18.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حــے علے العشـــ💕ــق خدا داره
صـ🔊ــدا مے زنــه...
اذان ظهر 🕋
اذان ملکوتی شهیدابراهیم هادی🥀
منتظرین ظهور حضرت مهدی (عج) 💚
# التماس دعای فرج
مسابقه هفتگی شمیم عشق↙️
᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥
💠@shamimeshgh1399
᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥
🌼زیارت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در روز شنبه🌼
بسم الله الرحمن الرحیم
🌱 أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ رَسُولُهُ وَ أَنَّكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسَالاتِ رَبِّكَ وَ نَصَحْتَ لِأُمَّتِكَ وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ أَدَّيْتَ الَّذِي عَلَيْكَ مِنَ الْحَقِّ وَ أَنَّكَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنِينَ وَ غَلُظْتَ عَلَى الْكَافِرِينَ وَ عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصا حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ فَبَلَغَ اللَّهُ بِكَ أَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُكَرَّمِينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي اسْتَنْقَذَنَا بِكَ مِنَ الشِّرْكِ وَ الضَّلالِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ صَلَوَاتِكَ وَ صَلَوَاتِ مَلائِكَتِكَ وَ أَنْبِيَائِكَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ وَ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ وَ مَنْ سَبَّحَ لَكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ أَمِينِكَ وَ نَجِيبِكَ وَ حَبِيبِكَ وَ صَفِيِّكَ وَ صِفْوَتِكَ وَ خَاصَّتِكَ وَ خَالِصَتِكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ وَ أَعْطِهِ الْفَضْلَ وَ الْفَضِيلَةَ وَ الْوَسِيلَةَ وَ الدَّرَجَةَ الرَّفِيعَةَ وَ ابْعَثْهُ مَقَاماً مَحْمُوداً يَغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ اللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً إِلَهِي فَقَدْ أَتَيْتُ نَبِيَّكَ مُسْتَغْفِراً تَائِباً مِنْ ذُنُوبِي، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اغْفِرْهَا لِي يَا سَيِّدَنَا أَتَوَجَّهُ بِكَ وَ بِأَهْلِ بَيْتِكَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى رَبِّكَ وَ رَبِّي لِيَغْفِرَ لی
🌷آنگاه سه بار بگو :
إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ
👈🏻سپس بگو:
🌱أُصِبْنَا بِكَ يَا حَبِيبَ قُلُوبِنَا فَمَا أَعْظَمَ الْمُصِيبَةَ بِكَ حَيْثُ انْقَطَعَ عَنَّا الْوَحْيُ وَ حَيْثُ فَقَدْنَاكَ فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ يَا سَيِّدَنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ [الطَّيِّبِينَ] الطَّاهِرِينَ هَذَا يَوْمُ السَّبْتِ وَ هُوَ يَوْمُكَ وَ أَنَا فِيهِ ضَيْفُكَ وَ جَارُكَ فَأَضِفْنِي وَ أَجِرْنِي فَإِنَّكَ كَرِيمٌ تُحِبُّ الضِّيَافَةَ وَ مَأْمُورٌ بِالْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِي وَ أَحْسِنْ ضِيَافَتِي وَ أَجِرْنَا وَ أَحْسِنْ إِجَارَتَنَا بِمَنْزِلَةِ اللَّهِ عِنْدَكَ وَ عِنْدَ آلِ بَيْتِكَ وَ بِمَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَهُ وَ بِمَا اسْتَوْدَعَكُمْ مِنْ عِلْمِهِ فَإِنَّهُ أَكْرَمُ الْأَكْرَمِينَ.
24.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹خاطرات شهید حسن قاسمی دانا
(قسمت دوم)👆
🌱مادرم تعریف میکرد، یک شب آمد و گوشی اش را درآورد و شروع کرد به جک خوندن ما غلت میزدیم ازخنده، که یهو متوجه شد شب وفات حضرت خدیجه هست، میگفت اصلا بهم ریخت بعد گفتش ک :خاک تو سرم نگا توروقرآن شب وفات حضرت خدیجه همسر رسول خدا(ص) ، ما نشستیم اینجا داریم جک، جفنگ میگیم. 😔
مامانم میگفت، گفتم خاله حالا غصه نخور حالا حواست نبوده، حالا دیگه جک نگو، ولمون نکرده و تا روضه نخواند و اشک ما را درنیاورد
بعد پاشد و رفت.
(خاله بزرگوار شهید)
🌹حسن آقا دانشگاه رشته حقوق قبول شد، ثبت نام کرد پول هم داد ولی یک دفعه تصمیم گرفت که دانشگاه نرود، گفتم خب چکار میخوای بکنی؟ گفتم اگر نانوایی احداث کنم دوست داری پروانه بگیری؟ گفته بله و...
🌱حسن شجاعتش بی نظیر بود، واقعا از هیچ کاری نمیترسید.
زمانی که سرباز بود درگیری با اشرار زیاد میرفت .
🌹قسم میخورد میگفت مرتضی تو این عالم چیزی نیست که ازش بترسم وانجام ندم، فقط بعضی کارها رو از خدا حیا میکنم ، به خاطر خدا انجام نمیدم.
تو آموزش نظامیش به شدت آدم جدی ای بود، هم جدی یاد میگرفت و هم جدی یاد میداد ...
🌱حسن خیلی دقت میکرد، گوش میکرد، به شدت روی کارنظامیش حساس و دقیق بود.
🌹وقت سربازیش که رسید میتوانست با توجه به تبصره ها و... کم کند یا راه نزدیک خدمت کند اما ایشان رفت سمت مناطق محروم، سمت سیستان و...
🌱خیلی مهربان بود اما رفیق باز نبود.و این مهربانیش شامل همه میشد .
#شهیدحسن_قاسمی_دانا
30.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹خاطرات شهید قاسمی دانا
(قسمت سوم)👆
🌿دنبال رضایت مردم بود، حتی یک روز، آقایی سر نوبت نان ناراحت شده بود، برای اینکه ناراحت نشود، نان گرفته و برده بود دم در خانه اش. بعد امد و از حسن تشکر کرد.
🌸دستگیری ای که از مردم داشت خیلی برایش جدی بود. وقتش را بیشتر اوقات صرف بندگان خدا میکرد. کافی بود احساس کند یک نفر به کمکش نیاز دارو.
بلافاصله، بی درنگ می رفت.
🌿پدرخودش رو درمی آورد تا بتواند یک گره ای از کار یک نفر باز کند، برایش آشنا و غریبه هیچ فرقی نداشت.
هر کس هر مشکلی یا کاری داشت روی حسن حساب میکرد...
کسی ازش کمک میخواست کم نمیگذاشت ، منشأ خدمات و امداد بود...
🌸بچه ی معتقدی بود اما ظاهرش این را نشان نمیداد...
پای اون چیزی که بهش اعتقاد داشت به هرقیمتی می ایستاد.
همیشه دنبال خلوت و تنهایی و راز و نیاز بیشتر بود...
🌿با آدمهای خاص رفت و آمد میکرد.
مطرح کرده بود که با این اوضاعی که تو سوریه هست احتمال دارد بخواهد برود اما من کامل در جریان نبودم که چکار میکند تا اینکه دیدم با لشکر فاطمیون عازم سوریه شد و...
🌸*تو سوریه حسن همون اول به چشم آمد و...*
همان ب بسم الله گذاشتیمش مدیر تک تیراندازها
خیلی زحمت میکشید خیلی فعال بود.
#شهیدحسن_قاسمی_دانا
31.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹شهیدصدرزاده از شهید قاسمی میگوید...
(قسمت چهارم) 👆
🍂در پادگان واحد نیرو که آموزش می دادم، متوجه شدیم یک گروه آوردند سوریه بدون آموزش مستقیم،
رفتیم و با بچه ها برانداز کنیم ببینیم چه جوری ان و...
🍀حسن همون اول به چشم آمد ، خب هم قد بلند داشت هم ظاهربسیجی و ...
اونجا دیدم رفت پیش یکی از مربیهای تک تیرانداز دوره ی تک تیراندازی میبیند...
🍂تا اینکه معرفی شدند به ما در دیلمان.
همان ب بسم الله گذاشتیمش مسئول تک تیراندازا...
یک ماشین داشتیم، حسن با همان غذا میبرد برای بچه ها کاراشونو انجام می داد
🍀 با این ماشین تصادف کرد، هرکسی تو این ماشین بود داغون شده بود، یکی دستش شکست، یکی فکش شکست. یکی سرش. اصلا وحشتناک بود.
حسن از صندلی عقب از شیشه جلو پرت شده بود بیرون، ولی جالب اینجاست که فقط خاکی شده بود. دیگه اون شد سوژه ی خنده مونو رفاقتمون و...
برای ما دوتا موتور آوردن جای ماشین
🍂 دیگه منم کمکش میدادم
دوتایی غذا ومهمات را میبردیم
صبح حرکت کردیم رفتیم منطقه
حسن پرید پشت تیر بار و دیگه لوله تیر بار سرخ شده بود.
که بیسیم زدن که به ما حمله شده
بیایید ساختمان 3
🍀گفتیم داوطلب میخوایم
من وحسن با شش نفر دیگه زدیم به ساختمان 3
زیر زمین را پاک کردیم رسیدیم طبقه اول رسیدیم
🍂از صدای پای ما متوجه شدند.
حسن شروع کرد به رجز خوانی
می گفت نحن ابناء فاطمه الزهراء و....
جلودار شده بود و...
حسن رو زدندو.... 😔
#شهیدحسن_قاسمی_دانا
24.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسمت پایانی👆
چند سال پیش یک دشتی را در خواب دیدم، یک رودخانه هم آنجا بود، آبش هم تا زیر زانو بود.
از آن روخانه که رد می شدم یه فضای سبز، درختهای خیلی قشنگ بود.
یکی که لباسهای سبز مثل لباس خلبانی تنش بود را دیدم.
سمت راستم کلبه گلی بود با سقف گنبدی کوچک بود که
امدم از اتاقک رد بشم دیدم یک جوجه کبوتر افتاد روی شانه من برداشتم و گذاشتمش سر جایش.
یکی که لباس سبز تنش بود به من گفت که بیا رضا که این طرف خیلی خبرا هست.
بعدا فهميدم که حسن بوده.
(شهید رضا سنجرانی دوست شهید)
پایان.
🌹اَللهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفـَرَج وَفَرجَنا بِه بِحَقِّ الزَّهراء(س)
🌹اَللهُمَ الرْزُقْنا تَوْفیقَ الشَّهادَةَ في سَبِیلِکْ بِحَقِّ الزَّهراء(س)
#شهیدحسن_قاسمی_دانا
🌷شهید احمدعلی نیری🌷
او یکی ازشاگردان خاص آیتالله حق شناس بود و سیر و سلوک معنوی را از ۱۰ سالگی و در محضر ایشان آغاز کرد. مسیری که در موقع شهادتش در اسفند ۱۳۶۴ و در حالی که تنها ۱۹ سال سن داشت، از او یک عارف واصل ساخته بود.
آیتالله حقشناس شب روز خاکسپاری او در قطعه ۲۴ بهشت زهرا-سلامالله علیها- وقتی به همراه چند نفر از دوستان به منزل این شهید رفته بودند، خطاب به برادرش گفتند: من یک #نیمه_شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم . به جز بنده و خادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت. به محض اینکه در را باز کردم دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. دیدم که یک جوانی در حال سجده است؛ اما نه روی زمین! بلکه بین زمین وآسمان مشغول تسبیح حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم احمدآقا است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد وگفت تا زندهام به کسی حرفی نزنید…
از #عفاف_چشم به این #مقام رسید…
🌹اَللهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفـَرَج وَفَرجَنا بِه بِحَقِّ الزَّهراء(س)
#نمازشب_رابه_نیت_ظهورمیخوانیم