eitaa logo
شمیم ملکوت
376 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
275 ویدیو
125 فایل
ساده و صمیمی با ملکوتیان
مشاهده در ایتا
دانلود
۳ اثر نامدار علامه امینی دائرةالمعارف «الغدیر» است که به زبان عربی ۱۱ جلد و به زبان فارسی ۲۲ جلد است و خلاصه آن به چند زبان ترجمه شده است . الغدیر در رأس تألیفات امینی و حاصل زحمات ۴۰ ساله اوست و به بررسی تفصیلی مسئله ولایت تشیع از جنبه های گوناگون تاریخی، تفسیری، روایی و حدیثی، فقهی، ادبی، کلامی و اصولی پرداخته است. علامه امینی برای تدوین این کتاب به کتابخانه های کشورهای مختلف از جمله عراق، هندوستان، پاکستان، مغرب، مصر و کشورهای دیگر دنیا مسافرت کرد و با تلاشی تحسین برانگیز مصادر مربوط به ماجرای غدیر و مناقب آل الله، را در کتابخانه های مهم آن کشورها مطالعه و استنساخ نمود. از جمله شهرهایی که وی با این هدف به آنها سفر کرد، می توان حیدرآباد، دکن، علیگره، لکنهو، کانپور، جلالی (در هند) رامپور، فوعه، معرفه، قاهره (در مصر)، حلب، نبل و دمشق (در سوریه) را برشمرد. @shamimemalakut
۴ وی در نگارش این اثر ده هزار جلد کتاب را بدقت مطالعه و استنساخ، و به صدهزار رساله مراجعه مکرر کرده است. او در این باره می گوید: من برای نوشتن الغدیر، ۱۰٬۰۰۰ کتاب را از بای بسم الله تا تای تمت خوانده ام! الغدیر برای امینی فراتر از یک کتاب بود؛ فلسفه زندگی بود. برخی کسان وی را تشویق می کردند به جای نگارش الغدیر به نوشتن رساله علمیه، توضیح المسائل بپردازد و او با توجه به تامین کامل این نیاز توسط فقهای بزرگ عصر می فرمودند: رساله من ،توضیح المسائل من و برنامه من، همین کتاب الغدیر است . بيش از ٥٠ سال است كه از تدوين كتاب الغدير می گذرد و با اطمينان می توان گفت در طول اين زمان هنوز كسی نتوانسته برای الغدير حتی صفحه ای ردّيه و يا نقدی كه قابل اعتنا باشد، بنويسد و اين خود نشانگر استحكام و متقن بودن مطالب اين كتاب است كه حتی مخالفين نيز نتوانسته اند اشكالی بر آن وارد نمايند.  @shamimemalakut
۵ وقتی علامه امینی به نگارش کتاب اشتغال داشت به حدی در تفکر و مطالعه مستغرق می شد که ساعتها می گذشت و هیچ گونه احساس گرسنگی و تشنگی نمی کرد. فرزند ایشان نیز میگوید: مرحوم علامه به مادرم فرموده بودند که ناهار و شام بچه ها را به موقع بدهید و منتظر حضور من بر سرسفره نباشید. لذا مادرم شام بچه ها را می داد و ما می خوابیدیم و ایشان پس از مطالعه صرف کنند. ولی صبح که ما می رفتیم می دیدیم غذا به همان حالت روی چراغ مانده و از بین رفته است. زمانی که از سفرعلمی و تحقیقی چند ماهه اش به هندوستان بازگشت ، از وی پرسیدند: هنگام اقامتتان در هند با گرمای آن کشور چه می کردید؟! لختی تامل کرد و سپس گفت: عجب، اصلا متوجه گرمای آنجا نشدم! @shamimemalakut
۶ یکی از خدمات مهم علامه امینی به علوم اسلامی، استنساخ کتاب‌ها بود. باید توجه داشت که علامه امینی در آن عصر نه چندان دور، از هیچ یک از امکانات فعلی برخوردار نبوده است. وقتی علامه امینی تالیف الغدیر را شروع کرد جهت تهیه مصادر کتاب به مسافرت رفت، در دمشق کتابخانه‌ای به نام کتابخانه «ظاهریه» بود، علامه امینی شنیده بود در آنجا منابع ارزشمندی از اهل سنت وجود دارد. درآنجا روزی 18 ساعت کار میکرد و مطلب می نوشت. دوست ایشان می‌گوید: به کتابخانه ظاهریه رفتم، دیدم علامه امینی بسیار خسته است، وقتی مرا دید گریه کرد و گفت؛ من از خدا می‌خواستم کسی را برای کمک بفرستد که شما آمدید. ایشان در مدت 10 روز بیش از 1500 صفحه را با خط خود نوشت، استنساخ در آن زمان مانند الان نبود، کار بسیار مشکلی بود و دیگران برای این امور از کتاب‌ها فیلم می‌گرفتند، علامه بسیار خسته شده بود. او در سفری به هند که مدتی حدود چهار ماه به طول انجامیده بود، در حدود ۲۵۰۰ صفحه به دست خود استنساخ و رونویسی کرده بود که البته این استنساخ، در کنار ملاقات‌ها، سخنرانی‌ها و دیگر کارهای ایشان صورت پذیرفته است. بدین سان، او در تهیه منابع الغدیر، از آن رو که ناگزیر بود به یک اثر مراجعات مکرر داشته باشد، کل کتاب را نسخه برداری و رونویسی می‌کرد و به این ترتیب، او کتاب‌های بسیاری را به خط خودش کتابت کرده است که این امر یکی از شاهکارهای علامه امینی در جمع‌آوری منابع است. @shamimemalakut
۷ علامه امینی عمدتاً وگاه تنها به وجه علمی و تحقیقی خویش شناخته شده و کمتر کسی با وجه سیاسی و ضد استعماری او آشناست و این در حالی است که علامه از پیشوای فقید انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی با عنوان ذخیره الهی در بین شیعیان «ذخیره الله فی الشیعه » یاد می کرد و در گزارش ماموران ساواک از تلگراف های بسیار علامه امینی در حمایت از شخص امام هنگام تبعید ایشان به عراق و جلب توجه مراجع بین المللی به این امر سخن رفته است. در همین راستا می توان به نقش امینی در تحریض شهید نواب صفوی به مقابله با شخص کسروی اشاره کرد که ذکر آن در تاریخ امده است. استاد دوانی، نقل می کند که در یکی از روزها عده ای از علماء در منزل مرحوم آیت الله امینی جمع شدند و راجع به کسروی صحبت کردند و نظریه آنان ارتداد چنین کسی بود. شهید نواب صفوی می فرمود که : من در آنجا بودم و سخنان علماء را استماع می کردم. در پایان سخنان آنها برخاسته و به ایران حرکت کردم . @shamimemalakut
۸ علامه فرموده بود: اگر من مرجع بودم، و وجوهات شرعی به دست من می‌رسید، همه را به طلاب می‌دادم تا سفر کنند، حرکت کنند، می‌گفتم: این هزینه! بروید و جهان را و انسان را بشناسید! ایشان، مخالف انتشار کتاب‌های سطحی و ضعیف درباره مسائل دینی بود؛ کتاب‌هایی که از مأخذ موثق استفاده نمی‌کردند، یا آنکه بر اساس اجتهاد و استنتاج صحیح نوشته نشده‌اند. وی درباره برخی از کتاب‌های دینی منتشر شده در زمان خود می‌گوید: کتاب‌هایی را که در این سال‌ها در شرح حال ائمه در زبان فارسی نوشته شده، باید به دریا ریخت. @shamimemalakut
۹ او بر این باور بود که باید میان عنوان‌هایی چون مجتهد، صاحب رساله، مقلَّد، و «مرجع ،زعیم جهان تشیع» تفاوت قائل شد و در مرجعیت، علاوه بر شروط معروف (بلوغ، عقل،...) باید شروط دیگری هم در نظر گرفت و از همین رو، بر این باور بود که سرپرستی تمامی میراث علمی، حقوقی، اجتماعی و سیاسی علی و آل علی را نمی‌توان فدای چند سال فقه و اصول خواندن و طلبگی کردن فلان آقا کرد و این همه را نمی‌توان به دست کسانی سپرد که دل‌های ترسو، سینه‌های تنگ، چشمان کوته‌بین، اندیشه‌های منجمد، مغزهای بسته و قلب‌های بی‌حماسه دارند. وی تألیف رساله را برای مرجعیت جهان تشیع که باید جهانی باشد، کافی نمی‌دانست و کسانی را که بدون شایستگی، مقام مرجعیت را بر عهده می‌گیرند، نکوهش می‌کرد و این کار را جنایتی می‌دانست که مساوی از دست دادن همه ارزش‌های تشیع است. علامه امینی از بیشتر محافل و مجالس مذهبی خشنود نبود و نقدهایی بر این مجالس مطرح می‌کرد. مهم‌ترین نقد او بی‌اطلاعی و ناآگاهی بسیاری از گویندگان از حدیث و معارف دینی بود و به سخنان نامستند و نامناسب اهل منبر و برخی از روضه‌خوانان، ایراد داشت. او معتقد بود زیارت ائمه و امامزادگان، بر خلاف آنچه هم‌اکنون در بین شیعیان دیده می‌شود، باید بازده جدی پرورشی داشته باشد. از این رو، یکی از کارهای نخستین او، چاپ یکی از معتبرترین متون زیارتی شیعه به نام کامل الزیارات بود. @shamimemalakut
۱۰ علامه امینی به عبادت و راز و نیاز، نمازهای مستحبی و قرآن خواندن، بسیار مشتاق بود؛ نماز شب می‌خواند و و پس از نماز صبح، یک جزء کامل قرآن را با تدبر تلاوت می‌کرد. برنامه هر روز ایشان در نجف زیارت امیرالمومنین بود‌. ایشان با حضور قلب و با خضوع و خشوع خاصی به محضر مبارک امیرالمومنین می رفت.مقید به خواندن زیارت امین الله و زیارت جامعه کبیره بود. معمولا زیارت امیرالمومنین ایشان یک ساعت طول می‌کشید و در حین زیارت یقین داشت که در محضر حضرت است و امام او را می بینند و سلام او را پاسخ می دهند . توکل و انقطاع علامه امینی از غیر، زبانزد عام و خاص بود. علامه هرگاه با مشکلی مواجه می‌شد متوسل به اهل‌بیت، خصوصا امیرالمومنین می‌شدند. مشهور است امیرالمومنین ع شبانه روز هزار رکعت نماز می خواندند .برای برخی پذیرش این مطلب سخت است.علامه امینی وقتی متوجه این مطلب شد عملا  در حرم مطهر رضوی هزار رکعت نماز خواند و فرمود : خواستم ثابت کنم این کار شدنی است و غیر ممکن نیست. @shamimemalakut
۱۱ علامه امینی عقیده‌شان بر این بود که اساس خلقت بنا بر محبت است. ایشان می‌گفتند که تمام عبادات ناشی از محبت است. (هل الدین الا الحب). هر چقدر محبت به خدا بیشتر باشد، از معاصی و گناهان بیشتر دوری می‌شود. مرحوم علامه می‌گفتند: کسی که توجه‌اش در نماز کم است مشکل محبتی دارد. ایشان در ماه مبارک رمضان خود را برای روزه‌داری و عبادات از کارهای دیگر فارغ می‌کردند و در این ماه 15 ختم قرآن داشتند. چهارده ختم به نیت چهارده معصوم علیهم السلام و یک ختم به نیت پدر و مادر خود و در ماههای دیگر حداقل یک ختم قرآن داشتند. تاثیر این قرائت‌ها و انس با قرآن در قلم ایشان دیده می‌شود، چرا که نوشته‌های ایشان بسیار روان و محکم است و البته تاثیر آن در الغدیر بسیار مشهود می‌باشد که استشهادهایی که ایشان در الغدیر به آیات قرآن داشته‌اند به گونه‌ای بوده که انگار این آیه برای آن موضوع مطروحه نازل شده است! @shamimemalakut
۱۲ علامه امینی روی توسلات خیلی تکیه می‌کرد. ایشان شدیداً به زیارت جامعه کبیره، زیارت امین الله و زیارت عاشورا معتقد و مقید به خواندنش بود و بسیاری از ادعیه را حفظ بود. او واقعا خادم امام حسین بود و عشق عجیبی به امام حسین ع داشت و در روز عاشورا بهمراه دو فرزندش حاج شیخ رضا و حاج شیخ هادی مشک آب برداشته و عزاداران حسینی را سیراب می نمودند. هنگامی که می خواست به کربلا و زیارت امام حسین ع برود، از نجف پیاده می رفت و در بین راه به نشر معارف اسلامی در میان می پرداخت.با آن همه عظمت علمی و تحقیقاتی بسیار متواضع بود وخوش اخلاق و خوش گفتار بود.هرگز کلام زشت از او شنیده نمی شد. علامه امینی با آنکه ۴۰ سال در نجف ساکن بود، خانه شخصی نداشت! @shamimemalakut
۱۳ علامه غیر از تألیف کتب، به خدمات دیگری نیز می پرداخت، از جمله کتابخانه "مکتبه الامام امیر المومنین العامه" در نجف از باقیات صالحات آن بزرگوار بوده و از نظر کیفیت در شمار با ارزش ترین کتابخانه های علمی دنیای اسلام است. علامه امینی ظهر جمعه ۱۲ تیر ماه ۱۳۴۹ش درگذشت و بنا به وصیت خود او، در حجره‌ای ازکتابخانه امیرالمؤمنین علی(ع) که خود بنیانگذار آن بود، به خاک سپرده شد. وی در وصیت‌نامه‌اش خواست کسی را نایب او قرار دهند تا ده سال به کربلا برود. وی همچنین وصیت کرده بود ده سال مجلس عزا در روزهای شهادت فاطمه(س) برگزار کنند. برخی درگذشت او در ۷۰ سالگی را در حالی که بنیه‌ای قوی و تنی سالم داشت، ناشی از مطالعه زیاد، اشتغال بی‌وقفه به نوشتن و مراقبت دائم در کار کتابخانه دانسته‌اند. فرزند علامه می گوید: پدرم درباره تحقیق و تالیف مرا به دو چیز وصیت نمود؛ 1 – واجب است، اکثر روابط اجتماعی اضافی را ترک کنی، والا وقت کافی برای نوشتن و تالیف پیدا نمی کنی. باید خود را آماده کنی برای تحمل مشکلات زندگانی از گرسنگی و محرومیت و … باید صبر کنی و الا به هدف خود نخواهی رسید. 2 – امانت در تالیف را رعایت کنی، هر چیزی خواستی نقل کنی، همان گونه نقل کنی که نوشته شده. بپرهیز از تصرف در کتاب! @shamimemalakut
۱۴ آخرین سخنانی که در لحظه های آخر زندگی بر لبان آن مرد بزرگ جاری شد، این بود: "اللهم هذه سکرات الموت قد حلّت فاقبل الیّ بوجهک الکریم، و اعنّی علی نفسی بما تعین به الصالحین علی انفسهم. . . "؛ «خداوندا! این سکرات مرگ است که به سویم می آید. پس به سوی من نظری کن و مرا با آن چه صالحان را کمک می کنی، کمک نما. » فرزند علاّمه نقل می کند: وقتی پدرم را دفن کردیم مرحوم علاّمه بحرالعلوم آمد و به من گفت: من در این فکر بودم ببینم مولا امیرالمؤ منین (ع) چه مرحمتی در مقابل زحمات و خدمات مرحوم امینی در نگارش کتاب شریف الغدیر می کند؟ در عالم خواب دیدم حوضی است آقا امیرالمؤمنین (ع) بر لب آن ایستاده اند. افراد می آیند و مولا از آن حوض آب به آنها می دهند. گفتند که این حوض کوثر است. در این حال آقای امینی به نزدیک حوض رسیدند، آقا ظرف را گذاشتند، آستین ها را بالا زده و دستان مبارکشان را پر از آب کردند و به علامه آب خورانیدند و خطاب به او فرمودند: بَیّضَ اللّه وَجهک کما بَیَّضت وجهی (پروردگار رو سفید کند تو را کما اینکه مرا رو سفید کردی)! @shamimemalakut
۱۵ علامه امینی معتقد است آنقدر به امیرالمومنین ع ظلم شده است که بجای آنکه فضایل و علوم امیرالمومنین ع را بیان نمایم، باید رفع مظلومیت از ایشان نمایم! @shamimemalakut
۱۶ فردی به نام دکتر محمد عبدالغنی حسن که شاعر برجسته عرب و از علمای مصر بودند بعد از این که آقای امینی، الغدیر را برای ایشان فرستادند، یک شعری برای علامه سرود و فرستاد که از ایشان تقدیر کردند. آقای امینی نامه‌ای برایشان فرستادند که " من از شما ممنونم که این شعر را برای من سروده و فرستادید. اما چرا اصل را گذاشتید و فرع را گرفتید. ای کاش شما غدیریه می‌سرودید و نام خود را میان غدیریه سراها مضبوط و ماندگار می‌کردید و دوستی خود را نسبت به امیرالمومنین نشان می‌دادید!" می‌گویند که دو ماه دکتر عبدالغنی پاسخ نداد. بعد از دو ماه نامه ایشان آمد که من به این علت پاسخ نامه شما را دیر دادم که در این دنیا یک دختر بیشتر ندارم و او نیز بیمار شده و اطباء نیز از مداوا کردن او ناامید شده‌اند و دخترم در حال احتضار است. به این علت اصلاً حال شعر گفتن نداشتم. ولی چون شما امر کرده بودید با چشم گریان این غدیریه را سروده‌ام و برایتان فرستاده‌ام. این نامه روز پنج شنبه به دست علامه رسیده بود. علامه امینی شب به حرم امیرالمومنین ع مشرف شدند. فردای آن روز نامه‌ای به فرزندشان حاج آقا رضا دادند و گفتند که این نامه را برای محمد عبدالغنی حسن پست کن. من دیشب که به حرم رفتم غدیریه این فرد را برای امیرالمومنین ع خواندم و فکر می‌کنم ان شاءالله شفای دختر را گرفتم! این ماجرا به این معناست که علامه اینقدر با اطمینان از ارتباط شان با امام صحبت می‌کردند. نامه علامه ارسال شد و دو هفته بعد جواب محمد عبدالغنی حسن رسید که سبحان الله، همان شبی که شما می‌گویید در حرم غدیریه مرا خواندید، دخترم تب شدیدی کرد و بعد از آن بهبود یافت و الان شکوفه خانه من است و این از معجزات مولا امیرالمومنین است. @shamimemalakut
۱۷ نقل می کنند ، علامه امینی دنبال کتابی بود، خیلی می گردد ، ولی کتاب را پیدا نمی کند، تا این که یک شب به امیرالمومنین (ع) متوسل میشود، همان شب حضرت را خواب می بیند و حضرت میفرماید: بروید کربلا از فرزندم کتاب را بگیرید. ایشان از نجف اشرف حرکت میکند به طرف کربلا، پس از آن که به کربلا می رسد، تقریبا از صبح تا ظهر در حرم مطهر حضرت ابا عبدالله (ع) عرض اخلاص و توسل پیدا میکند از کتاب خبری نمیشود. به امید این که کسی کتاب را برای ایشان می آورد می دهد، ولی خبری نمی شود. علامه به خود می گوید: بروم به حرم حضرت ابوالفضل العباس (ع)، آن هم فرزند علی (ع) است. سپس عازم حرم حضرت ابوالفضل (ع) می شود. پس از عرض ارادت و زیارت در صحن آن بزرگوار ،اتفاقا به روضه خوانی که در کربلا معروف هم بوده است برخورد میکند. او با علامه امینی احوال پرسی میکند. آن روضه خوان به علامه امینی عرض میکند: چرا ناراحت هستید؟ علامه می گوید: ما بین من و حضرت امیرالمومنین (ع) مطلبی است! روضه خوان می گوید : برویم منزل چای درست کنم، میل کنید تا فرجی باشد! او را به اصرار به منزل می برد و در منزل علامه را به طرف کتابخانه ای هدایت می کند. علامه امینی در کتابخانه می نشیند و آن سید بزرگوار می رود برای آقا چای بیاورد. یک دفعه علامه گمشده اش را در آن جا پیدا میکند و سپس بلند گریه میکند به نحوی که آقا سید می ترسد و گمان می کند گزنده ای او را نیش زده است! @shamimemalakut
۱۸ استادی در دانشگاه بغداد با علامه آشنا بود. یک بار علامه به خانه این استاد می‌رود و وقتی صحبت از علم و مباحث علمی می‌شود، این استاد بغدادی با اضافه کردن لقب امیرالمؤمنین بر اسم معاویه بیان می‌دارد که من مشغول نوشتن کتابی در رابطه با مناقب امیرالمؤمنین معاویه هستم! در آن زمان علامه مشغول تحقیق بر روی جلد نهم کتاب الغدیر بوده‌، به آن فرد می‌گوید: من هم درباره معاویه اسنادی دارم اگر دوست داری می‌توانم در اختیارت بگذارم و سپس نوشته‌ها و اسناد به دست آورده خود را به این فرد می‌دهد. بعد از مدتی در مکاتبه‌ای که بین این دو صورت می‌گیرد، علامه از این استاد در رابطه با کتاب مناقب معاویه می‌پرسد و آن فرد در جواب می‌نویسد : " که من آن کتاب را آتش زده‌ام زیرا بعد از مطالعه اسناد شما چهره واقعی معاویه برایم روشن شد و این فرد لایق منقبت گفتن نیست!" @shamimemalakut