#دعای سلامتی امام زمان(عج) جانم فداے مھدے(عج)❤️ شعرم نفس بریده به لکنت رسیده است.... ای شرح اضطراب دلم جمعه شد بیا...😔

مهلت شرکت در مسابقه تمدید شد....

🌹اَلسَلامُ عَلَیکَ یا عَلی ابْنِ موسَی الرِّضا(ع) #هشت _صبح_قرار_ عاشقی💖 گفت: دلتنگ زیارتم... ♥️آقای امام رضا... آقای امنِ گریه‌های کنج صحن، آقای پناه برای کبوتر ها... 😢 هدیه می‌کنیم به روح پاک شهید عزیزمان مصطفی طالبی پور 🌹🕊 *صلوات خاصه ی امام رضا (ع) * 🌱اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ 🌱‏ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى 🌱الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً 🌱 کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ‏. 🌹التماس دعای فرج 🌹اَللهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفـَرَج وَفَرجَنا بِه بِحَقِّ الزَّهراء(س) ┄┅┅🌹❁💖❁🌹┅┅┄

🔹گزیده ای از مصاحبه منزل شهید مصطفی طالبی پور (قسمت سوم) 👆 🌷🕊 🌷آقای مومنی زنگ زدند و گفتند باید برویم زاهدان مأموریت. گفتم آقا مصطفی خدمتش تموم شده‌ گفتند چون عضو گروه موزیک هست باید بیاید. رفت و... 🕊چند روز بعد هم زنگ زد که ما رسیدیم و سوغات گرفتم میدم به آقای مهدی زاده بیاره که آقای مهدی زاده سوغاتی ها را آورد، و قرار بود برای آقا مصطفی پول ببرد که نرفت و... هواپیما سقوط کرد. 🥀 🌷 آقا مصطفی چند بار به ما زنگ زد یک روز گفت دوشنبه برمیگردیم، یک روز گفت چهارشنبه و دیگه هم برنگشت.. قسمتش بود که شهید شود. 🕊یک ماه قبل از شهادتش دیدم خیلی توی فکر هست هرچه میپرسیدم چی شده چیزی نمی گفت. (با ماشین داییش تصادف میکنه و به من هیچی نمیگن) تا این که ماشین داداشم درست شد و آمد در خانه ازش پرسیدم موتور آقا مصطفی ‌رو برای چی می گرفتی؟ 🌷گفت خواهر،شما که خبر نداشتی مصطفی با ماشین تصادف کرده برو خدا رو شکر کن، ماشین له شده ولی یک خراش هم روی بدن مصطفی نیفتاده. یک بار هم با بچه های همسایه بازی می کردند شیشه بنزین را آتش می زنند گردنش و دستهاش سوخت 🕊ولی خدا خواست و خوب شد.. خدا خواست که به شهادت برسه. 🌷خبر شهادت... شب مهمان داشتیم، انها از سقوطش هواپیما خبر داشتند ولی به ما چیزی نگفتند. صبح روز بعد رفتیم برای مراسم آقای سبحانی داماد خانواده‌ شوهرم، پسرم آقا مجتبی آمد و گفت مامان، بابا با شما کار دارد... (مادر بزرگوار شهید) قدم‌گذارید به‌وادی‌عشق‌وشهادت ↙️ ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ 💠@shamimeshgh1399 ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ کانال روایتگری↙️ ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ 💠@alizynolabedinpor ᪥°•࿐࿇☘🕊࿇࿐•°᪥

🔹گزیده ای از مصاحبه منزل شهید مصطفی طالبی پور (قسمت چهارم) 👆 🌷🕊 شرمنده ز روی شهـــداییم همه از فیض و کرامـات جـداییم همه گر ناله #مادرشهیدی بـرخواست اندر صف ظــلم ، مبتـداییم همه 🌷🕊 🌷اقای طالبی صدام کرد، شماره لشکر را میخواست شماره را دادم زنگ زد ولی کسی جواب نداد. رفتم داخل لباس عزایمان را عوض کردیم، باز آقای طالبی صدام کرد و گفت میخواهیم برویم کرمان گفتم برای چی؟ گفت هواپیما سقوط کرده، ولی اجازه ندادند من بروم. 🕊وقتی برگشتم خانه کوچه خیلی شلوغ بود همسایه ها آمدند و به من گفتند حاج خانم شنیدی آقا مصطفی شهید شده گفتم نه بچم که شهید نشده من هنوز منتظرم که برگردد. 🌷رفتیم خونه تلوزیون را روشن کردیم دیدیم اسامی شهدا زيرنويس شده اسم آقا مصطفی بود ونام پدر را تغییر داده بودند. بعد گفتند به خاطر خانواده ها اینجور نوشتند. 🕊روز تشییع جنازه وقتی رفتم آقا مصطفی را دیدم بیهوش شدم، خیلی حادثه دلخراشی بود، شکم بچم پاره بودیک طرف صورتش سوخته بود.... 😭😭😭 (مادربزرگوارشهید) اَللهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفــَرَج وَ فَرَجَنا بَه بِحَقِّ الزَّهراء(س) قدم‌گذارید به‌وادی‌عشق‌وشهادت ↙️ ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ 💠@shamimeshgh1399 ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ کانال روایتگری↙️ ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ 💠@alizynolabedinpor ᪥°•࿐࿇☘🕊࿇࿐•°᪥

🌷بسم رب الشهید🌷 🔹گزیده ای از مصاحبه منزل شهید مصطفی طالبی پور (قسمت اول) 👆 🌹🕊 🌷وشھادت‌پایان‌ڪسانیست‌ڪہ‌.. دࢪاین‌ࢪوزگاࢪگوششان‌غباࢪدنیا‌ نگࢪفتہ‌باشد! وصدا؎آسمان‌ࢪابشنوند! وشھادت‌حیاتِ‌عِندَࢪَبِّ‌است.! 🌹🕊 🍃در میدان تیر، لشکر 41ثارالله، با آقا مصطفی آشنا شدم. از همانجا رفاقت ما شروع شد. 🌷تقسیم که شدیم، در آسايشگاه هر دو کنار هم بودیم. تا 21ماه، ما 24ساعت کنار هم بودیم. 🍃خیلی بچه ی با اخلاصی بود، اهل قران و نماز اول وقت بود. خیلی مهربان بود هیچ وقت از کسی ناراحت نمی شد (اصلا ته دلی نداشت). 🌷خیلی به هم وابسته بودیم. خیلی `همدیگر را دوست داشتیم. مثل دو تاداداش همیشه کنار هم بودیم.... (دوست وهم خدمتی شهید آقای مصطفی قربانی) 🌹اَللهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفـَرَج وَفَرجَنا بِه بِحَقِّ الزَّهراء(س) قدم‌گذارید به‌وادی‌عشق‌وشهادت ↙️ ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ 💠@shamimeshgh1399 ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ کانال روایتگری↙️ ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ 💠@alizynolabedinpor ᪥°•࿐࿇☘🕊࿇࿐•°᪥

گزیده ای از مصاحبه منزل شهید مصطفی طالبی پور (قسمت دوم) 👆 🌹🕊 دل بسته ی عشق... ❤️ بسته ی دنیا نیست زندگی ختم شهادت نشود... زیبا نیست🍂 🌹🕊 🌱من همیشه سعی کردم مثل مصطفی مهربان باشم و از کسی دلخور نشم. اگر کسی ازش دلخور می‌شد می رفت و از دلش در می آورد. خیلی دست و دلباز بود. هر چه که با خودش می آورد می گفت بیایید با هم بخوریم. 🍂من و دوستم محمد اسماعیلی رفتیم برگ تسویه بگیریم مصطفی خیلی ناراحت بود گریه اش گرفت که تنها شده گفت شما نیستین دلم می گیره. بعد بقیه ی خدمت او هم بخشیده شد. 🌱شبی که هواپیما سقوط کرد من از چیزی خبر نداشتم صبح روز بعدش یکی از دوستان به من گفت. اصلا باورم نمی شد تا این که خودم از تلوزیون دیدم هیچ وقت فکر نمی کردم پشت تابوت مصطفی حرکت کنم. 🍂روز تشییعش رفتم و دیدمش.... (دوست و هم خدمتی شهید مصطفی قربانی) 🌹اَللهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفـَرَج وَفَرجَنا بِه بِحَقِّ الزَّهراء(س) قدم‌گذارید به‌وادی‌عشق‌وشهادت ↙️ ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ 💠@shamimeshgh1399 ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ کانال روایتگری↙️ ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ 💠@alizynolabedinpor ᪥°•࿐࿇☘🕊࿇࿐•°᪥

🔹قسمت پایانی صحبتهای دوست و هم خدمتی شهید عزیز 🌹🕊 ما را از #رزق آسمانی تان نمک گیر کنید که عاقبتمان بخیر شود.... و #شهادت همان عاقبت بخیر شدن است... #اَللهُمَ الرْزُقْنا شَهادَة 🌹🕊 🌱آقا مصطفی خیلی پسر خوبی بود و همیشه می‌خندید. یک روز در آسايشگاه بودم اقا مصطفی آمد و گفت چطورته؟ گفتم خیلی خسته ام گفت می خوای ماساژت بدم منو یه جوری ماساژ داد که تا چند روز نمیتوانستم راه بروم. اصلا از این کارش ناراحت نیستم کاش از این خاطره ها بیشتر ازش داشتم. 🍂به آقا مصطفی گفتم من آبرویی پیش خدا ندارم تو که آبرو داری از خدا بخواه یه همسر خوب قسمتم بشه که شد. و این را مدیون آقا مصطفی هستم. 🌱سر قبرش که میرم مینشینم فاتحه ای میخوانم و باهاش شوخی میکنم. تجدید خاطرات می کنم. (مصطفی قربانی) 🌹اَللهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفـَرَج وَفَرجَنا بِه بِحَقِّ الزَّهراء(س) 🌹اَللهُمَ اجْعَلْ عَواقِبَ اُمورِنا خَیرا بَحَقِّ الزَّهراء(س) قدم‌گذارید به‌وادی‌عشق‌وشهادت ↙️ ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ 💠@shamimeshgh1399 ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ کانال روایتگری↙️ ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ 💠@alizynolabedinpor ᪥°•࿐࿇☘🕊࿇࿐•°᪥

🌷بسم رب الشهداء والصدیقین🌷 🔸کرامتی از شهید عزیز 👆 🍃سرطان داشتم رفتم برای عمل که سکته کردم. خیلی دلم شکسته بود وخیلی گریه می کردم. از شهدا خواستم که کمکم کنند. 🌺یک دفعه دیدم جوانی آمد بالای سرم گفت منو میشناسی گفتم نه. گفت من نوه حاج عبدالحسین هستم. چرا اینقدر گریه می کنی؟ دستی روی قفسه سینه ی من کشید و گفت شما هم مثل مادر خودم. 🍃 دکتر وارد اتاق شد و گفت چرا اتاق بوی عطر می آید اینجا مرض قلبی داریم. گفتند کسی داخل اتاق نیامده است. 🌺بعد از من پرسید که چی شده براش تعریف کردم و گفتم شهید آمده بالای سرم و شفام داد. 🍃روز بعد من را برد برای عمل خیلی عمل سختی بود. بعد از این که مرخص شدم دوباره رفتم با یک جعبه شیرینی رفتم پیش دکتر. دکتر تهران وقتی قضیه را فهمید گفت از آن شیرینی برای منم بیاورید متبرک به شهید است 🌺در خانه های مردم کار می کردم یک شب آمد به خوابم گفت ت دیگه نرو کار کن خودم همه چی برا آوردم نرو کار کن. گفتم چشم.... (خانم اسماعیل آبادی) 🌹اَللهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفــَرَج وَ فَرَجَنا بَه بِحَقِّ الزَّهراء(س) قدم‌گذارید به‌وادی‌عشق‌وشهادت ↙️ ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ 💠@shamimeshgh1399 ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ کانال روایتگری↙️ ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ 💠@alizynolabedinpor ᪥°•࿐࿇☘🕊࿇࿐•°᪥

🕊بسم رب الشهداء🕊 🔹گزیده ای از مصاحبه منزل شهید مصطفی طالبی پور 🍃من و مصطفی رفتیم خرید همیشه خیلی بیاد مادرش بود. یک چادر برای مادر، کت و شلوار برای داداشها و.... خرید. داد به من و گفت اینها را ببر خونه ما 20تومان پول هم برای من بگیر و بیار. 🌼گفتم بیا با هم بریم، برمی گردیم. گفت نه شاید این سعادت یک بار نصیب آدم بشه که مقام معظم رهبری بیاد و ما بخوایم جلوی ایشون موزیک بزنیم. مصطفی باعث شد که من عضو گروه موزیک شوم. 🍃هوای بچه های رفسنجان را خیلی داشت. همیشه عکس حاج علی محمدی پور را به همراهش داشت. 🌼ما به همه شهدا مدیونیم شهدا همشون خاص بودند. خبر شهادت را که شنیدم نتونستم برم و مادر مصطفی رو ببینم هنوزم باور نمیکنم که مصطفی نیست. 🍃چیزی که از مصطفی میخوام به قول حاجی عاقبت هممون ختم به شهادت بشه. (دوست وهم خدمتیحنظله مهدیزاده) 🌹اَللهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفــَرَج وَ فَرَجَنا بَه بِحَقِّ الزَّهراء(س) 🌹اَللهُمَ الرْزُقْنا تَوْفیقَ الشَّهادَةَ في سَبِیلِکْ بِحَقِّ الزَّهراء(س) قدم‌گذارید به‌وادی‌عشق‌وشهادت ↙️ ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ 💠@shamimeshgh1399 ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ کانال روایتگری↙️ ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ 💠@alizynolabedinpor ᪥°•࿐࿇☘🕊࿇࿐•°᪥

🥀به نام خداوندبخشندهومهربان🥀 9و ‌اگر‌ فرستاده‌ی‌ خویش‌ ‌را‌ فرشته‌ای‌ می‌کردیم‌، حتما وی‌ ‌را‌ ‌به‌ صورت‌ مردی‌ قرار می‌دادیم‌ و [قهرا] امر ‌را‌ همچنان‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ مشتبه‌ می‌ساختیم‌ [باز می‌گفتند: ‌این‌ ‌هم‌ بشری‌ ‌است‌] 10و پیش‌ ‌از‌ تو پیامبرانی‌ ‌به‌ استهزا گرفته‌ شدند، ‌پس‌ کیفر ‌این‌ استهزا، گریبان‌ ریشخند کنندگان‌ ‌را‌ گرفت‌ 11بگو: ‌در‌ زمین‌ سیر کنید، سپس‌ بنگرید ‌که‌ سر انجام‌ تکذیب‌ کنندگان‌ چگونه‌ بوده‌ ‌است‌ 12بگو: آنچه‌ ‌در‌ آسمان‌ها و زمین‌ ‌است‌ ‌برای‌ کیست‌! بگو: ‌از‌ ‌آن‌ خداست‌ ‌او‌ رحمت‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌خود‌ مقرّر داشته‌ و مسلما ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ روز قیامت‌ ‌که‌ شکی‌ ‌در‌ ‌آن‌ نیست‌ گرد می‌آورد کسانی‌ ‌که‌ خویشتن‌ ‌را‌ ‌در‌ زیان‌ افکندند ایمان‌ نمی‌آورند 13و آنچه‌ ‌در‌ شب‌ و روز قرار گرفته‌ ‌از‌ ‌آن‌ اوست‌، و ‌او‌ شنوای‌ داناست‌ 14بگو: آیا ‌غیر‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌که‌ آفریدگار آسمان‌ها و زمین‌ ‌است‌ سرپرست‌ ‌خود‌ گیرم‌، ‌در‌ حالی‌ اوست‌ ‌که‌ می‌خوراند و خورانده‌ نمی‌شود! بگو: دستور یافته‌ام‌ نخستین‌ کسی‌ باشم‌ ‌که‌ تسلیم‌ ‌شده‌ و [گفته‌ ‌است‌ ‌که‌] هرگز ‌از‌ مشرکان‌ مباش‌ 15بگو: ‌من‌ ‌اگر‌ پروردگارم‌ ‌را‌ نافرمانی‌ کنم‌، ‌از‌ عذاب‌ روزی‌ بزرگ‌ بیم‌ دارم‌ 16هر‌ کس‌ ‌در‌ ‌آن‌ روز [عذاب‌] ‌از‌ وی‌ برگردانده‌ شود، حقا [‌خدا‌] ‌به‌ ‌او‌ رحم‌ کرده‌ ‌است‌، و ‌این‌ کامیابی‌ آشکار ‌است‌ 17واگر‌خداوندبه‌ توگزندی‌ رساندکسی‌ جزاو‌برطرف‌ کننده‌ی‌ ‌آن‌ نیست‌ واگر‌خیری‌ ‌به‌ تورسانداو‌بر‌هر‌کاری‌ تواناست‌ 18واو‌بربندگان‌ خویش‌ قاهروچیره‌ ‌است‌واو‌حکیم‌ آگاه‌ ‌است‌🌹

🥀بسم رب الشهید🥀 🔹گزیده ای از مصاحبه منزل شهید مصطفی طالبی پور (قسمت اول) 👆 🍀مصطفی نوه ی بزرگ خانواده ما بود پدرم همیشه پول می گذاشت زیر تشکچه ای که می نشست به مادرم می گفت اگه من نبودم پول رو بده به مصطفی خیلی مصطفی رو دوست داشتند. 🥀مصطفی که به شهادت رسید من خبر نداشتم یک هفته بعد با خبر شدم حتی تلوزیون که خبر هواپیما رو می داد من می گفتم این هواپیما سپاهیا بوده مصطفی که سپاهی نبوده. 🍀زنگ زدم به مادرم، خواهرم، برادرم ، هیچ کدوم جواب ندادن زنگ زدم به شوهرم از سقوط هواپیما پرسیدم گفتم کسی رو میشناسی؟ گفت نه، گفتم مصطفی نبوده گفت نه. 🥀وقتی برگشتم شوهرم آمد دنبالم با لباس مشکی. گفتم چرا مشکی پوشیدی گفت یکی از همکارام فوت شده. 🍀شب شد گفت می خوای بریم خونه خواهرت گفتم الان؟ گفت اره گفتم بریم.... ( خانم زهره حسنی پور خاله شهید) 🌹اَللهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفــَرَج وَ فَرَجَنا بَه بِحَقِّ الزَّهراء(س) قدم‌گذارید به‌وادی‌عشق‌وشهادت ↙️ ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ 💠@shamimeshgh1399 ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ کانال روایتگری↙️ ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ 💠@alizynolabedinpor ᪥°•࿐࿇☘🕊࿇࿐•°᪥

🔸گزیده‌ای از مصاحبه منزل شهید مصطفی طالبی پور (قسمت دوم) 👆 🥀رفتیم خونه خواهرم دیدم حجله ی مصطفی دم در خونه است رفتم داخل فقط نیم ساعت نشستم و بلند شدم گفتن کجا میخوای بری گفتم من نمیتونم اینجا بمونم میرم خونه😭 🍀چند روز بعد اومدم جنازه رو که اوردند من رفتم دیدمش یک طرف صورتش سالم بود... 😭 🥀آن زمانی که میبردند کربلا باید ثبت نام می کردیم... آقام گفت بریم کربلا؟ گفتم بریم. 🍀خواهرم گفت چندتا کتاب هست میبری کربلا؟ کتابها رو بردم کربلا شب جمعه کتابها رفت توی حرم حضرت ابوالفضل. 🥀همون شب کنار شوهرم نشسته بودم یکی از نگینهای حرم باز شد افتاد روی پای شوهرم. برگشتیم هتل به شوهرم گفتم چه باطن پاکی داشت مصطفی کتابها چنین شبی رفت توی حرم حضرت ابوالفضل. 🥀شب خواب دیدم مصطفی با یک گردان پشت سرش داره میاد. گفتم تو اینجا چیکار می کنی خاله! گفت تو منو آوردی گفتم من کتابهای تو رو آوردم خودتو که نیاوردم گفت نه من خودم هم اومدم. 🍀گفتم اینا کی هستن پشت سرت گفت ما همه شهدای غدیر هستیم..... (خانم زهره حسنی پورخاله بزرگوار شهید) 🌹اَللهُمَ الرْزُقْنا شِفاعَةَ الشُّهَداء بِحَقِّ الزَّهراء (س) قدم‌گذارید به‌وادی‌عشق‌وشهادت ↙️ ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ 💠@shamimeshgh1399 ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ کانال روایتگری↙️ ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ 💠@alizynolabedinpor ᪥°•࿐࿇☘🕊࿇࿐•°᪥

#استوری   زخمی عشقی وطنم / باید صدایت بزنم / باید کنارت بمانــم / شعری و شوری وطنم / وقتی صدای تو منم / باید که از تو بخوانم .... 🇮🇷 وطنم قدم‌گذارید به‌وادی‌عشق‌وشهادت ↙️ ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ 💠@shamimeshgh1399 ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ کانال روایتگری↙️ ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ 💠@alizynolabedinpor ᪥°•࿐࿇☘🕊࿇࿐•°᪥

🔹گزیده ای از مصاحبه منزل شهید مصطفی طالبی پور قسمت3 🍀بعد از شهادت مصطفی یه سؤال خیلی ذهن من رو درگیر کرده بود، همیشه میگفتم خدایا مصطفی وقتی شهید شد چقدر درد کشید؟ 🥀یه شب اومد به خوابم ازم نمک خواست گفتم بیا بشین میخوام باهات حرف بزنم 🍀گفت سرم رو بذارم روی پات گفتم بذار، گفتم من هر وقت میام سر قبرت فکر می کنم خالیه. 🥀یه سوال هم دارم باید جواب بدی، وقتی که شهید شدی چقدر درد کشیدی؟ گفت من هیچی نفهمیدم. این سوال رو هم دیگه هیچ وقت نپرس.از اون به بعد دیگه هیچوقت این سوال به ذهنم نیومد. 🍀باز یه شب خواب دیدم مصطفی دوتا بسته گوشت به من داد گفت برو اینا رو بده به بابام، داخل خونه هم هیئت داشت عزاداری می کرد. گفتم چرا خودت نمیای داخل؟ گفت من باید برم. اینا رو بده به بابام بهش بگو که اون دنیا به اندازه پر کاهی بازخواست می کنند. سه بار به من این حرف رو زد. 🥀یکی از دوستانم رفته بود سر مزار مصطفی شب خواب میبینه همه نشسته بودند،گفت اون لحظه عکس سنگ قبر مصطفی اومده توی ذهنم، با چندتا شهدای غدیر بودن صورتشون رو دیدم ازش پرسیدم که شما شهید طالبی هستین گفت بله. 🍀بعد دیدم نور سبزی جلوی شهدا نشسته بوده و دعا می خونه. پرسیدم اون کیه که داره برای شما دعا میخونه گفت که امام زمان هست، ما همه شهدای غدیر هستیم. 🥀ازش عاقبت بخیری میخوام عاقبت بخیری بچه هام و همه ی جوونها. 🌹اَللهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفــَرَج وَ فَرَجَنا بَه بِحَقِّ الزَّهراء(س) قدم‌گذارید به‌وادی‌عشق‌وشهادت ↙️ ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ 💠@shamimeshgh1399 ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ کانال روایتگری↙️ ᪥°•࿐࿇🕊☘࿇࿐•°᪥ 💠@alizynolabedinpor ᪥°•࿐࿇☘