#دنیا 🔸ﻭﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﺎ «ﺩﻝ» ﺭﺍ ﺑﻪ «ﺩﻧﯿـــﺎ» ﺑﺎﺧﺘﯿﻢ ﺧﺎﻧـــﻪ‌ﻣﺎﻥ ﺭﺍ، ﺭﻭﯼ «ﺗـــﺎﺭ ﻋﻨﮑـــﺒﻮﺗﯽ» ﺳﺎﺧﺘﯾم 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena

#اخلاص #خودخواه #خیرخواه 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena

#مهمانی_کتاب 📙 شطرنج با ماشین قیامت ✍️ حبیب احمدزاده 🔹 انتشارات سوره مهر 📌این کتاب داستان دیده‌بان نوجوان ۱۷ ساله‌ای است که به‌ناچار به‌جای دوست مجروحش راننده ماشین حمل غذا می‌شود، نوجوانی که در کل داستان نامش را متوجه نمی‌شویم و فقط چند باری از پشت بی‌سیم با نام مستعار موسی صدایش می‌کنند. او متوجه می‌شود عراقی‌ها یک ماشین رادار دارند، به دنبال این ماشین رادار که به آن ماشین قیامت می‌گویند می‌رود تا راز آن را بفهمد. 📌این کتاب که برای مخاطب نوجوان و جوان و با نگاهی متفاوت نسبت به بقیه آثار حوزه دفاع مقدس نوشته شده است، بسیاری از مفاهیمی را که در کتاب‌های دفاع مقدس همیشه تکرار می‌شوند، در خود ندارد و از زاویه‌ای خاص روایت شده است؛ اگر تأکید خیلی از رمان‌ها بر نگاهی مطلق‌گرایانه به مقوله جنگ و دین است، نویسنده در این کتاب با نگاهی نسبی به این مفاهیم می‌پردازد. 📌کتاب شطرنج با ماشین قیامت که در کنار کتاب‌های «اورهان پاموک» در دانشگاه راجرز آمریکا در گروه مطالعات خاورمیانه تدریس می‌شود، در سال‌های گذشته، برنده جایزه کتاب سال شهید حبیب غنی‌پور در بخش داستان و رمان دفاع مقدس، برنده جایزه ادبی اصفهان، نامزد کتاب سال انجمن نویسندگان و منتقدان مطبوعات کشور و کاندیدای قلم زرین و کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شده است. 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena 🍃 🌸✨ 🍃✨✨ 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🍃

🌷⚜️🌷⚜️🌷⚜️🌷⚜️ ⚜️🌷⚜️🌷⚜️ 🌷⚜️🌷⚜️ ⚜️🌷⚜️ 🌷⚜️ 🏴 عصر عاشورا سپاهيان يزيد با اسب بر بدن‌ مطهر امام و... 🌷دو تانک دشمن، خلاف آن سمتی که من تصور می‌کردم به سمت مجروحان به راه افتادند. تانک‌ها نزدیک و نزدیک‌تر شدند، ولی نه ایستادند و نه راهشان را کج کردند. دست‌هایم را بر روی چشمانم گرفتم و سرم را بی‌اختیار به لبه خاکریز کوبیدم. آن‌چه در آن حال می‌شنیدم صدای آزاردهنده زنجیر تانک‌های دشمن بود، ولی برای من از همه جان‌سوزتر فریاد آن مجروح‌ها بود. تانک‌ها با تکه‌پاره‌هایی از گوشت و استخوان به‌جا مانده بر زنجیرها گذشتند و پنج جنازه را با خاک هم‌سطح کردند. از جنازه‌ها فقط آن مقدار که به زیر چرخ نرفته بود سالم مانده بود. سری، دستی، پایی، سینه‌ای، چه صحنه عجیبی بود. 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena 🌷⚜️🌷⚜️🌷⚜️🌷⚜️🌷

🌷⚜️🌷⚜️🌷⚜️🌷⚜️ ⚜️🌷⚜️🌷⚜️ 🌷⚜️🌷⚜️ ⚜️🌷⚜️ 🌷⚜️ ⚜️ 🏴 شب عاشورا يارانش را فراخواند... 🌷گفت «بچه‌ها! من فرمانده‌تونم بهتون میگم. وضعیت‌رو می‌بینید... اومد‌ن استقبالتون.» همه‌جا را می‌کوبیدند. بغض کرد. ـ هر کی فکر می‌کنه نمی‌تونه بیاد، حالا به هر دلیل، این‌جا تاریکه... می‌تونه بره... درست نمی‌دیدمشان. بلند می‌شدند، گریه می‌کردند، حرف می‌زدند. ـ حاجی دست شما درد نکنه. این‌طوری به ما اعتماد دارین؟! ـ پنج ماه پشت هم آموزش... تمرین... همه سختی‌هارو تحمل کردیم. برای کی؟ برای همچی شبی. حالا شما می‌گین اگه کسی نمی‌تونه نیاد؟! 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena 🌷⚜️🌷⚜️🌷⚜️🌷⚜️🌷

🔸 وطن پرستان واقعی آقای رئیسی در بازگشت از نیویورک ۳۵۰۰ لوح هخامنشی را هم به ایران بازگرداند. این الواح باستانی در زمان رضاشاه خائن در ظاهر به صورت امانت به دانشگاه شیکاگو برده شده بود و آمریکایی ها تاکنون از بازپس دادن آن ها خودداری می کردند. حتی در دوره پهلوی!! این خبر بازپس گیری الواح هخامنشی آن هم با اقتدار و عزت و بدون ذلت را به گوش مدعیان پرادعای وطن پرستی برسانید بلکه وطن پرستان واقعی را خوب بشناسند ... #ایران_قوی ✍️ "قاسم اکبری" 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena

#رسانه #تأمل 🔶 حالا کاری به این نداریم که این بنده‌های خدا برای بدرقه رفتند و الان جزو دانشجویان ارشد دانشگاه شریف در حال تحصیل هستند 🔸 ولی اگر مهاجرت فرضا سیزده نفر نشانه حکمرانی سرکوب و تهدید در ایرانه، بقیه شانزده کشوری مثل امریکا و کانادا و کره جنوبی که حجم مهاجرت تحصیلی بالاتری از ما دارن اونها چه وضع حکومت داریی دارند؟ 🔸 واقعیت اینه برای دانشجویان دانشگاه اول ایران نه‌تنها هیچ محدودیتی وجود نداره که این بچه هارو روی هوا با بهترین پیشنهاد‌ها می‌زنند؛ در اصل مهاجرت تحصیلی در جامعه ایرانی یک نوع موفقیت و ارزش تلقی میشه، فحش دادن به حکومت صرفا برای ساده‌سازی و کاهش عذاب وجدانه 🔸 وگرنه دقیقا مشخص نیست این حجم از پیشرفت علمی و صنعتی در ایران توسط چه کسانی انجام میگیره اونم تو کشوری که به قول اینا همه نخبگانش مهاجرت کردند! 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena

☁️ سروش آسمانی 🌟امداد غیبی در دفاع مقدس 💠 هنگام بازگشت از عملیات خیبر در هور (نيزار) راه را گم کرديم. همراه يکي از رزمنده‌ها در قایق فکر می‌کردیم که چه کنيم تا با نيروهاي عراقي روبه‌رو نشويم. در آن حال شروع کردم به صدا کردن يکي از دوستان به‌نام «یاسر صیامی». هم‌زمان دعا می‌خواندم و به درگاه الهي استغاثه می‌کردم. چند لحظه بعد صدايي شنيدم که در جوابم گفت «بياييد اين طرف ما اين جاييم.» قايق را روشن کرديم و به طرف صدا رفتيم. دويست متر جلوتر به تابلويي برخورديم که براي راهنمايي افراد نصب کرده بودند. به سمتي که اشاره می‌کرد، رفتيم. در اسکله، صيامي را ديدم و به او گفتم «اگر جواب مرا نداده بودي، معلوم نبود الان کجا بوديم.» ياسر گفت «ولي من شما را صدا نزدم؛ من خودم هم شما را گم کرده و بدون فوت وقت به چادر برگشته بودم!». 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena 🍃 ❤️✨ 🍃✨✨ 🌼🍃❤️🍃🌼🍃❤️🍃🌼🍃🍃

🌷⚜️🌷⚜️🌷⚜️🌷⚜️ ⚜️🌷⚜️🌷⚜️ 🌷⚜️🌷⚜️ ⚜️🌷⚜️ 🌷⚜️ 🏴 عصر عاشورا سپاهيان يزيد با اسب بر بدن‌ مطهر امام و... 🌷دو تانک دشمن، خلاف آن سمتی که من تصور می‌کردم به سمت مجروحان به راه افتادند. تانک‌ها نزدیک و نزدیک‌تر شدند، ولی نه ایستادند و نه راهشان را کج کردند. دست‌هایم را بر روی چشمانم گرفتم و سرم را بی‌اختیار به لبه خاکریز کوبیدم. آن‌چه در آن حال می‌شنیدم صدای آزاردهنده زنجیر تانک‌های دشمن بود، ولی برای من از همه جان‌سوزتر فریاد آن مجروح‌ها بود. تانک‌ها با تکه‌پاره‌هایی از گوشت و استخوان به‌جا مانده بر زنجیرها گذشتند و پنج جنازه را با خاک هم‌سطح کردند. از جنازه‌ها فقط آن مقدار که به زیر چرخ نرفته بود سالم مانده بود. سری، دستی، پایی، سینه‌ای، چه صحنه عجیبی بود. 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena 🌷⚜️🌷⚜️🌷⚜️🌷⚜️🌷