eitaa logo
شمیم سیب
155 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
61 فایل
﷽ به کانال شمیم سیب خوش آمدید.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تنها مسیر برای زندگی بهتر
همسر شهید: 🌷شب عید نوروز بود و هنوز کلی کار در خانه مانده بود. عصر بود که پویا از خانه بیرون رفت. 🌷 نمی دانستم کجا می رود اما خواستم زود برگردد. ساعت 12 شب به خانه برگشت. 🌷 بعد از شهادتش بود که فهمیدم آن شب بسته ها و اقلامی را بر در خانه ی مستمندان و فقرای شهر برده، تا آنان هم با دلی شاد سال جدید را آغاز کنند. 🌷 💌 @zendegiebehtarr
هدایت شده از تنها مسیر برای زندگی بهتر
🌷شهـید محــسن حججی: از غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که امام خامنه‌ای نائب بر حـــق امام ‌زمان عـــــج است. 💌 @zendegiebehtarr
شهید مصطفے صدرزاده: سخنان مقام معظم رهبرے را گوش کنید؛ قلبـــــ شما را بیدار مےڪند و راه درستـــــ را نشانتان مے دهد. 🕊🍃
🌷به قول شهید بلباسے: اونقدر خودمونُ درگیرِ القاب و عناوین کردیم ؛ که یادمون رفته همه باهم برادریم 🤝 و باید کنارِ هم،باری از رویِ... دوشِ مردم برداریمــ... حواسمون ڪجـاست؟💔 شهیدمحمدبلباسی شهداء را یاد کنیم با ذکر صلوات🌷
5.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آمدم نبودی وعده ما بهشت... به روایت همسر شهید. شهید مدافع حرم ‎‌‌‌‌
11.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹دوستان کلیپ رابادقت ببینید.👌 📺اصل ماجرا اینه که👇🌹 🌷شهیدمهدی زین الدین🌷 برای شناسایی وارد منطقه دشمن می شود، موقعیت را مناسب می‌داند می‌رود نجف وکربلا زیارتی می کند و در برگشت وارد قرارگاه عراقی ها می شود و به سنگر فرماندهی می‌رود، می بیند خلوت است ، چای آماده می‌ریزد و وقتی دارد چای می خورد فرمانده عراقیا خسته وعصبانی میاد داخل سنگر وبه عربی میگه : یک چای بده بخورم ، زین الدین چای می‌ریزد ومی برد ، فرمانده میگه سرباز جدیدی؟ میگه: نعم سیدی! افسره یک کشیده به زین الدین می زند ویک جمله ای می گوید! زین الدین شناسایی می کند و برمیگردد ، شب عملیات وارد قرارگاه که می شوند مستقیم می رود و فرمانده را اسیر می کند ومی بندند ومیگه فردا که روشن شد بیاریدش جلوی من ، و... بقیه ماجرا که می بینید.... حتما ببینید✅ 🌷✨🌷✨🌷 💌 @ganjinesot
🥀 (شهید حمید رستمی): به پهلوی شکسته فاطمه زهرا(س) قسمتان می دهم که، حجاب را حجاب را، حجاب را، رعایت کنید.»
بسم الله الرحمن الرحیم ای دردناک بعد از شلیک گلوله سِمینوف‏ 🔹 در هشتمین روز کمین، گلوله تک تیرانداز نشست وسط دو اَبروی رستمعلی و پیشانیش را شکافت. ◇ صدای یا زهرایش بلند شد و مغزش پاشید روی تنم و کیسه های کمین، با پشت سر آرام نشست روی زمین، سریع عکس گرفتم، به سه ثانیه نکشید که شهید شد. 🔹 ناگهان از توی کانال یک نفر داد زد که رستمعلی نامه داری ◇ فرمانده نامه را گرفت و باز کرد، از طرف همسرش بود : رستمعلی جان، امروز پدر شدی، ◇ وای ببخشید من هول شدم، سلام عزیزم، نمیدونی چقدر قشنگه، بابا ابوالقاسم اسم پسرت رو گذاشته مهدی، عین خودته، کشیده و سبزه، کی میای عزیزم ؟ ◇ از جهاد اومده بودن پی ات، می خوان اخراجت کنن، خنده ام گرفته بود.‏ مگه نگفتی بهشان که جبهه ای ؟ تهدید کردند که به خاطر غیبت اخراج شدی، مهم نیست، آمدی دوباره سر زمین کار می کنی، این یه ذره حقوق کفاف زندگی مان را نمی دهد، همان بهتر که اخراجت کنند. ◇ عزیزم زود برگرد، دلم برایت تنگ شده ... 🔹 شهید رستمعلی آقاباباپور. 🌷روحش شاد،یادش گرامی
🕊شهید سید اصغر خبازی: خدايا ما كه حسين گونه زندگی نكرديم تا حسين گونه به شهادت برسيم،‌ پس خدايا ما را حُر گونه بپذير... 🍃