فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 سلام
روزتون بخیر
دوشنبه تون پربرکت
نگاه خدا همراه
هميشگی لحظه هاتون
و ياد خدا در زندگیتون جاری
سلامتی و سعادت
در دنیا و آخرت نصیبتون
به حق حضرت زهرا (س)
▪ ایام سوگواری
بانوی دو عالم حضرت
زهرا سلام الله علیها تسلیت باد🖤
🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃
#دعا_درمانی#رفع_بدهکاری
📗کتاب امالی شیخ صدوق ره این روایت را آورده است :
💚علی علیه السلام از بدهکاری هایی که داشت خدمت پیامبر اکرم صل الله علیه و آله شکایت کرد
🌹حضرت فرمود : علی جان ! این دعا را بخوان :
🍃اللَّهُمَّ أَغْنِنِي بِحَلَالِكَ عَنْ حَرَامِكَ وَ بِفَضْلِكَ عَمَّنْ سِوَاكَ فَلَوْ كَانَ عَلَيْكَ مِثْلُ صَبِيرٍ دَيْناً قَضَى اللَّهُ عَنْكَ وَ صَبِيرٌ جَبَلٌ بِالْيَمَنِ لَيْسَ بِالْيَمَنِ جَبَلٌ أَجَلَّ وَ لَا أَعْظَمَ مِنْه🍃
👈مداومت بعد از هر نماز
📚بحارالانوار ج ۹۲ ص ۳۰۱
#باب_وسعت_ررق_و_روزی
🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃
#به_جهت_داشتن_آرامش_درخانواده
🏡🏡منزل با آسایش🏡🏡
نیّت کند و ذکر
یاٰ مَنْ لَهُ الْجَنَّةُ الْمَأْویٰ را 302 بار
تکرار کند ، ان شاءالله
حاجتروا باشد ....
📖ختم مجرب
سرگذشت واقعی #سارا
#قسمت_پنجم
🌸سه شنبه بود ساعت هفت عصر بود
و تقریبا کسی تو شرکت نمونده بود و من همچنان داشتم کارامو انجام میدادم که رو یاهو یکی اددم کرد به اسم علی ….
خسته تر از اونی بودم که اکسپت کنم سیستمو بستم و راه افتادم سمت خونه.
چهار شنبه صبح سیستم رو که روشن کردم درخواست رو اکسپت کردم
حدس میزدم خود پرروش باشه .
یک سری سوالای بی ربط کاری پرسیده که من همه رو با بله و نه جواب دادم طوری جواب میدادم که بفهمه حوصلشو ندارم
_ و سوال اخر اسم خودتون رو گذاشتین رو آیدی یاهو؟ از فضولیاش خوشم نمیومد خیلی بد جوابشو دادم قشنگ از پشت سیستم حس کردم معذب شده ولی بحث رو عوض کرد و نوشت
🌸من و شروین تصمیم داریم پنج شنبه بریم سینما گفتم اگر شما هم دوست دارید بیاید ما ساعت دو سر شانزده آذر قرار داریم…. پیش خودم گفتم خب چرا شروین بهم نگفت ؟
اون روز شروین کل ساعت کاری تو چاپخونه و لیتوگرافی درگیر بود حتی واسه ناهار هم نیومد شرکت تا آخر وقت هم ندیدمش سرم به شدت شلوغ بود حتی فرصت آب خوردن نداشتم به کل یادم رفته بود که برنامه پنج شنبه رو و از خودش نپرسیدم. پنج شنبه شد شروین اون روز هم نیومد شرکت ساعت ده باز رو یاهو مسیج اومد….
🌸خانم بداخلاق قرار امروز یادتون نره شروین کارش زیاده گفت که از طرفش بهتون خبر بدم در ضمن دسترسی به نت هم نداره …. اون روزا موبایل رسم نبود پیش خودم گفتم مهم نیست میرم سر شانزده آذر میبینمش سر ساعت دو رسیدم به بلوار کشاورز دیدم خودش وایستاده بدون شروین!!! قبل از اینکه سلام کنم گفتم
_پس شروین کو؟ گفتم که سرش شلوغه امروزم درگیر چاپخونس گفته خودشو به ما میرسونه، میاد… بریم تا دیر نشده
#ادامہ_دارد
سرگذشت واقعی
اسم داستان : #سارا
نویسنده : #ساغر
#قسمت_ششم
🌸قرارمون سینما ایران بود
معذب بودم
از اینکه کنارش راه میرفتم خجالت میکشیدم
اون حس بده دست از سرم برنمیداشت
سعی میکرد خیلی نزدیک بهم راه بره از پرروبازیاشم خوشم نمی اومد .
یکی از کنارمون رد شد بهم نگاه کرد و به علی گفت کوفتت بشه .
انگار علی نشنید
یا خودشو به نشنیدن زد
🌸خیلی خجالت کشیدم دوست داشتم زمین دهن باز کنه من غیب شم من دختری بودم که به هر پسری اجازه نمیدادم کنارم راه بره. نمیگم شیطون نبودم.. اما فقط اگر کسی رو واقعا به عنوان یه دوست خوب و موجه یا همکار قبول داشتم باهاش مشکلی نداشتم و اهل دوست پسر داشتن هم نبودم همیشه پسرهای سیریش رو سرکار میذاشتم و بهشون میخندیدم اما الان داشتم کنار یه پسر راه میرفتم که واقعا نمیدونستم چرا دارم اینکارو میکنم
پسری که ازش بدم میومد .
و در کنارش معذب بودم.. سوار تاکسی شدیم
🌸چسبیدم به در کل مسیر حرف نزدم و بیرون و نگاه میکردم
لجم در اومده بود که چرا همیشه به خاطر رودروایسی خودمو تو دردسر میندازم؟ چرا باهاش را افتادم تو خیابون
خب خودم تنها میرفتم دم سینما منتظر میموندم
اما دیگه خریت کرده بودم باید تحمل میکردم رسیدیم دم سینما بازم از شروین خبری نبود خونم به جوش اومد
حس کردم دروغ میگه
با عصبانیت گفتم
_پس کوش؟ اگه نیاد من نمیام تو سینما
یکم از در سینما فاصله گرفتم
سه تا بلیط تو دستش بود .اومد سمتم
_ وا شما دخترا چقدر سخت میگیرید بیا اینم بلیطش بیا بریم داخل اونم میاد قبل از شروع شدن فیلم .حتما کار داره با دیدن بلیط ها یکم اروم شدم رفتیم داخل
فیلم شروع شد
🌸تو دلم به خودم فحش میدادم بین خودمون یه صندلی واسه شروین خالی گذاشته بودم و کیفمو روش گذاشته بودم هر چی بهم تعارف میکردم نمی خوردم ،تمام ناخن هامو جویدم لج کرده بودم
حرص میخوردم
اصلا به فیلم نگاه نمیکردم
چشمم تو اون تاریکی به در ورودی بود
خودش هم فهمید عصبانی هستم اما به روی خودش نمی اورد
فیلم تموم شد اما شروین نیومد… اصلا یادم نیست چه فیلمی بود. چون فکر میکردم سرکارم گذاشتن
حس میکردم دستم انداختن
ازشون خیلی بدم میومد
دلم میخواست شروین و میدیدم تمام عصبانیتمو سرش خالی میکردم
از سینما اومدیم بیرون….
#احادیث #عذرخواهی
💎امام على عليه السلام:
عذرخواهى، نشانه ی خردمندى است
💎امام زين العابدين عليه السلام:
از آنچه كه باعث عذرخواهى مى شود، بپرهيز
💎امام على عليه السلام:
هر كس بدون ارتكاب گناهى عذرخواهى كند، خود را گنهكار قلمداد كرده است.
💎امام على عليه السلام:
از كارى كه با آن خداوند سبحان را فرمان برده اى عذرخواهى مكن؛ زيرا آن كار براى تو افتخارى بزرگ است
💎امام حسن عليه السلام:
گناه را زود كيفر مده، بلكه ميان گناه و كيفر، راهى براى عذرخواهى باقى بگذار
☝️📰 #عکس_نوشته📰☝️
#احکام_شرعی #احکام_حق_الناس
چند نکته درباره آزار و اذیت دیگران
حداقل برای یک☝نفر جهت تبلیغ دین ارسال کنید
#هرروزیک_آیه
✨إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ
✨وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ ﴿۱۹۶﴾
✨بى ترديد سرور من آن خدايى است
✨كه قرآن را فرو فرستاده و همو
✨دوستدار شايستگان است (۱۹۶)
📚سوره مبارکه الأعراف
✍آیه ۱۹۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪ #صلی_الله_علیک_یا_فاطمه_الزهرا
پيغمبري كه عمري غمخوار امتش بود
روي كبود زهرا (س) اجر نبوتش بود؟
▪فاطميه قصه گوي رنجهاست
▪فاطميه تفسير سوز مرتضاست
▪فاطميه شعر داغ لاله است
▪ قصه ي زهراي ۱۸ساله است
▪فاطميه شرح ديوار و در است
▪دفتر در مقام سخت زينب پرور است
◼شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 از فضائل حضرت زهرا سلام الله علیها
از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند
چرا فاطمه(سلام الله) زهرا نامیده شد فرمود:
برای آن که وقتی فاطمه سلام الله علیها
در محراب عبادت به نماز می ایستاد همانگونه
که نور ستارگان برای اهل زمین می درخشد
نور چهره اش برای افلاکیان می درخشید.
📕بحارالانوار، ج 43
▪السَّلامُ عَلَيْكِ يا فاطمه الزهرا
▪السَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ رَسُولِ الله
#دعائی_عظیم_بهنگام_قطع_امیدازهمه
🍂مرحوم نراقی در کتاب شریف خزائن آورده است که:هرگاه امیدهایت همگی به یاس مبدل شد بر درب مسجدی می ایستی و رو به قبله می گویی:
🌸🍃یا مُن عِلمُهُ لا یَحتاجُ اِلی مِثال
وَ یا مَن جُودُهُ لا یَحتاجُ اِلی سُوَالِ
اِنَّ العَرَبَ اِذا وَقَفوُا علی اَبوابِهِمِ اَجابُوا
وَ اَنتَ یا سَیِّدي رَبُّ العَرَبِ وَ العَجَمِ
وَ اَنا واقِفٍ علی بابِ بیتٍ مِن بُیُوتِکَ اَغِثني
یا مُغیث اِغِثتی یا مُغیثُ اَغِثنی یا مُغیث لِهذا رَجَوت 🍃🌸
ُ
📚رهنمای گرفتاران، صفحه ۲۵۸
#داستانک
پسر کوچکی برای مادربزرگش توضیح میداد که چگونه همه چیز ایراد دارد… مدرسه، خانواده، دوستان و…
مادربزرگ که مشغول پختن کیک بود از پسر کوچولو پرسید که کیک دوست داری؟
و پسر کوچولو پاسخ داد: البته که دوست دارم.
روغن چطور؟ نه!
و حالا دو تا تخممرغ؟ نه مادربزرگ!
آرد چی؟ از آرد خوشت میآید؟
جوش شیرین چطور؟ نه مادربزرگ! حالم از همهشان به هم میخورَد.
بله، همه این چیزها به تنهایی بد بهنظر میرسند اما وقتی بهدرستی با هم مخلوط شوند، یک کیک خوشمزه درست میشود.
خداوند هم به همین ترتیب عمل میکند.
خیلی از اوقات تعجب میکنیم که چرا خداوند باید بگذارد ما چنین دوران سختی را بگذرانیم اما او میداند که وقتی همه این سختیها را به درستی در کنار هم قرار دهد، نتیجه همیشه خوب است.
ما تنها باید به او اعتماد کنیم، در نهایت همه این پیشامدها با هم به یک نتیجه فوقالعاده میرسند.
روز های سخت باید بگذرد تا آب دیده شده و به طلای ناب درونمان برسیم ...