فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛱وقتی
خــ💙ـــدا با من است،
⛱همه چیز از آنِ من است!
☝️امروز را باتوڪّل وتوسّل به خـــدا💙
#شروع_می_ڪنم
🌹بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیم🌹
🍃الهی به امیدتو🍃
#سلام_روزتون_بخیر🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواهی که در پناه
کرامات سرمدی
ایمن شوی ز فتنه
و ایمن زِ هر بدی
لبریز کن زِ عطر گل
نور سینه را
با ذکر یک صلوات
بر نبی وآل نبی
🌸 اللّهُمَّصَلِّعَلي مُحَمَّد
🌸 و َآلِمُحَمَّد وَعَجِّلفَرَجَهُــم
💛 #سلام_امام_زمانم
💚 #سلام_آقای_من
💙 #سلام_پدر_مهربانم
آیا هنـوز مانده دلـم را صدا ڪنے
نوبت نشد ڪہ داد دلـم را دوا ڪنے
از شَر نَفس، خستہ ام پناهم نمےدهے
پاسخ بہ التمـاس نگاهـم نمےدهے
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️روزی دیگراست
و عطر کــــربلا🕌
عجب شش گوشه نابت💖
بوسیدن دارد آقا..😘
✋اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یــــا
اَباعَبْدِاللهِ الْحُسَیْن(ع)
✋اَلسَّلامُ عَلَیْکَ
یَا بْنَ رَسُولِ اللَّه
اللهم ارزقنا زیارت کربلا 🤲
#روزتون_بخیر🌸
#حدیث_روز☝️#بپرهیزازخلف_وعده
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #دوشنبه ٢١ مهر ماه ١٣٩٩
🌞اذان صبح: ٠۴.۴۵
☀️طلوع آفتاب: ٦.٠٨
🌝اذان ظهر: ١١.۵١
🌑غروب آفتاب: ١٧.٣٢
🌖اذان مغرب: ١٧.۵١
🌓نیمه شب شرعی: ٢٣.٠٩
یــا قـاضی الحاجـات...
دوشنبـــه... صدمرتبه...
#ذکرروز👆دوشنبه
یاقاضی الحاجات(ای برآورنده حاجتها)×صد
#نماز_روز_دوشنبہ
✍🏻هرکس نمــاز2شنبه رابخواندثواب۱۰حج و۱۰عمره
برایش نوشته شود
2رکعت ؛
درهر رکعت بعدازحمد
یک آیةالکرسی ،توحید ،فلق وناس
بعد از سلام۱۰ استغفار
#پیام_سلامتی
✅سرماخوردگی را بدون دارو درمان کنید 👌
🌿اگر دچار سرماخوردگی شدهاید توصیه میشود که مصرف سبزی به خصوص خوردن نعناع (چه به صورت خشک و چه به صورت تازه) را در کنار وعده غذایی خود قرار دهید !
🍇همچنین خوردن مویز ناشتا در اول صبح برای سرماخوردگی مفید است و برخلاف آن لبنیات به ویژه پنیر گزینه مناسبی برای صبحانه نیستند و در طی دوران بیماری باید کمتر مصرف شود.
اگر عادت به خوردن آب خنک دارید بهترست به جای آن از شربت عسل رقیق شده استفاده کنید 👌
💠 دستورالعملهایی برای رفع بلایا
💎 ۱- برای رفع بلایا و هنگام شیوع بیماریها و بهخصوص امراض واگیردار هر روز بعد از نماز صبح آیات زیر را با وضو بخوانید:
بِسمِ اللهِ الرّحمنِ الرَّحیمِ
☀️ قل لَّن یُصِیبَنَا إِلّا مَا کَتَبَ اللّهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا وَعَلَى اللهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ.
☀️ وإِن یَمْسَسْکَ اللهُ بِضُرٍّ فَلاَ کَاشِفَ لَهُ إِلّا هُوَ وَإِن یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلاَ رَادَّ لِفَضْلِهِ یُصِیبُ بِهِ مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ
☀️ ومَا مِن دَابَّةٍ فِی الأَرْضِ إِلّا عَلَى اللهِ رِزْقُهَا وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ
☀️ وکَأَیِّن مِن دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللّهُ یَرْزُقُهَا وَإِیَّاکُمْ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ.
☀️ ما یَفْتَحِ اللهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلَا مُمْسِکَ لَهَا وَمَا یُمْسِکْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِن بَعْدِهِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ.
☀️ قلْ أَفَرَاَیْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللهِ إِنْ أَرَادَنِیَ اللهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِی بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیَ اللهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ.
☀️ حسْبِیَ اللهُ لا إِلَـهَ
إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ.
🦋مفاتیح الجنان
#آیه_درمانی
اگرمشکل #ازدواج دارد
#یاخواستگار ندارد
💕روزانه آيات32الي40سوره مبارکه نور را #باوضو بخواند
براین عمل مداومت ورزد
حتماخواستگارش زیادمیشود
وازدواجش نیک میشود...
📚قرآن درمانی
#ذڪرهاےگرـღگشا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹دوشنبه ۲۱ مهرمـاهتون بخیر🌹
🌼هــــر روز آغـــــاز
🌸یک تغییر و شروع
🌺یک هیجـان اسـت
🌼خــدایا دریـچـه ی
🌸شــادی بـی پـایـان
🌺خوشبختی ، سلامتی
🌼و روزی پر برکت را
🌸به روی همه باز کن
🌺الهی آمین❣
🌹 تقدیم به شما
🌹دوشنبه تون پراز سلامتی
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
#رمان " #رویای_من "بر اساس داستان واقعی
#قسمت_چهل و یکم ✍بخش ششم
🌺گفتم ولی ایرج هم همینو می گفت که رفعت
می خواسته طلاقش بده.
گفت : ایرج چه می دونه هر چی شنیده میگه؛؛ حمیرا همیشه اینو تکرار کرده منم دیگه حوصله ی بحث کردن با اونو ندارم ..خود حمیرا اصرار کرد تا طلاق بگیره ….
رفعت هنوز ازدواج نکرده ….. تازه نگار اون اولا که رفته بود خیلی زنگ می زد بچه برای اینکه با مادرش حرف بزنه گریه می کرد .. ولی حمیرا خودش نمی خواست با اون حرف بزنه….گفتم عمه چرا وقتی دیدین که اون نمی تونه با رفعت باشه پیش دکتر نبردین …….گفت : تو دیگه چرا این حرفو می زنی مگه میشه نبرده باشیم خود رفعت اونو برد ولی فایده نداشت خودش همکاری نمی کرد ……
🌼رفتم تو فکر دیگه نمی دونستم چی درسته چی غلط … …گفتم ولی فکر کنم الان دلش می خواد که خوب بشه ….این دکتر جمالی به نظرم خوب باشه شما خودتون برین ببینین اگر صلاح دونستین ادامه بدین ….
گفت : مرسی مادر که اینقدر دلسوزی می کنی… حالا بیا یک کار دیگه هم بکن … ایرج رو ببخش…. باور کن همچین کاری تا حالا ازش ندیدم بزار به حساب اینکه خاطر تو رو خیلی می خواد ……… سرمو انداختم پایین …….اون نفس عمیقی که نشونه ی غم بزرگی که تو دلش بود از اعماق وجودش کشید … و از اتاق من رفت … دلم براش خیلی سوخت …….
🌺یادم اومد که من توی خونه ی پدرم نه دغدغه ای داشتم نه رازی ….. آروم بودیم و بدون تنش و چقدر همون زمان به زندگی عمه و بچه هاش غبطه می خوردم ….. نمی دونستم چه عاملی باعث شده این قدر توی این خونه تنش باشه حتی تو اوج خوشحالی یک ترس مبهم تو وجود همه هست…. که منم دچار اون شده بودم انگار هیچ چیز واقعی نبود وقتی داشتم می خندیدم نمی دونستم چند لحظه ی بعد چی می خواد پیش بیاد ………….
🌼فردا عمدا کاری کردم که ایرج رو نبینم … فکر نمی کردم به این زودی چنین چیزی بخوام با این که بشدت دوستش داشتم ……
حالا فکر می کردم اگر بیاد دنبالم باید چیکار کنم ؟
اون روز تا رفتم تو کلاس استاد اومد و نتونستم دق و دلیمو سر شهره خالی کنم ….. شهره هم خودش از من فاصله گرفته بود و می دونست که چیکار کرده ….. ولی ساعت استراحت خودم رفتم سراغش داشت فرار می کرد …..
🌺گفتم حالا فهمیدم که تو واقعا دوست منی … چون باعث شدی ما رسما نامزد کنیم ….دستت درد نکنه ….
با پرویی گفت : توام خیلی موذی و زرنگی ها از این طرف دل جمالی رو به دست میاری از اون طرف با ایرج نامزد می کنی …. خیلی مارمولکی ….. در موردت اشتباه کردم ….
گفتم : فقط می تونم بهت بگم برات متاسفم…….
دیگه نموندم تا حرفی بزنه می ترسیدم عصبانی بشم و دوست نداشتم تو دانشگاه همچین کاری ازم سر بزنه ….
حرفی که بهش زده بودم براش کافی بود ….
#ادامه_دارد
○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
#رمان " #رویای_من "بر اساس داستان واقعی
#قسمت_چهل و دوم ✍ بخش اول
🌼من خودمو آماده کرده بودم تا اون روز ایرج بیاد دنبالم ولی نبود . چشمم که به اسماعیل افتاد … سست شدم و دلم بشدت گرفت….
غروب نزدیک اومدنش رفتم پشت پنجره ولی تا در باز شد رفتم کنار تا منو نبینه ….. ولی احساسم این بود که می خواستم بازم مثل قبل باشیم و بهم اهمیت بدیم .
🌺اون بازم دوستم داشته باشه …. ولی نمی تونستم ببخشمش هنوز باورم نمیشد که با حرف آدمی مثل شهره چنین تهمتی به من زده باشه …. و از اون بدتر رفتاری بود که با من کرده بود! ….
هر وقت یادم میومد بغض می کردم و از آینده می ترسیدم …… دیگه از اتاقم بیرون نرفتم و تمام شب رو هم درس خوندم موقع شام دیدمش ولی یک کلمه حرف نزد خیلی هم زود از سر میز بلند شد و رفت…..
🌼انگار حالا اون با من قهر بود ….. عمه حواسش بود وقتی با هم تنها شدیم گفت : اخلاقش عین باباشه وقتی یک غلطی می کنه خودش رم می کنه …….. از این حرف دلم بیشتر گرفت ….
نمی خواستم اخلاقش مثل باباش باشه…. چه تصویر خوبی از اون تو ذهنم ساخته بودم ….. که حالا خودش با این کاراش داشت همه چیز رو از بین می برد ……..
🌺فردا که از دانشگاه تعطیل شدم …آهسته می رفتم به طرف در خروجی …. هوا ابری بود و گاهی دونه های ریز برف به صورتم می خورد هنوز برف شروع نشده بود… ولی من دلم خیلی تنگ بود و از اون آسمون ابری بیشتر گرفته بود؛؛ و دلم نمی خواست برم خونه کاش جایی رو داشتم که اون شب رو می گذروندم و دوباره مجبور نبودم بی محلی های ایرج رو تحمل کنم …
🌼با خودم گفتم میرم پیش مینا و به عمه زنگ می زنم اگر اجازه داد همون جا می مونم ….این فکر خوبی بود اصلا شاید چند روز اونجا موندم…. حالا که حمیرا حالش خوبه و کسی هم نیازی به من نداره چند روز نباشم بهتره …. یک مرتبه احساس کردم کسی دنبالم داره میاد…خیلی نزدیک … شهره هم یک کم جلوتر از من بود هی بر می گشت و منو نگاه می کرد….. ترسیدم با خودم گفتم حتما دکتر جمالیه و دوباره شهره برای من درد سر درست می کنه برای همین بر نگشتم و سرعت قدم ها مو بیشتر و بیشتر کردم و به حالت دویدن از در دانشگاه رفتم بیرون …. می دونستم که اگر یک بار برگردم شهره همین رو پیرهن عثمون می کنه …..با نگاه اطراف رو گشتم تا اسماعیل رو پیدا کنم که یک مرتبه کسی بازومو گرفت …
🌺تنها فکری که کردم این بود که دکتر جمالی دستمو گرفته یک فریاد کشیدم و برگشتم ایرج بود دستشو انداخت روی شونه ی منو به خودش فشار داد و به همون شکل منو برد تا دم ماشین بدون اینکه حرفی بزنه ……
در و برام باز کرد و گفت : بخاری رو روشن گذاشتم تا زود گرم بشی …کتابامو ازم گرفت و گذاشت روی صندلی عقب ….دلم یک جورایی قرار گرفت با اینکه حدس می زدم مکالمه ی خوبی امروز نداشته باشیم دلم می خواست با هم حرف بزنیم ….اولین کاری که کرد به دستم نگاه کرد که ببینه حلقه دستمه یا نه ………..
🌼ایرج طبق اخلاقی که ازش سراغ داشتم یک مدت بدون اینکه حرفی بزنه رانندگی کرد ….. بعد پرسید نهار خوردی ؟ گفتم : یک چیزی خوردم زیاد گرسنه نیستم …. بریم خونه عمه منتظر میشه حتما برامون نگه داشته ….
گفت : مامان می دونه بهش زنگ زدم و گفتم میام دنبال تو اسماعیل رو نفرسته .. منم نخوردم بریم همبرگر بخوریم؟ ……… گفتم :راستش بدم نمیاد…. خیلی همبرگر دوست دارم گفت : نمی دونستم وگرنه بیشتر میومدیم…
🌺این بود که رفت تا میدون ولیعهد( ولیعصر) ولی حرف نمی زد و غمگین بود………
این همبرگر فروشی به اسم ویمپی تازه باز شده بود و یک بار هم با تورج و حمیرا اومده بودیم …. ماشین رو پارک کرد و پیاده شدیم دستمو گرفت و گفت مراقب باش زمین لیزه …
#ادامه_دارد
○°●○°•°♡♡°○°●°○
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#هرروزیک_آیه
✨الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ(۵)
✨خورشید و ماه با حسابی منظم و دقیق روانند(۵)
📚سوره مبارکه الرحمن
✍آیه۵
#حدیث
🔅 #امام_علی_علیه_السلام :
🔸 «إنّكُم أغبَطُ بما بَذَلتُم مِن الرّاغِبِ إلَيكُم فيما وَصَلَهُ مِنكُم» .
🔹 «سودى كه شما از آنچه بخشيده ايد مى بريد بيشتر از سودِ كسى است كه با خواهش از شما چيزى به او مى رسد» .
📚 غرر الحكم : ح ٣٨٣٤
➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖
🔅 #امام_جواد_علیه_السلام :
🔸 «مَن أصغى إلى ناطِقٍ فَقَد عَبَدَهُ فَإن كانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَد عَبَدَ اللّهَ وإن كانَ النّاطِقُ يَنطِقُ عَن لِسانِ إبليسَ فَقَد عَبَدَ إبليسَ؛» .
🔹 «هركه گوش به گفته سخنگويى دهد، در واقع او را پرستيده است. اگر [آن سخنگو] از خدا بگويد، خدا را پرستيده و اگر از شيطان بگويد، شيطان را پرستيده است» .
📚 گزیده تحف العقول، ص ٦٣
#احکام
‼️تمام خواندن نماز مسافر
🔷س 4294: اگر مسافری كه نمازش #شکسته است در اثر فراموشی، نماز را کامل بخواند و بعداً متوجه شود چه وظیفه ای دارد؟
✅ج: اگر #مسافر فراموش كند که نمازش، شكسته است و تمام بخواند، اگر #داخل_وقت متوجه شد، باید نماز را دوباره بخواند و اگر پس از وقت به یاد آورد، قضای نماز واجب نیست.
#احکام_نماز #نماز_مسافر
#سوره_درمانی
#بہ_دست_آوردن_ثروت_عظیم
✍🏻گفتہ شده هر کس سوره (تکاثر)
را روز دوشنبه یا چهارشنبه 40 بار بخواند
مال عظیم یابد و به خیری رسد
که در ذهن و تصورات او نگنجد✨
📚کنوزالاسرارخفیه ص۳۳۷
هدایت شده از خانواده بهشتی
❤️🍃❤️
#همسرانه
#هر_دو_بدانیم
اصطلاح «زن شاد، زندگی شاد»
از نظر علمی هم اثبات شده است!
✅مردانی که زنان شادتری دارند،
✅وهمچنین زنانی که شوهران شادتری دارین
💞احساس رضایت بیشتری از زندگی خود دارند...!
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از خانواده بهشتی
♻️راهکارهای جدا کردن فرزند از تبلت و گوشی♻️
1️⃣ خودمون کمتر تو فضای مجازی باشیم و فقط در حد نیاز سراغ گوشی و تبلت بریم.
2️⃣ با بچه ها بیشتر بازی کنیم و وقتشون رو با بازی های مفید پر کنیم.
3️⃣ به اینکه بچه مون خیلی باهوشه و کار با گوشی روحرفه ای بلده افتخار نکنیم.
4️⃣ برای بچه ها گوشی و تبلت اختصاصی نخریم.
5️⃣ بازی ها و کلیپ های خیلی محدودی رو گوشیمون داشته باشیم و فقط گاهی اجازه استفاده از اونا رو به بچه مون بدیم.
6️⃣ برای ساکت کردن یا آروم کردن بچه از گوشی استفاده نکنیم. و در نهایت، مثل همه مساٸل زندگی، در استفاده از تکنولوژی هم حد تعادل رو نگه داریم، نه افراط، نه تفریط.
#نکات_تربیتی
#بازی_تبلت_موبایل
❤️🔅❤️
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🌱🕊
#داستان_کوتاه_آموزنده
⭕️✍حکایتی زیبا و آموزنده
#گدایی
از مردی که صاحب گستردهترین فروشگاههای زنجیرهای در جهان است پرسیدند : «راز موفقیت شما چه بوده؟»
او در پاسخ گفت : زادگاه من انگلستان است. در خانوادهی فقیری به دنیا آمدم و چون خود را به معنای واقعی فقیر میدیدم، هیچ راهی به جز گدایی کردن نمیشناختم. روزی به طرف یک مرد متشخص رفتم و مثل همیشه قیافهای مظلوم و رقتبار به خود گرفتم و از او درخواست پول کردم. وی نگاهی به سراپای من انداخت و گفت : به جای گدایی کردن بیا با هم معاملهای کنیم. پرسیدم : چه معاملهای؟
گفت : ساده است. یک بند انگشت تو را به ده پوند میخرم. گفتم : عجب حرفی میزنید آقا ، یک بند انگشتم را به ده پوند بفروشم؟ بیست پوند چطور است؟ شوخی می کنید؟ بر عکس، کاملا جدی می گویم. جناب من گدا هستم، اما احمق نیستم. او همچنان قیمت را بالا میبرد تا به هزار پوند رسید. گفتم : اگر ده هزار پوند هم بدهید، من به این معاملهی احمقانه راضی نخواهم شد.
گفت : اگر یک بند انگشت تو بیش از ده هزار پوند میارزد، پس قیمت قلب تو چقدر است؟ در مورد قیمت چشم، گوش، مغز و پای خود چه میگویی؟ لابد همهی وجودت را به چند میلیارد پوند هم نخواهی فروخت؟ گفتم : بله، درست فهیمیدهاید.
گفت : عجیب است که تو یک ثروتمند حسابی هستی، اما داری گدایی میکنی. از خودت خجالت نمیکشی؟
گفتۀ او همچون پتکی بود که بر ذهن خوابآلود من فرود آمد. ناگهان بیدار شدم و گویی از نو به دنیا آمدهام. اما این بار مرد ثروتنمدی بودم که ثروت خود را از معجزهی تولد به دست آورده بود. از همان لحظه، گدایی کردن را کنار گذاشتم و تصمیم گرفتم زندگی تازهای را آغاز کنم....
✍
📚؛ مجموعه حکایات و سخن بزرگان
@tafakornab
@shamimrezvan
#پیام_سلامتی
🍹اگردچاراضطراب یاافسردگی هستید"چای زعفران"بنوشید !
👈🏻شادی آور
👈🏻ضد آلزایمر
👈🏻پیشگیری از سرطان
👈🏻تسکین دردهای شکمی
👈🏻ضداضطراب وافسردگی
👈🏻پیشگیری ازفشارخون بالا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
🌱زندگی را می گویم:
اگر بخواهی از آن لذت ببری،
همه چیزش لذت بردنی است
و اگر بخواهی از آن رنج ببری
همه چیزش رنج بردنی است،
کلید لذت و رنج دست توست !
🍂🍃🌸🍂🍃🌸
🍂🌸🍂
🌸
#ذڪر_درمانے
#رفع_گریه_وبیقراری_کودک
⭕️بچه بداخلاق و یا زیاد گریه میکند(بیقراری کودک)⭕️
🌸✨امام صادق ع ؛
اسم《#المُقیت》را ۷ مرتبہ بر آب
باران یا آب جارے بخوانند و بہ طفل
بد خوے بنوشانند صبور و ساڪت
شود و هرچہ بخواهند یاد
مے گیرد✨
📚 بحارالغرائب ۷۸
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشا⬆️⬆️⬆️
🌸
🍂🌸🍂
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
#خواص_آیات_قرانی
#حفظ_مال🏡
#حفظ_فرزند👫
🌸✨چنانچـہ شخصے
《 #آیـت_الڪـرسے 》رابنویسد
ودرمیان مال بگذارد
یا برفرزند بندد
از بلامحفوظ
می ماند✨🌸
📚 خزائن الاسرار ۲۰۰/۱۹۹
ڪلیڪ ڪنید↩️
#ذڪر_درمانے #نفس_سرکش
اگه میخای گناه نکنی دائم این ذکر روتکرارکن
✍🏼 شیخ رجبعلے خیاط ره ؛
به جهت غلبه بر نفس امـــاره
مداومت بر ذکر 【 یا دائمُ یا قائم 】
از مجـــربات است ➣●●
📚 کیمیای محبت ۱۹۳
🍃🌸﷽🍃
🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
#دعا_درمانے
❇️بــرای رسـیـدن به مــرادات ❇️
💠اگر کسی بر این مناجات که از پیامبر اکرم صل الله علیه و آله رسیده است مواظب نماید ( تکرار نماید ) به مراد خویش خواهد رسید و مجرب است
💥إِلَهِي بِحُرْمَةِ طه وَ مَنْ تَلاها وَ بِحُرْمَةِ یس وَ مَنْ قَرَأَها وَ بِحُرْمَةِ مَکَّةَ وَ مَنْ بَناها وَ بِحُرْمَةِ وَالعَصرِ وَ مَنْ صَلّاها بَلِّغْ نَفسی اِلی مُناها💥
📚خزینة الفوائد صفحه ۲۱۱
🍃
🌸🍃
🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃