eitaa logo
شمیم ملکوت
386 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
295 ویدیو
125 فایل
ساده و صمیمی با ملکوتیان
مشاهده در ایتا
دانلود
دو متر چِلوار! حجت الاسلام شیخ مهدی انصاری : صبح با علامه جعفری ره رفتیم نان بگیریم . یک نفر باربر آمد. بارش را بر زمین گذاشت وگفت: آقایان یکی تان کمک کند بارم را روی دوشم بگذارم. مرحوم جعفری رفت جلو بار را بلند کرد . پیرمرد سرش را خم کرد و گفت: یک مقدار بالاتر بگذارید که روی سر من قرار بگیرد. آقای جعفری گفت: سر تو هم که مثل من مو ندارد. این بار به سر شما فشار می آورد. باربر گفت: چه کنم که خدا برای من معیشت و دنیا را این طور خواسته...عیبی ندارد. آقای جعفری به او گفت بار را زمین را بگذار. سپس عمامه شان را از سر برداشتند و سر او گذاشتند و گفتند حالا بار را بذار روی سرت! باربر گفت: آقا این عمامه شماست. ایشان با آن لهجه آذری جواب داد: برو بابا جان! این دو متر چِلوار است عمامه کجا بود؟ خدا دل را اصلاح کند. من عمامه ام را برداشتم به آقای جعفری دادم که سر ایشان بی عمامه نباشد. علامه گفتند: شما جوانید و این هوس ها سراغ شما می آید. ما از این دوران گذشتیم و خدا هم به ما رحم کرد و تا پایانش هم به ما عنایت کند. هدیه به ایشان و همه علمای راستین
گاهی وقتها فکر می کنم واقعا آدم خوبی هستم!! در عین این همه رکود و بیخبری از عالم ملکوت ، باز درِ خانه ی خدا و اهل بیت موندم !!!
همون جایزه و پاداش و سود سرشاری که خیلی ها بخاطر رسیدن بهش، دروغ می گویند و تهمت می زنند و هزار دوز و کلک سر هم می کنند، خیرین و محسنین و انفاق کنندگان ، بدون چشمداشت به نیازمندان اهدا می کنند !! واقعا دنیا خیلی وارونه است !!
میدونم که زندگی در یمن خیلی سخته، ولی خیلی دوست دارم که آخر عمری بروم در یمن زندگی کنم!! واقعا مردانگی را تمام کردند و با وجود این همه مشکلات، یحیی سریع، دیروز به آمریکا و اروپا هشدار داد که جلوی کشتی هایشان را خواهند گرفت ! از نان و آب بزنی و با اسرائیل بجنگی یعنی واقعا مرد جنگی !! خدایا ! از این نوع مردان غیرتمند را زیاد کن !
واسه خوبتر شدن خوب ها هم دعا کنیم !!
هدیه به ایشان و همه درگذشتگان
🔸 یمن را دریاب ... ! 🔸 دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر پدر داشت روزهای پایانی را می‌گذراند. دکترها برایش اصطلاحِ «سپسیس عفونی» را بکار می‌بردند. «سپسیس» یک بیماری خطرناک است که بر اثر واکنش شدید سیستم ایمنی بدن در برابر عفونت شدید ایجاد می شود... این حالات، پدر را در خوابی عمیق و متفاوت فرو می‌برد؛ حالتی اغماء گونه ... از شب، نوبت حضور من بالای سرشان است. حالتی رفت و برگشت دارند. بی‌هوش و هوشیار در نیمه‌های شب نگاهی به من کردند. «علی بیا !». بعد بلافاصله گفتند: «از یمن چه خبر؟!». متعجب نگاه می‌کنم. «با موشک کجا را زده؟». گویی نظاره‌گر واقعه‌‎ای بوده که من از آن بی خبرم. می‌گویم: «خواب دیدید؛ ما الآن در بیمارستان نمازی هستیم». رویش را برمی‌گرداند. «نه، خواب نبود! یمن را دریاب. اخبار یمن را پیگیر باش. آخرالزمان از یمن آغاز می‌شود. از شلیک اولین موشک‌ها !» بعد سکوتی طولانی کرد. دوباره می‌گوید «علی بیا!». اشاره می‌کند که «سرت را جلو بیار». سرم را می‌چسبانم به دهانش. باصدای بی‌جوهره‌ای می‌گوید: «انشالله تو ظهور را درک میکنی!» مو به تنم سیخ می‌شود. می‌گویم «انشالله» و در دل، همۀ این فضا را حمل بر حال اغماگونه او می‌کنم و عبور میکنم ... تا این‌روزها که اولین موشک‌ها با جسارتی وصف‌ناشدنی از یمن به سمت تمام منافع اسرائیل و آمریکا شلیک میشود ... و تنگه‌ای که لقب مهمترین آبراهۀ جهان را یدک می‌کشد برای همه کشتی‌های اسرائیل و آمریکا ناایمن شده. یمن یک تنه دارد صف‌آرایی و آبروداری می‌کند. باز صدای پدر را می‌شنوم: «یمن را دریاب ...!» (منبع) @haerishirazi
مَرَنج! اَگَر نَشُدَم مُضطَرِبْ زِ آمَدَنَت چِراغِ دیده "نَمی" داشت دیر روشَن شُد...