eitaa logo
موسسه شمیم عفاف کریمه سلام الله علیها
467 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
10.5هزار ویدیو
417 فایل
ارتباط با ادمین @vesalll
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨 گاهی شام برای خوردن نداشتیم! 💠 : ⭕️ ما نان گندم نمی‌توانستیم بخوریم، نان جو گندم می‌خوردیم، چون نان گندم گران‌تر بود. البته یک دانه نان گندم می‌خریدیم برای فقط ولی ما نان جو گندم می‌خوردیم، گاهی هم نان جو. وضعمان خیلی خوب نبود و شب‌هایی اتفاق می‌افتاد در منزل ما که شام نبود. مادرم با زحمت زیادی که حالا بماند آن زحمت چگونه انجام می‌شد، برای ما شام تهیه می‌کرد. آن شام هم که تهیه می‌شد و با زحمت تهیه می‌شد، نان و کشمشی بود. آن وقت‌ها، از لحاظ مالی در فشار بودیم، یعنی خانواده‌مان، خانواده مرفهی نبود. پدرم یادم هست روحانی معروفی بود، اما خیلی پارسا و گوشه گیر بود، لذا زندگی‌مان خیلی به سختی می‌گذشت. در دوران کودکی با زحمت بسیار، برای ما خریده بود که تنگ بود. پدرم دیگر قادر نبود که این‌ها را عوض بکند یا کفش دیگر بخرد، آمدند گفتند که خب این کفش‌ها را می شکافیم، اندازه می‌کنیم و برایش بند می‌گذاریم. یک عالمه شدیم که کفش‌هایمان بندی شد. آمدند شکافتند و بند گذاشتند بعد زشت شد، چون بندهایش خیلی فرق داشت با کفش‌های دیگر، خیلی زشت و ناجور درآمده بود. چقدر غصه خوردیم ولی خلاصه چاره‌ای نداشتیم. 📗 برگرفته از کتاب ۱۳۱۸، خاطرات خودگفته‌ی رهبر انقلاب ┏⊰✾🌸✾⊱━━━─━━┓ @shamimeefaf @habibatolhosein ┗━━─━━━⊰✾🌸✾⊱┛
🍏مسابقه امر به معروف مجازی 💠چند وقتی بود که با خودم کلنجار میرفتم که بتونم وقتی منکری رو میبینم برم بدم ولی آنقدر استرس میگرفتم بیخیال میشدم.😥 البته لفظا بیخیال، در دلم آشوبی بود که نگو… تا اینکه یک روز با مامانم رفته بودیم کفش بخریم. چندتا کفش رو انتخاب کردم و رفتم تو تا سفارش بدم؛ 👞 💠در همین حین یه چادری که روبه روم نشسته بود داشت یه کفشی رو میپوشید ازین کفش تابستونیها که یه دفعه دیدم جورابشو🧦 درآورد و پاشو کرد تو و داشت نگاه میکرد. از قضا من چشمم به این صحنه افتاد و درونیم شروع شد یکی میگفت برو، یکی میگفت ولش کن…😈 گفتم این بهترین موقعیته تا استارت نهی از منکر رو بزنم این خانمم چادریه و زمینشو داره دیگه چی بهتر از این …👌🏻👌🏻👌🏻 💠بالاخره دلو زدم به و رفتم جلو. خانمه که در حال دیدن کفش تو پاش بود با شنیدن صدای من جا خورد . سلام سلام👋 میخواستم بگم میدونستید اگه روی پا دیده بشه داره؟🤔 💠خانمه همین جور با تعجب منو نگاه میکرد و پاشو به سمت عقب کشید. گفت : آخه جورابم در آوردمش تا کفش راحت بره تو پام و فک نمیکنم کسی اینجا روی پامو ببینه. منم گفتم : 💠منم ازین جورابا پام میکنم ولی درشون نمیارم خیلی هم فرقی نمیکنه سایز کفش چه با جوراب چه بی جوراب . در همون حین اون 👱🏻‍♂که کفشو به خانم داده بود تا تست کنه از اونجا رد شد و گفت : خانم چی شد خوبه به پاتون ؟ اون خانمم که متوجه اشتباهش شده بود ازم کرد. 💠بعد من رفتم بیرون از مغازه که کفشارو یه نگاه بندازم اون خانمم اومد بیرون از مغازه و با یه لبخند و با خوشحالی ازم کرد که بهش یاد آوری کردم اونقدر ازم تشکر کرد که خودم مونده بودم دلیلش چیه؟ آخرشم گفت: و رفت .☺️ و منم اونجا برای اولین بار طعم امر به معروفو چشیدم.😌 ┏⊰✾🌸✾⊱━━━─━━┓ @shamimeefaf @habibatolhosein ┗━━─━━━⊰✾🌸✾⊱┛