمْ...) به همین دلیل آیه مباهله محکم‌ترین وروشن ترین دلیل بر عظمت ،فضیلت و جایگاه ممتازاهل بیت (علیهم السلام) نزد خداوند وپیامبرش می‌باشد . ۷)تعیین مراد از اهل بیت پیامبر اسلام یکی ازسوالات مهم در باره اهل بیت پیامبر اسلام این است که مراد خداوند و رسول گرامی اسلام از اهل بیت چه کسانی هستند؟ این سوال در واقعه مباهله که می توان آن را به مثابه غدیر ثانی در تاریخ اسلام قلمداد نمود به خوبی پاسخ داده شده است . پیامبراسلام به دستورخداوند چهاروجود نورانی و مقدس یعنی امام على بن ابى طالب، فاطمه زهرا دختر پیامبر، امام حسن امام حسین (علیهم السلام) را با خود به میدان مباهله اورد وبا این حرکت در واقع محدوده اهل بیت ر امعین کرد . اکثریت مفسران دراین مسئله اتفاق نظردارند که "ابناء نا" درآیه مباهله اشاره به حسن و حسین (علیهماالسلام ) و"نساءنا" اشاره به فاطمه (علیهاالسلام ) و"انفسنا" اشاره به على (علیه السلام ) است . ازعایشه نقل شده است روز مباهله پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) چهارتن همراهان خود را زیرعباى مشکى رنگى وارد کرد و این قسمت از آیه۲۳ سوره ى احزاب را تلاوت نمود : "إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً" kalhor, [١٤.٠٨.٢٠ ٠٦:٠١] [Forwarded from kalhor] «همانا خداوند اراده کرده است که پلیدى (گناه) را از شما اهل بیت (پیامبر) دورکند وکاملاً شما را پاک سازد.» ۸)جایگاه حضرت علی نسبت به پیامبر اسلام براساس ایه مباهله «انفسنا» علىّ‌بن ابى‌طالب‌علیهما السلام، به حدی ازفظیلت ر سیده است که «نفس» رسول ‌خدا (صلی الله علیه واله) شمرده شده است . در واقع پیامبر اسلام در تفسیرکلمه «نَدْعُ أَبْنَاءنَا» درایه مباهله حضرت علی (علیه
السلام) را همراه خود آورد. مفسران قران دراینجا گفته اند که خداوند در واقعه مباهله به پیامبر دستورداد که به مسیحیان اعلام کند که ازپسران، زنان ونفسمان برای مباهله دعوت کنیم ومفهوم«دعوت کردن» هنگامی واقعیت پیدا می‌کند که از شخصی غیرازخود به عمل آید لذا نتیجه می‌گیرند که علی ابن ابیطالب به منزله «جان» پیامبر است و این پیام بزرگی به تمامی مسلمانان است. درکتاب ((غایة المرام ، از کتاب صحیح مسلم درباب فضائل على بن ابى طالب نقل شده که : روزىمعاویه به سعد بن ابى وقاص گفت :چرا ابو تراب "على" را سب ودشنام نمی گویى ؟! گفت : ازآن وقت که به یاد سه چیز که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) درباره على (علیه السلام ) فرمود افتادم از این کار صرف نظر کردم ... (یکى از آنها این بود که ) هنگامى که آیه مباهله نازل گردید پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) تنها ازفاطمه و حسن و حسین و على (علیهماالسلام ) دعوت کرد وسپس فرمود: "اللهم هؤ لاء اهلى" یعنی : خدایا! اینها اهل بیت من هستند. ۹)عظمت حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام ) این که حضرت صدیقه طاهره (علیهاالسلام) در مراسم مباهله شرکت داشته، حاکی از جایگاه وعظمت شخصیت ایشان می باشد. همه مفسرین ومحدثین جهان اسلام در این مسئله اتفاق نظر دارند که پیامبر درعمل به کلمه «نِسَاءنَا» در ایه ۶۱ سوره ال عمران حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را همراه خود آورد درصورتی که در آن زمان پیامبر چندهمسرداشت و این نشان از جایگاه دینی و اهمیت ویژه حضرت زهرا دارد. ۱۰)فرزند فاطمه زهرا هم فرزند پیامبر است در ایه مباهله کلمه «ابنائنا» (فرزندان پیامبر) برامام حسن وامام حسین (علیهما السلام) که فرزندان فاطمه بودند اطلاق شد. ۱۱)مستجاب الدعوة بودن اهل بیت پیامبر اهل بیت را با خود به مباهله برد وبه انان فر مود پیامبر به آنها سفارش کرد: «هنگامی که دست‌به نفرین بلند کردم شما آمین بگویید » لذا اهل‌بیت پیامبر، مستجاب الدعوة هستند.«ابنائنا، نسائنا، انفسنا»گرچه پیامبرمى‌توانست خود شخصاً نفرین کند و کارى به علىّ، فاطمه، حسن و حسین‌علیهم السلام نداشته باشد،ولى خدا و رسول، با این عمل به ما فهماندند که این افراد، یاران و شریکان رسول خدا در دعوت به حقّ و هدف او هستند و همراه او آماده‌ى استقبال از خطر بوده و تداوم‌گر حرکت او مى‌باشند. ۱۲)اشتراک زن ومرد در جایگاه دینی واجتماعی دراسلام ازمضمون ایه مباهله برداشت می شود که دراعتقادات اسلامی زن و مرد در صحنه‌هاى مختلف اجتماعی،درکناریکدیگر هستند.ودراین راه اولین شخصیت عالم اسلام یعنی پیامبر یگانه دخترخود را دریک جریان اجتماعی(مذاکره ومباهله با مسیحیان) به صحنه آورد . قبل از اسلام در زمان جاهلیت درعربستان ، برای زنان درجامعه هیچ شخصیتی قائل نبودند و زن هیچ جایگاهی نداشته وحق دخالت و اظهار نظردرمسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و غیره را به او نمی دادند . و دختران را زنده به گور می کرند. درچنین شرایطی اسلام ظهورنمود، وحضرت زهرا علیهاالسلام پا به عرصه هستی نهاد وهمگان از شدت توجه واهمیت پیامبر نسبت به ایشان تعجب می نمودند. پیامبراکرم با آن مقام بالای معنوی، دستان دختر خود را می بوسید و به او احترام ویژه می گذاشت. با بررسی مباهله پی می بریم که حضرت زهرا(سلام الله علیها) ان قابلیت را داشته و ازمقام والای معنوی برخوردار بودند که به همراه پیامبر(صل الله علیه واله) به مباهله می روند. چرا که در درگاه الهی قرب داشته و دعا یا نفرین ایشان به استجابت می رسید. ۱۳)راه ومکتب اهل بیت( عیلهم السلام) تداوم رسالت پیامبر با تعمق در واقعه مباهله می بینیم ، وقتی پیامبر اسلام از سوی خداوند مامورشد که برای اثبا ت حقانیت اسلام،با مسیحیان به مباهله بپردازد ، خداوند دستورداد ،اهل بیت خود را نیز به میدان بیاورد. در واقع حضوراهل بیت در این جریان به عنوان گواهانی صادق و رمزحقانیت پیامبراسلام مطرح بوده است . واین حقانیت به فرموده الهی در ایه تطهیر درسوره احزاب ، همیشه با این وجودهای مقدس ومطهرماندگاراست انجا که خداوند می فرماید . "إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً" «همانا خداوند اراده کرده است که پلیدى (گناه) را از شما اهل بیت (پیامبر) دورکند وکاملاً شما را پاک سازد.» سوال این است که : آیا درطول تاریخ اسلام هرجا که اهل بیت پیامبرحضورداشته باشند انجا نشانه حقیقت و حقانیت انها نیست؟ kalhor, [١٤.٠٨.٢٠ ٠٦:٠١] [Forwarded from kalhor] آیا ممکن است حضرت علی(علیه السلام) به فرمان خداوند درمباهله به عنوان گواهی صادق وسند حقانیت رسالت ، حاضرباشد اما پس ازپیامبر اسلام مواضع ، سخنان وسیره او را نپذیرفته وبا اوستیز نماساخته شده است. فاصله‌ى این مسجد تا مسجدالنّبى تقریباً دو کیلومتر است. این مسجد از مساجد قدیمیِ مدینه، که درحال حیات رسول خدا به وسیله مسلمانان ساخته شد و رسول خدا درداخل آ
ن نمازخواند نامگذاری این مسجدبه «الإجابه» از این جهت است که رسول خدا پس ا اینکه دراین مسجد نمازخواند، سه مطلب را ازخداوند خواست وخداوند دعای او را دردومورد اجابت کرد و در یک مورد رد نمود. منطقه نجران منطقه نجران یکی از مناطق سیزده گانه وبسیار خوش اب وهوا درجنوب غرب عربستان سعودی در در حد فاصل منطقه مرزی عربستان ویمن قرار گرفته است . مساحت کل این منطقه ۳۶۰۰۰۰ کیلومتر با جمعیتی بالغ بر ۶۲۰,۰۰۰ نفر است. مرکز این منطقه، شهرنجران است. این منطقه درعصر پیامبر تنها منطقه مسیحی نشین حجاز بوده که مسیحیان مقیم آن،با پشتیبانی کشورهای مسیحی شاخ و شمال آفریقا وقیصر روم،ادامه حیات می دادند. مشهورترین اثار تاریخی در این منطقه ، " اخدودیه" است که در قران کریم در سوره " البروج" در باره اصحاب اخدود از آن نام برده شده است . وهنوز هم اثار "اخدود" جزو اثار مورد بازدید گردشگران ومحققین اثار تاریخی می باشد. * جزیه نوعی مالیات است که اهل کتاب ، به رهبر مسلمانان می پردازند ودرمقابل، درسایه حکومت اسلامی با امنیت‌خاطر و آسایش کامل زندگی می‌کنند. آیا ممکن است ، حضرت فاطمه زهرا( سلام الله علیها) به فرمان خداوند درمباهله به عنوان گواهی صادق وسند حقانیت رسالت ، حاضر باشد اما پس از وفات پیامبر اسلام به سخنان ومواضع ایشان اهتمام وتوجه نشود؟ آیا ممکن است حضرت امام حسین به فرمان خداوند درمباهله به عنوان گواهی صادق وسند حقانیت پیامبر، حاضر باشد اما در روز عاشورا سخنان و مواضع وی را نپذبرفته واو را با ۷۲ نفر از بهترین اصحاب ونزدیکانش به شهات برسانند؟ ۱۴)مستجاب الدعوة بودن اهل بیت پیامبر اهل بیت را با خود به مباهله برد وبه انان فر مود پیامبر به آنها سفارش کرد: «هنگامی که دست‌به نفرین بلند کردم شما آمین بگویید .» لذا اهل‌بیت پیامبر(علیهم السلام ) مستجاب الدعوة هستند. «ابنائنا، نسائنا، انفسنا» گرچه پیامبر مى‌توانست خود شخصاً نفرین کند وکارى به علىّ، فاطمه، حسن و حسین‌علیهم السلام نداشته باشد، ولى خدا و رسول، با این عمل به ما فهماندند که این افراد، یاران و شریکان رسول خدا در دعوت به حقّ و هدف او هستند و همراه او آماده‌ى استقبال از خطر بوده و تداوم‌گر حرکت او نیز مى‌باشند. ۱۵)دلهای آماده برای دریافت هدایت الهی همه منابعی که واقعه مباهله را نقل نموده اند از قول اسقف بزرگ مسیحیان اورده اند که وقتی نگاهش به پیامبر واهل بیت او افتاد ، گفت:«من چهره هایى را مى بینم که هرگاه دست به دعا بلند کنند واز درگاه الهى بخواهند که بزرگترین کوهها را ازجاى بکند. مانند این واقعه نیز پس از رحلت رسول گرامی اتفاق افتاد. یک راهب مسیحی ، نوری را در چهره خونین امام حسین مشاهده کرد ونور هدایت ر ااز این چهره در یافت کرد . "سبط ابن جوزى" از علماء بزرگ أهل سنت ازعبدالملک بن هاشم یا هشام درکتاب سیره به سند متصل به او چنین روایت کرده است: «سپاهیان یزید که سر مقدس امام حسین را به شام می‌بردند، هر جا توقف می‌کردند، سر را از درون صندوقی بیرون می‌آوردند و به نیزه می‌زدند، شب تا صبح از آن نگهبانی می‌دادند و صبح‌ دوباره آن را در صندوق می‌نهادند و راه می‌افتادند. در راه در کنار دیر راهبی فرود آمدند و مثل هر بار، سر را به نیزه زدند و نیزه را به دیوار دیر تکیه دادند. نیمه‌های شب، راهب دید نوری از نیزه تا آسمان بالا می‌رود. از بالای دیر، رو به سوی آنها کرد و گفت:« شما کیستید؟» گفتند:« از سپاهیان ابن زیاد.» گفت:« این سر کیست؟» گفتند:« سر حسین بن علی بن ابیطالب، پسر فاطمه، دختر پیامبر.» گفت:« پیامبر خودتان؟» گفتند:« آری.» گفت:« چه بد مردمی هستید! اگر مسیح فرزندی داشت، ما او را روی چشم خود می‌گذاشتیم.» آن گاه گفت:« بیایید معامله‌ای بکنیم. من ده هزار اشرفی دارم. آن را بستانید و این سر را تا صبح نزد من بگذارید.» سپاهیان با خود گفتند:« این کار برای ما زیانی ندارد.» سر را به او دادند و او هم اشرفی‌ها را به آنها داد. راهب سر را شست و معطر کرد و بر زانو نهاد و نشست و تا صبح گریست. صبح که شد رو به سر گفت:« اشهد ان لا اله الا الله و ان جدک محمداً رسول الله؛ تو شاهد باش که من به یگانگی خدا و پیامبری جدت ایمان آوردم و دوستدار و بنده توام.» سپس دیر را با هر چه در آن بود ترک کرد و خدمتکار اهل بیت شد.» ۱۶)ذلت دشمنان اسلام kalhor, [١٤.٠٨.٢٠ ٠٦:٠١] [Forwarded from kalhor] ماجرای مباهله نشان داد که هر کس به هر عنوان با دین اسلام مخالفت نماید، دچار شکست و ذلت ابدی خواهد شد.وسرنوشت انسانهای لجوج و خودخواه که به هر بهانه‌ای ازپذیرش حق ومنطق صحیح خود داری می کنند ، همانند نصارای نجران با خذلان و خواری توام خواهد شد که وعده الهی حق است وپیروزی حق بر باطل از سنتهای تغییر ناپذیر اوست . مسیحیان نجران آنچنان ازعظمت روحی ومعنوی پیامبرمرعوب شده بودند که بدون لحظه‌ای درنگ ازمباهله دست کشیده و به خواسته‌های پیامبررا پذیرفتند. ۱۷)درس