فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجموعه ای از نقاشی ها و کاریکاتورهای شهید هنرمند حمید ابوالحسنی🌹
"وصیت نامه شهید حمید ابوالحسنی
بسم الله الرحمن الرحيم
نام ونام خانوادگي:شهيدحميدابوالحسني
نام پدر:محمد
ميزان تحصيللات:سوم راهنمايي
تاريخ تولد:روز1ماه4سال1349
تاريخ شهادت:روز4ماه3سال1367
محل شهادت:شلمچه
نام عمليات:تك شلمچه
مفقوديت:7سال
شهيدحميدابوالحسني دراوايل تيرماه 1349درخانواده مذهبي درروستاي الهيه ازتوابع بخش نوق رفسنجان چشم به جهان گشود .اودرسن7سالگي دوران ابتدائي راشروع وتحصيلات خودراتاپايان دوره راهنمائي ادامه داد او علاقه شديدي به مسائل فرهنگي وورزشي وحضورفعال دربسيج ومساجدومراسمات دعاداشت ودرسال 1366جهت انجام وظيفه به جبهه اعزام ودراوايل خردادماه1367درمنطقه شلمچه به درجه رفيع شهادت نائل گرديد.بادرودوسلام بريگانه منجي وعالم بشريت ونائب برحقش امام خميني چندكلامي باشمامردم قهرمان وشهيدپروردرميان مي گذارم.علي (ع)درخطبه اي خطاب به سربازانش درجنگ صفين فرمود:
وَاَيمَ الله،لَئٍِن فَررَتٌم مِن سيوفَ العجِلهَ لاتَسلِمونَ مِن سَيفِالعاجلَه فَاستَعينوابِالصَبرِوَالصَدق.فَاِنَماوَبَعدَفَجاهِدوافي سَبيلِ الله حَقَ جَهادهَ .وَلاقٌوَه اِلا بَالله.
به خدا سوگند،اگرازشمشيرهاي فعلي فراركنيد ازشمشيرهاي آينده درامان نخواهيدبود.پس بوسيله صبروراستي ‹ازخدا›ياري طلبيد .هماناياري خدا بعداز مقاومت وصبرفرود مي آيد.پس درراه خداجهادي شايسته كنيدوهيچ قوتي نيست مگرازخدا.
اي مردم هميشه دست ازياري امام امت برنداريد .اگرروزي خداي ناخواسته دست ازياري امام برداريد ،بدانيددشمن بايك چشم به هم زدن برشماغلبه خواهديافت وهميشه وحدت كلام داشته باشيدوبدانيداگربين شماهاتفرقه ونفاق ايجاد شود ،راه ديگري نشان دشمنانتان داده ايد كه چگونه برشماغلبه يابد .امت حزب الله وقهرمان جبهه هاراخالي نگذاريد اگردست از حمايت امام برداريد وجبهه راخالي بگذاريد ،درروزقيامت جواب گوي شهداخواهيدبود.اگردرهنگام تشيع جنازه يك شهيد شعارمي دهيد شهيدجان راهت ادامه دارد وجنگ جنگ تاپيروزي بايد به آن عمل كنيد وبدانيد اگركمي غفلت كنيد،دشمن برشماچيره خواهدشد.چندكلامي باپدرومادر گرامي خودم:
پدرومادرعزيزم انشاءالله ازرفتن من به جبهه ناراحت نشده باشيد چون من خوشحال هستم كه خداتوفيق رانصيب من كرد تادرراهش قدم بگذارم وبتوانم بعنوان يك بنده حقيري كه درراه اوجانم رانثاركرده باشم.پدرومادر عزيزم اگر شهادت نصيب من شد،هيچگونه ناراحتي برايم نكنيد چون اگر شما ناراحت شويد واشك بريزيدباعث خوشحالي دشمن خواهد شد."🌹🌹🌹
بسم رب الشهداء و الصدیقین
شهید حاج علی شیبانی در سال ١٣١۴ در خانواده ی مذهبی و متدین دررفردوسیه ی نوق از توابع شهرستان رفسنجان از استان کرمان دیده به جهان گشودند.
ایشان تک پسر بودند، پدربزرگوارشان با تمام عشق وعلاقه ای که به مولا حضرت علی علیه السلام داشتند نام ایشان را علی نهادند.از همان دوران کودکی به عبودیت درگاه الهی علاقه داشتند و نماز میخواندند، به طوریکه نماز شب ایشان قضا نمیشدو نمازهای یومیه شان در مسجد و اول وقت ادا میشدوهیچ گاه ترک نشد.
در آنزمان که وضع زندگی مردم مناسب نبودوکمترکسی به مدرسه میرفت، پدربزرگوارشان شهید عزیز را به مدرسه فرستادند، تا از نعمت سواد محروم نمانند.
ایشان با احساس مسئولیت در قبال خانواده با پدرش به امر کشاورزی می پرداختند، ایشان مغازه ی خواروبار فروشی هم داشتند. که از درآمد آن به افراد بی بضاعت و ایتام کمک میکردند. ایشان در مواقع بیماری افراد بی بضاعت به دلیل کمبود وسیله ی نقلیه ایشان را باموتور به نزد پزشک میبردند و حتی هزینه پزشک و دارویشان را می پرداختند.
نام و کردارشان علی وار بود، ایشان بصورت مخفیانه به خانواده های بی سرپرست ویتیمان و مستضعفان سر میزد و به آنها کمک میکردند. این عمل را حتی در آخرین دیدار خود با خانواده نیز به انجام رساندند. و همیشه به فکر فقرا و مستضعفان و ایتام بودند.
ایشان شب های جمعه صد رکعت نماز ادا میکردند، عشق خاصی به امام حسین علیه السلام داشتند، و در ایام محرم بسیار گریه و زاری میکردند. دراین ایام حال و هوای ایشان عوض می شد، تاسوعا و عاشورای هرسال به هیئت های عزاداری اطعام میدادند.و این سنت حسنه را به فرزندان خود آموخت و ایشان ادامه دهنده ی این راه نیکو هستند.
علاقه ی خاص و عجیبی به امام رضا علیه السلام داشتند، ایشان مقدار قابل توجهی از اراضی و باغات پسته ی خود را وقف ایشان نموده بودند و بعد ازشهادت ایشان خانواده ی محترمشان اراضی و باغات نذر شده را به آستان قدس رضوی تحویل دادند...
ارادت خاصی به سادات داشتند وهمیشه ایشان را به منزل خویش دعوت می نمودند. وبهترین طعام و لباس و حنی رختخواب رابرایشان در نظر میگرفتند، و آنطور که شایسته بود ازایشان پذیرایی و میزبانی میکردند.
عاشق آقا امام زمان (عج) بودند و همیشه و هرلحظه بیاد ایشان بودند، و هرعملی انجام میدادند با عنایت ایشان میدانستند.
علاقه شدیدی به ولایت و امام خمینی(ره) داشتند. و روز ١٢ بهمن، روز ورود امام خمینی (ره ) در تهران و بهشت زهرا حضور داشتندو میفرمودند امام خمینی (ره ) آمدند تا اسلام زنده بماند.
ادامه دارد....
🌹🌹🌹🌹🌹
بسم رب الشهداء و الصدیقین
ادامه از خلاصه ی زندگی نامه ی شهید عزیز حاج علی شیبانی
🌹نسبت به همه ی امور زندگی فردی و اجتماعی توجه خاصی داشتند، از کنار مسائل بی تفاوت عبور نمی کردند
در حد توان خود و حتی بیشتر به حال همنوعان خود رسیدگی میکردند. برای رونق زندگی اقتصادی سایرین چندین دستگاه قالی بافی راه اندازی کردندتا ایجاد شغل نمایند.
کارشان مفید و مختصر بود وهیچگاه کسی ایشان را بیکار ندیده بود. از وقت گرانبهای خود بیشترین و بهترین استفاده را مینمودند.
وقعا ایشان یک انسان فعال بودند. وباهدف و برنامه ریزی به کشاورزی، باغداری، وکسب کار به بهترین نحو رسیدگی میکردند.
نسبت به درآمد حلال بسیار حساس بودند، خمس وزکات اموال خودرامرتب میپرداختند. ازین رو محصولاتشان همیشه پربرکت بود.
در زمان جنگ تحمیلی ازین محصولات به خانواده های مهاجر هدیه میدادند. وبا شروع انقلاب اسلامی ایشان ازجمله کسانی بودند که در صفوف اول تظاهرات کنندگانی بودند که دراین مبارزات شرکت می نمودندو دوشادوش مردم مبارز وهمیشه در صحنه ی نوق رفسنجان به مبارزه علیه رژیم ستمشاهی میپرداختند.
شجاعت و دلیری اش زبانزد خاص و عام بود، واین امر بر کسی پوشیده نبود.در یکی از روزهای مبارزات مردم نوق جهت شرکت در سخنرانی به کشکوئیه رفته بودندوایشان هم دراین جمع خداجوی حضور داشتند، زمانی که سربازان رژیم جلوی آنها را گرفته بودندکه به کجامیروید، هرکسی چیزی میگفت، یکی میگفت عروسی دیگری میگفت مجلس ترحیم. و دراین بین شهید عزیز با صداقت و شماعت میگویند برای تظاهرات علیه رژیم غاصب، و مأموران آنان را به زندان بردند ومورداذیت وآزارقراردادندتا اینکه انقلاب اسلامی پیروز شد.
با شروع غائله ی کردستان شهید عزیز به همراه عده ای از انقلابیون نوق عازم کردستان میشوندوبه مدت سه ماه برای دفاع از ارزشهای انقلابوآرمانهای امام راحل (ره ) در مهاباد به مبارزه پرداختند. باتوجه به فرمان امام خمینی(ره) نسبت به تشکیل بسیج در تاریخ 58/9/5 به دلیل جنگ تحمیلی علیه ایران پایگاه مقاومت بسیج درنوق تشکیل گردید، وایشان به صورت شبانه روز وفعالانه در این پایگاه فعالیت می نمودند.
شهید گرانقدر حاج علی شیبانی با داشتن یازده فرزند به لحاظ ضرورت جنگ تحمیلی مانندحبیب ابن مظاهر که به ندای امام زمانش لبیک گفت و درمیدان مبارزه شرکت نمودند و به فیض شهادت نائل آمدند. ایشان بعد از سه ماه مبارزه با دشمن بعثی درنوروز سال 1361 در عملیات فتح المبین به آرزوی دیرینه ی خود یعنی شهادت نائل آمدند.
التماس دعا 🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گزیده ای از خاطرات همسربزرگوار شهید حاج علی شیبانی 🌹🌹🌹🌹التماس دعا
47.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مدح شرکت کننده ی کوچولومون برای شهید عزیز وگرانقدر حاج علی شیبانی 🥺🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداح اهل بیت شهید حسین معز غلامی 🥲🌹🌹🌹🌹🌹
شهیدمدافع حرم کربلایی حسین معز غلامی در ششم فروردین 1396 در پایگاه شکاری امیدیه متولد می شود او در خانواده ای به عنوان اخرین فرزند قدم به دنیای خاکی میگذارد که پدرش 32 سال سابقه خدمت به این و آب خاک را در نیروی هوایی ارتش دارد و از پیر غلامان و مادحین خاندان عصمت وطهارت است.
مادرش به دلیل بیم از دوندگی های شناسنامه ای و با واسطه یکی از اقوام، به دلیل اصالت همدانی داشتن، شناسنامه وی را از همدان گرفت و به همین دلیل تاریخ تولد سجلی وی ۱۵ فروردین و صادره از همدان ثبت شده است.
حسین از کودکی دلداده خاندان وحی بود و از همان کودکی ارتباطی ناگستنی با مسجد داشت و او ارتباط تنگاتنگی با بچه ها وامام جماعت مسجد محلشان داشت و از پام مبنری های آیت الله مجهتدی شده بود و او از کودکی ارتباطش را با خدا و خانه او محکم کرده بود در کنار درس های مدرسه به صورت آزاد درس طلبگی وحوزوی هم میخواند. او پا جای پدر میگذارد و در خادمی خاندان عصمت و طهارت به لباس مداحی این خاندان عزیز مزین میشود وذکر حسین(ع) زمزمه همیشگی لبش میگردد او که در کنار درس علم و ادب و اخلاق در درس های مدرسه هم جایگاه ممتازی دارد پس از اخذ دیپلم در کنکور سراسری در رشته تکنسین اتاق عمل پذیرفته شد اما او از کودکی نگاهش به آسمان بود او سبزی بهار را در لباس سبز پاسداری دید و برای تفسیر آرزوهایش وارد دانشگاه امام حسین شد او از کودکی نشان داده بود که راهش از بقیه جداست و هدفش با لباس سبز به سرخی شهادت خواهد رسید او راهش را با راه عموی شهیدش هماهنگ میکرد او به بسیج اعتقاد ویژه ای داشت به همه دوستانش گفته بود هر چیزی رو ول کردید بسیج رو رها نکنید او حافظ قران بود در دانشگاه امام حسین در مسابقات حفظ مقام اول را کسب کرده بود همه قدم ها را به مقصد شهادت برمیداشت محکم قدم میزد صبوریش باد ها را به سخره میگرفت آسمان زیر نگاهش حس سنگینی داشت او مرد روزهای خواستن بود اهل معامله با خدا بود حلال و حرامش صاف وشفاف
در فتنه 88 تازه 15 سالش شده بود وارد معرکه حفظ انقلاب شد تا نگذارد انقلاب به دست نا اهلان بیفتند بدجوری زخمی شد از ناحیه کتف آسیب شدیدی دید او چند باری در پیاده روی اربعین وصل شده بود به آسمانیان همان جا وعده و قرار را گذاشته بود برات شهادتش را از خود مولایش حسین گرفته بود هوای حرم را در سر داشت تا فدایی حرم شود.
او راهش را انتخاب کرده بود سوریه فقط اسم مکان بود او محضر خدا را درک کرده بود اسامی مکان ها بهانه ای بیش نبود دشمن در سوریه برای این آب وخاک شاخ و شانه میکشید اما مردان این سرزمین اجازه نزدیکی دشمن به مرزها را هم نمیدادند. حسین سه بار به سوریه اعزام شد سه دوره 60 روزه جهاد کرد و ستاره ای شد که در امتداد آسمان دفاع مقدس میشود با این ستاره ها راه را پیدا کرد.
ادامه دارد...
نحوه شهادت حسین در استان حماه سوریه
پدر او قبل از فروردین 96 برادر شهید بود یه رزمنده با 32 سال سابقه رشادت در ارتش سرافراز ایران اسلامی اما از تاریخ 4 فروردین خدا به این خاندان نشان سرافرازی مدافع حرم را عنایت فرمود دیگر او پدر شهید است او مردی از تبار انفاق گران است که در راه خدا برادر وعمر وفرزند داده است .
خود حسین وقتی در برابر بیخبری ها وبیتابی های مادرش قرار میگرفت میگفت نترس من اگر شهید شوم یک ربع بعد از طریق تلگرام با خبر میشوی عکس مرا هم میزنند مینویسند شهید حسین معز غلامی و واقعا همین طور شد و خانواده اش از طریق فضای مجازی از شهادتش مطلع شدند او سه روز قبل مجروح شده بود اما ایستاده و مردانه جنگیده بود تا آرزویش را صید کند او شهادت را به چنگ آورد درست همان کتفش که سال 88 مجروح شده بود سر آغاز حادثه شهادتش را میسراید و ۳ تیر به چشم چپ، گونه راست و همان کتفی خورده شد که در فتنه مصدوم شده و وی را به شهادت رساند.
🌹🌹🌹🌹😔
به دلیل موقعیت بد حضور وی در سنگلاخ، دندان ها و استخوان پایش نیز هنگام سقوط به زمین شکسته و پیکر وی چند ساعتی تا برگشت به نیروهای خودی بر زمین مانده بود. او دوروز قبل از سالگرد تولدش به خیل آسمانیان پیوست.
هدیه خداوند در هشتم فروردین ماه به خاک سپرده شد و در جوار دوستان شیرمردش در قطعه ۵۰ بهشت زهرای تهران آرام گرفت. در روز تشیع شهید مداحی خودش پخش میشود که حیران میشوند خدا چه بی اندازه عزت میدهد
« تو این روزای بی کسی / کار دلم صبوریه / یعنی قسمت میشه منم / شهید بشم تو سوریه؟» «حتی اگه بره سرم/ من از شما نمی گذرم/آرزومه یه روز بگن/ به من مدافع حرم»
😔😔😔😔
🌹🌹🌹🌹🌹
وصیت نامه شهید
بسم رب الشهدا و الصدیقین
با یاری خدا و توسل به اهل بیت (ع) این وصیتنامه را می نویسم, انشالله که بعد از مرگم باز و خوانده شود.
سلام بر آنهایی که رفتند و مثل ارباب بی کفن جان دادند. من خاک پای شهدا هستم. شهدایی که برای دفاع از اسلام رفتند و جان عزیز خود را بر طبق اخلاص نهادند. خدا کند به مدد شهدا و دعای دوستانم مرگ من نیز شهادت قرار گیرد که بهترین مرگ هاست.
بعد از مرگم به پدرم توصیه می کنم که مانند اربابم حسین (ع) صبر کند و بیتابی نکند و خوشحال باشد که در راه خدا جان دادم و همینطور مادرم به مدد اسوی صبر و استقامت در کربلا حضرت زینب (س) صبور باشد چون با گریه هایش مرا شرمنده می کند.
هر وقت بر سر قبرم آمدید سعی کنید یک روضه از حضرت علی اکبر (ع) و یا حضرت زهرا (س) بخوانید و مرا به فیض بالای گریه برسانید. هر وقت قصد داشتید خیری به بنده حقیر برسانید آنرا به هیئت های مذهبی به عنوان کمک بدهید.
از خواهران و خانواده ای آنها طلب حلالیت می کنم اگر نتوانستم نقش برادری خوب را ایفا کنم.
در کفنم یک سربند یا حسین (ع) و تربت کربلا قرار بدهید. تا میتوانید برای ظهور حضرت حجت (عج) دعا کنید که بهترین دعاهاست.
هم به خانواده ام و هم دوستانم بگویم که در بدترین شرایط اجتماعی, اقتصادی و .... پیرو ولی فقیه باشید و هیچگاه این سید مظلوم حضرت آقا سید علی آقا را تنها نگذارید.
امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید و نگذارید خون شهدا پایمال شود.
این شعر بر روی سنگ قبرم حکاکی شود انشالله
مرد غسال به جسم و سر من خورده مگیر
چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم
سر قبرم چو بخوانند دمی روضه شام
سر خود با لبه سنگ لحد میشکنم
اللهم الرزقنا شفاعه الحسین یوم الورود و ثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین (ع)
بسیجی حسین معز غلامی
🌹🌹🌹🌹🌹
یی حرم شود.
او راهش را انتخاب کرده بود سوریه فقط اسم مکان بود او محضر خدا را درک کرده بود اسامی مکان ها بهانه ای بیش نبود دشمن در سوریه برای این آب وخاک شاخ و شانه میکشید اما مردان این سرزمین اجازه نزدیکی دشمن به مرزها را هم نمیدادند. حسین سه بار به سوریه اعزام شد سه دوره 60 روزه جهاد کرد و ستاره ای شد که در امتداد آسمان دفاع مقدس میشود با این ستاره ها راه را پیدا کرد.
ادامه دارد... 🌹🌹🌹
روزگار در تقویم ها جلو می رود و زمان پیر تر می شود. و اعداد بزرگ و بزرگتر می شوند. آسمان شب و روزهای بسیاری را تجربه می کنند و درختان زمستان ها و تابستان های بیشتری را به خود میبینند. زمین چرخش های بیشتری را دور خودش و دور خورشید تجربه کرده است. ماه بیشتر از گذشته آمده ورفته است قدم های بشر بر خاک کره زمین بیشتر جا مانده بود زمین باران های بیشتری رو بر خود دیده بود در تمام این لحظات مردانی از جنس نور بر عهد خود مانده بودن و با تمام وجود بر حراست وحفاظت از این آب وخاک پافشاری میکردند چه در مرز ها چه در کوچه ها و خیابان ها و چه در برابر نفوذی ها و فتنه گران. حالا باز هم این آب وخاک به عظمت شهدا سرش در تمام عالم به آسمان میساید و امروز حرف ولایت هنوز بر زمین نمانده است درست مثل سال های دفاع مقدس جوانان میروند برای جانبازی چشمشان به دهان ولی زمان است و نگاهشان سینه دشمن دوباره از کربلا میخوانند که کربلا کربلا ما داریم میآییم آرزویشان آزادی قدس است. شیطان بزرگ را خوب میشناسند به لبخند ولی رضایت دارند اما گول وعده ها را نمیخورند خوب میدانند برای روز ظهور نباید ایستاد بلکه باید بار سفر بست و آسمان و زمین را برای این واقعه عظیم مهیا کرد.
چرخ روزگار عالم دیگر بر دوش جوانان دهه 70 داشت میچرخید روزگار جوانان نسل چهارمی طوری رقم میخورد که سرخی خون مدافعان حرم با سرخ مدافعین خرمشهر و سوسنگرد مو نمیزد همان تفکر خمینی بر جوانان خمینی ندیده ای که بعد از نابودی منافقین در عملیات مرصاد پا به دنیا گذاشته بودند حاکم بود هنوز مردانی از تبار خورشید ایستاده اند تا پرچم اسلام ناب محمدی در فرایند صدور انقلاب برافراشته تر از قبل در تلالو خورشید مهدوی در سراسر گیتی به اهتزار دربیاید بهارهای زیادی بر تاریخ این انقلاب گذشته است و هر بهار نسبت به بهار قبل عظمت شهدای این دیار به صاحب بهار نزدیک تر میشود این بهار ها بهانه ای میشود تا دوباره روزگار مردمان را به یاد فرزندان نو بهار این آب وخاک بندازد و بهار بهانه ای شود تا یاد شهدا در بهار آزادی گرامی داشته شود بهار جوانی شهید حسین معز غلامی شهید والا مقام مدافع حرم کسی که بهار طبیعت با بهار شهادت رنگ تقسیری نوین میبخشد و نوبرانه بهار را شهادت میداند.
حالا به سالگرد یکی از شیر بچه های حیدری از کاروان اندیشه های جهادی خمینی بت شکن نزدیک میشویم که رسوخ اندیشه های انقلاب را در جان های خمینی ندیده و جنگ ندیده و انقلاب ندیده را به نمایش میگذارد.
شهیدمدافع حرم کربلایی حسین معز غلامی در ششم فروردین 1396 در پایگاه شکاری امیدیه متولد می شود او در خانواده ای به عنوان اخرین فرزند قدم به دنیای خاکی میگذارد که پدرش 32 سال سابقه خدمت به این و آب خاک را در نیروی هوایی ارتش دارد و از پیر غلامان و مادحین خاندان عصمت وطهارت است.
مادرش به دلیل بیم از دوندگی های شناسنامه ای و با واسطه یکی از اقوام، به دلیل اصالت همدانی داشتن، شناسنامه وی را از همدان گرفت و به همین دلیل تاریخ تولد سجلی وی ۱۵ فروردین و صادره از همدان ثبت شده است.
حسین از کودکی دلداده خاندان وحی بود و از همان کودکی ارتباطی ناگستنی با مسجد داشت و او ارتباط تنگاتنگی با بچه ها وامام جماعت مسجد محلشان داشت و از پام مبنری های آیت الله مجهتدی شده بود و او از کودکی ارتباطش را با خدا و خانه او محکم کرده بود در کنار درس های مدرسه به صورت آزاد درس طلبگی وحوزوی هم میخواند. او پا جای پدر میگذارد و در خادمی خاندان عصمت و طهارت به لباس مداحی این خاندان عزیز مزین میشود وذکر حسین(ع) زمزمه همیشگی لبش میگردد او که در کنار درس علم و ادب و اخلاق در درس های مدرسه هم جایگاه ممتازی دارد پس از اخذ دیپلم در کنکور سراسری در رشته تکنسین اتاق عمل پذیرفته شد اما او از کودکی نگاهش به آسمان بود او سبزی بهار را در لباس سبز پاسداری دید و برای تفسیر آرزوهایش وارد دانشگاه امام حسین شد او از کودکی نشان داده بود که راهش از بقیه جداست و هدفش با لباس سبز به سرخی شهادت خواهد رسید او راهش را با راه عموی شهیدش هماهنگ میکرد او به بسیج اعتقاد ویژه ای داشت به همه دوستانش گفته بود هر چیزی رو ول کردید بسیج رو رها نکنید او حافظ قران بود در دانشگاه امام حسین در مسابقات حفظ مقام اول را کسب کرده بود همه قدم ها را به مقصد شهادت برمیداشت محکم قدم میزد صبوریش باد ها را به سخره میگرفت آسمان زیر نگاهش حس سنگینی داشت او مرد روزهای خواستن بود اهل معامله با خدا بود حلال و حرامش صاف وشفاف
در فتنه 88 تازه 15 سالش شده بود وارد معرکه حفظ انقلاب شد تا نگذارد انقلاب به دست نا اهلان بیفتند بدجوری زخمی شد از ناحیه کتف آسیب شدیدی دید او چند باری در پیاده روی اربعین وصل شده بود به آسمانیان همان جا وعده و قرار را گذاشته بود برات شهادتش را از خود مولایش حسین گرفته بود هوای حرم را در سر داشت تا فدا