eitaa logo
شمیم معرفت
28 دنبال‌کننده
152 عکس
96 ویدیو
0 فایل
❤یارب دلم از غم حسین محزون کن❤ ❤در سیـــــنه ی ما محبتش افزون کن❤ ❤جز مهر حسین هر آنچه باشد به دلم❤ ❤خون ساز و ز راه دیده ام بیرون کن❤ جهت داشتن هر گونه سوال، انتقاد، پیشنهاد و...... به آیدی مدیر کانال پیام دهید . @Mo1ha3mm8ad6 👈👈تبلیغات
مشاهده در ایتا
دانلود
واْ اتَّقُواْ اللّهَ» نهایت و آخر تقوا و بالاترین مرحلۀ تقوا را داشته باشید! «حَقَّ تُقاتِهِ». ما در قرآن «إِتَّقُوا الله»زیاد داریم، ولی «حَقَّ تُقاتِهِ» همه جا نداریم، تنها در همین آیه آمده است. تمثال زندگی و گذران عمر زندگی مثل جاده است، شما وقتی تهران و یا شمال و یا مشهد می روید، مسیر راه گاهی صاف است مثل اتوبان قم – تهران؛ گاهی سربالا است مثل جادۀ چالوس؛ گاهی سرپایین است مثل جادههایی که در درهّ هایی رو به پایین وجود دارد. جاده گاهی دارای دست اندازهای بزرگی است که سرعت را بایستی در آن کم کنید، تا بتوانید درست از آن عبور کنید. گاهی سرعت گیرها را شهرداری درست کرده تا ماشینها آهسته بروند، به خاطر مدرسه، کارخانه و افراد زیادی که در این مسیرها رفت و آمد دارند. گاهی هم دستاندازها غیر طبیعی است، به خاطر خرابی جاده ها دست انداز درست شده است. به وجوه چهارگانه مثال توجه کنید تا مطلبی را که ارائه می کنم درست متوجه شوید. ما در این دنیا گویا در جاده ای در حال حرکت هستیم.روزی به دنیا آمده ایم و روزی هم از آن خواهیم رفت. بنابراین صحنۀ دنیا محل عبور و مرور است. حال یکی، این جاده را پنجاه سال می رود و دیگری چهل سال و کسی نیز هشتاد سال. یکی اول جاده است، یکی وسط جاده و دیگری نیز آخر جاده قرار دارد و فرق نمیکند همه مسافرند. در حالی که همه سوار بر ماشین دنیا هستیم و از جادۀ زندگی می رویم؛ اما اینکه سراشیبی آن کجا و سرپایینی آن کجاست، آیا جاده مستقیم و دارای آسفالت و اتوبان است یا نه، و اینکه دستاندازهایش در کجا واقع شده است؟ اینها را بایستی بدانیم و چگونگی رانندگی در وضعیت های مختلف آن را نیز باید به درستی درک کنیم. اما در این چهار حالتی که گفته شد چه باید کرد؟! 1. وضع عادی زندگی؛ اگر کسی سالم بود و مریضی ندیده بود، پول، خانه و سلامتی داشت؛ البته این سلامتی بیشتر در نوجوانی و جوانی است. لذا این بخش از جاده قسمت صاف و وضع نرمال زندگی را شکل می دهد. عزیزان! از شما سؤال میکنم: در جادۀ صاف مثل اتوبان چه خطری آدمی را تهدید می کند؟ غالباً خواهید گفت که در اتوبان بیشترین خطر از ناحیۀ خوابی است که بر آدمی غلبه می کند. همین طور در عافیت و سلامتی نیز آدمی را زود خواب می گیرد لذا در حدیث شریف است که «النَّاسُ نِیَامٌ»[11]؛ مردم خوابند. لذا پیام های دینی بیشتر حاوی این نکته است که جوان! سُکر جوانی تو را نگیرد، ثروتمند! سکر و مستی مال تو را نگیرد. بنابراین خطر خواب، آدمی را در جادۀ صاف تهدید می کند. گاهی این خطر خیلی بیشتر از خطرهایی است که دامن گیر آدمی در دست اندازها و مشکلات می شود. لذا در فضای آرام و عافیت و جادههای صاف زندگی لازم است کسی کنارت باشد و با تو حرف بزند تا خوابت نبرد. بدین جهت، جوانها و کسانی که دارای مال و مکنت هستند بیش از دیگران به موعظه نیاز دارند. به رفیق خوب، پدر و مادر، قرآن و مسجد بیشتر نیاز دارند، اینها همان رفیق هایی هستند که نمی گذارند خواب بر انسان غلبه کند. «زهیر بن قین»را در جادۀ صاف می خواست خوابش ببرد، زنش او را بیدار کرد. گفت: بلند شو این امام حسین علیه السلام است. کجا داری می روی؟ می خواهی به سمت حجاز بروی در حالی که حسین دارد به سمت عراق می رود؟ ما همانگونه که در زندگی جاده های صاف داریم، خیابان های سربالایی و سرپایینی و دستانداز نیز داریم. همانگونه که ما در جاده های سربالایی و سرپایینی (مشکلات زندگی)ممکن است سقوط کنیم، در عافیت ها و جاده های صاف نیز ممکن است بر اثر خواب و غفلت به نرده بزنیم و تصادف کنیم. کسی که در جادۀ صاف حرکت می کند اگر رفیق بد داشته باشد و مرتب بگوید برویم پای فلان فیلم خراب، قمار، گناه، شراب و زنا، وای به حال کسی که رفیق خراب نصیبش شود. رفیقی که از خودش بدتر باشد، آن وقت است که در روز قیامت خواهد گفت: «یَا وَیْلَتَى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا»،[12] ای کاش فلانی رفیقم نبود. در زمان پیامبر «عقبه»آمد مسلمان شد، اما رفیقش «اُبَی»گفت:چرا مسلمان شدی، و دوباره او را به سمت کفر و شرک کشاند. پس از مدتی پیش پیغمبر آمد و اظهار کفر کرد و کافر شد.[13] بعضی ها گفته اند آیه ای که گفته شد در رابطه با او نازل شده است که ادامه اش این است: «یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا»[14]، کاش یک آدم بیدار کنارم می نشست! چگونه پیغمبری را که منبّه، منذر و بیدارگر است نمی-توانی درک کنی؟ پیغمبر متذکر، بیدارگر و معلم است، و مدام به ما آگاهی می دهد. بنابراین عزیران! تقوا در جاده صاف با چه چیزی حاصل می شود؟ بیائیم قدر عافیت را بدانیم، به اینکه به نرده نزنیم «إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَى * أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى»،[15] آدم ثروتمند طغیان میکند، آدم سالم دچار غفلت می شود. خطر جادۀ صاف غفلت، سُکر، مستی و خواب است. 2. سربالایی ها؛ جاده گاهی سربالایی است، انسان در سربالایی ها باید به ماشین
دندۀ کمکی اضافه کند و یک خورده سنگین تر حرکت کند. مواظب باشد به عقب برنگردد، رانندۀ ماهر کسی است که در سربالایی ماشین را نگه دارد. گفتیم که زندگی نیز سربالایی دارد. عبادت، دشوار است. بیچاره ساعت یک و نیم شب خوابیده باید ساعت چهار و نیم برای نماز صبح بیدار شود. نماز صبح همان سربالایی است. چطور جوان از این رختخواب بلند شود، روزه سربالایی است، آن هم در شهریور که روز، هفده- هجده ساعت طول می کشد، گاهی وقتی ماه رمضان میشود، زخم معده ها عود می کند. در طول سال بدن طرف سالم است، اما در ماه رمضان زخم معده پیدا می شود. شخصی آمده بود و می گفت: نمی توانم روزه بگیرم گرسنه ام می شود. گفتم: ما هم گرسنه میشویم، گرسنه شدن مجوز روزه خواری نیست.گفت: تشنه میشوم، دلم ضعف میرود. برادر من! روزه اصلاً مال دل ضعف رفتن است. اینها سربالایی هاست، خمس چقدر سخت است، شخصی صد میلیون زمین فروخته، باید بیست میلیونش را خمس بدهد و این خیلی مشکل است. به همین جهت از دادن خمس فرار میکند. مکه که میخواهد برود حساب میکند کارخانه، ماشین، لباس...، یک دفعه می بیند پنجاه- صد میلیون را باید پاک کند. با خودش می گوید: من که نمی توانم پنج هزار تومان به حقوق یک کارگر اضافه کنم و زورم می آید، حالا چگونه پنجاه میلیون خمس بدهم؟! این همه زمین را با زحمت آبیاری کرده ام، حالا که گندم به دست آمده، بیایم زکات بدهم! لذا در سربالایی ها آدم ماهر باید دنبال کمک بگردد؛ یعنی اگر اتوبوسی جلویش هست، خیلی نزدیک نشود، زیرا ممکن است اتوبوس جلویی برگردد، فاصله را باید رعایت کند و کلاج و دنده اش را کنترل کند تا برنگردد.در سربالایی ماشین خطر برگشت دارد، خدا در قرآن کمک کرده و می فرماید: آدم! ربا نگیر! برای اینکه مالت زیاد شود صدقه بده. من معتقدم در این خطبۀ حضرت زهرا، بیست دندۀ کمکی برای ما معرفی شده و می فرماید: «فَجَعَلَ اللهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ، وَ الصَّلاةَ تَنْزِیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْر»؛ نماز بخوان تا تکبرت از بین برود. «وَ الزَّکَاةَ تَزْکِیَةً لِلنَّفْسِ، وَ نَمَاءً فِی الرِّزْقِ»؛ زکات بده تا روزی ات زیاد شود. «وَالصِّیَامَ تَثْبِیتاً لِلْإِخْلاصِ»[16]؛ روزه بگیر تا اخلاصت زیاد گردد. خدا در قرآن هم به ما دندۀ کمکی می دهد. آقا! بهشت داریم، حورالعین داریم. هر کسی را با یک وسیله می شود جذب کرد. یکی می گوید: مرا همان بهشت بس است، دیگری میگوید مرا کاخ و قصر بس است. ولی خداوند می فرماید: «رِضْوانٌ مِنَ اللهِ أَکْبَرُ»؛ رضوان داریم که بسیار بزرگ است.«لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِیمًا»،[17]«بَلْ عِبَادٌ مُّکْرَمُونَ»[18] خداوند با این آیات، فرجه هایی را معرفی مینماید و در پی آن به ما کمک می کند. سربالایی های زندگی واجبات است، اینکه گفته اند: دنیا، زندان مؤمن است، درست است؛ زیرا کافر در آن راحت است، هر کار که دلش خواست می کند. ولی شما وقتی می خواهید نگاه کنید دین می گوید: نگاه نکن! می خواهی برخی از نوشیدنی ها و خوردنی ها را بخوری می گوید: نخور! می خواهی بخوابی، می-فرماید:بلند شو نماز بخوان! 3-سراشیبی ها: در سراشیبی ها گفته می شود مواظب باشید که خطر دارد، میگویند با دندۀ سنگین راه بروید. کسی که در سراشیبی دنده را خلاص کند خیلی ناشی است. زیرا خلاص کردن دندۀ ماشین در سرازیری مساوی است با پایین درّه رفتن. اما سراشیبی زندگی کجاست؟ زمانی که عصبانی می شوید رو به سراشیبی قرار گرفته اید. اگر ترمز را رها کنی فحش، اختلاف، درگیری و قتل نتیجۀ مستقیم آن خواهد بود. در روزنامه ای نوشته شده بود که خانمی بالای پشت بام 14 طبقه ای می رود تا خودش، و بچه های ده ساله و هفده ماهه اش را پایین پرت کند. بچۀ ده ساله از دستش فرار کرده بود؛ اما بچۀ خردسالش از دنیا رفته است. چقدر در روزنامه ها گزارش داده می شود که آدمی سوزانده شده و یا مُثله شده است و یا کسی به دست بستگانش قطعه قطعه شده است. بنابراین، سراشیبی زندگی غضب و شهوت است. شیطان به حضرت نوح علیه السلام گفت: من سه جا هستم که آنجا سراشیبی است و مواظب باش. یکی آن جایی که عصبانی می شوید؛ دیگری جایی که با نامحرم خلوت میکنید؛ و دیگری جایی که میخواهید قضاوت کنید.[19] 4-دست اندازها: زندگی دست اندازهایی نیز دارد. یک وقت در اوج جادۀ صاف میبینید چاله ای درست شده است، حالا یا با باران درست شده یا آسفالت ترک خورده، یا شهرداری و ادارۀ راه مانع گذاشته است.در حالی که سرعتت 120 است یکباره می بینی رو به رویت مانع است. رانندۀ خوب کسی است که بتواند خودش را در این موضع کنترل کند. در جادۀ صاف زندگی می گویند بچۀ هجده ساله ات از دنیا رفته است، این دستانداز است.آقا، همسرت مبتلا به تومور مغزی شده است. خانه ات آتش گرفته است. این امور همان دستاندازهایی است که در فضای آرام زندگی برای بسیاری پیش خواهد آمد؛ اما برای چه این امور پیش می آید؟ در ج
واب قرآن می فرماید: «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ»[20]؛ همه برای امتحان بشر است. جایگاه تقوی در این تمثیل: حالا با توضیحی که گفته شد تقوا به چه معناست؟ تقوی، یعنی اینکه در صافی، سربالایی، سراشیبی و در دست انداز جادۀ زندگی خودت را کنترل کنی.آقایانی که راننده هستند، بدانند که من تقوا را معنی می کنم به رانندگی در جادۀ زندگی؛ یعنی اینکه شما در جادۀ صاف و اتوبان حواستان جمع باشد تا خوابتان نبرد. در سربالایی حواستان باشد که خسته نشوید و کم نیاورید و عقب گرد نداشته باشید. در سراشیبی حواستان باشد که دنده را خلاص نکنید و تند نروید. در دست انداز نیز حواستان جمع باشد که با سرعت رد نشوید ممکن است فنر بشکند و بالاخره در عافیت ها، خواب نروید و در غفلت نمانید. در سربالایی ها در عبادات کم نیاور. کوتاهی در نماز، خمس، روزه، حج، زکات را توجیه نکن. در صدد جبران آن باش. در سراشیبی غضب و شهوت خودت را نباز. دندۀ ماشینت را خلاص نکن. در شهوت اگر کنترل خود را از دست دادی دیگر تمام است، با یک نگاه و یک کلام ممکن است عاقبتت بسوزد و دود گردد. در دست اندازها نیز مواظب باش تا فنر جریان زندگیات نشکند.امام حسین علیه السلام این همه مصیبت دید امّا فرمود: «رِضَی اللهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَیْت»؛ رضای خدا، رضای ما اهل بیت است.[21] زهرای مرضیه علیها السلام این همه سختی کشید فرمود:«الْحَمْدُللهِ عَلَی نَعْمَائِهِ وَ الشُّکْرُللهِ عَلَی آلائِه» [22]بار خدایا! شکر به این نعمتهایی که به من دادی. چنین بود که هجده آیه از سورۀ «هل اتی»در شأن فاطمه زهرا علیها السلام و خاندانش نازل شد.شاه بیت سورۀ هل اتی این جمله است:«إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ»؛ برای خدا اطعام کردیم.«لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاء وَلَا شُکُورًا»[23]؛ ما نه جزایی میخواهیم و نه مزدی، تنها برای خدا آن را انجام دادیم. البته خداوند تبارک و تعالی رها نمی کند. او خودش می داند با کارهای نیک شما چه کند، بنده پروری را جناب حضرتش به نیکی می داند. تفسیر آیه 96 سورۀ مریم: از امیرالمؤمنین سؤال کردند که تفسیر آیه:«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا»[24]. چیست؟ این آیه خیلی عجیب است! در جلد دوم مسند امام علی علیه السلام که این مسند در چند جلد به چاپ رسیده، دیدگاههای تفسیری حضرت علیه السلام را یعنی آیاتی را که علی علیه السلام تفسیر کرده نویسندۀ محترم مرحوم آقای قبانچی ذکر کرده است. حضرت علی علیه السلام فرمود: «إِنَّ اللهَ أَعْطَی الْمُؤْمِنَ ثَلاثَ خِصَالٍ الْمَحَبَّةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤمِنینَ، المَهابَّةَ فِی صُدُورِ النَّاسِ، الفَلَحَ فِی الاخِرَةِ».[25] امیرالمؤمنین در جواب این طور فرمود:«سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»؛ یعنی اگر انسان بین خودش و خدا را اصلاح کند، خداوند تبارک و تعالی سه چیز به او می دهد: 1- او را در دل مردم محبوب قرار میدهد. 2- نزد دشمن به او ابهت می بخشد . 3- در آخرت رستگارش خواهد نمود. از تشییع جنازۀ امام (رضوان الله علیه) معلوم بود که پیش مردم محبوبیت دارد و خود ایشان می فرمود: افسری که من را به تهران می برد از ترس می لرزید، در حالی که او مسلح و من بی سلاح بودم. آنها ده – بیست نفر بودند و من یک نفر، افسر میگفت: نمی دانم چیه! در حالی که من آدمهای زیادی را دستگیر کردهام؛ اما من از شما میترسم. «شوالت نازده» وقتی در جماران خدمت امام آمد و نشست، زمان برگشت از او سؤال کردند: چه چیز امام تو را جذب کرد؟ گفت: ابهتش. این پیرمرد چقدر باعظمت است! چنانکه در پایان دیدیم همین امام فرمود: با قلبی آرام و مطمئن از میان شما می روم. بدین روی اگر تقوا در عافیتها، در سربالایی ها، در سراشیبی ها و مصیبت ها رعایت گردد رحمت الهی قرین اهل آن خواهد شد. خلاصۀ عرضم این شد: اولین آیه ای که حضرت زهرا در خطبۀ فدکیه به آن استشهاد کرده، آیۀ 102 آل عمران «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ...»است.که در ذیل آن حضرت می فرمایند: مردم! تقوا داشته باشید! اگر تقوا داشتید، حق پیغمبر و وصی او را غصب نمی کردید. اگر تقوا داشتید فدک را غصب نمی کردید، اگر تقوا داشتید حرمت پیغمبر را نگه می داشتید بیان دوم: عاقبت به خیری دومین پیام زهرای مرضیه علیها السلام ذیل آیۀ «اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ» این است که مردم! سعی کنید مسلمان بمیرید و عاقبت به خیر از دنیا بروید. چرا حضرت زهرا این آیه را خواند؟ برای اینکه میخواست بفرماید:ای کسانی که در این حادثه سکوت یا عمل خلاف انجام دادید! نه تقوا دارید و نه مسلمانید.علت استشهاد به این آیه این است که اگر کسی حریم تقوا را رعایت کند آزارش به خاندان رسول خدا نمیرسد. روضۀ حضرت زهرا علیها ال
سلام «السَّلام عَلَیکِ یَا فَاطمةُ الزَّهرا، یَا بِنْتَ رَسُولَ الله یَا قُرَّةَ عَیْنِ النَبِّی الْمُصْطَفی!»همین روزها که روزهای آخر عمر زهرای مرضیه است، «اسماء بنت عمیس»که همسر جعفر بن ابی طالب، برادر امیرالمؤمنین علیه السلام است و از جعفر «عبدالله بن جعفر»را دارد، شوهر حضرت زینب. بعدها هم با ابی بکر ازدواج کرد که از او هم فرزندی دارد به نام «محمد بن ابی بکر» و نیز از امیرالمؤمنین فرزندی دارد که اسمش «قاسم»است. فرهنگ ازدواج مجدد در آن زمان و الان نیز در برخی از کشورها عادی بوده و هست که اگر کسی همسرش را از دست می داد، نمی نشست و ازدواج می کرد، ازدواج مجدد قُبح نداشت. ولی در جامعۀ فعلی ما اگر کسی همسرش را از دست بدهد باید بنشیند و شوهر نکند در این صورت از سوی مردم وفادار شناخته می شود. یک زن جوان تا آخر عمر 40 – 50 سال بنشیند و ازدواج نکند تا اینکه گفته شود وفادار است! اسلام به این سنت توصیه نمی کند بلکه ازدواج مجدد را صحیح میداند. اسماء بنت عمیس بعد از جعفر دو ازدواج داشت، اما او در ایام حیات فاطمه زهرا علیها السلام همسر خلیفۀ اول بوده است. با این وجود، ارادت و محبت او به اهل بیت علیهم السلام ستودنی است. با خانوادۀ علی علیه السلام زیاد ارتباط دارد، به همین جهت در ایّامی که زهرای مرضیه به طور مستمر بیمار بود، اسماء هم حضور داشت. لذا نقل کرده اند – اسماء ناقل این حدیث است– که: یکی از این روزها وجود مقدس زهرای مرضیه علیها السلام مرا صدا زدند و فرمودند: اسماء! دقایقی من استراحت میکنم، تو هم از اتاق بیرون برو، به تعبیر مرحوم حاج شیخ عباس و دیگران که می فرمایند: حضرت زهرا علیها السلام یک تمهیدی اندیشید که جان دادنش را بچه-های کوچک نگاه نکنند. حسین و حسن علیهما السلام به مسجد رفتند، زینب و ام کلثوم را خانۀ زنهای هاشمی فرستاد، امیرالمؤمنین علیه السلام هم طبق این نقل مسجد بود. حضرت تنها با اسماء در خانه بوده است. لذا فرمود:اسماء تو هم بیرون برو، بگذار فاطمه تنها باشد و دقایقی بعد بیا مرا صدا بزن، اگر جوابت را دادم که هیچ وگرنه، آن وقت برو بچه ها و همسرم را خبر کن. اسماء می گوید: از اتاق بیرون آمدم جلوی درب اتاق قدم می زدم، دل تو دلم نبود، نکند فاطمه زهرا به من گفت برو بیرون، میخواست ندای حق را لبیک بگوید! و با این عالم وداع کند، می گوید: دقایقی بعد هر چه صدا زدم، دیدم که فاطمه جواب نمی دهد. ای دختر پیامبر! ای دختر بهترین خلق عالم! ای دختر رسول الله!«وانکبَّتْ علیها»خودش را انداخت روی بدن زهرای مرضیه، فاطمه جان! سلام مرا به پیغمبر برسان. همین طور که داشت اشک می ریخت نقل دارد: «فاذَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ بالبابِ»یک وقت دید دو تا آقازادۀ زهرا وارد اتاق شده اند، حال اسماء چه کند؟ چگونه به این دو نازدانۀ کوچک خبر بدهد؟ اسماء بلند شد تا آنها را آرام و سرگرم کند؛ اما نه، آنها متوجۀ مصیبت و حادثه شدند. در نقل دارد، دویدند داخل اتاق، امام حسن خودش را انداخت روی سینه مادر: «یَا أُمَّاهُ کَلَّمِینِی قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی»؛ مادر! با من سخن بگو!قبل از اینکه روح از بدنم جدا شود. امام حسین صورت را به کف پای مادر گذاشت: «وَ أَقْبَلَ الْحُسَیْنُ یُقَبِّلُ رِجْلَهَا وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُکِ الْحُسَیْنُ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ یَتَصَدَّعَ قَلْبِی فَأَمُوتَ»؛ مادر! من حسینم، مادر با من سخن بگو پیش از آن که جان دهم. اسماء آقازاده ها را بلند کرد، گفت: بروید بابایتان امیرالمؤمنین علیه السلام را خبر کنید. دوان دوان آمدند مسجد، عرض من کنار حرم کریمۀ اهل بیت حضرت معصومه علیها السلام همین یک جمله، همین که گفتند: «یا ابَتَاه مَاتَتْ اُمُّنَا» بابا! بی مادر شدیم. کسی تا آن روز زمین خوردن امیرالمؤمنین علیه السلام را ندیده بود. قهرمان احد است، قهرمان خندق و خیبر است. اما تعبیر نقل این است: «فَوَقَعَ عَلِیٌ عَلَی وَجهِهِ»؛ روی زمین افتاد و از حال رفت قدری آب به سر و صورتش زدند تا چشمانش را باز کرد، فرمود: «بِمَنِ الْعزاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ کُنْتُ بِکِ أَتَعَزَّی فَفِیمَ الْعَزَاءُ مِنْ بَعْدِکِ»[26]؛ فاطمه جان! دیگر با چه کسی درد دل کنم؟ دیگر غصه های دلم را با چه کسی بگویم؟ «وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.»[27]   پی نوشت ها:   [1].آل عمران،102. [2].این کتاب در قرن سوم توسط ابن طیفور نوشته شده است. [3].بحارالانوار، ج29، ص 216؛ احتجاج، ج1، ص 97. [4].قصص، 21. [5].قصص، 22. [6].احزاب،23. [7].آل عمران،33. [8].کهف، 9. [9].بحارالانوار، ج29، ص 223؛ احتجاج، ج1، ص 100. [10].آل عمران،102. [11].قال ابو عبدالله علیه السلام: قَالَ الْمُنْجِیَاتُ إِطْعَامُ الطَّعَامِ وَ إِفْشَاءُ السَّلامِ وَ الصَّلاةُ بِاللَّیْلِ وَ النَّاسُ نِیَامٌ (کافی، ج4، ص 51) [12].فرقان،28. [13].تفسیر نمونه، ج
15، ص 68. [14].فرقان،27. [15].علق، 7 – 6. [16].بحارالانوار، ج29، ص 223؛ احتجاج، ج1، ص 97. [17].واقعه،25. [18].انبیاء،26. [19].بحارالانوار، ج11، ص 318. [20].بقره،155. [21].بحارالانوار، ج44، ص 366. [22].بحارالانوار، ج43، ص 85؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج3. [23].انسان، 9. [24].مریم، 96. [25].الکافی، ج8، ص 234؛ بحارالانوار، ج65، ص 16؛ الخصال، ج1، ص 139. [26].بحارالانوار، ج 43، ص 186؛ کشف الغمه، ج1، ص 500؛ منتهی الامال، ص 193. [27].شعراء،227. کلمات کلیدی: خطبهتفسیر بازدید: 4319 نسخه مناسب چاپ نام شما دیدگاه * لطفا «سیصد وسیزده» را به عدد تایپ نمائید * ذخیره موضوعات موضوعات منبر (1347) توحید (17) قرآن (32) پیامبر اکرم (صلوات الله علیه) (58) خصوصیات منحصر به فرد پیامبر(ص) (18) معراج رسول اکرم (ص) (7) امام علی (علیه السلام) (53) حضرت زهرا (سلام الله علیها) (166) فدک (19) امام حسن (علیه السلام) (27) امام حسین (علیه السلام) (286) امام سجاد (علیه السلام) (14) امام باقر (علیه السلام) (10) امام صادق (علیه السلام) (42) امام کاظم (علیه السلام) (14) امام رضا (علیه السلام) (42) امام جواد (علیه السلام) (19) امام هادی (علیه السلام) (11) امام عسکری (علیه السلام) (11) امام زمان (علیه السلام) (81) حضرت خدیجه (سلام الله علیها) (8) حضرت عباس (علیه السلام) (21) حضرت زینب (سلام الله علیها) (21) حضرت علی اکبر (سلام الله علیه) (10) حضرت رقیه (سلام الله علیها) (7) حضرت علی اصغر (سلام الله علیه) (2) حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) (22) حضرت احمدبن موسی الکاظم (ع) (3) حضرت ام البنین (س) (2) حضرت ابوطالب (علیه السلام) (3) یاران امام حسین (علیه السلام) (29) اصحاب و شاگردان و یاران ائمه علیهم السلام (5) امام خمینی (ره) (2) ماه محرم (290) ماه صفر (110) اربعین (22) ربیع الاول (11) ماه ذی الحجه (45) عرفه (10) عید قربان (3) غدیر (24) مباهله (6) ماه رجب (25) مبعث (9) ماه شعبان (17) ماه مبارک رمضان (214) شبهای قدر (39) عید فطر (10) ماه شوال (46) اعتکاف (7) فاطمیه (158) ویژگی حضرت زهرا (سلام الله علیها) (27) محبت حضرت زهرا(سلام الله علیها) (2) شرح خطبه فدکیه (دکتر رفیعی) (6) انتخاب های فاطمه(دکتر رفیعی) (3) فضائل حضرت زهرا (استاد میرباقری) (5) زن در اسلام (حجت الاسلام فرحزاد) (7) ازدواج های آسمانی (12) خانواده (17) همسرداری (18) پیامبران الهی (13) نماز (8) زکات (3) خمس (1) وقف (3) اخلاص (13) بهشت (2) اخلاق (88) آفات و گناهان زبان (10) احترام به والدین (5) حسن خلق (10) قلب انسان (13) تواضع و تکبر (2) صله رحم (1) حیا (13) حجاب (3) صبر (19) اسراف (5) زیارت (8) بصیرت (10) دعا (76) تقوا (22) توبه (1) غیرت (2) دنیا و آخرت (13) رجعت (0) رحمت خدا (8) تولی تبری (2) وهابیت (17) خلفا جور (4) مهدویت (54) امر به معروف نهی از منکر (12) حکمت های لقمان در قرآن (10) محبت اهل بیت علیهم السلام (7) احادیث معصومین (سلام الله علیهم) (12) مناسبت ها (353) نوروز (4) مجلس ختم (8) مباحث عمومی منبر (16) سایر بخشها (49) معرفی و نقد کتابهایی درباره منبر (0) معرفی و نقد کتب مقاتل و زندگی ائمه (0) پرسش و پاسخ (8) نکات آموزشی منبر (11) ارتباط با ما خانه متن منبر استفاده از مطالب سایت در منبر آزاد است . بازنشر محتوای سایت در فضای مجازی با ذکر منبع بلا مانع است . استفاده تجاری (نشر مکتوب و نرم افزار) به مجوز مکتوب از مدیر سایت نیاز دارد .
ک گروهی که دور تا دور زهرا را گرفته بودند « منْ حَفَدَتِهَا وَ نِسَاءِ قَوْمِهَا»همه محارم و آشنایان حضرت بودند. کسانی مثل اسماء، فضّه، ام ایمن، بنابراین با سه پوشش و مانع و حریم، به سمت مسجد آمد؛ «وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبَابِهَا وَ أَقْبَلَتْ فِی لُمَةٍ مِنْ حَفَدَتِهَا وَ نِسَاءِ قَوْمِهَا».[2] این را می خواهم عرض کنم، برای اینکه اسلام با نقش اجتماعی زن مخالف نیست.نمونه اش این است که حضرت زهرا علیها السلام آمد خطبه خواند، صحبت کرد، دفاع کرد، اما نحوۀ حضورش را در جامعه ببینید. خانم محترم می تواند دانشگاه برود، دبیرستان برود، تحصیل کند، پزشک، شاعر، سخنران شود، اما ملاحظۀ جوانب و مسایل و ویژگی هایی را که یک زن مسلمان باید رعایت کند در نظر بگیرد. بهترین الگوی ما که امام معصوم علیه السلام است، می فرماید: الگوی من مادرم حضرت زهرا علیها السلام است.[3] شخصیتی که امیرالمؤمنین علیه السلام و اهل بیت به وجودش افتخار می کنند. فدک، بهانه بود حال حضرت زهرا علیها السلام می خواهد بلند شود و مسجد بیاید، بحث فدک هم وجود دارد. می تواند بگوید حق من را بدهید؛ اما نه، فدک بهانه است. به همین جهت شروع کرد به خواندن خطبۀ مفصلی راجع به آثار اعمال، چقدر کارشناسانه است! توصیه می کنم عزیزان این بیست مورد راجع به آثار اعمال را در این خطبه ببینید. به طور ریز و دقیق وارد شده است که ایمان چه اثری دارد، نماز چه اثری دارد، جهاد چه اثری دارد و اینها را یکی یکی بر شمرده است. آثاری را که حضرت زهرا برای اعمال دینی برشمرده طبق بررسی یکی از عزیزان بیست مورد از این نکات با آیات قرآن منطبق بوده و حضرت در واقع از قرآن برداشت کرده است. دوری از قرآن، عامل بدبختی است عزیزان! کنار حرم کریمۀ اهل بیت به این مطلب خوب گوش کنید! حضرت فرمود:چرا قرآن را کنار گذاشته اید «أَنَّی تُؤْفَکُونَ»؛ چرا از قرآن روی گردانیده اید؟ «کِتَابُ اللهِ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ»؛ قرآن را داور قرار بدهید و ببینید که چه می گوید. اگر داور را قرآن قرار دهیم آیا اجازۀ اذیت به اهل بیت پیغمبر را به خود می دهید؟ آیا اجازۀ آزار مؤمنین را به خود می دهید؟ آیا اجازۀ غصب حق دیگران را به خود می دهید؟ ویژگی های قرآن چقدر زیبا حضرت زهرا قرآن را معرفی می کند من اول معرفی ایشان را بیان کنم بعد سراغ خطبه خواهم رفت. حضرت فرمود: قرآن چند ویژگی دارد: 1. قرآن شفاف است «أُمُورُهُ ظَاهِرَةٌ»؛ قرآن مقاصدش آشکار است. وقتی کسی به اویس گفت – در نقل دیگری داریم به بهلول گفته شد – که آیا من اهل بهشتم یا اهل جهنم؟ وی گفت: قرآن را باز کن، و ببین! می فرماید: «إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِی نَعِیمٍ * وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِی جَحِیمٍ»[4]؛ ابرار به بهشت و فجّار به جهنّم می روند. حالا ببین تو جزء ابراری یا جزء فُجّار. بنابراین قرآن خیلی آشکار است اگر می خواهید ببینید که اهل بهشت هستید یا نه؟ سورۀ معارج را باز کنید، خواهید دید که هشت – نُه صفت آنجا شمرده شده است. بعد می فرماید: کسانی که این ویژگی ها را داشته باشند «فی جَنّاتٍ مُکْرَمُونَ»؛ با سلام و صلوات و با کرامت به بهشت می روند.[5]به قول یکی از مراجع (ره) می گفت: من گاهی قرآن را باز می کنم سورۀ مؤمنون و معارج را می بینم و می سنجم که چند تا از این صفات و ویژگی ها در من وجود دارد. «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ»[6]می بینم که در نماز خشوع دارم یا ندارم؟ به عهدم عمل می کنم یا نمی کنم؟ در بعضی از جلسات گفته ام که شما سورۀ مبارکۀ اسراء را باز کنید آیات 39 – 23 را بخوانید.این 18 آیه منشور قرآن است. اگر کسی بخواهد عصارۀ آیات قرآن را یک جا بیابد باید سراغ این هجده آیه برود. این آیات را یک بار مرور کنید، ببینید که چه قدر زیبا 14 ویژگی را بیان کرده است. بعد از این آیات هجده گانه که گفته شد قرآن می فرماید: مردم! اگر دنبال حکمت هستید و می خواهید مثل لقمان و داود حکیم باشید؟[7]«ذَلِکَ مِمَّا أَوْحَى إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ» این 14 ویژگی را کسب کنید. اگر کسب کردید حکیم می شوید. در روایت آمده که حکیم به نبوّت و عصمت نزدیک است. آیت الله سبحانی اسم تفسیرش را «منشور جاوید»گذاشته است ایشان در جلد اول این تفسیر چند عنوان از این نمونه ها را آورده است. مواردی که قرآن تابلو و الگو می دهد در سورۀ اسراء یک جا همین 14 صفت آمده است. جای دیگری که الگودهی می کند آیات152 – 151 سورۀ انعام است که 10 صفت را برای ما بر می شمارد. در سورۀ فرقان 12 ویژگی را بر می شمارد. سورۀ معراج و مؤمنون معیارهای مهمی را برای رفتار و آزمون انسان ارائه داده اند. درست است که گاهی اوقات قرآن مطالب را ریز کرده، ولی برخی از اوقات در یک جا جمع کرده است یکی از آن جاها سورۀ اسراء است. همین طور در سورۀ فرقان، مؤمنون و معارج نکاتی را جمع کرده است. تدبر در قرآن وجود مقدس امام رضا علی
ردیس تهران استفاده میکنم واقعا عالیه خدا عزت به بهتون مرحبا به جنا دکتر رفیعی که مستند و منطم بیان میکنن التماس دعا نام شما دیدگاه * لطفا «سیصد وسیزده» را به عدد تایپ نمائید * ذخیره موضوعات موضوعات منبر (1347) توحید (17) قرآن (32) پیامبر اکرم (صلوات الله علیه) (58) خصوصیات منحصر به فرد پیامبر(ص) (18) معراج رسول اکرم (ص) (7) امام علی (علیه السلام) (53) حضرت زهرا (سلام الله علیها) (166) فدک (19) امام حسن (علیه السلام) (27) امام حسین (علیه السلام) (286) امام سجاد (علیه السلام) (14) امام باقر (علیه السلام) (10) امام صادق (علیه السلام) (42) امام کاظم (علیه السلام) (14) امام رضا (علیه السلام) (42) امام جواد (علیه السلام) (19) امام هادی (علیه السلام) (11) امام عسکری (علیه السلام) (11) امام زمان (علیه السلام) (81) حضرت خدیجه (سلام الله علیها) (8) حضرت عباس (علیه السلام) (21) حضرت زینب (سلام الله علیها) (21) حضرت علی اکبر (سلام الله علیه) (10) حضرت رقیه (سلام الله علیها) (7) حضرت علی اصغر (سلام الله علیه) (2) حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) (22) حضرت احمدبن موسی الکاظم (ع) (3) حضرت ام البنین (س) (2) حضرت ابوطالب (علیه السلام) (3) یاران امام حسین (علیه السلام) (29) اصحاب و شاگردان و یاران ائمه علیهم السلام (5) امام خمینی (ره) (2) ماه محرم (290) ماه صفر (110) اربعین (22) ربیع الاول (11) ماه ذی الحجه (45) عرفه (10) عید قربان (3) غدیر (24) مباهله (6) ماه رجب (25) مبعث (9) ماه شعبان (17) ماه مبارک رمضان (214) شبهای قدر (39) عید فطر (10) ماه شوال (46) اعتکاف (7) فاطمیه (158) ویژگی حضرت زهرا (سلام الله علیها) (27) محبت حضرت زهرا(سلام الله علیها) (2) شرح خطبه فدکیه (دکتر رفیعی) (6) انتخاب های فاطمه(دکتر رفیعی) (3) فضائل حضرت زهرا (استاد میرباقری) (5) زن در اسلام (حجت الاسلام فرحزاد) (7) ازدواج های آسمانی (12) خانواده (17) همسرداری (18) پیامبران الهی (13) نماز (8) زکات (3) خمس (1) وقف (3) اخلاص (13) بهشت (2) اخلاق (88) آفات و گناهان زبان (10) احترام به والدین (5) حسن خلق (10) قلب انسان (13) تواضع و تکبر (2) صله رحم (1) حیا (13) حجاب (3) صبر (19) اسراف (5) زیارت (8) بصیرت (10) دعا (76) تقوا (22) توبه (1) غیرت (2) دنیا و آخرت (13) رجعت (0) رحمت خدا (8) تولی تبری (2) وهابیت (17) خلفا جور (4) مهدویت (54) امر به معروف نهی از منکر (12) حکمت های لقمان در قرآن (10) محبت اهل بیت علیهم السلام (7) احادیث معصومین (سلام الله علیهم) (12) مناسبت ها (353) نوروز (4) مجلس ختم (8) مباحث عمومی منبر (16) سایر بخشها (49) معرفی و نقد کتابهایی درباره منبر (0) معرفی و نقد کتب مقاتل و زندگی ائمه (0) پرسش و پاسخ (8) نکات آموزشی منبر (11) ارتباط با ما خانه متن منبر استفاده از مطالب سایت در منبر آزاد است . بازنشر محتوای سایت در فضای مجازی با ذکر منبع بلا مانع است . استفاده تجاری (نشر مکتوب و نرم افزار) به مجوز مکتوب از مدیر سایت نیاز دارد .
 موضوعات تاریخ ارسال:ش, 1395/06/20 - 19:25 شناسه: 385 موضوع:  موضوعات منبر›حضرت زهرا (سلام الله علیها)›فدک موضوعات منبر›شرح خطبه فدکیه (دکتر رفیعی) بررسی آموزه های تفسیری خطبه فدکیه (2) نویسنده/ سخنران:  حجت الاسلام و المسلمین رفیعی دکتر عبدالمنعم حسن، سنّی بوده که شیعه شده است. علت شیعه شدنش را خودش به آموزه های خطبۀ فدکیه حضرت زهرا علیها السلام نسبت داده است. کتابی دارد به نام«بِنُورِ فاطِمَةَ إهتَدَیتُ»؛ یعنی من به نور حضرت زهرا علیها السلام هدایت یافتم... بررسی آموزه های تفسیری خطبه فدکیه(2) «قَالَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً».[1] مقدمه بنا بود این چند روز، راجع به مباحث تفسیری «خطبه فدکیه»صحبت کنم. این خطبۀ ارزشمند را مرحوم شیخ صدوق و سید مرتضی و بسیاری از بزرگان نقل کرده اند. در جلسۀ پیشین اشاره شد که این خطبه حاوی یک دوره معارف اسلامی است و به بیش از بیست آیه در آن استشهاد شده است. به عبارت دیگر، حضرت زهرا علیها السلام روش تفسیر قرآن را در این خطبه به ما یاد می دهد، اینکه چگونه باید از آیات برداشت کنیم. و نیز بیانات ارزشمندی در رابطه با نقش قرآن در جامعه دارد، لذا این خطبه می تواند جایگاه بلند و ارزشمندی در فرهنگ دینی داشته باشد. هدایت دکتر عبدالمنعم حسن دکتر عبدالمنعم حسن، سنّی بوده که شیعه شده است. علت شیعه شدنش را خودش به آموزه های خطبۀ فدکیه حضرت زهرا علیها السلام نسبت داده است. کتابی دارد به نام«بِنُورِ فاطِمَةَ إهتَدَیتُ»؛ یعنی من به نور حضرت زهرا علیها السلام هدایت یافتم. کسانی که استبصار و تحول مذهبی پیدا کرده اند متأسفانه فضای سیاسی دنیا اجازه نمی دهد آثار آنها منتشر گردد، آمارشان رو به افزایش است. برخی از این افراد سابقۀ علمی زیادی دارند، مثل ادریس حسینی که کتابی دارد به نام «قَد شَیَّعنِیَ الحُسین»امام حسین علیه السلام مرا شیعه کرد. اما عبدالمنعم حسن در مقدمۀ کتابش عبارات خیلی عجیبی راجع به خطبۀ فدکیه دارد، یکی از تعبیراتش این است که می گوید: روزی خطیبی خطبۀ فدکیه را داشت می خواند، من نیز گوش می کردم – در زمانی که هنوز شیعه نبودم – پس از شنیدن آن تعبیرش این است: «کَالسَّهم فی اَعماقی؛ مثل تیری نشست به دلم»بعد می گوید: هر چه فکر کردم، دیدم «لا تَخرُج مِن شخصٍ عادی و إن کانَ عالِماً»این خطبه با این زیبایی و فصاحت از یک آدم عادی نمی تواند صادر شده باشد، ولو اینکه او عالم و دانشمند باشد! لذا این خطبه زخم دلم را مرهم گذاشت، جراحات مرا التیام بخشید. پس از آن تحقیق کردم و کم کم آمدم با معارف شیعه آشنا شدم. سخن من راجع به بحث های قرآنی این خطبه است. وإلاّ اگر خود خطبه را بخواهیم کلمه به کلمه بحث کنیم نیاز به جلسات زیادی دارد. شرایطی که خطبه در آن ایراد شد در ابتدا دو – سه جمله راجع به نحوۀ آمدن حضرت زهرا به مسجد بگویم. خواهران گرامی اگر عنایت کنند ممکن است برایشان راه گشا باشد. حضرت زهرا علیها السلام از خانه بیرون آمد تا به مسجد بیاید، قرار است که در مسجد صحبت کند آن هم در جمع افراد زیادی از مهاجر، انصار، حتی اهل سقیفه. با این درامد می خواهم نقش اجتماعی یک زن را خدمت شما عرض کنم. تعبیر تاریخی قضیه این است که «لَاثَتْ خِمَارَهَا»«خمار»یعنی روسری، روسری هایی که علاوه بر سر و گردن، بازوان را تا روی دست می گیرد، نه مقنعه و روسری های کوچک که الان بعضی از این روسری ها بودشان با نبودشان یکی است. مثل «رمانی»که وسط سر را می گیرد و از پشت و پیش سر همۀ مو بیرون می ماند. این روسری ها گاهی پارچه هایی است که روی سر کودکان می اندازد؛ اما در روزگار ما گاهی دیده می شود افراد بزرگ آن را سر می کنند. به هر حال یا برای رفع تکلیف است یا مانع شدن از برخورد، طوری که گفته شود حجابی وجود دارد. بعضی از شارحین نوشته اند خمار – که در قرآن هم تعبیر «خمرهن»دارد – در لغت به مقنعه و روسری که تا روی بازو را می گیرد معنی شده است. حضرت علیها السلام نخست روسری بلندی را پوشید، در واقع روی سر و بازویش را کامل پوشاند بعد «وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبَابِهَا». توصیه می کنم به این دو واژه دقت کنید، یکی «خِمار»و دیگری«جِلباب»که در خطبه آمده است. در قرآن هم تعبیر «جَلابیبِهِنَّ»آمده است. در مقدمۀ خطبه که حضرت چگونه به مسجد آمد جلباب را به پیراهن های بسیار بلند که تا روی پا را می گیرد و گشاد است معنا می کند. تقریباً شبیه همین چادرهای عربی است که سرتاسر بدن را می پوشاند. منتها شاید ترکیب و شکلش با چادر امروزی متفاوت بوده است، در تعبیر دارد که حتی تا نوک پا و تمام بدن را می پوشانیده است. حضرت نخست پیراهن بلند (جلباب) را پوشیده و پس از آن روسری را، حالا می خواهد به مسجد برود. از خانه تنها بیرون نیامد تعبیر سوم این است: «وَ أَقْبَلَتْ فِی لُمَةٍ»؛ وسط ی
ه السلام فرمودند: من سه روز یک ختم قرآن می کنم.آقا! کسی که وارد باشد سی جزء را می تواند در 7 الی 8 ساعت ختم کند. حبیب بن مظاهر در یک شب قرآن را ختم می کرد. کسی که تسلط داشته باشد یک جزء از قرآن را در 20 الی15 دقیقه می خواند. گفت: آقا چرا سه روز یک ختم قرآن می کنید؟ امام رضا علیه السلام فرمود: برای اینکه در آیاتش تدبّر و تأمّل می کنم. ببینم چقدر با این آیات منطبق هستم.[8]روایتی از امیرالمؤمنین علیه السلام است که می فرماید: اهتمام شما به اتمام قرآن و سوره های آن نباشد، این طور نباشد که حتماً قرآن را تا آخرش بخوانم «وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا»[9]؛ قرآن را با ترتیل بخوانید. امام صادق و امیرالمؤمنین علیه السلام روایت بسیار زیبایی دارند که می فرمایند: اگر قرآن قصه دارد عبرت بگیرید، اگر امر دارد اطاعت کنید، اگر نهی دارد ترک کنید. اگر مَثَلی دارد از آن درس بگیرید، اگر احکامی دارد آن را پیاده و عمل کنید. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: قرآن هفت بخش است: اوامر، نواهی، ناسخ، منسوخ، محکم، متشابه، وعده؛ اگر وعدۀ به بهشت است، و یا ترس از جهنم سفارش شده از آن تأثیر بگیرید. سفارش مرحوم مجلسی (ره) به فرزندش بزرگان ما دربارۀ اهمیت قرآن فراوان توصیه می کردند، مرحوم مجلسی اول – ملا محمد تقی – وصیت نامه ای برای پسرش «ملا محمد باقر»نوشته است که در آن وصیت نامه آورده است: پسرم! با توجه به تجربه ای که دارم به تو سفارش می کنم که به سه چیز توجه کن؛ 1- روزی یک جزء قرآن بخوان؛2- در آن تأمل کن؛ - نمی گوید هر روز یک بار ختم قرآن کن – 3- هر روز نامۀ امیرالمؤمنین به امام حسن مجتبی علیه السلام[10]را بخوان. یکی از عزیزان، شرحی بر این نامه نوشته که اسم شرحش را «نخستین رسالۀ اخلاقی»گذاشته است. مقصودش این است که اولین رسالۀ اخلاقی که موجود و مکتوب در اسلام است همین نامه است. این نامه را بعد از جنگ صفین امیرالمؤمنین علیه السلام برای امام حسن علیه السلام نوشت. مجلسی می نویسد: پسرم! روزی یک جزء قرآن بخوان! حالا، زهرای مرضیه علیها السلام را ببینید که چقدر قشنگ قرآن را در مسجد معرفی کرد و گفت: «أُمُورُهُ ظَاهِرَةٌ»؛ قرآن آشکار و همه فهم است». 2. احکامش روشن است «أَحْکَامُهُ زَاهِرَةٌ» احکام قرآن شفاف و بدون ابهام است. 3. نشانه هایش روشن است «أَعْلَامُهُ بَاهِرَةٌ» قرآن کریم دارای اعلام و ستون های آشکار و نشانه های روشن و استوار است. 4. نهی های قرآن معلوم است «زَوَاجِرُهُ لَائِحَةٌ» نهی های قرآن معلوم است، بدین معنا که چه کارهایی را نباید کرد مثل غیبت، تهمت، دروغ، کم فروشی، احتکار، ربا، همه به صورت واضح بیان شده است. 5. امرهای قرآن واضح است «أَوَامِرُهُ وَاضِحَةٌ» اوامر قرآن نظیر:نماز، روزه، تقوا بسیار واضح بیان شده است. کنایه حضرت به اهالی سقیفه بعد حضرت رو کرد به کسانی که در سقیفه بودند، و فرمود: «قَدْ خَلَّفْتُمُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِکُمْ»[11]؛ مردم! شما قرآن را پشت سر قرار داده اید، اگر به قرآن عمل می کردید حق امیرالمؤمنین علی علیه السلام غصب نمی شد، اگر به قرآن عمل می کردید به خانۀ زهرا هجوم نمی آوردید، اگر به قرآن عمل می کردید حقی را که پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلّم به من داده بود (مزرعه فدک) غصب نمی کردید. آثار اعمال حضرت زهرا علیها السلام پس از توصیف قرآن شروع به شمردن آثار اعمال نمود که من به برخی از آنها اشاره می کنم. کاش این 20 مورد را می شد تابلو کرد! چه خوب است در ایام فاطمیه و عاشورا بعضی از تابلوها، پلاکاردها و پرچم ها مشتمل باشد بر سخنان این شخصیت ها، و در میان تکایا، خیابان ها و هیئت ها نصب گردد، تا هر کس نگاه می کند این سخنان در ذهنش نقش ببندد. در این ایام فاطمیۀ اول و دوم نیز می توان تابلوی زیبایی از این کلمات حضرت زهرا را نوشت به این مضمون که زنان و مردان! حضرت زهرا راجع به نماز، زکات، جهاد، قرآن، ایمان چنین فرموده است. ما نباید فقط در نمایش دادن مصیبت اهل بیت علیهم السلام توقف کنیم، مصیبت فقط باید نمک آش مجالس باشد. جای نمک و آش هم نباید عوض گردد، به میزانی که جلسه متأثر باشد و مردم یاد رنج های اهل حقیقت بیفتند، اما باید دستورات و راه های زندگی آن بزرگواران را در میان بگذاریم و به مردم معرفی کنیم. حضرت فرمود: «فَجَعَلَ اللهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ»[12]هر چیزی اثری، هر کُنشی واکُنشی و هر عملی عکس العملی دارد. تأثیر و تأثُّر، خاصیت اشیاء جهان است؛ اما اثر ایمان چیست؟ اثر ایمان تطهیر است. بدین معنی که کافِر نجس است اما وقتی به خدا ایمان آورد پاک می شود، قلبش از معصیت و وجودش از آلودگی پاک می گردد. «فَجَعَلَ اللهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ»خداوند تبارک و تعالی ایمان را عامل پاکیزگی از شرک قرار داد. برادران عزیز! خواهران گرامی!اگر کسی ذائقه اش سالم باشد نزدش ایمان محبوب است، اگر ذا
ئقه اش سالم باشد گناه پیشش مذموم و ناپسند است. سورۀ حجرات را ببینید که می فرماید: «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَکَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیَانَ»[13] تنها آدم سالم می تواند بفهمد که شکر شیرین، سرکه ترش، و زهر نیز تلخ است.گاهی دیده شده است که به کسی شیرینی می دهید اما او می گوید: شیرین نیست، غذای خوش بو می دهید می گوید: بوی خوش ندارد. چرا این طوری است؟ چون مریض است. اگر کسی گناه را دوست داشت و لذت برد و جرأت بر ارتکاب گناه پیدا کرد و گفت: از معصیت خوشم می آید، از عبادت بدم می آید، معلوم می شود او مریض شده است. داستان جوانی پیش پیغمبر اکرم آمد، از آنجا که جوان است و غریزه و شهوت دارد و شهوتش طغیان کرده، گفت: یا رسول الله! إنی اُحِبُّ الزِّنا، من زنا و فحشا را دوست دارم؟! ببینید! حالا این دیگر ذائقه اش مریض شده است نمی گوید آمده ام ازدواج کنم. درست است که انسان غریزه دارد؛ اما باید به شکل صحیح رفع گردد. چرا این قدر اسلام بر سنت ازدواج تأکید دارد؟ آماری که در تهران دیدم در یک سال از 18000 ازدواج10000 آنها به دادگاه مراجعه داشته اند. کارشناسی می گفت: خیلی از این موارد نتیجۀ دوستی های ناپسند قبل از ازدواج بوده است. رابطه ها و رفت و آمدهای نامشروع باعث این آشنایی ها شده است. دختری که دوست پسر دارد، و پسری که دوست دختر دارد اگر هفته ای پنج تا ده ساعت در خوشی بسر ببرند وقتی بعد ازدواج کرد و خواست همۀ هفته را زیر یک سقف باشد با وجود بیماری ها، ناملایمات، سختی ها و تندی ها، طبیعی است که مزه ها و شیرینی هایی که قبل از ازدواج چشیده در ذهنش تداعی می کند، و همسرش پیش او بد جلوه می کند، دائم آن دختر را به رخ همسرش می کشد، دائم به یاد گذشته می افتد، لذا افرادی که روابط نادرست پیش از ازدواج دارند، وقتی وارد زندگی زناشویی می شوند، ذهنیت پیشین برایشان تداعی می شود، لذا از این خانم یا از این آقا دل زده می شود. چرا اسلام اینقدر مخصوصاً روی دخترها تأکید دارد؟! بگذارید دختر در خانۀ شوهر با الفبای مسایل مردانه و زندگی زناشویی آشنا شود. اینها نکات مهمی است. جوان آمده می گوید: یا رسول الله! من از زنا خوشم می آید، دنبال خاموش کردن اطفای غریزه اش از راه ازدواج نیست. افرادی هم می امدند خدمت پیامبر که ما زن می خواهیم، حتی برخی از خانم ها و دختران می آمدند که ما شوهر می خواهیم و صریحاً می گفتند. اما این جوان آمده دنبال فحشا! حضرت دست مبارکش را به طرف سینۀ او آورد و جمله ای فرمود که خیلی زیباست، دعا کردند: «اللّهُمَّ طَهِّر قَلْبَهُ وَ وَاغْفِرْ ذنْبَهُ وَ حَسِّنْ فَرْجَهُ». سه چیز برایش از خدا خواست؛ 1- خدایا! قلب این جوان را پاکیزه کن؛ یعنی قلب او مریض و آلوده شده. 2- خدایا! گناهش را ببخش، از اینکه می گوید: من زنا را دوست دارم؛ 3- خدایا! قوای جنسی این جوان را توفیق بده تا او بتواند خودش را کنترل کند. جوان کناری نشست و گفت: «یا رسول الله، انّی لاُقبِضُ الزِّنا»[14]؛ من از زنا بدم می آید دیگر از فحشا بدم می آید. پیامبر پزشک است «طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّه»[15]با یک دعای پیامبر طرف سالم شد. «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ»[16].حالا حضرت زهرا علیها السلام در این خطبه می فرماید: ایمان تطهیر می کند، چه طور آب، نجاست را پاک می کند، چه طور وضو انسان را از حَدَث پاک می کند، چه طور زکات مال را پاک می کند، همان گونه ایمان هم باعث می شود تا شرک از زندگی انسان رخت بر بندد. این بیان زهرای مرضیه علیها السلام برگرفته از مبانی قرآن است: «یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ».[17] جوان های عزیز، برادران و خواهران محترم! کاری کنید که ذائقه هایتان سالم گردد. خداوند نماز را برای شکستن کبر و غرور قرار داده است «وَ الصَّلاةَ تَنْزِیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْر»[18]همین جمله را اگر انسان خوب توجه کند، برای زندگی اش کافی است. نماز غرور و کبر آدم را می کشد، وقتی انسان خم می شود و بالاترین عضو بدن را که پیشانی است به پست ترین چیز یعنی خاک می گذارد و در حال سجده می گوید: «سُبحانَ رَبِّیَ الاعلی»با این حالت کبر را می شکند؛ لذا گاهی دیده می شود که کبر و غرور در آدم های بی نماز بیشتر است، نخوت در آنها بیشتر است. بنابراین نماز باعث می شود کبر در انسان از بین برود. از معصوم علیه السلام نقل شده اینکه خداوند می فرماید: «فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ»[19]؛ وای بر نمازگزاران، نمی گوید وای بر بی نمازان.وای بر کدام نمازگذار؟ امام می فرمایند: وای بر نمازگذاری که نمازش را از اول وقت به تأخیر اندازند. مرحوم علاّمه طباطبایی (ره) از استادش «سیدعلی آقا قاضی»(قَدَّسَ اللهُ نَفْسَهُ الزَّکیَّة)[20]نقل می کند که فرمودند: اگر کسی مرتب نماز اول وقت را خواند و به مقامات عالی نرسید، مرا ل
عن کند! راه این است. «وَ الصَّلاةَ تَنْزِیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْر»بنابراین زهرای مرضیه آثار ایمان، جهاد، عدالت و آثار مربوط به اعمال نیک را بیان کرده است به همین میزان اکتفا کنیم. چکیده سخن خلاصه این شد که خطبۀ حضرت زهرا علیها السلام به نام «خطبۀ فدکیه»در منابع معتبر ذکر شده است. این خطبه عدۀ زیادی را مثل عبدالمنعم حسن را شیعه و تحت تأثیر قرار داده است. این خطبه مبیّن حجاب، حیا، عفاف و بسیاری دیگر از آموزه های دینی است. زهرای مرضیه هنگام رفتن به مسجد برای ایراد خطبه، روسری بلند و لباس بلند یعنی «جلباب»بر تن کرد و در میان زن های مهاجر، انصار و اقوام در مسجد حضور یافت. خطبه ای ایراد کرد که فراتر از موضوع دفاع از فدک است. در آن آثار ایمان، آثار نماز، جایگاه قرآن و...را بیان فرموده است. ان شاءالله بحث قرآنی را بنا دارم روزهای بعد ارائه کنم. سعی دارم هر روز یکی دو آیه از استشهادات حضرت را برای شما بخوانم و بگویم که چرا حضرت به آن استناد کرده و به چه دلیل این آیه را در این قسمت از خطبه آورده است. روضۀ حضرت زهرا (علیهاسلام) السّلامُ عَلَیکَ یَا بَقیَّةَ الله یَا حُجَّةَ اللهِ عَلَی خَلْقِه دعای فرج ولی عصر را می خوانیم. در روایت دارد، عصر و نزدیک غروب جمعه که می شد پیامبر اکرم اهل خانه را جمع می کرد، دعا می نمود و می فرمود: ساعتی در غروب جمعه است که ساعت اجابت دعاست؛ لذا حضرت مقید بود هر جمعه اهل خانه اش را جمع و زیر آسمان دعا کند. ما هم از همین جا با قرائت دعای سلامتی امام زمان (ارواحُنا لَهُ الفِداء)دو سه جمله ذکر مصیبت از مادر بزرگوارش زهرای مرضیه علیها السلام می خوانیم. «أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد، أَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ، صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلی آبَائِهِ فِی هذِهِ السّاعَةِ وَ فِی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیَّاً وَ حافِظاً، وَ قائِداً وَ ناصِراً، وَ دَلیلاً وَ عَیْناً، حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طوْعاً، وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً» سحرخیز مدینه کی می آیی          الا ای بی قرینه کی می آیی یابن الحسن! عزیزم مادرت چشم انتظار است            دوای درد سینه کی می آیی **** مادرا می آیم و حق تو احیا می کنم                دشمنانت را یکایک خوار و رسوا می کنم روضۀ جانسوز می خوانم کنار قبر تو                چشم عشاق تو را از اشک دریا می کنم امیرالمؤمنین می فرماید: شبی که پیغمبر را غسل دادم، او را در پیراهن خودش غسل دادم، بعد از آن که پیامبر را به خاک سپردم این پیراهن را پیش خودم نگه داشتم، پیراهنی که رسول الله با آن نماز شب خوانده و عبادت کرده متبرک است. بر تن اولین شخصیت جهان خلقت بوده است. حضرت می گوید: اما خیلی توجه داشتم که فاطمه این پیراهن را نبیند. فاطمه یکی از این روزها امیرالمؤمنین را صدا زد، علی جان! خواسته و خواهشی دارم. فاطمه جان! تو چه وقت از علی چیزی خواستی که علی توانسته باشد و انجام نداده باشد. علامه مجلسی در جلد 43 بحارالانوار این جریان را نقل کرده است. عرضه داشت: یا اباالحسن! می شود پیراهنی را که بابایم را در آن غسل دادی برایم بیاوری. تا یک بار دیگر بوی بابایم را استشمام کنم. یک بار دیگر به یاد بابام اشک بریزم. امیرالمؤمنین پیراهن را آوردند، تعبیر این است: همین که پیراهن را به زهرای مرضیه داد بی بی علیها السلام پیراهن بابا را روی چشمان و صورتش گذاشت «وَ غُشِیَ عَلَیها».[21]طاقت نیاورد که بوی پیراهن بابا را استشمام کند. یا فاطمه! پیراهن بابا را همین که دیدی بی هوش شدی، اما نبودی کربلا ببینی دختر ابا عبدالله نه تنها لباس بابا، بلکه بدن بابا را روی دست عمه دید. خودش را روی بدن انداخت: «عَمَّتی هذا نَعشُ مَن»؟! «وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.»[22] پی نوشتها: [1]. نحل، 97. [2]. بحارالانوار، ج 29، ص216؛ احتجاج، ج1، ص 97. [3]. بحارالانوار، ج53، ص178 (قال الامام المهدی). [4]. انفطار، 13 – 14. [5]. معارج، 35. [6]. مؤمنون، 1 و 2. [7]. اسراء، 39. [8]. المناقب، ج4، ص 360. [9]. مزمل، 4. [10].نامه 31 نهج البلاغه. [11].بحارالانوار، ج29، ص 223؛ احتجاج، ج1، ص 100. [12].بحارالانوار، ج29، ص 223؛ احتجاج، ج1، ص 100. [13].حجرات، 7. [14].منتهی الامال، ص 36 – 37. [15].بحارالانوار، ج34، ص 239. [16].حجرات، 7. [17].لقمان،13. [18].بحارالانوار، ج29، ص 223، احتجاج، ج1، ص 100. [19].ماعون، 4. [20].مرحوم آقای قاضی از بزرگ عارفانی است که بیشترین تأثیر معنوی را با تربیت شاگردان مبرز خود در این عصر داشته است. [21].بحار، ج43، ص 157. [22].شعراء،227. کلمات کلیدی: خطبه افزودن دیدگاه جدید بازدید: 5706 نسخه مناسب چاپ دیدگاه‌ها سید محمد صادق ب...ش, 1399/10/13 - 18:04پیوند ثابتپاسخ سلام از مطالب زیبای شما در دهه فاطمه1399 برای جمعی از مردم پ
 موضوعات تاریخ ارسال:ش, 1395/06/20 - 19:13 شناسه: 384 موضوع:  موضوعات منبر›حضرت زهرا (سلام الله علیها)›فدک موضوعات منبر›شرح خطبه فدکیه (دکتر رفیعی) بررسی آموزه های تفسیری خطبه فدکیه (1) نویسنده/ سخنران:  حجت الاسلام و المسلمین رفیعی این خطبه هر چند به بهانۀ غصب زمین های زراعی فدک که حق مسلم حضرت بود ایراد شده است، اما در بردارندۀ مطالب فراگیری دربارۀ روزه، نماز، ایمان و تقوا است. حضرت علیه السلام در این خطبه تقریباً یک دور از آثار اعمال را در آن برشمرده است... بررسی آموزه های تفسیری خطبه فدکیه (1) «قَالَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا.»[1] مقدمه بحثی را که برای این پنج جلسه در نظر گرفته ام، بیان آیات تفسیری خطبۀ فدکیه حضرت زهرا علیها السلام است؛ چون به این بحث ارزشمندی که فاطمه زهرا دربارۀ فدک و به بهانۀ آن ایراد کردند چندان پرداخته نشده است، بنا دارم ان شاءالله آن را توضیح دهم. لازم به یادآوری است که حضرت زهرا علیها السلام به بیش از بیست آیۀ قرآنی در این خطبه استناد جُسته و از آن استفاده کرده است. پیشینه در این خطبه به صورت صریح بیش از بیست آیه از قرآن ذکر شده که مرحوم مجلسی در «بحارالانوار»و دیگران نیز در کتاب های خود آن را نقل کرده اند.ناگفته نماند که برای این خطبه بیش از ده شرح مفصل و مختصر عربی و فارسی به صورت مستقل نوشته شده است. این خطبه هر چند به بهانۀ غصب زمین های زراعی فدک که حق مسلم حضرت بود ایراد شده است، اما در بردارندۀ مطالب فراگیری دربارۀ روزه، نماز، ایمان و تقوا است. حضرت علیه السلام در این خطبه تقریباً یک دور از آثار اعمال را در آن برشمرده است. هم در منابر و هم در کتاب ها کمتر کسی را دیده ام که به دیدگاه های تفسیری حضرت زهرا پرداخته باشد. اینکه حضرت زهرا نسبت به تفسیر، و استفادۀ از آیات، و تعریف از قرآن چقدر اهتمام داشته اند بحث مهمی است. حضرت در چند جای این خطبه از قرآن تعریف و صفات کلام خدا را بیان می کند و نیز سخن هایی که می گوید برگرفته از آیات الهی است.[2] چنان که حضرت امیر علیه السلام نیز سخنان گهربارش مشحون از کلام خدا می باشد، به عنوان نمونه به یک نکته از استنادهای حضرت امیر اشاره می گردد: برتری بنی هاشم بر بنی امیه در جواب نامۀ معاویه که در آن بعضی از مطالب ناپسند را بیان کرده بود، امیرالمؤمنین علیه السلام – در نامۀ بیست و هشتم نهج البلاغه که این نامه به معاویه نوشته شده و خیلی نامۀ عجیبی است – در جواب نوشت: فرق من و تو، «وَ مِنْکُمُ الْمُکَذِّبُ» ابوجهل از شما است. اولین شخصیت جهان اسلام پیغمبر است که از ماست، در حالی که اولین شخصیت شما کسی است که با پیغمبر جنگ کرد. فرق دیگر: «مِنَّا خَیْرُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ»؛ فاطمه زهرا از ماست «وَ مِنْکُمْ حَمَّالَةُ الْحَطَبِ»؛ و زن ابولهب از شما است. قرآن نیز دارد «تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ»تا آن جایی که زن ابولهب را می گوید: «حَمّالَةُ الْحَطَبِ». برای «حَمّالَةُ الْحَطَبِ»دو معنا ذکر کرده اند: یکی هیزم کشی؛ با این توضیح که: هیزم می آورد پشت خانۀ پیغمبر تا خانه را آتش بزند، ولی یکی از شارحین نهج البلاغه حرف قشنگی دارد و می گوید: به این جهت به زن ابولهب «حَمّالَةُ الْحَطَبِ»نسبت داده شد که خیلی سخن چین بود. در جلسات، آتش سخن چینی را شعله ور و اختلاف را در جامعه دامن می زد. در ادامۀ این خطبه حضرت می فرماید: حمزه شیر خدا از ماست، و ابوسفیان، عُقْبه و شیبه از شماست. بعد برای برتری اهل بیت علیهم السلام چند آیه ذکر می کند و به معاویه می فرماید: من این حرف ها را برای تو نمی زنم؛ چون تو را لایق نمی دانم، ولی اینها را می گویم تا مردم بدانند ما که هستیم. شروع می کند آیات قرآن را ذکر کردن[3] بیش از صد و چهل آیه از قرآن را امیرالمؤمنین مستقیم می آورد و به آنها استشهاد می کند – حیف است با این سخنان آشنا نباشیم و ندانیم که امیرالمؤمنین، حضرت زهرا، امام صادق، امام باقر علیه السلام چه مباحث تفسیری دارند. خداوند رحمت کند مرحوم قبانچی را که «مسند امام علی»را جمع آوری کرد. نزدیک یک جلد آن آیات تفسیری علی علیه السلام است. قبل از اینکه به خطبۀ حضرت زهرا بپردازیم – که خیلی هم بحث دارد – می خواهم از شیوۀ تفسیر اهل بیت علیهم السلام یک تقسیم بندی داشته باشم. اهل بیت و روش های تفسیری قرآن اهل بیت علیهم السلام آیات قرآن را پنج – شش گونه تفسیر کرده اند(این را دقت کنید بحث علمی و دقیقی است.) من سعی می کنم خیلی ساده این روش ها را بیان کنم. 250 سال ائمه علیهم السلام در بین مردم بودند؛ یعنی امامت از سال یازدهم تا دویست و شصت هجری جریان داشت. امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف زیاد با مردم ارتباط مستقیم نداشتند؛ اما یازده امام بزرگوار و زهرای مرضیه علیها ال
سلام میان مردم حضور داشتند. خود پیغمبر اکرم را الان مطرح نمی کنیم، زیرا موضوع تفسیر پیغمبر جداست و باید در جای دیگر بحث شود. بنابراین بد نیست امروز مقداری دربارۀ چگونگی منش و مواجهۀ اهل بیت علیهم السلام با قرآن آشنا شویم. 1. تفسیر قرآن به قرآن گاهی از امام یک سؤال قرآنی می شد و خود امام با یک آیۀ دیگر آن سؤال را جواب می دادند؛ مثلاً به امام گفته می شد در آیه ای تناقض وجود دارد و یا پیام این آیه را نمی فهمیم به طور مثال «مَغْضُوبِ عَلَیْهِم»یعنی چه؟ «ضَالَّین»یعنی چه؟ در جواب، امام یک آیه از جای دیگر می خواند و «مَغْضُوبِ عَلَیْهِم»و «ضَالَّین»را با آن توضیح می داد. از امام می پرسند: قرآن می فرماید: از کبائر دوری کنید، حال «کبائر»چیست؟ امام پس از قرائت پانزده آیه، کبائر را بر می شمارد. مثلاً، اسراف، قتل، آدم کشی، غیبت، تهمت و...، از کبائر است.هر یک را نیز با آیه ای از قرآن بیان می کند. این روش را تفسیر قرآن به قرآن می گویند که فرایند آن از کنار هم چین شدن آیات، شناختِ مراد خداوند حاصل می گردد. یک روایت: روایتی که می خوانیم در جلد 89 بحار وجود دارد. شخصی خدمت امیرالمؤمنین آمد (روایت خیلی مفصل است که نزدیک به 27 است)، گفت: آقا! در قرآن تناقض وجود دارد:بدین معنا که بعضی از حرف هایی که در قرآن است بعضی دیگر را نقض می کنند. حضرت فرمود«ثَکِلَتْکَ اُمُّک»؛ مادرت به عزایت بنشیند چرا راجع به قرآن این طور نظر می دهی؟ تو نمی فهمی، متوجه نمی شوی، نگو در قرآن تناقض وجود دارد، شاید فهم تو ناقص باشد، ادب داشته باش و بیا بپرس!فوراً قضاوت نکن و نگو در قرآن تناقض است. آن شخص گفت: مثلاً خداوند در قرآن می فرماید: «وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ»؛[4] هر کس خدا را فراموش کند خدا او را فراموش می کند. یا می فرماید: «نَسُواْ اللّهَ فَنَسِیَهُمْ»[5]؛ خدا را فراموش کردند خدا هم آنها را فراموش کرد. اما در جای دیگر می فرماید: «مَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیًّا»[6]؛ خدا فراموش کار نیست.چه طور قرآن در یک جا می گوید: خدا فراموش کار نیست و نسیان ندارد و در جای دیگر می گوید: خدا فراموش می کند؟ دو آیه را کنار هم گذاشته و برایش شُبهه پیدا شده! هیچ اشکالی ندارد کسی در آیات قرآن، روایات و سیرۀ معصومین تفحص کند و برایش سؤال پیش بیاید. آمده نشسته رو به روی امیرالمؤمنین علیه السلام – زمان خلافت آقا – و اشکال می کند. نمونه دیگر: یک تناقض دیگر هم اینکه: در قرآن داریم در قیامت بعضی جاها سؤال نمی شود، بعضی جاها گفته می شود که بروید، برخی جاها خیلی معطل می کند، بعضی جاها می گوید: «حِساباً یَسیراً؛[7] زود حساب رسی می شود»کدام را بپذیریم؟ یک جا می گوید:یک روز قیامت مطابق با پنجاه هزار سال است، یک جا گفته می شود، سؤال نمی شود و در جایی نیز گفته می شود زبان ها در آن روز از کار می افتد: «الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ»[8]؛ هیچ کس حق ندارد حرف بزند. «تُکَلِّمُنا أَیْدیهِمْ»دست و پاها شهادت می دهند. آقا امیرالمؤمنین علیه السلام در جواب فرمود: در آیات قرآن دقت کن! قیامت مواقفش مختلف است یک جا زبان حرف می زند، یک جا عضو شهادت می دهد. اگر در جایی زود رد می شوی و در جای دیگر طول می کشد این تناقض نیست. و آن جایی که می فرماید:خدا فراموش کار نیست؛ یعنی فراموشی هایی که شما دارید نظیر اینکه به ما چیزی را می گویند و فردا صبح یادمان می رود نیست. اما جایی که گفته می شود خدا شما را فراموش می کند، یعنی خداوند شما را رها می کند؛ «نَسِیَ»به معنای «تَرَکَ»است، حضرت همۀ پرسش ها را پاسخ دادند.[9] سِرِّ سخن این است که ائمۀ ما گاهی در تفسیر قرآن از خود قرآن استفاده می کردند. امیرالمؤمنین در نهج البلاغه – آن چیزی که در ذهن دارم– یک جا می فرماید: «یَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ»[10] خود قرآن خودش را توضیح می دهد. عبارت «یُفَسِّرُ بَعضُهُ بِبَعْضٍ»در روایت نیامده، ولی «یَنطِقُ»آمده است. روایت دیگر: شخصی پیش امام حسین علیه السلام آمد و عرضه داشت: یابن رسول الله! «الصمد» یعنی چه؟ آقا در جواب فرمود: خدا خودش دارد توضیح می دهد؛ یعنی «لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ»؛ کسی که نه در آغازش نیاز دارد نه در پایانش، نه زاده شده نه می زاید و اصلاً نیاز به زایش ندارد، وابستگی به پدر و پسر ندارد، این می شود صَمَد (یعنی بی نیاز). گاهی تفسیر آیه ای کنار خودش آمده است. بنابراین، عزیزان! ائمۀ ما چند گونه قرآن را تفسیر کرده اند که یک نوع آن«تفسیر قرآن به قرآن»است. 2. تفسیر قرآن با احادیث رسول خدا (ص) ده ها مورد امیرالمؤمنین علیه السلام آیات قرآن را با احادیث پیغمبر تفسیر کرده است. امیرالمؤمنین علیه السلام یا خودش خدمت رسول خدا رسیده و توضیح آیه ای را خواسته که این آیه به چه معناست؟ و یا اینکه خود پیغمبر، امیرالمؤمنین علیه السلام را می خواست و برای آن حضرت تفسیر می گفت.گاهی ا
میرالمؤمنین در روایاتی که دارد می فرماید: «قال لِی رَسُولُ الله»؛ پیغمبر اکرم به من تفسیر این آیه را چنین فرمود. از این نوع سخنان دانسته می شود که یکی از منابع فهم قرآن کلام پیغمبر (ص) است. به عنوان مثال، باید این را گفت که شما آیه «یَمْحُو اللّهُ مَا یَشَاء وَیُثْبِتُ»،[11]خداوند یک لوح محفوظ دارد و هر کس پرونده ای پیش خدا دارد که با اختیار آدم هم منافات ندارد. در آنجا مشخص است که هر کس چقدر عمر می کند. در این عالم یک سری موارد قطعی وجود دارد، مثل عمر فلان آقا پنجاه سال است و در فلان زمان به دنیا خواهد آمد، اینها در لوح محفوظ خداوند نوشته شده است و همچنین بسیاری از حوادثی که پیش می آید نوشته است. اینکه گفته می شود شب قدر دعا کنید، «قدر»به معنای تعیین مقدّرات روزی، اولاد، حوادث و وقایعی که پیش می آید است و همۀ اینها تعیین شده و جبر هم نیست.حالا می گوییم، خداوند می فرماید: «یَمْحُوا اللهُ ما یَشاءُ» مقصود این است که مشخصاتی را که خدا برای انسان ها نوشته، بعضی وقت ها پاک می کند و چیزی دیگری جایش می نویسد، مثلاً اگر برای کسی پنجاه سال عمر مشخص شد، به دلیلی محو می شود و سی سال جای آن ثبت می گردد.اگر قرار بود داغ و حادثه ای پیش بیاید به دلیلی حادثه رد می شود و جای آن، آرامش و سلامت ثبت می شود. این آیه خیلی پیچیده و دقیق است. از این تغییرات به «بداء»تعبیر می شود که خود بحث دامنه دار و سنگینی دارد. اما اینکه آنچه نوشته می شود آیا صد در صد است و تکان نمی خورد؟ با استفاده از آیات و روایات در جواب باید گفت: نه، صد در صد نیست، ممکن است کم و زیاد گردد. اگر تکان نمی خورد ممکن بود آدم با خودش بگوید ما که هر دعایی کنیم فایده ندارد، هر صدقه ای که بدهیم و رحم و مروتّی که داشته باشیم سودی در بر ندارد، و انسان می ماند که چه کند. اگر از نظر تربیتی ثابت گردد امری که از جانب خداوند برای ما در نظر گرفته شده قابل تغییر نباشد آدمی در کارهای دین شُل می شود. ادب امیرالمؤمنین علیه السلام هنگام پرسش از پیامبر (ص) امیرالمؤمنین علیه السلام خدمت رسول خدا آمد تا بپرسد تفسیر این آیه چیست. پیغمبر (ص) فرمود: «لَاُقِرَّنَّ عَینَکَ بِتَفسیرِها، ولَاُقِرَّنَّ عَینَ امَّتی مِن بَعدی بِتَفسیرِها»علی جان! چشم هایت و چشمان شیعیانت را با تفسیر این آیه روشن می کنم. علی جان! خدا بعضی چیزها را پاک و چیز دیگری را جایگزین آن می کند. در طول عمر پیغمبر دیده نشده جایی را که امیرالمؤمنین علیه السلام خطبه ای مفصل یا بیان مستقلی ارائه کرده باشد، اکثر خطبه هایی که رسیده همه اش بعد از رحلت رسول خدا است، زیرا حضرت به طور کامل مطیع پیغمبر بود، خودش هم دربارۀ این تواضع و ارتباط می فرماید: «مثل بچه شتری که دنبال مادرش باشد دنباله رو پیغمبر بودم.»[12] آری، بچه شتر اگر مادرش نصف راه را برود و برگردد او هم بر می گردد. امیرالمؤمنین می گوید: طوری دنبال رو پیغمبر بودم که هیچ وقت نگفتم چرا؟ در صلح حدیبیه پیامبر فرمود:صلح کنیم. گفتم: چشم؛ در حالی که بعضی ها گفتند: چرا؟ ولی علی علیه السلام مطیع محض و گوش به فرمان رسول خدا بود. قرآن حکم کلی را بیان می کند پاره ای از آیات قرآن ابهام دارد بدین معنی که «کلی»است، به عنوان مثال در نماز و زکات، نه تعداد رکعات نماز معین شده و نه مقدار زکات تعیین شده است. بعضی از افراد می گویند چرا اسم ائمه در قرآن نیامده؟ باید گفت: تعداد رکعات نماز که رکن دین است و خیلی از چیزهای دیگر به صورت جزیی در قرآن نیامده است و همچنین اسم ائمه علیهم السلام. امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید: خداوند در قرآن بنایش بر کلیات بوده است. آیا در قرآن هفت دور طواف و هفت دور بین صفا و مروه حرکت کردن که از احکام حج است آمده است؟ بلکه فقط به صورت کلی گفته شده: «أَنْ یَطَّوفَ بِهِما»[13]؛ یعنی بین صفا و مروه طواف کنید. و موارد بسیار دیگری که در قرآن ذکر نشده است. 500 آیه راجع به احکام داریم که هزاران حکم را باید از آن استنباط کرد. یکی از مبین های قرآن کریم پیغمبر(ص) است خودش می فرماید: «لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ».[14] کار خیر عامل تغییر سرنوشت رسول خدا (ص) در جواب پرسش علی علیه السلام دربارۀ تفسیر آیه مورد بحث فرمود: علی جان! سه کار باعث «یَمْحُو اللّهُ مَا یَشَاء وَیُثْبِتُ»می شود. 1. صدقه است:«الصَّدَقَهُ عَلَی وَجْهِها»؛ 2. نیکی به پدر و مادر است: «بِرُّالو الِدَین»؛ 3. کار خیر و بار از دوش کسی برداشتن:«وَاصطِناعُ المَعروفِ». این سه کار است که «یُحَوِّلُ الشَّقاءَ السَعادَةَ، و یَزیدُ فی العُمرِ، ویَقی مَصارِعَ السَّوءِ»باعث می شود برای فردی که شقاوت نوشته شده سعادت نوشته شود، مثلاً کسی که در پرونده اش نوشته شده شقاوتمند از دنیا خواهد رفت و عمرش کوتاه می شود یا فلان مصیبت را می بیند؛ اگر این سه کار را انجام دهد مقدرات و سرنوشت پیشین که برایش
رقم خورده بود پاک شده و جایش سعادت نوشته می شود، و عمرش طولانی و از خطرات جلوگیری می نماید.[15] امام صادق علیه السلام در دعای ماه مبارک رمضان می فرماید:«اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتُ عِنْدَکَ مِنَ الْأَشْقِیَاءِ فَامْحُنِی»خدایا! اگر مرا از اهل شقاوت نوشته ای «وَاکْتُبْنِی مِنَ السُّعَدَاء»[16] پاکش کن و جایش بنویس او اهل سعادت است. ممکن است گاهی برای کسی به خاطر نوع برخوردش شقاوت نوشته شده باشد، مثل «حُرّ»که به نیت پاک نیامده بود و راه امام حسین علیه السلام را بست؛ اما به خاطر ادبی که انجام داد همان ادبش باعث شد که خدمت اباعبدالله بیاید و توبه کند و در مسیر خیر قرار بگیرد.[17] در بعضی از نقل ها داریم کسانی که والدینشان را احترام کردند، و کسانی که دستشان به خیر بوده و بار از روی دوش مردم بر می داشتند، و سنگ جلوی پای مردم نمی انداختند، آخرش عاقبت به خیر شدند. امام حسن مجتبی علیه السلام عرضه داشت:پدرم امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: هر آدم بدی معلوم نیست بد بمیرد «کَم مِن شَقِیٍّ خُتِمَ لَهُ بِالسَّعادَةِ»خیلی از آدم های بد سعادتمند از دنیا رفتند که تاریخ گواه چنین سخنی است. هشام بن حکم گاهی افرادی هستند که آغاز بدی داشته اند اما پایانشان خوب بوده است. مثل «هشام بن حکم». هُشام یا هِشام او معتقد به جسمیّت خدا بود حتی روایاتی از او نقل شده است گاهی نیز ائمه اطهار علیهم السلام طبق بعضی از نقل ها با او تند برخورد کرده اند. مرحوم آقای خویی (ره) در «معجم الرجال»در مدح و ذم هشام روایاتی را می آورد و در آخر نتیجه می گیرد که ایشان تغییر روش داد و از شاگردان خاص امام صادق علیه السلام شد.[18] ابو خالد کابلی حدیثی داریم که روز قیامت هر امامی یک یار مخصوص کنارش وجود دارد، مثلاً امیرالمؤمنین علیه السلام، امام حسن و امام حسین هر یک با یکی از حواریون و یاران مخصوصی که دارند در قیامت حضور می یابند. امام سجاد با یکی از یاران مخصوصش وارد می شود و آن ابو خالد کابلی است. او اول کیسانی مذهب بود و امام سجاد را اصلاً قبول نداشت. می گفت محمد حنیفه امام من است.[19]ولی بعدها خیلی به امام علاقمند شد و از صحابی مخصوص حضرت علی بن الحسین شد. بنابراین، هر کس شقی بود نباید تلقی کرد که شقی می میرد، و هر کس هم که آدم خوبی بود معلوم نیست سعادتمند بمیرد «کَم مِن شَقِیٍّ خُتِمَ لَهُ بِالسَّعادَةِ». زبیر کسی است که در شورای شش نفره بعد از عثمان به امام علی علیه السلام رأی داد و آدم خوبی بود، زیرا به نفع امیرالمؤمنین علیه السلام کنار رفت.در تشییع حضرت زهرا شرکت کرد و در جنگ های صدر اسلام جلوی همه بود، ولی در جنگ جمل فرماندهی سپاه را به عهده داشت و در مقابل امیرالمؤمنین علیه السلام ایستاد و شقی از دنیا رفت. تا الان دانستیم که اهل بیت علیهم السلام قرآن را با دو روش تفسیری «قرآن به قرآن»و «قرآن با کلام پیامبر» بیان و تفسیر می کردند. 3. تفسیر لغات گاهی ائمۀ بزرگوار ما لغات قرآن را توضیح می دادند، به این معنا که فلان لغت و کلمه چه معنی دارد، مثلاً «لِدلوُکِ الشَّمسِ» را از امیرالمؤمنین سؤال می کنند و امام در توضیح می فرماید: یعنی «غروب»که لغت قرآنی را با لغت دیگر معنی می کنند. 4. سبب نزول آیات گاهی ائمۀ ما در تبیین و تفسیر آیه ای از قرآن سبب نزول آن را بیان می کردند و فقط در معنای آیه گفته می شد که این آیه در فلان مورد نازل شده است. 5. تأویل آیات گاهی فرمایشات ائمۀ معصومین علیهم السلام تفسیر نیست، زیرا تفسیر یعنی فهم ظاهر عبارت آیه. وقتی شما می دانید معنای «صمد»چیست سراغ لغت نامه می روید و معنای لفظ را در آنجا می بینید و بعد می فهمید که صمد به معنی بی نیاز و غیر مادی است و دلالت آیه با قرائن لفظی و غیره به دست می آید که به آن تفسیر گفته می شود.و در سیرۀ معصومین و علماء رویکرد این گونه ای در فهم قرآن فراوان دیده می شود. اما گاهی امام علیه السلام آیه را تاویل و باطن آن را بر ملا می کند، این غیر از تفسیر است. بعضی از مستشرقین متعصب و کج سلیقه گاهی راجع به تفسیر شیعه کتاب هایی نوشته اند بدون اینکه دقت کنند آدمی وقتی که حرفی می زند این حرف دارای باطن و ظاهری است. همۀ حرف ها این طور است شعر سعدی، حافظ و کلماتی که بسیاری از افراد دارند هم دارای ظاهر و هم باطن است. وقتی شما به کسی می گویید فلان کار را انجام ندهید این سخن، ظاهرش نهی است، اما باطنش ممکن است معنای حکمت انگیز دیگری باشد. بنابراین بسیاری از اوقات ائمه علیهم السلام باطن آیات را بیان کرده اند که با تفسیر فرق های جوهری دارد. یک نمونه: مثلاً قرآن می فرماید: «إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْرًا» مردم! اگر روزی صبح بلند شوید و ببینید همۀ آب های روی زمین فرو رفته و یک قطره آب بیرون وجود ندارد و همه جا خشک شده است «فَمَن یَأْتِیکُم بِمَاء مَّعِینٍ»[20]؛ چه کسی می خواهد برای شما آب بیاورد؟ این ظاهر آیه است که می ف
رماید آب را باید قدر بدانید، اسراف نکنید، کفران نکنید، شکر کنید. اگر چنین شود چه کسی برایتان آب گوارا می آورد؟ به این بخش از معنی تفسیر می گویند؛ اما این سخن باطنی نیز دارد. امام باقر علیه السلام می فرماید: اگر امام زمان غایب بشود – امام را تشبیه کرده به همان آب – همان طوری که اگر آب فرو رفت باید خداوند آن را برگرداند، اگر امام هم غایب شود باید خداوند او را برگرداند؛ «إِنْ أَصْبَحَ إِمَامُکُمْ غَائِباً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِإِمَامٍ» دیگر این تفسیر نیست، بلکه «تاویل»و آشکار کردن باطن است. بعضی ها که تأویل آیات را نفهمیده اند شروع به انکار آن کرده اند: «وَ الزَّیْتُونِ» چیست؟ انجیر و زیتون معنایش معلوم است که هر دو نعمت خدا هستند و بقیۀ نعمت ها نیز چنین هستند. منتها قرآن این دو نعمت را مثال زده است. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «وَ الزَّیْتُونِ» امام حسن و امام حسین هستند.[21] انجیر مفید و مُغَزّی برای جسم انسان است تا جسم او رشد کند امام نیز غذای روح جامعه و موجب تعالی روح است؛ «وَ التِّینِ» امیرالمؤمنین علیه السلام است این باطن آیه است. در تأویلات روایات زیادی وجود دارد. در ذیل سورۀ نور، تین، قدر و...، مثلاً در ذیل «لَیْلَةُ الْقَدْرِ» [22]روایت داریم که لیلة القدر فاطمه است.[23] بدین دلیل است که همان طور که لیله القدر (شب قدر) مخفی است قدر و شأن زهرای مرضیه علیها السلام نیز مخفی است. همان گونه که لیله القدر در فضای زندگی دینی با ارزش است فاطمه زهرا علیها السلام نیز از چنین شأنی برخوردار است. بین ظاهر و باطن آیه مناسبتی وجود دارد که فقط امام علیه السلام آن را می داند و از آن مناسبت استفاده می کند. تمام کلام ادبا، شعرا و فصحای عالم، مجاز، تلمیح، کنایه تشبیه و...، دارد به همین جهت می توانند تأویل بردار باشند. چکیده سخن روش تفسیری اهل بیت، گاهی قرآن به قرآن، گاهی قرآن با احادیث پیغمبر و گاهی هم بیان واژه های قرآن و گاهی بیان شأن نزول آیات و گاهی نیز بیان تأویل باطن آیات الهی است. ان شاءالله فردا وارد بحث تفسیری حضرت زهرا علیها السلام خواهیم شد تا ببینیم از آن بانوی بزرگوار چه آیاتی نقل شده و ایشان چگونه تفسیر کرده است و چه برداشتی دارند. ناگفته نماند که ملاک ما خطبۀ فدکیه است. روضه امام حسین علیه السلام شب جمعه است، شب زیارتی قبر ابا عبدالله علیه السلام و در آستانه ایام فاطمیه قرار داریم. از همین جا سلامی به پیشگاه آقا، امام و اربابمان سیدالشهداء عرض کنیم. همان شخصیتی که با قرآن آغاز و با قرآن تمام کرد. سر مقدسش بالای نیزه قرآن خواند، از مدینه بیرون آمد قرآن خواند؛ وارد مکه شد قرآن خواند؛ وارد کربلا شد قرآن خواند؛ بالای سر شهدا که آمد قرآن خواند؛ وقتی با شهدا وداع کرد پشت سرشان قرآن خواند و گفت: «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ» [24]تمام وجود ابا عبدالله آمیخته با قرآن بود. السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِاللهِ وَ عَلَی الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ عَلَیْکَ مِنِّی سَلَامُ اللهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی لِزِیَارَتِکُم. ابا عبدالله شب عاشورا را مهلت گرفت، فرمود: عبّاسم به این مردم بگو من امشب می خواهم دعا، قرآن و نماز بخوانم. من استغفار را دوست دارم با اینکه از شهادت در قاموس دین ما بالاتر نیست. حضرت در شب عاشورا برای نماز، دعا، قرآن و بندگی و عبادت[25]مهلت گرفت. قرآن با گوشت و پوست و وجود ابا عبدالله و یارانش آمیخته بود.از قرآن خوان ها تجلیل می کرد. وقتی آمد بالای سر حبیب بن مظاهر، فرمود: حبیب! تو فاضل بودی، عالم بودی و در یک شب قرآن را ختم می کردی.[26] وقتی بالای سر آن غلام آمد صورت روی صورت او گذاشت و شاید باز هم قرآن خواند. شب و صبح عاشورا از خیمه های ابا عبدالله صدای قرآن خواندن طنین افکن بود؛ چون حسین قرآن ناطق است. اما چیزی که عجیب بود و زینب هم تعجب کرد صدای صوت قرآن از سر بریدۀ ابا عبدالله بود. زید بن ارقم می گوید: من در غرفه ای نشسته بودم (طبقه بالا منزل) یک وقت دیدم سر بریدۀ مقدس ابا عبدالله بالای نی دارد قرآن می خواند.[27]«أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا» [28] زینب کبری تا صدای قرآن خواندن برادر را شنید خطبه اش را قطع کرد. قرآن که خوانده می شود باید به احترام همه ساکت شوند. لذا زینب دیگر سخن نگفت صبر کرد تا قرآن خوانده شود، بعد هم رو کرد به برادر:عزیز خواهر، تو که قرآن می خوانی، تو که لبهایت به حرکت آمده پس یکی دو جمله با این یتیم هایت حرف بزن. من هر چه با بچه هایت سخن گفتم آنها آرام نمی شوند. «یَا أَخِی فَاطِمَ الصَّغِیرَةَ کَلِّمْهَا قَدْ کَادَ قَلَبُهَا أَنْ یَذُوبَا»[
29] لا حول و لا قوة الاّ بالله العلی العظیم. پی نوشتها: [1].احزاب،33. [2].شاید کمتر به این بحث پرداخته شده باشد که در نهج البلاغه، امیرالمؤمنین علیه السلام نیز به بیش از 140 آیه استناد کرده است. [3].نهج البلاغه، نامه 28. [4].حشر، 19. [5].توبه، 67. [6].مریم، 64. [7].انشقاق،8. [8].یس، 65. [9].بحار، ج89، ص 142 به بعد. [10].نهج البلاغه، خطبه 133. [11].رعد، 39. [12].(نهج البلاغه، خطبه 192، ص 300؛ الطرائف، ج2، ص 300). وَ لَقَدْ کُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِیلِ أَثَرَ أُمِّه  [13].بقره،158. [14].نحل، 44. [15].تفسیر نمونه، ج10، ص 241، به نقل از المیزان، ج 11، ص 419. [16].بحارالانوار، ج94، ص 373. [17].منتهی الامال،484 – 483. [18].شاگردان مکتب ائمه، ج3، ص 433 و 432. [19].شاگردان مکتب ائمه، ج1، ص 106. [20].ملک، 30. [21].تفسیر نمونه، ج24، ص 258. [22].قدر، 3. [23].(بحارالانوار، ج43، ص 65؛ تفسیر فرات، ص 581). عَنْ أَبِی عَبْدِاللهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ، اللَّیْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ لأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا [24].احزاب،23. [25].اللهوف، ص31. [26].سوگنامه آل محمد، ص 264 و 263، در کربلا چه گذشت، ص 247 – 246. [27].در کربلا چه گذشت، ترجمه نفس المهموم، ص 277. [28].کهف، 9. [29]. بحارالانوار، ج45، ص 115، سوگنامه آل محمد، ص 418. کلمات کلیدی: خطبه افزودن دیدگاه جدید بازدید: 8327 نسخه مناسب چاپ دیدگاه‌ها محمدیش, 1396/11/14 - 23:23پیوند ثابتپاسخ عالی بود حسینیي, 1396/11/29 - 10:18پیوند ثابتپاسخ خیلی عالی است. استفاده بردم. خدا وند توفیقات خود را بر شما دست اندرکارن زحمت کش را اضافه کند سجاد علیي, 1397/06/18 - 08:56پیوند ثابتپاسخ عالی است کاربرس, 1399/10/23 - 20:50پیوند ثابتپاسخ سلام ممنون نام شما دیدگاه * لطفا «سیصد وسیزده» را به عدد تایپ نمائید * ذخیره موضوعات موضوعات منبر (1347) توحید (17) قرآن (32) پیامبر اکرم (صلوات الله علیه) (58) خصوصیات منحصر به فرد پیامبر(ص) (18) معراج رسول اکرم (ص) (7) امام علی (علیه السلام) (53) حضرت زهرا (سلام الله علیها) (166) فدک (19) امام حسن (علیه السلام) (27) امام حسین (علیه السلام) (286) امام سجاد (علیه السلام) (14) امام باقر (علیه السلام) (10) امام صادق (علیه السلام) (42) امام کاظم (علیه السلام) (14) امام رضا (علیه السلام) (42) امام جواد (علیه السلام) (19) امام هادی (علیه السلام) (11) امام عسکری (علیه السلام) (11) امام زمان (علیه السلام) (81) حضرت خدیجه (سلام الله علیها) (8) حضرت عباس (علیه السلام) (21) حضرت زینب (سلام الله علیها) (21) حضرت علی اکبر (سلام الله علیه) (10) حضرت رقیه (سلام الله علیها) (7) حضرت علی اصغر (سلام الله علیه) (2) حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) (22) حضرت احمدبن موسی الکاظم (ع) (3) حضرت ام البنین (س) (2) حضرت ابوطالب (علیه السلام) (3) یاران امام حسین (علیه السلام) (29) اصحاب و شاگردان و یاران ائمه علیهم السلام (5) امام خمینی (ره) (2) ماه محرم (290) ماه صفر (110) اربعین (22) ربیع الاول (11) ماه ذی الحجه (45) عرفه (10) عید قربان (3) غدیر (24) مباهله (6) ماه رجب (25) مبعث (9) ماه شعبان (17) ماه مبارک رمضان (214) شبهای قدر (39) عید فطر (10) ماه شوال (46) اعتکاف (7) فاطمیه (158) ویژگی حضرت زهرا (سلام الله علیها) (27) محبت حضرت زهرا(سلام الله علیها) (2) شرح خطبه فدکیه (دکتر رفیعی) (6) انتخاب های فاطمه(دکتر رفیعی) (3) فضائل حضرت زهرا (استاد میرباقری) (5) زن در اسلام (حجت الاسلام فرحزاد) (7) ازدواج های آسمانی (12) خانواده (17) همسرداری (18) پیامبران الهی (13) نماز (8) زکات (3) خمس (1) وقف (3) اخلاص (13) بهشت (2) اخلاق (88) آفات و گناهان زبان (10) احترام به والدین (5) حسن خلق (10) قلب انسان (13) تواضع و تکبر (2) صله رحم (1) حیا (13) حجاب (3) صبر (19) اسراف (5) زیارت (8) بصیرت (10) دعا (76) تقوا (22) توبه (1) غیرت (2) دنیا و آخرت (13) رجعت (0) رحمت خدا (8) تولی تبری (2) وهابیت (17) خلفا جور (4) مهدویت (54) امر به معروف نهی از منکر (12) حکمت های لقمان در قرآن (10) محبت اهل بیت علیهم السلام (7) احادیث معصومین (سلام الله علیهم) (12) مناسبت ها (353) نوروز (4) مجلس ختم (8) مباحث عمومی منبر (16) سایر بخشها (49) معرفی و نقد کتابهایی درباره منبر (0) معرفی و نقد کتب مقاتل و زندگی ائمه (0) پرسش و پاسخ (8) نکات آموزشی منبر (11) ارتباط با ما خانه متن منبر استفاده از مطالب سایت در منبر آزاد است . بازنشر محتوای سایت در فضای مجازی با ذکر منبع بلا مانع است . استفاده تجاری (نشر مکتوب
و نرم افزار) به مجوز مکتوب از مدیر سایت نیاز دارد .
امروز شنبه، ۲ بهمن ۱۴۰۰ 1395/09/23 بیانات در مراسم جشن تکلیف دانش‌آموزان [PDF Mobile] بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّةالله فی الارضین.  خیلی خوش آمدید نوجوانان عزیز؛ فرزندان سالم و باهوشِ امروزِ این ملّت و ان‌شا‌ءالله مردان و مدیران اداره‌کننده‌ی کشور  فردا. تبریک عرض میکنم به شما فرزندان عزیز، نوجوانان عزیز به‌خاطر ورود در حیطه‌ی تکلیف الهی و جشن تکلیف.  اوّلین چیزی که باید توجّه بکنیم، این است که جشن تکلیف یعنی چه؟ جشن تکلیف یعنی اینکه نوجوان به مرحله‌ای رسیده که این قابلیّت را پیدا کرده که خدای متعال با او حرف بزند. تکلیف یعنی مأموریّتی که خدای متعال به شما میدهد که اگر این مأموریّت را به بهترین وجهی انجام بدهید، زندگی شخصی خودتان و زندگی خانوادگی و زندگی اجتماعی را به خوشبختی نزدیک میکنید؛ این معنای تکلیف است. تکلیف یعنی مأموریّت الهی. انسان تا وقتی‌که به مرحله‌ی تکلیف نرسیده، قابلیّت این را ندارد که با خدای متعال حرف بزند یا خدا با او حرف بزند و به او مأموریّت بدهد. وقتی شما به تکلیف میرسید، معنایش این است که این لیاقت را، این قابلیّت را، این شخصیّت را پیدا کرده‌اید که خدای بزرگ، آفریننده‌ی جهان و انسان، شما را مخاطب قرار میدهد، به شما مأموریّت میدهد، شما را مورد احترام خودش قرار میدهد. جشن تکلیف درحقیقت جشن تشرّف یک انسان، یک نوجوان به ساحت لطف و توجّه پروردگار است؛ این را قدر بدانید.  دوران زندگی انسان، دوران حوادث بی‌شماری است. شماها ان‌شا‌ءالله ده‌ها سال در این دنیا زندگی خواهید کرد، حوادثی را خواهید دید، مسائل فراوان زندگی را مشاهده خواهید کرد، آنها را تجربه خواهید کرد؛ اگر بنیه‌ی معنوی شما مستحکم باشد، در برخورد با این حوادث، شجاعانه، سربلند و پُرافتخار به پیش خواهید رفت؛ هم افتخار دنیوی پیدا میکنید، هم افتخار معنوی و عزّت الهی پیدا میکنید؛ این از همین لحظه‌ی تکلیف شروع میشود. لحظه‌ی تکلیف شما و دوران بلوغ معنوی شما دوران بسیار مهمّی است.  عزیزان من، فرزندان من! من توصیه میکنم از همین حالا، از همین روزها و ماه‌هایی که تشرّف به تکلیف پیدا کرده‌اید، رابطه‌ی خودتان را با خدای متعال مستحکم کنید. عیب بزرگ دنیای مادّی غرب، قطع رابطه‌ی انسان با خدا است؛ [برای] این است که دچار انحطاط معنوی و لغزشهای اخلاقی فراوان میشوند؛ [برای] این است که دچار نومیدی میشوند و جوانهایشان دچار سرگردانی و سرگشتگی میشوند؛ [برای] این است که روزبه‌روز تمدّن غرب دارد افول میکند؛ [چون] رابطه‌ی با خدا را قطع کرده‌اند. راز پیشرفت یک انسان به صورت شخصی و فردی، و یک جامعه به صورت جمعی، این است که بتواند رابطه‌ی خود با خدا را حفظ کند. ارتباطتان را با خدا حفظ کنید.  بهترین راه ارتباط با خدا، در درجه‌ی اوّل همین نمازی است که میخوانید. از همین حالا، از همین دوران آغاز تکلیف سعی کنید نماز را با توجّه بخوانید. توجّه یعنی چه؟ یعنی اینکه در حال نماز، احساس کنید دارید با مخاطب عظیم خودتان حرف میزنید؛ با خدا دارید حرف میزنید؛ این احساس را در خودتان به وجود بیاورید. وقتی انسان با خدای متعال حرف میزند، هم به او اعتماد و توکّل میکند، هم از او طلب و درخواست میکند؛ این اعتماد و توکّل به خدا، به انسان شجاعت میبخشد. شما در زندگی باید با شجاعت حرکت کنید؛ با اعتماد‌به‌نفس حرکت کنید؛ این حالت شجاعت و اعتماد‌به‌نفس، در ارتباط با خدا به دست می‌آید. سعی کنید نماز را اوّل وقت بخوانید، با توجّه بخوانید.  عزیزان من! با قرآن انس داشته باشید؛ با قرآن انس پیدا کنید. هر روز یک مقداری -ولو چند آیه- قرآن بخوانید و توجّه به معانی قرآن پیدا کنید. قرآن انسان را هدایت میکند: اِنَّ هذَا القُرءانَ یَهدی لِلَّتی هِیَ اَقوَم؛(۱) انسان را به راه راست هدایت میکند.  در محیط مدرسه و در محیط خانه، به‌عنوان یک نوجوان شاداب، فعّال، کاری، مثبت، حضور خودتان را مؤثّر قرار بدهید. سعی کنید در اطرافیان خودتان اثر بگذارید؛ هم در مدرسه، هم در محیط خانه، هم در محیط بازی، روی همسالان و دیگران سعی کنید اثر بگذارید؛ میتوانید اثر بگذارید.  عزیزان من! امروز ملّت ما و کشور ما دشمنانی دارد؛ دشمنانی که سعی میکنند از هر راهی برای نفوذ در کشور و تسلّط بر این کشور استفاده کنند؛ تسلّط اقتصادی، تسلّط سیاسی، تسلّط فرهنگی. یکی از راه‌هایی که آنها در پیش میگیرند، نفوذ در جوانان ما و نوجوانان ما است؛ متوجّه این نفوذ باشید. سعی کنید به خودتان مصونیّت ببخشید؛ نه فقط به خودتان، [بلکه] به پیرامونیان خودتان -به کسانی که با آنها هم‌کلاس هستید، هم‌درس هستید، هم‌بازی هستید- در مقابل دشمنان مصونیّت ببخشید.  با دانش، خودتان را مجهّز کنید؛ من توصیه میکنم به همه‌ی شما جوانان عزیز که درس خوا
ندن را جدّی بگیرید. توصیه‌ی دیگر من این است، ورزش و سلامت جسمانی را هم جدّی بگیرید؛ امروز جوانهای ما بایستی، هم سلامت جسمی، و هم سلامت معنوی، و هم سلامت فکری را با هم داشته باشند و برای خودشان نگه دارند. سلامت جسمی را با ورزش و با تغذیه‌ی مناسب؛ سلامت معنوی و قلبی را هم با توجّه به خدا، با نماز، با دعا، با توسّل، با یاد شهدا؛ سلامت فکری را هم با کتاب‌خوانی تأمین کنید؛ از کتابهای خوب، راه‌گشا، راهنما -که از سوی متفکّران و نویسندگان خوب ما تهیّه شده و در اختیار ما گذاشته شده- استفاده کنید و بخوانید. این موجب میشود که نسل نوجوان ما، هم سلامت جسمی داشته باشد، هم سلامت معنوی و روحی داشته باشد، هم سلامت فکری و عقلانی داشته باشد؛ آن‌وقت این، آینده‌ی کشور را تأمین میکند.  عزیزان من! امروز شما از دوران کودکی و بچّه بودن خارج شدید؛ امروز شما نوجوانید، در آغاز جوانی هستید، در حال شکوفایی هستید؛ استعداد شما امروز برای فراگیری و برای خودسازی خیلی زیاد است؛ از این فرصت استفاده کنید، خودسازی کنید؛ هم خودسازی جسمی، هم خودسازی معنوی و روحی، هم خودسازی فکری، با همان ترتیبی که عرض کردم. بعد از آنکه شما نوجوانان عزیز در این میدان باعظمت و در این بهار باطراوت نوجوانی، حرکت درست را انجام دادید، آن‌وقت انسان میتواند مطمئن باشد که فردای این کشور، فردای بهتر از امروز است؛ شما مردان فردا، مدیران فردا، فعّالان فردا، و شخصیّت‌های فردا هستید. فردای این کشور متعلّق به شما نوجوانان است؛ شماها هستید که این کشور و این ملّت را و این حرکت را و این تاریخ را اداره خواهید کرد؛ خودتان را برای آن‌ روز آماده کنید.  عزیزان من! از توسّل و از دعا غفلت نکنید. عزیزان من! از یاد شهیدان غفلت نکنید. شهیدان عزیز ما کسانی بودند که در عین جوانی و بعضی در عین نوجوانی حاضر شدند برای خیر کشور، مصالح کشور، حفظ استقلال کشور، دفع دشمنان کشور، جان خودشان را فدا کنند؛ این خیلی ارزش والایی است. باارزش‌ترین دارایی انسان، عمر انسان و جان انسان است؛ خیلی همّت لازم است، خیلی شجاعت لازم است که این را در راه خدا بدهد. من توصیه میکنم این کتابهایی را که درباره‌ی شهدا نوشته شده، درباره‌ی ایثارگران دوران دفاع مقدّس نوشته شده و شخصیّت‌های اینها را تشریح میکند، بخوانید؛ هم کتابهای شیرین و کتابهای پرجاذبه‌ای است، هم ذهن شما را با مسائل بسیاری آشنا میکند.  فرزندان عزیز من، نوجوانان عزیز! شماها یک دسته‌گلی از بوستان بزرگ این کشور هستید. میلیون‌ها نوجوان مثل شما در سراسر کشور هستند. شما یک نمونه‌ی از آنها هستید که اینجا حضور دارید. امیدوارم که خدای متعال به شما و همه‌ی نوجوانان عزیز کشورمان در سراسر کشور، نظر لطف و تفضّل خودش را به‌طور دائم مبذول کند و ان‌شاءالله شما زندگی خوشی را برای خودتان، برای پدر و مادرتان، برای آینده‌ی کشورتان بتوانید فراهم ببینید. به مناسبت  نام پدر و مادر، این را هم به شما نوجوانان عرض کنم: قدر پدر و مادر را بدانید، احترام اینها را حفظ کنید، محبّت اینها را جبران کنید؛ به شما محبّت میکنند، این محبّت را جبران کنید. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته   ۱) سوره‌ی اسرا، بخشی از آیه‌ی ۹ پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی All Content by Khamenei.ir is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License.
شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰ - Jan 22 2022 خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency  جامعه آموزش و پرورش تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۳۹۹ - ۱۰:۵۶ توسط رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه کشور صورت گرفت؛ رهنمودهایی به مناسبت جشن تکلیف دانش‌آموزان  رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه کشور به مناسبت جشن تکلیف دانش‌آموزان رهنمودهای ارزشمندی را خطاب به اولیا، مربیان، معلمان و دانش‌آموزان مطرح کرد. به گزارش خبرگزاری مهر، متن سخنرانی حجت الاسلام محمد جواد حاج علی اکبری، رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه کشور در مراسم جشن ملی دانش آموزان مکلف در دی ماه ۱۳۹۹ به شرح زیر است: بخش اول: خطاب به اولیا، مربیان و معلمان بسم الله الرحمن الرحیم خدمت پدر، مادران و معلمان و مربیان ارجمند که دانش آموزان آنها به سن تکلیف و تشریف رسیده اند صمیمانه تبریک عرض می کنم و حقیقتاً جای تبریک دارد به پدر و مادری که در جلوی چشمان خودش شاهد رشد عزیزترین افراد زندگیشان می شوند و در جلوی چشمانش کودک دیروز، امروز در آستانه جوانی قرار گرفته است و معلم و مربی عزیزی که شاهد بالیدن و رشد کردن و به نتیجه رسیدن دانش آموزان عزیزش هست به هر حال صمیمانه به شما عزیزان تبریک می گویم اولاً یادآوری به خودمان است وقتی که فرزند و دانش آموزما به سن تکلیف و تشریف می رسد به نظرم یک یادآوری خیلی خوب است که ما خودمان با تکلیف الهی چه کردیم؟ و یادمان می آید وقتی که ما هم به این سن تکلیف رسیدیم که اکنون سالهای کم یا زیادی از آن زمان گذشته است در این سالها ما با تکالیف الهی نظیر نماز، روزه، امر به معروف و نهی از منکر، وظایف خانوادگی، تکالیف اجتماعی و سیاسی خود چه کرده ایم به هر حال یک فهرست طولانی است که اینها از سوی پروردگار متعال متوجه ما است و هر چه که از سن انسان می گذرد دایره تکالیفش وسیع تر می شود. از این تکالیف عبادی که دائماً توسعه پیدا می کند تا به حج می رسد و از تکالیف اقتصادی جدیدی که بر عهده انسان گذاشته می شود تا تکالیف خانوادگی، اجتماعی و امثال اینها که در قبال آنها وظایفی بر عهده داریم. به نظرم رسیدن فرزندانمان به سن تکلیف یادآوری خیلی خوبی برای ما است وضعیت خودمان را در قبال رسالات الهی و ماموریت ها و وظایفی که طی این سالها بر عهده ما قرار گرفته مرور کنیم و ما هم از نو دوباره تصمیم بگیریم برای اینکه انشاالله وظایف خود را بهتر و با کیفیت تر از گذشته انجام بدیم اگر در بخش‌هایی از این تکالیف موفق شده ایم که باید شکرگزار پروردگار باشیم اگر خدای ناکرده توفیق نداشتیم و کم و کسری داشتیم تا وقتی که نفسی هست و فرصتی برای جبران داریم استغفار کنیم و تا این فرصت هست باید انسان خودش را اصلاح کند. خیلی از وقت ها که می‌بینیم مخاطبان عزیز ما، بچه‌های ما و نور چشمی های ما آنطور که باید و شاید حرف های ما نمی شنوند باید به خودمان مراجعه کنیم و ببینیم که آیا این ارائه های ما، صدای ما و درخواست ما را اعمال و واقعیت های شخصیتی مان یاری می کند یا خیر؟ زیرا صدای عمل خیلی بلند تراست و بچه‌ها اول صدای عمل ما را می‌شنوند. بگذریم این یک نکته بعد از تبریک و اینکه واقعاً نعمت الهی در حضور ما به چنین نقطه‌ای می رسد و باید حال شکر داشته باشیم نکته بعدی عبارت است از اینکه شما عزیزان می دانید هم برای پدران و مادران و هم برای مربیان و معلمان شاید جدی ترین و مهمترین اقدامی که در مسیری که با دانش‌آموزان و با فرزندانشان دارندو یکی از تاثیرگذارترین کارهایی که می‌توانند انجام بدهند این است یک خاطره شیرین، برجسته، پررنگ، موثر و ماندگار از دوره تکلیف و تشریف بچه ها در ذهن و جان آنها ثبت شود کاری که شما می توانید انجام بدهید این است و نباید دست کم گرفته شود به نظر می‌رسد برای دستگاه تعلیم و تربیت، مدارس و عزیزانی که در این عرصه خدمت می کنند واقعاً یک فرصت فوق العاده است که بحمدالله بعد از انقلاب اسلامی و از برکات دوران انقلاب همین جشن تکلیف ها و جشن تشریف هایی است که در مدارس کشور برگزار شده است. البته در بخش دختران وسیع‌تر و گسترده‌تر و با رنگ و لعاب بیشتری برگزار شده است و برای پسران کمتر بوده که این اواخر به تدریج فرهنگ سازی شده است و حقیقتاً اهمیتش کمتر هم نیست امیدواریم به صورت فراگیر و مناسب انجام شود که البته ادبیات این دو حوزه با هم فرق می‌کند و اقتضائات آن متفاوت است و باید این تفاوت ها کاملاً در برنامه ها مد نظر قرار گیرد که دوستان در آموزش و پرورش در این زمینه کاملاً تبحر دارند و حواسشان به جوانب مسئله هست. به نظر من اهمیت دادن به موضوع و برجسته کردن و جدی کردن مسئله در ذهن و نگاه دانش آموز از یک سو و شیرین سازی و دلنشین کردن موضوع از سوی دیگر، امر مهمی است که بالاخره در پرتو عزت و رحمت معلم و والدین اتفاق می افتد. به هر حال می دانید که دو ویژگی اساسی که انسان مربی باید داشته باشد صفت عزت وصفت رحیم اس
ن بتواند نگاه‌های خودش رو از همان ابتدا تمیز و پاکیزه نگاه دارد آن طوری که خداوند تبارک و تعالی از انسان می خواهد و حرمت دیگران، حقوق دیگران بر عهده ما دارند در ارتباط با مدرسه هم که یکی از این بخش هایی است که ما با دیگران هستیم از معلم و مربی و مدیر و امثال اینها بگیرید تا سایر دانش آموزان این حقوق متقابل به مسئولیت های دیگر در ارتباط با آنها وجود دارد و دیگر مثل قبل راحت نمی توانیم حرف بزنیم و روی حرفهایمان باید حساب کنیم و دیگر مثل قبل نمی شود خیلی راحت با دیگران رفتار کنیم و باید در رفتارهایمان محاسبه کنیم زیرا خداوند از ما سئوال می کند زیرا ما مکلف شده ایم و وضعیت فرق کرده است و باید رفتارمان را محاسبه کنیم و اگر در حضور افراد یا پشت سر آنها صحبت می کنیم باید بسیار مراقبت کنیم باید احترام افراد را داشته باشیم مخصوصاً معلمان و بزرگتر ها در مدرسه و همه اینها فهرستی بود از نکته هایی که خواستم به شما عزیزان یاد آوری کنم تا بدانید چه اتفاق بزرگی در زندگیتان رخ داده است. در ارتباط با نظام اسلامی در ارتباط با رهبر عزیز مان در ارتباط با این نظام الهی که در واقع امانت شهدا و اولیای خداوند است به نسل ما و اکنون نوبت شما است و شما اکنون مخاطبان بیانیه گام دوم رهبر عزیزمان هستیم در آن جشن تکلیف سیاسی در واقع به تشریف این خطاب‌ها مشرف هستید که حضرت آقا در آنجا با شما حرف زده اند و مسیر طی شد و مسیر آینده و وظایف و مسئولیت ها را به همه شما و یادآوری کرده اند. یاد شهدا ان شاء لله همیشه همراهتان باشد و با خاطره آنها و با درسی که آنها به شما دادن به یاری خداوند به توانید زندگیتان را پر از نور و سعادت و خوشبختی کنید برای همه شما آرزوی توفیق می‌کنم از خداوند متعال و مهربان برای همه شما عزیزان و به نورچشمانمان آرزوی سعادت و سربلندی و موفقیت می کنم.  برچسب‌ها محمدجواد حاج علی اکبری جشن تکلیف وزارت آموزش و پرورش  درباره ما تماس با ما بازرگانی All Content by Mehr News Agency is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License. طراحی و تولید: نستوه
ت و آنجایی که باید اهمیت، شکوه و جدیت یک موضوع منتقل شود این صفت عزت شما است که آن را پشتیبانی می کند و آنجایی که باید لطافت، دلنشینی و شیرینی مسئله منتقل شود آن صفت رحیم بودن و مهرورزی شما است که کمکتان می کند به هر حال یک ترکیبی ازعزت و رحمت در ارتباط با موضوع تکلیف ما لازم داریم یعنی هم باید اهمیت و جدی بودن و ابعاد سرنوشت ساز مسئله به عزیزان ما منتقل شود و هم باید اسرار، لطافت و شیرینی که در ذات این مسئولیت های جدید و تکالیف تازه و ورود به عالم جدید وجود دارد برای آنها بیان شود که البته باید این کار به صورت هنرمندانه انجام شود تا یک تصویر ذهنی برجسته و فراموش نشدنی از این اتفاق بزرگ در زندگی بچه های عزیزمان در حافظه ماندگار آنها نقش ببندد و برای اینکه این اتفاق بیفتد نیاز به تضرع، دعا و کمک خواهی از پروردگار متعال و استمداد از مربی عالم حضرت بقیه الله اعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارد که ان شاء الله در این امر هم موفق باشیم. بخش دوم: خطاب به دانش آموزان عزیز بسم الله الرحمن الرحیم صمیمانه به شما دانش آموزان عزیز، پسران ارجمند و عزیزمان و نور چشمانمان فرا رسیدن سن تکلیف و تشریف تان را تبریک می گویم. خوش به حال شما و خوش به سعادتان الحمدالله روزگار و زمانه با شما یار بود وعمرتان به یکی از حساس ترین نقطه های زندگیتان رسید خیلی حساس و بسیار باشکوه و بزرگ آن هم درست و نقطه‌ای که وقتی شما به آن می رسید یک عالم جدیدی برایتان گشوده می شود که در واقع عالم خطاب الهی به تعبیر رهبر عزیز و فرزانه مان است که شما دیگر مخاطب شده اید به خطاب الهی یعنی خداوند متعال دیگر با شما سخن می گوید شما را مورد خطاب و فرمان و امر و نهی خودش قرار می دهد درواقع شما وارد دوران جوانی تان شده اید زیرا دوره جوانی یک دوره شگفت انگیز در عمر انسان است واز آن به دوره قوت تعبیر می شود به تعبیر قرآن کریم دوران زندگی ما به سه دوره تقسیم می شود دوره ضف، دوره قوت و مجدداً َ دوران ضعف و شما در آغاز دوران قوت عمرتان قرار گرفته اید یعنی در واقع این سن بلوغ و تکلیف و تشریف یک چنین دوره‌ای است و به شما صمیمانه تبریک می گویم این ولادت وتولد جدید است ولادت معنوی است ورود به عصر جوانی بر شما، خانواده های عزیز شما پدر و مادر و معلمان و مربیان و همه کسانی که شما را دوست دارند تبریک می گویم. اولین نکته این است که شما دوران بلوغ و سن تکلیف و تشریف را به عنوان یک نعمت بسیار بزرگ بیشتر بشناسید این نیاز به مطالعه، شنیدن و بررسی دارد این نعمت بزرگی که اکنون متوجه شما شده و الان به شما هدیه شده است را ابتدا باید بشناسید تا بتوانید شکر آن را به جای بیاورید. انسان برای اینکه بتواند شکر نعمت به جای بیاورد باید در درجه اول نعمت را بشناسد و نسبت به آن معرفت پیدا کند و این شناخت از خودتان است و می دانید که یک خود شناسی است زیرا شما اکنون در یک موقعیت ویژه ای قرار گرفته اید که این امکان را فراهم کرده که ارتباط جدید بین شما، عالم الهی، عالم ملکوت و خداوند عالم و پروردگارتان برقرارشده است و یک خط ارتباط جدید برقرار شده است بین شما و حضرت حق و از سوی خداوند متعال برای شما این ارتباط باز شد که یک دسترسی از سوی حضرت حق به شما برای ارتباط با عالم معنا داده شد و می توان گفت نعمت جشن تکلیف بزرگ‌ترین و عظیم ترین نعمت‌هایی است که بعد از نعمت آفرینش و نعمت سلامتی و امثال اینها به شما کرامت شده است و باید خیلی قدرش را بدانید خوش به حالتون و نیاز به شکر دارد. اولیای خدا همیشه وقتی که یک نعمت جدید به آنها می رسد نگران این هستند که می توانند از عهده شکر آن برآیند یا خیر؟ بنابراین شکر نعمت خطاب الهی و تکلیف الهی و وظایفی که از سوی خداوند متعال بر عهده ما قرار گرفته است اقتضا می‌کند که ما اولاً این تکالیف و وظایفی که در این موقعیت جدید متوجه ما شده است را بشناسیم و بعد هم سعی کنیم به وظایف و مسئولیت‌هایی که متوجه ما شده است به خوبی عمل کنیم این کلمه را به خوبی به خاطر بسپارید یعنی با کیفیت، احساس خوب و احساس افتخار با احساس شوق به وظایف خود عمل کنیم و با این احساس شوق وارد دوران جدید زندگیمان بشویم و از اینکه مسئولیت‌ها و وظایف جدید بر عهده ما گذاشته شده است احساس سنگین باری نداشته باشیم و خود این احساس خوبی یکی از مراحل شکر است یعنی با اقبال و نشاط وارد این دوره جدید از عمرمان شویم. از نگاه خداوند خودمان، زندگیمان و برنامه هایمان را ببینیم شما بحمدالله برای ورود به این دوران جدید قبلاً تمرین کرده اید احساس مسئولیت، احساس وظیفه، نماز، روزه، حریم محرم و نامحرمی را قبلاً به لطف خداوند متعال تمرین کرده اید اما اکنون دیگر از دوره تمرین خارج شده و وارد دوران مسئولیت‌های جدی می شود و از شما در مورد آنها سئوال می کنند و این تفاوت خیلی تفاوت زیادی است یک زمانی هست که انسان نماز را تمرین می‌کند ی
ک وقت هم خیر به وظیفه نماز خود عمل می‌کند بین این دو تفاوت خیلی زیادی است و به هر حال شما آمادگی آن را داشتید و از پدر و مادرهای خوب و مومن خودتان و از معلمان عزیز و مؤمنتان آموخته اید و اکنون وقت عمل و ورود به این عرصه است اولاً در ارتباط با خودتان این احساس شخصیت یک طرف مسئله است اینکه شما را در منزل صدات می زنند و مسئولیتی به شما می دهند یعنی روی شما حساب باز می کنند حال باید به این نکته توجه کنید که خداوند عالم برای شما وظیفه تعیین کرده است و این یک احساس شخصیت به انسان می دهد و این احساس شخصیت در کنار احساس مسئولیت است یعنی باید برای پاسخ گویی آماده شویم این پاسخ گویی زمانی محقق می شود که وظیفه‌ای را که به ما متوجه شده و مسئولیتی که به ما سپرده شده بتوانیم به خوبی عمل کنیم و با کیفیت انجام بدهیم. بنابراین هر کدام از شما ها و در ارتباط با خودتان یک سرفصل جدید باز کنید و در این سرفصل جدید وظایف خودتان را شروع کنید به برنامه‌ریزی کردن و نوشتن و آنچه از سوی پروردگار عزیز مان امر و نهی شده است رعایت کنیم و در دستور زندگی خودمان قرار دهیم در ارتباط با خدای متعال که اصل مسئله است این عنایت و این نظر رحمت این نگاه ویژه‌ای که اکنون به شما شده است از سوی حضرت حق اینجا در درجه اول وارد شدن به دوستی با حضرت حق است یعنی یک باب دوستی را خداوند متعال بین خودش و شما برقرار کرده از طریق یک سلسله وظایف و بایدها و نبایدها و مسئولیت‌ها این آن نکته است که باید فرزندان عزیزم به آن خیلی توجه کنند و شما جوانان عزیز باید به این مسئله خیلی توجه کنید توکل به خداوند متعال و اعتماد به حضرت حق از اینجا شروع می شود اعتماد به حضرت حق یعنی آن کسی که مرا آفریده و خلق کرده و عالم را خلق کرده و گذشته و امروز و فردای من همه در اختیار اوست و متعلق به اوست به هر حال مصلحت، سعادت و خوشبختیم را بهتر از من می شناسد بهتر از من می خواهد. بنابراین دیگر خیالم راحت می شود یعنی هر وظیفه‌ای که از جانب خداوند متعال برای من تعیین شود و امر یا نهی باشد می دانم که تامین کننده خوشبختی من است لذا با اعتماد به خداوند متعال با این وظایف و تکالیف روبرو می شوم و خودم را اگر بدانم در این زمینه ها ضعف یا نقصی دارم به او می سپارم و از او کمک می خواهم و به او توکل می کنم مهمترین مسئله این است که شما با کیفیت، نشاط و فعال و با احساس خوب وارد این عرصه شوید اولین چیزی که ان شاء لله به آن رسیدگی می کنید که هم اول، وسط و آخر است نماز است اگر نماز ما درست باشد سایر کار هایمان درست می شود اگر به نماز خود کیفیت دهیم همه زندگیمان کیفیت پیدا می کند و اینجا یک چالش جدی با شیطان داریم و از همین جا شروع می کند و با آن چالش خواهیم داشت نماز را سنگین و سخت نشان بدهد از اینجا شروع می کند با شما کلنجار رفتن و شما را وسوسه می کند و از همین نقطه شما باید شروع کنید و بر شیطان غلبه کنید با کمک خواستن از خداوند متعال با یاری گرفتن از حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف که یاری گر شما در نماز است و نماینده خداوند است و کارتان آسان می شود. بنابراین کیفیت بخشیدن به نماز و جدی گرفتن نماز و اول وقت خواندن نماز از اینجا شروع می شود و بعد هم ارتباط با کلام الهی، با قرآن کریم و انس با بیشتر با سخنان پروردگار متعال و همان جا هست که انسان با وظایف و مسئولیت‌های خود آشنا می شود از همین جا باید به سراغ خانواده برویم شما از این به بعد در خانواده دیگر وزیر اعظم هستید و مسئولیت و احساس مسئولیت و حقوق و تکالیفی که ما نسبت به پدر و مادرمان داریم آنها هم باید روی ما حساب باز کنند جلب رضایت پدر و مادر سر خوشبختی است که از سوی خداوند متعال به من و شما معرفی شده است چرا که خداوند متعال در سوره شریفه الاسراء آیه ۲۳ می فرمایند «وَقَضَی رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا» یعنی و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر [خود] احسان کنید این دروازه خوشبختی به دست پدر و مادر است که به روی شما باز می شود با دست رضایتشان و تامین این رضایت بر عهده شما است. در ارتباط با خانواده به اینکه فضای معنوی خانواده را تقویت کنید و خلاصه یک عضو اثر گذار به معنای واقعی کلمه از این به بعد در محیط خانواده باشید و بدانید چه توقعی از شما وجود دارد و در ارتباط با دیگران سایر مردم و انسان ها چه وظیفه‌ای بر عهده ما است که چه مسئولیت و چه حقوقی از ناحیه آنها بر عهده ما است این هم به حرف‌های تازه‌ای در این بخش مطرح می شود مانند حریم محرم و نامحرم، حیا و یا نگاه ها از اینجا ظاهراً شروع می شود که چالش اصلی که با شیطان خواهید داشت در ارتباط با نگاه است یعنی شما آقا پسرهای عزیز اگر بتوانید از اول ان شاءلله با عنایت پروردگار متعال حریم حیاء را در نگاهایتان نگاه دارید خیلی پیش می‌افتید. اگر انسا