eitaa logo
شمیم معارف
48 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
460 ویدیو
65 فایل
حکمت و عرفان، فلسفه، علوم غریبه و روانشناسی
مشاهده در ایتا
دانلود
طهارت ذهن از افکار مضر و علوم غیر مفید : ...و در این راه پرهیز از هر علمی که در آن تو را نفعی نباشد ضروری است که پیامبر بر آن فرد که انساب جاهلیت طوایف عرب را می شمرد گذشت و به او فرمود : از این دانش بگذر که تو را در آن سودی نباشد و بسیاری از دانش های امروز بر این روال است. تو را چه سود که طول رود خانه آمازون چند کیلومتر و ارتفاع جبال آند چند متر است ؟ خوراک مارمولک چیست و پرستو سالی چند تخم می گذارد ؟ ،پرندگان مدیترانه در چه فصلی کوچ می کنند و خواب زمستانی خزندگان چند ماه طول می کشد؟ صحیح است که هیچ علمی دانستنش زیانی ندارد ولی ما که نمی توانیم همه دانشها را فرا گیریم پس چرا در میان آنها گل چینی نکنیم و به دانش مفید قانع نباشیم که این قناعت را همه عمر کافی نیست. حضرت استاد کریم محمود حقیقی تجلی ص 50
تشخیص عقل ازخیال : یکی از راه های اینکه میتوانید بفهمید که در مرتبه خیال هستید یا عقل سریال ها و فیلم های تلویزیونی است. اگر وقتی فیلمی یا سریالی را نگاه کردید و سریع باور کردید و تحت تاثیر قرار گرفتید معلوم میشود که در مرتبه خیال هستید. اما اگر وقتی سریال و فیلمی را دیدید و گفتید این فیلم و سریال واقعی نیست و چرا باید خود را مشغول چیزی کنم که واقعی نیست معلوم است که در مرتبه عقل هستید. تماشای سریال و فیلم های بی معنی باعث میشود قوه خیال از آن توحد و سکونی که دارد خارج بشود و همچنین باعث مشوش شدن خواب ها میشود. حضرت استاد در اوایل دروس معرفت نفس تأکید داشتند که مستند و برنامه های علمی و نجومی را زیاد ببینید تا در دستور تفکر بتوانید از این مستند ها و برنامه های علمی استفاده کنید ؛ که تفکر پل ورود از فیزیک به متافیزیک است استاد صمدی آملی تفسیرمعرفت نفس
کوتاه و خواندنی ✳️ پیغام بی ادبانه یکی از بنی اسرائیل به خدا که حضرت موسی آن را نگفت؟! حضرت موسی(علیه السلام) از محلی عبور می کرد که شخصی از بنی اسرائیل به وی گفت:یا موسی من پیغامی دارم که می خواهم آن را به خدا برسانی، به پروردگار بگو من هیچگاه یاد تو نیستم اما وضع دنیای من خیلی هم خوب است و هیچ مشکلی ندارم‼️ 🔹▫️هنگامی که حضرت موسی (ع) به کوه طور رسیدند، به خاطر سنگینی پیغام آن را بیان نکرد اما خدای متعال به موسی گفت:پیغام بنده ما را بگو! 🔸▫️بنابراین موسی پیغام را رساند و پروردگار خطاب به وی فرمود:به او بگو تو به عذابی گرفتار هستی که خودت هم از آن غافلی، عذابت 🔥این است که شیرینی ذکر و یادم را از تو گرفته ام و از من بیگانه شده ای‼️
نکات سلوکی از سوره کهف؛ گاهی خداوند عالم با به وجود آوردن مشکلی کوچک از مشکل بزرگتر پیشگیری می کند. گاهی یک عیب در یک شخص باعث جلوگیری از گناه بزرگتر او می شود. گاهی خداوند مهربان امری، حسنه ای، کرامتی، سود و رزقی یا دعایی را در یک زمان می پوشاند و محبوس نگه می دارد و به مرحله اجرا نمی گذارد تا در زمانی که مناسب است آنرا آشکار می کند که بهترین و بالاترین سود نصیب شخص شود. سوره کهف بخصوص آیات شریف ناظر بر جریان همراهی حضرت موسی و خضر علی نبینا وآله و علیهم السلام دراین خصوص قرائت شود. در کتابهای قبلی هم درخصوص ماجرای جناب موسی کلیم الله مطالب سودمندی بعون الله آوردیم مطلب دیگری نیز به عرض می رسد که ؛ فتح باب حضرت موسی علیه السلام ابتدایش از جایی بود که گفت این مشتی که زدم و مخالفم مرد از عمل شیطان بود خلاصه نتیجه آن شد که از شهر فرار کرد تا اینکه مقدمه شاگردی حضرت شعیب سلام الله علیه فراهم شد. شعیب نخستین استاد او بود. فتح باب دوم برای حضرت موسی شبیه قضیه اول بود زمانی که به همراهش گفت ماهی را بیاور نهار بخوریم همراهش گفت ماهی را فراموش کردم بیاورم و جز شیطان کسی آن را از یادم نبرد حضرت موسی گفت این همان نکته ای است که در پی آنیم. بیاد داشته باشیم که گاهی فراموشی حکمت الهی است و قضای الهی در فراموشی ها نهفته است. خلاصه در هر دوقضیه هر دو جناب عملی را به شیطان نسبت دادند که ظاهرش مفسده و خطا اما باطنش قضا و خیر و حکمت الهی بود حضرت موسی شخصی را کشت و آنرا به شیطان نسبت داد و حضرت خضر کودکی را کشت و آن را به خدا نسبت داد این فرق دایره شریعت و حقیقت است دراین جریانات خیر الهی در قالب شرّ ظهور نمود پس آنچه انسان در زندگی اش شرّ و بدی می داند خیر اوست و این به ظاهر شرّ ، خیرش بیشتر از رفاه اوست. پس گاهی فتوحات معنوی نه با ذکر و چله نشینی بلکه با عملی آغاز می شود که شخص گمان می کند خطایی مرتکب شده است که شناخت این لایه ها با اهل فن است. این نمی از دریای اسرار سوره کهف بود. شميم معارف: @eshraghat
نکات جالب و کوتاه؛؛ مصلحت انسان این است که با خدا آشتی کند : گاهی اوقات با خدا خلوت کنید ، نگویید که ما قابل نیستیم ، هر چه ناقابل تر باشیم خداوند بیشتر اهمیت می‌دهد چرا که خدا کسی نیست که فقط خوب‌ها را انتخاب کند . محبت به خدا آخرین منزل بندگی است ..... در جوشن كبير يک عبارتی هست ( يا كٓريمٓ الصَّفْح ) که معناش خيلى جالبه : یک وقتی یک کسی تو رو می بخشه اما یادش نمیره که فلان خطا رو کردی و همیشه یک جوری نگات می کنه که تو می فهمی هنوز یادش نرفته ! یک جورایی انگار که سابقه ی بدت رو مدام به یادت میاره . ولی یک وقتی ، یک کسی تو رو می بخشه و یک طوری فراموش می کنه ، انگار نه انگار که تو خطایی رو مرتکب شدی ، اصلا هم به روت نمیاره . به این نوع بخشش میگن ( صَفح ) و خدای ما اینگونه است ..... بدان که اگر عیب‌های برادرت را میان مردم منتشر ساختی خداوند نیز کسی را بر تو مسلط خواهد ساخت که عیب‌هایت را برملا سازد ، این کیفری است همسان و مناسب جرمی که مرتکب شده ای ، شوخی که نیست دل شکسته ای و آبرو ریخته ای . پیامبر اکرم ( ص ) هر كس برای عيب‌جويی و فاش كردن اسرار برادر دينی اش قدم بردارد ، خداوند اسرار و عيوب او را نزد همه ی خلايق فاش و علنی خواهد ساخت . از هر دست بدی از همون دست پس میگیری .... دنیا نیرزد به آنکه ، پریشان کنی دلی خدایا یاریم کن ، اگر چیزی شکستم ، دل نباشد .... وقتی داری روزای سختی رو میگذرونی و متعجبی که خدا کجاست؟ یادت باشه که ، استاد همیشه موقع امتحان سکوت میکنه : الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَكُمْ أَیُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا همان كه مرگ و زندگى را پدید آورد تا شما را بیازماید كه كدامتان نیكوكارترید . ( ملک / 2 ) إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًا إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا ما انسان را از نطفهاى اندر آمیخته آفریدیم تا او را بیازماییم و وى را شنوا و بینا گردانیدیم ، ما راه را بدو نمودیم یا سپاسگزار خواهد بود و یا ناسپاسگزار .... ( انسان / آیه ی 2 / 3 ) الله ، تو را مرد آفريد و سرپرستى يک زن و مديريت خانواده را به تو سپرد تا تو مردانگى و جوانمردى كنى. كمال مروت و مردانگى تو با عقل و درايت و صبر و تحمل و رفتار بزرگ منشانه توست،تو بايد عواطف زنانه همسرت را درک كنى و به آن احترام بگذارى. همسر تو بيشتر از آنكه به پدر و مادر خود دل ببندد به تو دل بسته و همه زندگيش تو هستى و به اميد تو خانه پدرى اش را رها كرده و به خانه بخت آمده ، اميد است كه خوشبختش كنى .... بندگان من : خانه‌ی من دل‌های آدمیان است ، پس دلها را نخراشید ، خراشی که به آینه‌ی جان هم می‌زنید سیمای مرا ناصاف می‌کند ، به دل‌ها حرمت بگزارید و آینه‌ها را قدر بدانید . برگرفته از کانال ارزشمند سخنان ناب
طلاقی که سلطان محمد خدابنده را شیعه کرد 💠 آیه: جَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ/ با بهترين شيوه با آنان مجادله کن نحل/125 🔹حکایت؛ روزی سلطان محمد خدابنده بر همسر خود خشمگین شد و در یک جمله او را سه طلاقه کرد، ولیکن خیلی زود پشیمان شد؛ لذا علماء اهل سنت را گردآورد و نظر آن‌ها را جهت این مشکل پرسید. آن‌ها گفتند: چاره نیست جز اینکه فرد دیگری با او ازدواج کند و او را طلاق دهد تا پس ‌از آن، شما بتوانید باز او را به زوجیت خود درآورید. سلطان گفت: این کار بر من بسیار گران است، آیا در این مسأله هیچ قول دیگری ندارید؟ گفتند: نه آنگاه یکی از وزرای سلطان گفت: در شهر حلّه عالمی است که چنین طلاقی را باطل می‌داند، خوب است سلطان آن عالم را احضار کند و شاید مشکل را حل کند. عالمان سنّی گفتند: علامه حلی، مذهب باطلی دارد و رافضیان افرادی بیخرد و کم عقل هستند و اصلاً در شأن سلطان نیست که چنین مرد سبک سر و بی عقلی را به حضور بپذیرد. سلطان گفت: احضار او بی فائده نیست. چون علامه حاضر شد، قبل از حضور او، علماء مذاهب چهارگانه اهل سنّت در نزد سلطان حاضر بودند. هنگامی که علامه(ره) وارد مجلس شد، بدون هیچ ترس و واهمه‌ای نعلین خود را به دست گرفت و داخل در جمع شد و با صدای بلند گفت: السلام علیکم و آنگاه یک راست به سمت سلطان رفته و درکنار سلطان نشست. علماء سنی حاضر در مجلس گفتند:‌ آیا ما به شما نگفتیم که شیعیان افرادی سبک سر و بی خرد هستند؟ سلطان گفت: درباره اعمال او از خودش سؤال کنید. آن‌ها به علامه گفتند: چرا سلطان را سجده نکردی و آداب و تشریفات را انجام ندادی؟ علامه(ره) گفت: رسول الله(ص) از هر سلطانی برتر بود و کسی بر او سجده نکرد بلکه فقط به او سلام می‌دادند و خدای تعالی نیز فرموده: فَإذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّموا علی أنفُسِکُمْ تَحِیَّهً مِنْ عِنْدَ اللهِ مُبارَکَهً طَیِّبَهً نور/61 یعنی: پس چون داخل خانه‌ها شدید به یکدیگر سلام کنید، سلام و درودی که نزد خداوند خوش است. از طرف دیگر به اتفاق ما و شما، سجده برای غیر خدا حرام است. پس از او پرسیدند: چرا جسارت کردی و در کنار سلطان نشستی؟ فرمود: چون جای دیگری برای نشستن موجود نبود و از طرفی سلطان و غیر سلطان با هم مساوی‌اند و لذا جسارتی به محضر سلطان نکرده‌ام. از علامه پرسیدند: «چرا کفش‌های خود را با خود داخل مجلس آوردی؟ هیچ آدم عاقلی در محضر سلطان چنین می‌کند؟! علامه فرمود: ترسیدم حنفی‌ها آن را بدزدند همان‌طور که ابوحنیفه نعلین رسول اکرم را دزدید. ناگهان حنفی‌ها برآشفتند و فریاد برآوردند که ابوحنیفه کجا و زمان پیامبر(ص) کجا؟ تولد ابوحنیفه صد سال پس از وفات رسول اکرم(ص) واقع شده است. علامه فرمود: ببخشید، اشتباه کردم، لابد سارق نعلین رسول خدا(ص) شافعی بوده است. این بار شافعی‌ها برآشفتند که شافعی در روز وفات ابوحنیفه به دنیا آمده است و دویست سال پس از رحلت رسول خدا(ص) متولد شده است. علاّمه گفت: شاید کار مالک بوده است. مالکی‌ها هم مثل حنفی‌ها و شافعی‌ها اعتراض و انکار کردند. علامه فرمود: پس قطعاً سارق، احمد بن حنبل بوده است. حنابله هم به انکار و تکذیب او پرداختند. در این لحظه علامه(ره) رو به سلطان کرد و فرمود: ای سلطان، دانستی که هیچ یک از رؤسای این مذاهب چهارگانه اهل سنت در زمان حیات رسول الله(ص) و حتی صحابه آن حضرت حاضر نبوده‌اند، پس برگزیدن ابوحنیفه و مالک و شافعی و احمد بن حنبل به‌عنوان مجتهد و رئیس مذهب از بدعتهای ایشان است به‌طوری که اگر یکی از خود این علما حاضر در مجلس، افضل و اعلم از این چهارتن باشد، به او اجازه و حق اینکه بر خلاف فتوای یکی از آن چهارتن فتوایی بدهد نمی‌دهند. در اینجا سلطان به حالت پرسش از اهل سنّت سؤال کرد: آیا درست است که هیچ یک از رؤسای مذاهب أربعه در زمان رسول خدا و صحابه او نبوده‌اند؟ علماء عامّه همگی گفتند: آری نبوده‌اند. آنگاه علامه(ره) گفت: ولی ما شیعه هستیم و پیروی می‌کنیم از امیرالمؤمنین(ع) که جان رسول الله(ص) برادر، پسر عمّ و وصیّ اوست. سلطان چون متوجه حقانیّت مذهب علامه(ره) شد از او پرسید: نظر شیعه درباره‌ طلاق صادره از من چیست؟ علامه(ره) فرمود: آیا سلطان طلاق را در سه مجلس و در محضر دو نفر عادل جاری نموده است؟ سلطان گفت: نه علامه فرمود: در این صورت طلاقی را که سلطان جاری کرده است باطل می‌باشد، زیرا فاقد شرائط صحّت است. آنگاه سلطان به دست علامه به مذهب حقّه شیعه، مشرف شد و به خطباء و حاکمان شهرها و سرزمین‌های تحت سیطره‌اش پیام فرستاد که از این پس با نام ائمه دوازده‌گانه علیهم السّلام خطبه بخوانند و به نام ائمه اطهار، سکّه ضرب کنند و نام ایشان را بر دیوار مساجد و مشاهد مشرفه حضرات ائمه(ع) بنگارند.1 📚1. با اقتباس و ویراست از کتاب داستان‌های ما
ما چرا باید معتقد باشیم یعنی چرا باید به چیزی اعتقاد داشته باشیم؛ این سئوال بطور مستقیم و تنگاتنگ با این مسئله در ارتباط است که ما تنها جسد هستیم یا روح هم داریم؟ علت این سئوال این است که ما اگر تنها یک جسد خاکی نیستیم و دارایی شعور و روح انسانی هستیم پس باید خصوصیات یک وجود روحانی را داشته باشیم زیرا اعتقاد فعل یک موجود غیر جسمانی است مطلق ایمان و اعتقاد به امور طبیعی و جه ماورایی فعل روح است که یک موجود غیر جسمانی است اعتقاد بچه به مثلا جاذبه زمین و گردش افلاک و چه به وجود خدایی برای این عالم و فرشتگان کارگزار و غیره باشد متعلق به شعور غیر مادی است حتی حیوانات نیز که برخی امور جزیی غیرمادی را ادراک می کنند بخاطر شعور حیوانی وروح جزیی است که دارند. با بررسی نیازهای انسانی و احوالات و صفات انسان پی می بریم که مبداء این عوارض و حالات جسم ما نیست مبدائ حالت پاکی و ناپاکی و خیر خواهی و شررسانی و دهها حالت دیگر انسان روح اوست. با این بیان ساده و بدون نیاز به بحث های فلسفی باز می کردیم به این مسئله که چرا باید معتقد یا به امور الهی و غیرمادی اعتقاد داشته باشیم ما بیشتر از اینکه چسم باشیم روحیم و روح با تمام ویژگی هایش روح است یعنی با لحاظ نمودن اوصاف و نیازهایش بناراین وقتی معلوم شد ما روح بعلاوه جسم هستیم پس باید بدانیم که اعتقاد که از افعال و اوصاف روحاست بی نیاز نیستیم همانطور که جسم ما نیاز به غذا و آب ومواد مغذی دارد که از جنیس خود جسم است روح ما نیز نیاز به غذا و مواد مغذی دارد آنگونه که با روحیت ما متناسب باشد یعنی نان و پنیر نمیتوانیم به روحمان بدهیم بلکه غذای او مانند خود او باید غیر جسمانی باشد مانند علوم ومعارف و مطالب علمی و حقایق آفرینش ومانند آن. پس از اینکه گفتیم مطلق اعتقاد فعل روح است ومتعلق روح است این یعنی اعتقادی که به روح منسوب می شود اعم از اعتقاد مادی و غیر مادی است پس اعتقاد مادی مانند اینکه من معتقدم که زمین به دور خورشید می چرخد و اعتقاد غیر مادی مانند اینکه خدا وجود دارد روح وجود دارد علم و جود دارد و مانند آن . البته باید دانست که وقتی می گوییم اعتقاد مادی منظور این نیست که آنچه مورد اعتقاد قرار می گیرد یک امر مادی است نه اینکه نفس اعتقاد مادی باشد. مشکل بشر امروز این است که فقط به جنبه جسمیت خودش اهمیت می دهد و سعی می کند روح را تابع غذای جسمش کند و ساربان را افسار زده به دست شتر داده اند و در غرب به بحران معنویت که رسیده اند برای پرکردن این خلاء روحی و معنوی به فرقه های شیطانی و بودایی و عرفانها کاذب رو آورده اند که بعضا در کشور ما نیز این بحرانها و در پی آن غذاهای مسموم دیده می شود. جسم و روح آدمی با غذای سالم و مخصوص خود تقویت و فربه می شود پس تشخیص غذای سالم برای هر کدام بسیار مهم است همانطور که قرآن کریم می فرماید: فلینظرالانسان الی طعامه" شایسته است که انسان به غذایش بنگرد و بدان اهمیت بدهد و به آن حساس باشد چرا که استمرار و کیفیت این استمرار مرهون آن است . در برخی اشخاص که زندگی حیوانی و خصوصیات زندگی حیوانی مانند خور و خواب و خشم و شهوت درآنها غالب است گاه یا اغلب نیاز به اعتقاد پیدا نمی کنند و دراین آنها این گرایش دیده نمی شود چون جنبه انسانی در آنها آنقدر ضعیف است که توان عرض اندام و ابراز نیاز ندارددرحالیکه نیاز به اعتقاد صحیح همان اعلام گرسنگی روح است. اما باز هم باید پرسید که چرا باید فردی معتقد باشیم و کارکرد اعتقاد صحیح در انسان چیست؟ خدایی که انسان را آفرید و از روح خود در او دمید نیاز جسم او را در زمین و نیاز روح او را در آسمان قرار داد و رسول خود را همراه با شریعت که حاوی احتیاجات روح انسان است مبعوث کرد و بسوی مردم فرستاد و به مردم خطاب کرد که غذای روحتان را از او بگیرید و رسول به عنوان طبیب و معلم در خدمت بشر قرارگرفت و هر آنچه نیاز روح در برهه های زندگی اوست در اختیارش قرار داد. ما اگر تمایل به زندگی انسانی داشته باشیم باید معتقد باشیم و اعتقاد چون غذای روح است پس باید در سلامت آن اهتمام داشته باشیم پس ما به اعتقاد صحیح به خدا و رسول و امامان هدایتگر نیاز داریم چون در سفر روحانی خود چه در دنیا و چه در پس از رفتن از این دنیا بدان نیازمندیم. اعتقاد صحیح چون تامین کننده اصل زندگی و حیات ماست بیش از این هر چیزی دیگری بدان نیازمندیم. اعتقاد غیر مادی چون کارکردش هم در این دنیا و هم در بزرخ و هم در قیامت است بنابراین بسیار مهم است نسبت به اعتقاد مادی. چون تاریخ اعتبار اعتقادات مادی همان تاریخ مرگ است اما تاریخ اعتبار اعتقاد غیرمادی تا ابد است یعنی تا زمانی که شخص بدان معتقد است. شميم معارف: @eshraghat .
چرا دین برای حیات انسان ضروری است انسان اگر بخواهد به خوبی و بدی مطلق اشیاء مثلا در روابط اجتماعی و تفاوت جنستی و آثار و لوازم آن و محرم و نامحرم، پاکی و ناپاکی، خیر و شر، و حلال و حرام و مفید و مضر بودن چیزها و درست و نادرست بودن و مسائل صحیح معاملات و تعاملات بشری و اصلاح امور و تغدیه روح و روان و پرستش خدا و تامین نیاز روح و هزاران مسئله دیگر پی ببرد شاید هزاران سال طول بکشد آن هم با زندگی عالمانه باز عمر انسان کفاف نمی دهد که با عمر 60 و 70 ساله بخواهد اطلاعاتی بدست بیاورد و با آن زندگی اش را سامان بدهد و توشه زندگی ابدیش را جمع آوری کند . خداوند عالم آن وجود دوست داشتنی و مهربان تمام اطلاعات مورد نیاز بشر را در دوره های بیشمار از طریق ارسال رسل و انزال کتب در اختیار انسان گذاشته است تا انسان بر اساس این آموزه ها زندگی دنیایش را بسازد و پایه بنای زندگی ابدی اش را در آخرت بنا کند.
رزق چیست؟ 🍃 رزق کلمه ای است بسیار فراتر از آنچه مردم می دانند. ☘️ زمانی که خواب هستی و ناگهان، به تنهایی و بدون زنگ زدن ساعت بیدار می‌شوی؛ این بیداری؛ رزق است، چون بعضی‌ها بیدار نمی‌شوند. 💐 زمانی که با مشکلی رو به رو می شوی خداوند صبری به تو می دهد که چشمانت را از آن بپوشی، این صبر، رزق است. 🌷 زمانی که در خانه لیوانی آب؛ به دست پدر یا مادرت می دهی این فرصت نیکی کردن، رزق است. 🌸 گاهی اتفاق می افتد که در نماز حواست با گفته هایت نباشد؛ ناگهان به خود می آیی و نمازت را با خشوع می خوانی این تلنگر، رزق است. 🌿 یکباره یاد کسی میفتی که مدتهاست از او بی خبری و دلتنگش می شوی و جویای حالش، این یادآوری؛ رزق است. ☀️ رزق واقعی رزق خوبی هاست‌. نه ماشین نه درآمد، اینها رزق مال است که خداوند به همه ی بندگانش می دهد، اما رزق خوبی ها را فقط به دوستدارانش می دهد. 🌾 و در آخر همین که عزیزانتان هنوز در کنارتان هستند و نفسشان گرم است و سلامت؛ این بزرگترین رزق خداوند است. 🌸🍃 زندگيتون پر از رزق(شاخه طوبی)
اهمیت نماز؛ شیطان با بنده ای همسفر شد موقع نماز صبح، بنده نماز نخوند موقع ظهر و عصر هم، نماز نخوند موقع مغرب و عشاء رسید، بازم بنده نماز بجای نیاورد موقع خواب شیطان به بنده گفت من با تو زیر یک سقف نمی خوابم چون پنج وقت موقع نماز شد و تو یک نماز نخوندی میترسم غضبی از آسمان بر این سقف نازل بشه که من هم با تو شامل بشم گفت تو شیطانی و من بنده خدا ، چطور غضب بر من نازل بشه ؟ شیطان در جواب گفت من فقط یک سجده اونم به بنده خدا نکردم از بهشت رانده شدم و تا روز قیامت لعن شدم در صورتیکه تو از صبح تا حالا باید چند سجده به خالق میکردی و نکردی وای به حال تو که از من بدتری ؟؟؟؟ از پاهايي که نمي توانند تو را به اداي نماز ببرند، انتظار نداشته باش که تو را به بهشت ببرند
عجیب است ، علامه حسن زاده آملی بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب اذکار سبعه را دارد که اینها را از آسید علی آقا قاضی گرفتند . ذکر سبعه واقعاً یک ذکریست که معجزه میکند در نفس انسان عجیب معجزه میکند . 🔮 این ذکرها در زبان اهل ذکر به ذکرهای هفتگانه مشهور شده اند و عبارتند از : ۱- بسمله یعنی گفتن “بسم الله الرحمن الرحیم “. ۲- حوقله ، یعنی گفتن:” لا حول و لا قوه الا بالله”. ۳- تسبیح ، یعنی سبحان الله ، ۴- تحمید یعنی ، الحمد لله ، ۵- تکبیر یعنی الله اکبر ، ۶ تهلیل ، یعنی ، لا اله الا الله. ۷- صلوات یعنی” اللهم صل علی محمد و آل محمد”
هر وقت احساس کردید بیشتر مایل هستید به بیرون بپردازید ، بدانید از با خدا فاصله گرفته اید. و هر وقت تلاش کردید از درون خود پنجره ای به سوی باز کنید و سعی دارید این پنجره را بیشتر بگشایید ،بدانید در مسیر انس با خدا هستید. 🔸 استاد اصغر طاهرزاده
📌📌باید و نبایدهای حجامت📌📌 امام رضا علیه السلام ✅ لازم است قبل از خون گرفتن دوازده ساعت از مقاربت اجتناب کرد. ✅ در روزی که هوا صاف و روشن باشد و باد و طوفان نباشد حجامت کنید. ✅ و از خون به مقداری خارج شود که حالتش تغییر کند. 🚫در روزی که حجامت میکنی به حمام نروی که باعث درد و بیماری ست و موجب تب دائم است. ✅و بعد از گذشت چند ساعتی که به حمام رفتی آبگرم بر سر وبدنت بریز ،و پس از شتشوی محل حجامت ،پارچه ای نرم روی محل حجامت بگذار و یا لباسی نرم یا ابریشمین بپوش. ✅ در تابستان پس از حجامت، سکنجبین عسلی مصرف کن و اگر به این دستور عمل کنی از لقوه (کج شدن صورت) و رعشه و بهق و برص(پیسی) و جذام به اذن خداوند متعال در امان خواهی بود. ✅ و نیز آب انار ملس را از درون آن به مکیدن بنوش که نفس را تقویت و خون را بازسازی و احیا میکند. 🚫 تا سه ساعت پس از حجامت از غذای شور پرهیز کن زیرا ممکن است به بیماری جرب (جوشهای کوچک پوستی همراه با خارش در دست وپا)مبتلا شوی. ✅ و اگر در زمستان بودی از خوردن تیهو پس از حجامت دریغ مکن و از همان شربت حلال(شراب رضوی) که وصفش را کردم بنوش. ✅ سپس محل حجامت را با روغن شب بو و گلاب حاوی مشک بیالای و بر سر و رویت مقداری گلاب همراه مشک بپاش و ساعتی بیاسای. ✅ در فصل تابستان بعد از حجامت خوراک سکباج(آشی که از سرکه و گوشت و بلغور و میوه خشک بپزند. و هلام (غذایی که با گوشت درست میکنند ) و مصوص (خوراکی که از گوشت جوجه مرغ به همراه ادویه جات و سرکه پرورده شده باشد) استفاده کن. 🚫و روزی که حجامت میکنی از حرکت زیاد و خشم و آمیزش دوری کن. @shefasara
💠عزیزان بالاخص درمانگران آب نیسان را غنیمت بشمارید زمان جمع آوری آن شروع شده است 👇 🔻«وَ هُوَ الَّذی أرسَلَ الرّیَاحَ بُشرَاً بَینَ یَدَی رَحمَتِهِ وَ أنزَلنَا مِن السّماء مَاءً طَهُورَاً»(فرقان:48) او کسی است که بادها را بشارتگرانی پیش از رحمتش فرستاد، و از آسمان آبی پاک کنند نازل کردیم. قسمت عمده ماه نیسان، مقارن اردیبهشت ماه است و کمى از آن در آخر ماه فروردین قرار دارد. از بعضى از روایات استفاده مى‌‌شود، بارانى که در این ماه از آسمان نازل مى‌‌گردد، خواص و آثار فراوانى دارد و اگر کسى مقدارى از آن را در ظرف پاکى جمع کند و سوره‌‌ها و دعاهاى زیر را بر آن بخواند، هر کس از آن آب بخورد، از بیمارى‌‌هاى گوناگون جسمانى و اخلاقى رهایى مى‌‌یابد و به قدرى در این روایت آثار و برکات، براى آن ذکر شده است که انسان در شگفتى فرو مى‌رود. 🔴جمع آوری آب نیسان :👇 موقع بارش باران در این زمان، ظرفی را زیر آن گذاشته تا آب باران جمع شود. سپس هر یک از سوره‌‌ها یا دعاهای زیر را «هفتاد مرتبه» بر آن آب مى‌‌خوانید و بعد به مدت 7 روز صبح و شام به اندازه یک قدح (لیوان بزرگ) آب را می نوشید : 1 ـ سوره «حمد». 2 ـ آیه الکرسى. 3 ـ سوره «قل یا أیّها الکافرون». 4 ـ سوره «سبّح اسم ربّک الاعلى». 5 ـ سوره «قل أعوذ برب الفلق». 6 ـ سوره «قل أعوذ بربّ النّاس». 7 ـ سوره «قل هو اللّه أحد». همچنین هر یک از ذکرهاى زیر را «هفتاد مرتبه» می‌‌خوانید: 1 ـ «لا إله إلاّ اللّه». 2 ـ «اللّه أکبر». 3 ـ «اللّهم صلّ على محمّد و آل محمّد». 4 ـ «سبحان اللّه و الحمدللّه و لا إله إلاّ اللّه و اللّه أکبر». مرحوم «علاّمه مجلسى» مى‌‌گوید: آب باران به طور کلّى مبارک و نافع است، همانگونه که در حدیث معتبرى از امیرمؤمنان(علیه‌‌السلام) نقل شده که فرمود: آبى را که از آسمان فرود مى‌‌آید بیاشامید که بدنها را پاک مى‌‌سازد و دردها را دفع مى‌‌کند. قرآن مجید مى‌‌فرماید: «(وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ وَ یُذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ الشَّیْطانِ وَ لِیَرْبِطَ عَلى قُلُوبِکُمْ وَ یُثَبِّتَ بِهِ الاْقْدامَ)؛ و آبى از آسمان برایتان فرستاد، تا شما را با آن پاک کند؛ و پلیدى شیطان را از شما دور سازد؛ و دلهایتان را محکم، و گامها را با آن استوار دارد». «علاّمه مجلسى» در ادامه مى‌‌گوید: در عمل مربوط به آب نیسان بهتر آن است که اگر به صورت دسته جمعى اذکار را مى‌‌خوانند، هر یک از افراد، مجموع آن سوره‌‌ها و أذکار را هفتاد مرتبه بخوانند (یعنى مى‌‌توانند آن را میان خود تقسیم نمایند و هر کدام سوره‌‌اى را هفتاد بار بخواند، ولى بهتر است هر یک از آنها، مجموع آن سوره‌‌ها و أذکار را هفتاد مرتبه بخواند).
فرزند (صاحب کفایه الاصول) بارها از پدرشان این جمله را برای بنده نقل می کردند: کسانی که فلسفه الهی را خوب نفهمیده باشند، اخبار آل محمد (ع) در عقاید را نمی فهمند. و همانطور که فقه بدون اصول فقه بی معناست، درک اصول و عقاید حقه، بدون بنیه علمی فلسفی و کلامیِ تحقیقی، میسور نیست. 📔 نقدی بر تهافت فلاسفه، اثر علامه سید جلال الدین (کتاب سال حوزه)، ص ۷۷-۸۰
گزيده‌ای از موعظه‌ های معروف حضرت عیسی : خوشا به حال آنان كه نياز خود را به خدا احساس ميكنند ، زيرا ملكوت آسمان از آن ايشان است. خوشا به حال فروتنان ، زيرا ايشان مالک تمام جهان خواهند گشت. خوشا به حال آنان كه مهربان و باگذشت‌اند ، زيرا از ديگران گذشت خواهند ديد. خوشا به حال پاک دلان ، زيرا خدا را خواهند ديد. خوشا به حال آنان كه به سبب نيک كردار بودن آزار ميبينند ، زيرا ايشان از بركات ملكوت آسمان بهره‌مند خواهند شد. فقط خداوند را بپرست و تنها از او اطاعت كن. نان نميتواند روح انسان را سير كند ! بلكه فقط كلام خداست كه ميتواند نياز درونی او را برآورده سازد. ثروت خود را بر روی اين زمين نيندوزيد زيرا ممكن است بيد يا زنگ به آن آسيب رسانند و يا دزد آن را بربايد ثروتتان را در آسمان بيندوزيد ، در جايی كه از بيد و زنگ و دزد خبری نيست اگر ثروت شما در آسمان باشد ، فكر و دلتان نيز در آن‌جا خواهد بود. چشم ، چراغ وجود انسان است اگر چشم تو پاک باشد تمام وجودت نيز پاک و روشن خواهد بود ولی اگر چشمت با شهوت و طمع تيره شده باشد ، تمام وجودت هم در تاريكی عميقی فرو خواهد رفت. نميتوانی به دو ارباب خدمت كنی ، بايد فقط يكی از آنها را دوست داشته باشی و فقط به يكی وفادار بمانی. همچنين نميتوانی هم بنده ی خدا باشی و هم بنده‌ ی پول .... @sokhannab1213
زمانه ای بیاید که مردمان ... حدیثی است بسیار دقیق و زیبا و عمیقا متناسب با اوضاع زمانه و مردمان این روزگار از این رو آنرا کامل درج می کنیم. عبدالله قلانسی از علمای قرن ششم هجری قمری در کتاب ارشاد نقل کرده است که از امیرالمومنین علی رضی الله عنه آورده اند که روزی خطبه می خواند اندر خطبه چنین گفت" زمانه ای بیاید که مردمان به روی زمین می روند و دلهای ایشان مرده باشد". پرسیدند که به چه سبب میرد دلهایشان گفت: "به سبب چهار چیز یکی آن که علم با منفعت نیاموزند و علما را خوار دارند دویم آنکه دنیا را دوست دارند سیم آن که ناپرهیزگار باشند چهارم آنکه کار را به هوای تن کنند چون این چهار خصلت در ایشان جمع شود دلهای ایشان به تمامی بمیرد. چون در ایشان نگاه کنی شش چیز علامت مرگ دل ایشان بینی: یکی آنکه به نعمت ها شکر نیارند و دیگرآنکه به شدت ها صبر نیارند و سیم آنکه به قضاها رضا ندهند و چهارم آنکه از گناهان توبه نیابند و پنجم آنکه از طاعتها حلاوت نیابند و ششم آنکه با زبان کلمه شهادت بگویند ولیکن در دل شادی یافت ایمان نیابند. چون این شش چیز در ایشان جمع شود مولی عزوجل مر اهل آن زمان را به ده چیز عقوبت کند: یکی آنکه به رنج تن ایشان بیفزاید دویم آنکه برکت از کسب ایشان بردارد سیم آنکه مالهای ایشان از حرام گرداند چهارم آنکه به وامهای گران در افتند پنجم آنکه به زبان ایشان سخن بیهوده و غیبت بسیار رود ششم آنکه مرایشان را حمیت (غیرت) دین نبود هفتم آنکه دلهای ایشان به حسبت (امید مزد اخروی) نگراید هشتم آنکه از خویشان ببرند از بهرمال نهم آنکه دعای بدایشان بر ایشان پیوسته شود دهم آنکه چون ملک الموت علیه السلام بیاید ایشان را باغم نان یابد". https://eitaa.com/shamime_maaref
در جستجوی آرامش درون چند نفری که در جستجوی آرامش و رضایت درون بودند، نزد یک استاد رفتند و از او پرسیدند: «استاد شما همیشه یک لبخند روی لب‌تان است و به نظر ما خیلی آرام و خشنود به نظر میرسید. لطفاً به ما بگویید که راز خشنودی شما چیست؟» استاد گفت: «بسیار ساده! من زمانی که دراز می‌کشم، دراز می‌کشم. زمانی که راه می‌روم، راه می‌روم. زمانی که غذا می‌خورم، غذا می‌خورم.» این چند نفر عصبانی شدند و فکر کردند که استاد آنها را جدی نگرفته است. به او گفتند: «تمام این کارها را ما هم انجام می‌دهیم, پس چرا خشنود نیستیم و آرامش نداریم؟» استاد به آنها گفت: «زیرا زمانی که شما دراز می‌کشید به این فکر می‌کنید که باید بلند شوید، زمانی که بلند شدید به این فکر می‌کنید که باید کجا بروید، زمانی که دارید می‌روید به این فکر می‌کنید که چه غذایی بخورید. فکر شما همیشه در جای دیگر است و نه در آنجایی که شما هستید! زمان حال، تقاطع گذشته و آینده است و شما در این تقاطع نیستید بلکه در گذشته و یا آینده هستید. به این علت است که از لحظه‌هایتان، لذت واقعی نمی‌برید زیرا همیشه در جای دیگر سیر می‌کنید و حس می‌کنید زندگی نکرده‌اید و یا نمی‌کنید.»
همانی هستی که همه می‌گویند؟ روزی شیخ جعفر شوشتری را دیدند که در کنار جویی نشسته و بلند بلند گریه می‌کند. شاگردان شیخ، با دیدن این اوضاع نگران شدند و پرسیدند: «استاد، چه شده كه این‌گونه اشك می‌ريزيد؟ آيا کسی به شما چیزی گفته؟» شیخ جعفر در میان گریه‌ها گفت: «آری، یکی از لات‌های این اطراف حرفی به من زده که پریشانم کرده.» همه با نگرانی پرسیدند: «مگر چه گفته؟» شیخ در جواب می‌گويد او به من گفت: «او به من گفت شیخ جعفر، من همانی هستم که همه در مورد من می‌گویند. آیا تو هم همانی هستی که همه می‌گویند؟! و اين سئوال حالم را عجيب دگرگون كرد.» https://eitaa.com/shamime_maaref
لعنت بر شیطان به شیطان گفتم: «لعنت بر شیطان!» شیطان لبخند زد. پرسیدم: «چرا می‌خندی؟» پاسخ داد: «از حماقت تو خنده‌ام می‌گیرد.» پرسیدم: «مگر چه کرده‌ام؟» گفت: «مرا لعنت می‌کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده‌ام.» با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین می‌خورم؟!» جواب داد: «نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده‌ای. نفس تو هنوز وحشی است. او تو را زمین می‌زند.» پرسیدم: «پس تو چه کاره‌ای؟!» پاسخ داد: «هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز.»
کوهنورد و طناب ایمنی کوهنوردی که خیلی به خود ایمان داشت قصد بالا رفتن از کوهی را کرد. تقریباً نزدیک قله کوه بود که مه غلیظی سراسر کوه را گرفت. در این هنگام از روی سنگی لغزید و به پایین سقوط کرد. کوهنورد مرگ را جلوی چشمانش دید و در حال سقوط از صمیم قلب فریاد زد: «خدایا کجایی!» ناگهان طناب ایمنی که او را نگه می‌داشت دور کمرش پیچید و او را بین زمین و هوا معلق نگه داشت. مه غلیظ بود و او جایی را نمی‌دید و نمی‌توانست عکس‌العملی انجام دهد. پس دوباره فریاد زد: «خدایا نجاتم بده!» صدایی از آسمان شنید که می‌گفت: «آیا تو ایمان داری که من می‌توانم نجاتت دهم؟» کوهنورد گفت: «بله.» صدا گفت: «طناب را ببر!» کوهنورد لحظه‌ای فکر کرد و سپس طناب را محکم دو دستی چسبید. صبح زمانی که گروه نجات برای کمک به کوهنورد آمدند چیز عجیبی دیدند؛ کوهنورد را دیدند که از سرمای هوا یخ زده بود و طنابی که به دور کمرش بسته شده است را دو دستی و محکم چسبیده است ولی او با زمین فقط یک متر فاصله داشت! www.yekibood.ir