eitaa logo
شمیم یار
993 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.8هزار ویدیو
24 فایل
─┅༅ـــ✾❀﷽‌❀✾ـــ༅┅─ دور هم جمع شدیم تا شمیم حضرت یار باشیم .🫂 کپی؟!مطالب کانال بغیر از 👈رمانها 👉بدون ذکر منبع از شیرِ مادر حلال تر . .🌸 پاسخگوی سوالات شرعی : @helpers_mahdi برای تبلیغات ارزان در کانال : @helpers_mahdi2
مشاهده در ایتا
دانلود
✨سهم امروزمون از یاد مولای غریب 💫💫💫💫💫 🔴🔵 مفهوم اسم غریم از اسامی امام زمان عج الله فرجه الشریف : 🌹غریم🌹 🔺آيا ميدانيد حق طلبكار در رساله حقوق امام سجاد چيست؟ 🔹يكي ازالقاب حضرت وليعصر عج الله فرجه غريم است. غريم به دو معناي ضدهم بكار رفته است : طلبكار وبدهكار وما در اين بخش به معناي طلبكار آن مي پردازيم. ♦️در رساله حقوق امام سجاد حق طلبكار را چنين ميفرمايند: 🔸 ١-اگر ميتواني طلب او را بدهي و دستت پر است و توانگري ، حق او را پر و پيمان ادا كن ، كفايت او را بكن و به ميزان كافي به او بپرداز. او را وادار به رفت وآمد، و معطل نكن. 🔺 كسي كه غني است وميتواند پرداخت كند،معطل كردن طلبكارش ظلم است. 🔹امام زمان در روايات، غريم است. ❓چگونه طلب امام زمان رابپردازيم ؟ 🔶 امام از ما مطالبه دارند كه ايشان را به عنوان رب و مدير و مدبر و متصرف و سيد و همه كاره ی زندگيمان قبول داشته باشیم ♦️ما تمام نعمات زندگي خود را به امام بدهكار هستيم و نتوانستيم شكر يكي از آنهارا بكنيم. پس تشكر و قدرشناسي هاي زيادي به حضرت بدهكاريم. 🔸٢-امام سجاد علیه السلام در رساله حقوق فرمودند:حال اگر دستتان خالي است و نميتوانيد طلب طلبكار را بدهيد، سعي كنيد با گفتار زيبا او را راضي كنيد واز او خيلي زيبا درخواست مهلت كنيد وبا زبان زيبا منصرفش كنيد و از خدا بخواهيد كه كمك كند تاحق غريم را بپردازيد‌ و اگر مال طلبكار را ندهيد و نزد خود جمع كنيد (بواسطه بد معامله كردن) اين كار لئامت وپستي است. 🌕 براساس توصيه هاي بالا،اگر در تنگنا هستيم و دستمان خاليست،يعني آنقدر چاله هاي زندگيمان تهي شده است و موجودي ما به انتها رسيده است،براي او(حضرت وليعصر) زبان بريزيم،هر روز آل يس بخوانيم،او را واسطه قرار دهيم تا خدا مهلت جديد به ما بدهد مثل عرفه ی ديگر، محرم سال ديگر، نيمه شعبان ديگر... 🌺 آقاجان ! قول ميدهيم اگر درعالم معنا چيزي دريافت كرديم ، همه را به حساب شما بريزيم و باشما بد معامله نكنيم. 🌾ميدانيم كه با طلبكار كريم روبرو هستيم.معمولا بدهكار ازطلبكار فرار ميكند وطلبكار سر راه بدهكار كمين ميكند.اما آقاي ما طلبكاري نيست كه اينگونه باشد، كريم است و از طرف ديگري ميرود تا چشم بدهكار به او نيفتد. 🌾 آقاجان ميخواهيم بدهي خود را صاف كنيم تا كي از يكديگر فرار كنيم؟ آقاجان كم ما را زياد حساب كنيد،طلب خود را بر ما ببخشاييد تا از يكديگر دور نباشيم.
🔰امیرالمومنین علی علیه السلام: 🔴زمانی که انسان می میرد مردم میگویند از خود چه به جا گذاشته است؟ 🔴و ملائکه می گویند برای خود چه فرستاده است؟ 📚نهج البلاغه،خطبه ۹۴
🔺 کلامی از علما ⭕️ آیت‌الله بهجت ⁉️ چه کاری ما را در خدمت شیاطین قرار می دهد ؟
📆تقویم و مناسبتهای فردا📅 🔺فردا دوشنبه: 🔹۲۶ آبان ۱۳۹۹ 🔹 🔹۳۰ ربیع الاول ۱۴۴۲ 🔹 🔹۱۶ نوامبر۲۰۲۰ 🔹 💢 سالروز آزادسازی سوسنگرد [۱۳۵۹ ش]
♨️بریز و بپاش شاه از جیب مردم ایران...
‏توی فرانسه اعتراض به ‎خشونت علیه زنان، بزرگترین راهپیمایی تاریخش علیه خشونت جنسی بود. فقط همین امسال، «۱۳۷ زن» تو فرانسه توسط شریک زندگی فعلی یا سابقش کشته شده؛ یعنی تو خانواده که باید امن‌ترین محیط برای یه زن باشه. این بود اون آزادی و امنیتی که فمینیسم به ‎زنان وعده داده بود؟ #پویش_حجاب_فاطمے
❇️مقام معظم رهبری آنچه عرضِ من است و من روی آن تکیه می‌کنم این است که فضای مجازی بدون اختیار ما، از بیرون از اختیارِ ما دارد مدیریّت می‌شود؛ بحث این است. فضای مجازی یک چیزی نیست که آدم بتواند مثل یک آب روانی هر جور که می‌خواهد از آن استفاده بکند؛ دیگران دارند این آب را به یک سمتی که خودشان می‌خواهند هدایت می‌کنند؛ آنها دارند مدیریّت می‌کنند این فضا را. خب وقتی که ما می‌دانیم کسانی از بیرون دارند فضای مجازی را - که ما هم دست‌اندرکارش هستیم و مبتلابهِ ما است-  هدایت می‌کنند و مدیریّت می‌کنند، ما نمی‌توانیم بیکار بنشینیم در مقابل او؛ ما نمی‌توانیم مردم‌مان را که با فضای مجازی ارتباط دارند، بی‌پناه رها کنیم در اختیار آن مدیری که دارد پشت پرده، فضای مجازی را اداره می‌کند. برای خاطر این است که بنده روی مسئله این همه تأکید می‌کنم
اضطرار جهانی -.mp3
2.79M
✨سهم امروزمون از یاد مولای غریب 💫💫💫💫💫 🔊 صوت_مهدوی 📌 پادکست «اضطرار جهانی» 👤 استاد رائفی_پور 💢 سایه مرگ به زندگی‌هامون افتاده! امروز دنیا امنیت زیستی و روانی نداره....
🔰امیرالمومنین علیه السلام: ✍إیّاکَ أن تَرضَی عن نَفسِکَ فَیَکثُرَ السّاخِطُ عَلَیکَ 🔴مبادا از خودت راضی باشی که در این صورت ناراضیان از تو زیاد می شوند. 📚غررالحکم ص30
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢شاه خودش را پدرخوانده ، متولی و مادر خرج تمام پادشاهان دست نشانده آمریکا در اقصی نقاط جهان ، می دانست ‼️ ♨️اسدالله علم در خاطراتش میگوید تنها مریخی ها برای گرفتن پول نیامدند!!! 🔻شاه : اگر ما به کشور های دیگر کمک نکنیم و وضع مالی آنها خراب بشود ، بالاخره ضررش مستقیم یا غیرمستقیم به خود ما برمیگردد!!
📆تقویم و مناسبتهای فردا📅 🔺فردا سه شنبه: 🔹۲۷ آبان ۱۳۹۹ 🔹 🔹۱ ربیع الثانی ۱۴۴۲ 🔹 🔹۱۷ نوامبر۲۰۲۰ 🔹 💢 قیام توابین [۶۵ ق]
🔴 حیا در ادیان الهی از اندرزهای آورباد ماراپسند (موبد موبدان) : ✍دختر با حیا را دوست بدار و او را به مردی هوشیار و دانا به عروسی ده، زیرا مرد دانا و هوشیار مانند زمین نیکی است که چون تخم در آن بکارند، حاصل نیم و فراوان به عمل آید. با زن فرزانه و باحیا عروسی کن و او را دوست بدار و زن دیگری را فریب مده که روانت گناه نگردد. 📙حریم ریحانه، ص ٥٠، به نقل از سالنمای٧٢، انجمن زرتشتیان تهران، ص١٠ #حجاب #پویش_حجاب_فاطمے
هدایت شده از علی یاوران
ارسال فوری و صلواتی بسته های سلامت،با قیمت تمام شده ۱۸۰۰۰ تومن به درب منازل در هر نقطه ای از شهر مقدس قم و پردیسان توسط گروه جهادی علی یاوران ارتباط با آی دی مشترک 👇 @ali_yavaran110 خبر این حرکت رو به قمی ها برسانید میخواهیم بیماران در روز اول و دوم بیماری این بسته را مصرف و نیازی به بیمارستان نداشته باشند. ان شاءالله. #دسر_انجیر_فراسودمند #ضدعفونی_کننده_طبیعی @ali_yavaran گروه جهادی علی یاوران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ مـریـم سـرخـه اے حالا چیکار کنم... بغض کردم ولی هنوز قطره اشکی از چشمانم پایین نیامده بود که یادم افتاد شماره هایم را در دفترم یادداشت کردم. بدون درنگ سمت کشوی کتاب هایم رفتم همه را بهم ریختم و دفتر چه ام را پیدا کردم. -یلدا یلدا یلدااا...آهان! ایناهاش... لبخندی بر لب هایم نشست... صفحه کلید گوشی ام را روبه ی چشمانم قرار دارم و شماره گرفتم... بوق اول بوق دوم بوق سوم... برنداشت! قطع کردم. -لعنتی!!!!! دومرتبه شماره را گرفتم: -بردار بردار... بوق چهارم که رسید گوشی را برداشت: یلدا_چیه چرا زنگ زدی؟! -سلام یلدا خوبی؟ -تو بهتری.چرا مزاحم شدی؟کارتو بگو وقتمو نگیر. بغض کردم و گفتم: -یلدا چرا اینجوری حرف میزنی. -یادت نیست لحظه ی آخر چطوری ازم جدا شدی؟؟؟؟ -پشیمونم یلدا عذر میخوام ازت... -عذرخواهی تو به چه درد من میخوره. -منو ببخش یلدا ما باهم دوست بودیم همیشه دوستای صمیمی پایه.یلدا بیا دوباره همون دوستای قدیمی شیم. -چیه دختره ولت کرده؟؟؟بهت گفتم اینا یه جورین گوش نمیدی. -نه نه تقصیر اون نیست. -أه انقدر طرف این دختره رو نگیر... -باشه باشه اصلا چیزی نمیگم دیگه. -نوچ...فایده نداره.نمیشه دوست باشیم باهم.تو آبروی منو بردی. کمی مکث کردم با خودم فکر کردم بروم سمت رابطه؟نه این ریسکه...ولی برای به دست آوردن دوباره یلداست...نفس عمیقی کشیدم و گفتم: -باشه...باشه...به اون پسره اسمش چی بود؟! آهان پیمان...بگو فردا بیاد یه جا قرار بزاریم...خوبه؟؟؟ -آفرین حالا شد...حالا شدی همون نفیسه ی دوست داشتنی قبل. شماره ی پیمان رو از یلدا گرفتم و باهاش تماس گرفتم. برای فردا قرار گذاشتیم که همو ببینیم... ادامه دارد... ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
✍ مـریـم سـرخـه اے استرس داشتم.کنار ایستگاه اتوبوس ایستاده بودم و نفس نفس میزدم و ناخنم را می خوردم... می دانستم که کارم اشتباه است اما مجبور بودم.روسری صورتی ام را با رژ لبم ست کرده بودم.خط چشم نازکی پشت چشمم کشیده بودم که چشم هایم را زیباتر کرده بود.دسته ای از موهایم را به سمت راست بیرون از روسری ریخته بودم... گوشی ام زنگ خورد پیمان بود برداشتم: -بله؟ -سلام خانمی کجایی شما؟ -منتظر اتوبوسم. -خب من خیلی وقته منتظرم بگو کجایی میام اونجا دنبالت. -نه نه...نمیخواد. -وا چرا؟؟؟ به دورو اطرافم نگاهی انداختم.میترسیدم کسی من را ببیند.ریسک کردم و گفتم: -باشه بیا. بهش آدرس دادم و اومد دنبالم. جلوی پام ترمز زد.بوی ادکلن خفه کننده ای تمام ماشینش را گرفته بود. بوق زد و اشاره کرد سوار شوم. به پشت سرم نگاهی انداختم.در ماشین را باز کردم و نشستم.حرکت کردیم. چهره اش به نظرم تنفر انگیز بود. نمیدونم چرا ولی ازش بدم می آمد. دستش را سمتم دراز کرد و گفت: -سلام. نگاهی به دستش و بعد خیره به چشم هایش گفتم: -سلام. دستش را کنار کشیدو گفت: -خوبی؟ -ممنون. -دوستت یلدا خوبه؟ -خوبه. سکوتی بینمان برقرار شد.پیمان گوشی اش را از جیبش بیرون آورد و شروع کرد به پیامک دادن. بعد از مدتی یلدا به من پیام داد: -دختره ی احمق اینطوری میخوای آبرومو بخری؟یکم درست برخورد کن. نفس عمیقی کشیدم و گفتم: -خب چه خبر؟ لبخندی چندش آوری زدو گفت: -شما چه خبر؟ -ما هم سلامتی.کجا میریم؟ سرش را بلند تر کرد و از شیشه روبه رویش را نگاه کردو گفت: -همینجا خوبه.بریم این پارکه خیلی قشنگ و با صفاست. نگاهی انداختم لبخندی از سر اجبار زدم و گفتم: -باشه... ادامه دارد... ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
✅✅✅
✍ مـریـم سـرخـه اے روی یکی از نیمکت ها نشستیم از حرکات من تعجب می کرد.با فاصله کنارش نشستم.بعد از مدتی گفتم: -بابت رفتار اون روزم عذر میخوام. -اشکال نداره.مهم نیست. لبخندی زدم و ادامه داد: -شما... -من چی؟ -از عقیده هاتون بگین. -دلیلی نمیبینم عقیده هامو برای شما بگم. یاد یلدا افتادم سرفه ای کردم و گفتم: -إم إ...ببخشید...کمی عصبی شدم. -خواهش میکنم اشکال نداره. -بپرسین من میگم. دستانش را روی زانوهایش در هم گره زد.و گفت: -اون دختر چادری که یلدا میگفت کیه؟؟؟!! یکی از ابروهایم را بالا انداختم لبخند تلخی زدم و با اشاره ی سر گفتم: -چی؟؟؟ ادامه دادم: -یلدا چی گفته؟ شانه هایش را بالا انداخت و گفت: -آدم های چادری افراطی! این حرفش عصبیم کرد از روی نیمکت بلند شدم و گفتم: -احترام خودتونو حفظ کنید. -باشه باشه!! با حالت مسخره گفت: -یه دختر چادری. اخم هایم را در هم فرو بردم و گفتم: -یاد بگیرین آدم هارو بنا به اعتقادو تیپشون قضاوت نکنید.دختر های چادری اصلا اونطوری که توی تفکرات مسخره ی شما میگذره نیستن. به حالت مسخره نگاهم کرد.صدایم را بلند تر کردم و گفتم: _اون دختر نمونه ی کامل یه انسانه...چیزی که خیلیامون نیستیم.چادری ها بد نیستن.نمیشه آدم هارو توی یه نگاه قضاوت کرد... بعد هم راهمو کج کردم و گفتم: -خداحافظ. دنبالم دویید و گفت: -حالا چرا عصبی میشی.وایسا برسونمت... بدون هیچ حرفی ایستادم از بغلم رد شد و سمت ماشین رفت من هم دنبالش رفتم. ادامه دارد... ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
🔶 کدوم نادان گفته دوستی با آمریکا یا صلح با اسرائیل رفاه میاره؟؟! 🔹یک سوم مردم مصر، 40 سال پس از سازش با اسرائیل زیر خط فقر زندگی میکنند و در این چهل سال با آمریکا هم رابطه خوبی داشته اند: ✍️منبع: صدای آمریکا: https://ir.voanews.com/persiannewsworld/egypt-population-poverty مغازه های فروش غذای ته مانده در مصر باب شده.. ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
✨سهم امروزمون از یاد مولای غریب 💫💫💫💫💫 ارزش_های_اخلاقی_و_ضد_ارزش |تهذیب نفس ، شرط درک خدمت امام زمان(ع) ✍️ آیت الله بهجت(ره) :در تهران استاد روحانیی بود که لُمْعَتَیْن را تدریس می کرد، مطّلع شد که گاهی یکی از طلاّب و شاگردانش که از لحاظ درس خیلی عالی نبود، کارهایی نسبتاً خارق العاده دیده و شنیده می شود. روزی چاقوی استاد (در زمان گذشته وسیله نوشتن قلم نی بود، و نویسندگان چاقوی کوچک ظریفی برای درست کردن قلم به همراه داشتند) که خیلی به آن علاقه داشت، گم می شود و وی هر چه می گردد آن را پیدا نمی کند و به تصور آنکه بچّه هایش برداشته و از بین برده اند نسبت به بچه ها و خانواده عصبانی می شود، مدتی بدین منوال می گذرد و چاقو پیدا نمی شود. و عصبانیت آقا نیز تمام نمی شود. روزی آن شاگرد بعد از درس ابتداءً به استاد می گوید: «آقا، چاقویتان را در جیب جلیقه کهنه خود گذاشته اید و فراموش کرده اید، بچه ها چه گناهی دارند.» آقا یادش می آید و تعجّب می کند که آن طلبه چگونه از آن اطلاع داشته است. از اینجا دیگر یقین می کند که او با (اولیای خدا) سر و کار دارد، روزی به او می گوید: بعد از درس با شما کاری دارم. چون خلوت می شود می گوید: آقای عزیز، مسلّم است که شما با جایی ارتباط دارید، به من بگویید خدمت آقا امام زمان (علیه السلام) مشرف می شوید؟ استاد اصرار می کند و شاگرد ناچار می شود جریان تشرّف خود خدمت آقا را به او بگوید. استاد می گوید: عزیزم، این بار وقتی مشرّف شدید، سلام بنده را برسانید و بگویید: اگر صلاح می دانند چند دقیقه ای اجازه تشرّف به حقیر بدهند. مدتی می گذرد و آقای طلبه چیزی نمی گوید و آقای استاد هم از ترس اینکه نکند جواب، منفی باشد جرأت نمی کند از او سؤال کند ولی به جهت طولانی شدن مدّت، صبر آقا تمام می شود و روزی به وی می گوید: آقای عزیز، از عرض پیام من خبری نشد؟ می بیند که وی (به اصطلاح) این پا و آن پا می کند. آقا می گوید : عزیزم، خجالت نکش آنچه فرموده اند به حقیر بگویید چون شما قاصد پیام بودی (وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إِلا الْبَلاغُ الْمُبینُ) آن طلبه با نهایت ناراحتی می گوید: آقا فرمود: لازم نیست ما چند دقیقه به شما وقتِ ملاقات بدهیم،شما تهذیب نفس کنید من خودم نزد شما می آیم.
🔰امام صادق علیه السلام: 🔴 به زودی شبهه ای برای شما رخ می دهد و بدون نشانه هدایت و امامی که دیده شود می مانید.در این زمان کسی نجات پیدا نمی کند مگر اینکه دعای غریق را بخواند . 📚کمال الدین،ج۲،ص۳۵۲