✍ استاد صفایی حائری
ما خیال میکنیم که آمدهایم تا خانهای بسازیم، بَزمی بسازیم و همینکه خانهمان را خراب میکنند و بَزممان را به هم میزنند ناله میکنیم و بانگ برمیداریم که : مسلمانی نیست . . . خدا نیست . . .
بیخبر ! بیخبر ! آنها میخواهند تو را بسازند و این است که بَزمت را میسوزانند، که خانهات را خراب میکنند، که محبوبهایت را میشکنند، که مگر برخیزی.
خرابت میکنند، تا آباد شوی.
دیوارهایت را میریزند تا به وسعت برسی و این است که تو باید خودت بخواهی و طلب کنی و اگر نخواستی و کردند، شکر کنی و یا لااقل صبر داشته باشی تا بارور شوی، نه آنکه جزع بزنی و فریاد، که فریاد در زیر این گنبد کبود خریداری ندارد . . .!
معترضان و معاندان
امروز در برلین تظاهرات دارند.
به قوانین آنها دقت کنید و بلایی که به سر کشور ما آوردند!!
به رغم زخم زبانها به غم، عنان ندهم
ز کف، قرار خود از طعن طاعنان ندهم
رفیق عهدشکن! از تو کمترم آری
اگر که بر سر پیمان خویش جان ندهم
اگر چه صورتم از سیلی خودی سرخ است
چراغ سبز به بیگانگان نشان ندهم
به خیمه گه چو شبیخون بیامان زده خصم
ز تیربار کلامم به او امان ندهم
به رغم این همه تحریم، پیش چشم عدو
ز بیم، پرچم تسلیم را تکان ندهم
سبک سرانه چو پیران طالب تمجید
زمام عقل به تأیید هر جوان ندهم
بس است خوردن نیش از شکاف ها یک بار
دوباره در دهن مار، امتحان ندهم
رهین باور خویشم! هر آن چه خواهی گو
که دل به خشم و خوشایند این و آن ندهم
به رغم تازه به دوران رسیدگان حریص
مقام فقر به سرمایه جهان ندهم
زمین اگر همه دشمن شود، بگو به «امین»
که دست زخمی او را به آسمان ندهم
#افشین_علا