eitaa logo
شمیم یار
1هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
4هزار ویدیو
24 فایل
─┅༅ـــ✾❀﷽‌❀✾ـــ༅┅─ دور هم جمع شدیم تا شمیم حضرت یار باشیم .🫂 کپی؟!مطالب کانال بغیر از 👈رمانها 👉بدون ذکر منبع از شیرِ مادر حلال تر . .🌸 پاسخگوی سوالات شرعی : @helpers_mahdi برای تبلیغات ارزان در کانال : @helpers_mahdi2
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ 🚫شایعه👆👆 ❇️پاسخ آقای خلخالی فرزندی به این اسم ندارن ضمن اینکه خلخالی لقب ایشون هست!‼️ فامیلی اصلی ایشون؛ صادقی گیوی است و فرزندانش؛ مهدی، محمد و فاطمه
5.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨سهم امروزمون از یاد مولای غریب 💫💫💫💫💫 💢 ما برای جنگ با مهدی به خاورمیانه آمدیم 🔻 بخشی از صحبت های یک کشیش مسیحی در خصوصِ محلِ ظهور منجی
⭕️ نگاه جبهه ای به دشمن 🔹فرض بفرمائید در کشور ترور اتفاق میافتد؛ شهید علیمحمدی، شهید شهریاری، شهید رضائینژاد را ترور میکنند. خب، این یک کار تروریستی است. یک وقت به این مسئله به چشم یک عمل تروریستىِ ضد امنیتی نگاه میکنیم؛ خب، انسان غصه هم میخورد؛ چند تا دانشمند ما مورد اصابت جنایت دشمن - یک چند تا تروریست - قرار گرفتند. یک وقت نه، با همان نگاه میکنید: این یک حرکت در مجموعه‌ی حرکتهای خصمانه‌ی علیه نظام اسلامی است. مثلاً در جبهه‌ی جنگ مرزی با عراق - که هشت سال جنگ داشتیم - یک جا اگر چنانچه توپخانه‌ی دشمن کار کند، معنایش این نیست که دشمن با اینجای بالخصوص کار دارد؛ این معنایش این است که این یک حرکتی است که دشمن دارد اینجا انجام میدهد، احتمالاً برای اینکه شما حواستان به اینجا منعطف شود، او به یک جای دیگر حمله کند - به قول خودشان حرکتهای پشتیبانی، که این در واقع حیله است - یا برای این است که رزمنده‌ی ما را در اینجا تضعیف کند تا مثلاً بتواند یک حمله‌ی سراسری انجام دهد. وقتی با این چشم نگاه میکنید، معلوم میشود که دشمن به دنبال کوبیدن حرکت علمی در کشور است؛ یعنی یکی از این است. چند تا حلقه‌ی به‌هم‌پیوسته وجود دارد؛ مثلاً حلقه‌های تحریم اقتصادی، ترویج ابتذال، ترویج مواد مخدر، کارهای امنیتی، ایجاد تزلزل در مبانی و مسائل اعتقادی؛ چه اعتقاد به اسلام، چه اعتقاد به انقلاب. اینها حلقه‌های گوناگونِ به‌هم‌پیوسته است؛ یکی از این حلقه‌ها هم - که مکمل این زنجیره است - در کشور، با ترساندن دانشمند ما، با حذف دانشمند ماست. با این چشم به قضیه نگاه کنیم. ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♨️۶۰ درصد 🎁🎁🎁🎁🎁 📣 آموزش مکالمه 🏮مجازی 🏮حضوری https://eitaa.com/joinchat/3397517316Cd0f025e7e4 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✳️خواهران و برادران ✳️ کودک ونوجوان وبزرگسال ♨️ گواهی پایان دوره 🔥زیرنظر مؤلف ۱۵ جلدکتاب مکالمه عربی ☀️کمتر از ۹ ماه مکالمه عربی مسلط شو 🔽🔽🔽🔽🔽🔽🔽🔽🔽🔽🔽🔽 🎞 📽 📚 https://eitaa.com/joinchat/3397517316Cd0f025e7e4
📆تقویم و مناسبتهای فردا📅 🔺فردا یکشنبه: 🔹 ۹ آذر ۱۳۹۹ 🔹 🔹۱۳ ربیع الثانی ۱۴۴۲ 🔹 🔹۲۹ نوامبر۲۰۲۰ 🔹 💢 روز بزرگداشت شیخ مفید قتل ابن فرات وزیر شیعه دولت عباسی [۳۱۲ ق]
6.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 شاه در کنفرانس خبری ۲۶ مرداد ۵۷ : امروز ما اینقدر کار زیاد داریم که حتی اهالی خود ایران برای اشغال تمام این مشاغل کافی نیست ، مجبور شدیم از خارج آدم بیاریم!!!
🔸➖➖➖➖➖➖➖➖🔸 نمیدانم در دلتـــ چہ میگذرد ولے☝️ احسنتـ ، کہ با حجابتـــ😍 نہ دل شـهیدے را شـ💔ـکاندے نہ دل جـــــوانے را لـــــــــرزاندے #پویش_حجاب_فاطمے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ مـریـم سـرخـه اے روشنک ماشین را روشن کرد. و سوار شدیم. کمی مکث کردو گفت: -میگم قبل از اینکه بریم مزار اول بریم خونه من لباس هامو عوض کنم بعد بریم. -قبوله. راه افتادیم و سمت خونه ی روشنک اینا رفتیم. بین مسیر باهم حرف زدیم درباره ی زندگی درباره ی من درباره خودش... بعد از چهل دقیقه رسیدیم. روشنک ماشین را پارک کرد و پیاده شدیم. کلید را درون قفل در فرو برد و در را باز کرد با لبخند به من بفرمایی زدو داخل شدیم. پله هارا یکی یکی بالا رفتیم. در خانه را باز کرد. روشنک_کسی خونه نیست راحت باش. لبخندی زدم و داخل شدم.روشنک چادرش را در آورد و سمت اتاق رفت من هم دنبالش رفتم چادرش را تاکرده روی تختش گذاشت.رو به من گفت: -هر جا راحت تری بشین تا من برم لباس هامو عوض کنم و بریم. -باشه عزیزم. از اتاق بیرون رفت و بعد از چند دقیقه با یک بشقاب میوه داخل آمد. من_ای وای این چه کاریه چرا زحمت میکشی. -زحمتی نیست که من دیر آماده میشم تا میوه بخوری رفتیم. لبخندی زدم و از اتاق بیرون رفت. به درو دیوار اتاقش نگاهی انداختم. روی دیوار اتاقش تابلو و شعر زیاد بود گوشه ی دیوار عکس همان شهیدی بود که روز اول مزار شهدا سر مزارش رفتیم یک عکس تقریبا بزرگ واقعا اتاق جذابی داشت... بلند شدم روبه روی آیینه ایستادم به چهره ام خیره شدم... متفاوت تر از هر روز دیگه... دست هایم با آستینک هایی که هدیه از روشنک داشتم پوشیده بود موهایم هم خیلی کم بیرون بود آرایشی نداشتم. یک تیپ ساده و شیک... از داخل آینه چشمم به چادر روشنک که گوشه ی تخت بود افتاد... ادامه دارد... ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا