eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
25.1هزار دنبال‌کننده
33.2هزار عکس
18.1هزار ویدیو
224 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث کانال دوم مون(داستانهای آموزنده بهلول عاقل) http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫 ⭕️ ⭕️ 👈قسمت 9️⃣3️⃣ آقای هویدافر و خواهرش هر دو از معلم های دوره ی عقیدتی بودند. آقای هویدافر در یکی از جلسات از همه ی افراد کلاسی خواست که دعای نور حضرت زهرا (س) را حفظ کنند و در همان جلسه تأکید زیادی روی دعای نور کرده بود و قرار گذاشته بود که بعد از حفظ دعا توسط افراد کلاسی، تفسیرش را هم درس بدهد. زینب همان شب در خانه دعا را حفظ کرد. شب که خوابید، خواب عجیبی دید که آن خواب را صبح برای من تعریف کرد. زینب خواب دید که یک زن سیاهپوش در کنارش مینشیند و دعای نور را برایش تفسیر می کند. آنقدر زیبا تفسیر را می گوید که زینب در خواب گریه می کند. زینب در همان عالم خواب وقتی تفسیر دعا را یاد می گیرد، به یک گروه کودک تفسیر را یاد می دهد؛ کودکانی که در حکم انبیا بودند. زینب دعای نور را در خواب می خواند. البته نه خواندن عادی؛ خواندنی از اعماق وجودش، وقتی زینب دعا را میخواند، رودخانه و زمین و کوه هم گریه می کردند. زینب آن شب در عالم خواب حرف هایی را شنیده و صحنه هایی را دیده بود که خبر از یک عالم دیگر می داد. او از من خواست که خوابش را برای هیچ کس حتی مادرم تعریف نکنم. با وجود روحیه ای که داشت، در جمع و کنار دوستان و دیگران خیلی عادی رفتار می کرد. با خوشرویی و لبخند با همه برخورد می کرد. یک روز قرار بود که از طرف جامعه ی زنان به اردو بروند. صبح زود با هم از خانه بیرون رفتیم. قرار بود او را به جامعه ی زنان برسانم و خودم به خانه برگردم. آنجا که رسیدیم، تعدادی دانش آموز و معلم جمع شده بودند. تا رسیدیم، زینب رفت یک سفره نان آورد و مقداری خرما و پنیر هم که از قبل تهیه کرده بودند، گذاشت و خیلی فرز و زرنگ، شروع به لقمه کردن نان و پنیر و خرما کرد. ساندویج درست می کرد و توی کیسه فریزر می گذاشت که در اردو به دخترها بدهد.خیلی از معلم ها نشسته بودند و نگاه می کردند، اما زینب تند تند کار می کرد. من بعد از رساندن زینب به آنجا به خانه برگشتم. در مسیر برگشت به خانه به زینب فکر می کردم. او خیلی زود توانسته بود آدمهای مثل خودش را پیدا کند و با جو شاهین شهر کنار بیاید. زینب در جمع از همه شادتر و فعال تر بود. کتاب های انجیل و تورات را گرفته بود و مطالعه می کرد. دوست داشت همه چیز را بداند و مقایسه کند. مرتب از من می پرسید: مامان، اگر جنگ تمام شد، برمی گردیم آبادان؟ آبادان را خیلی دوست داشت. خیلی دلش می خواست دوره ی دبیرستان را در آبادان درس بخواند. با وجود علاقه ی زیادش به آبادان، توی شاهین شهر طوری زندگی می کرد و فعالیت انجام می داد که انگار برای همیشه قرار است آنجا بماند. هر روز ظهر که از مدرسه به خانه برمیگشت، اول به مسجد المهدی فردوسی می رفت، نماز ظهر و عصرش را به جماعت می خواند. اگر دستش می رسید، نماز صبح هم به مسجد میرفت. زینب از همه کس و همه چیز درس می گرفت. رادیو معلمش بود، خطبه های نماز جمعه ی تهران یا اصفهان را گوش می کرد و نکته های مهمش را می نوشت. روزنامه دیواری درست می کرد و ازسخنرانی های امام، خطبه های نماز، کتاب های آقای مطهری و شریعتی مطلب جمع می کرد و در روزنامه دیواری می نوشت. ی ک شب سر نماز، سجده اش خیلی طولانی شد و حسابی گریه کرد. بلندش کردم. گفتم: مامان، تو را به خدا این همه گریه نکن. آخر تو چه ناراحتی ای داری؟ با چشم های مشکی و قشنگش که از زور گریه سرخ شده بود، گفت: مامان، برای امام گریه می کنم، امام تنهاست. به امام خیلی فشار می آید. به خاطر جنگ، مملکت خیلی مشکل دارد. امام بیشتر از همه غصه می خورد. برای من که مادر زینب بودم و خودم عاشق امام بودم، این حرف ها سنگین بود. ازاینکه زینب اینهمه می فهمید رنج می برد، داغ شدم. کاشکی زینب این همه نمی فهمید. ای کاش کمتر رنج میبرد. ما در خانه می نشستیم و فیلم سینمایی نگاه می کردیم، زینب نمازمی خواند یا کتاب می خواند. باسلام دوستان گرامی بیشتر از این نتونستم کتاب روبفرستم میتونید کتابش روتهیه کنید کتاب راز درخت کاج نویسنده معصومه رامهرمزی انتشارات آوای کتاب پردازان
🌹 شهیده زینب(میترا)کمایی 🍁 : 🛑 به دلیل حجاب و فعالیت های مذهبی هنگام بازگشت از مسجد ربوده شدن/دشمنان انقدر گره چادرش را کشیدن تا بشهادت رسید (به علت خفگی)،بعد از ۳روز پیکر غرق به خونش پیدا شدو با چادرش در گلزار شهدای اصفهان بخاک سپرده شد 👌 : حضرت امام خمینی(ره) 📜 : 🛑 از شما عاشقان شهادت می خواهم که راه این شهیدان به خون خفته را ادامه دهید . هیچ گاه از پشتیبانی امام سرد نشوید . همیشه سخن ولی فقیه را به گوش جان بشنوید و به کار ببندید . چون هرکس روزی به سوی خدا باز خواهد گشت. همیشه به یاد مرگ باشید تا کبر و غرور و دیگر گناهان شما را فرا نگیرد .نمازهایتان را فراموش نکنید و برای سلامتی اماممان همیشه دعا کنید و در انتظار ظهور مهدی عج باشید
💎امیر المومنین علی(ع)میفرمایند: 💵اگر از دنیا بقدر کفایت بخواهی پس اندکی از دنیا تورا بس است! اما اگر بیشتر بخواهی تا کنار قبر هم که بدوی باز دنیا تو را بس نیست. 📚کافی ج ۲ ص ۱۳۸ 〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖ 💎حضرت زهرا سلام الله علیها فرموده اند: 💐همیشه خدمتگزار مادر باش که بهشت زیر پای اوست. 📚عوالم العالم ،ج ۱۱،ص ۹۱۰
❓پرسش چه مقدار خنده نماز رو باطل میکنه؟ طبق نظر ایت الله شبیری وبقیه مراجع 📝پاسخ ١- خندیدن در نماز : 1. خنده بی صدا: همه مراجع : تبسم و لبخند نماز را باطل نمي كند هرچند عمدي باشد. 2. خنده با صدا: -الف: عمدی : همه مراجع: خندیدن عمدی با صدا باطل کننده نماز است. -ب: بی اختیار و سهوا: آیات عظام امام ، تبريزي، بهجت، زنجاني ، وحید ، نوري ، مظاهری: خندیدن بی اختیار اگر به هم زننده صورت نماز نباشد نماز را باطل نمی کند. آیات عظام مكارم، گلپايگاني، صافي ،فاضل ،سيستاني: اگر با خندیدن بی اختیار هم صورت نماز از بين برود نماز باطل است . ٢- تغییر رنگ چهره بر اثر خنده: مشهور مراجع: اگر براي جلوگيري از صداي خنده حالش تغيير كند به حدي كه از صورت نمازگزار خارج شود نمازش باطل است. آیات عظام اراكي، سيستاني: اگر بر اثر خنده رنگ چهره تغییر کند بنابراحتياط واجب باید نمازش را دوباره بخواند. آیات عظام بهجت مظاهری زنجاني خوئي، تبريزي: اگر بر اثر خنده رنگ چهره تغییر کند نمازش صحيح است.
مَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ 📚 سوراالروم ، آیه٤٤ ✨ هرکس کافر شود کفرش به ضرر خود اوست
🍃🌹جلب فروش متاع🌹🍃 🌸👌بر روی 4 برگ کاغذ بنویس و سپس آن ها را در چهار گوشه مغازه یا چهار طرف متاع مورد فروش پنهان کن و آن مکان پاک باشد . و این آیات را باید نوشت : ✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🍃🌸یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله و هو الذی مد الارض و جعل فیها رواسی و انهارا و من کل الثمرات جعل فیها زوجین اثنین یغشی الیل النهار ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون یا شکیکفی یا قاهر و یا مغنی یا رزاق یا وهاب یا الله🌸🍃 📚میرداماد کبیر ص 58 🍃🍂🌹🍃🍂🌹🍃🍂🌹🍃🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃❤️🍃🍃🍃 🌺 نسیم رجب یادت نرود 🔹 وقتی در بهار وارد سواحل دل‌انگیز لب دریای شمال شد، چنان نسیم و بادی طرب‌انگیزی از دریا بسویش وزیدن کرد که سرشار از لذت شد طوری که می‌خواست پرواز کند، انگار در فضا است و غم‌هایش را فراموش کرد. شب از نیمه گذشته بود، ولی دل‌کندن از این نسیم برایش جانکاه بود و می‌خواست بیشتر صفا کند. 🔹 در برخی از زمان‌ها و باد معنوی و آرام‌بخشی به دستور خدا بر جان‌ها می‌وزد باید لحظه‌شناس خوب و ماهری باشیم تا ظرف قلبمان را در مسیر این وزش‌ها قرار دهیم تا سرشار از معنویت،نور و شویم. 🔹 گوش و هوش دارید اوقات را؛؛ در ربایید این چنین نفحات را نفحه‌ای آمد و شما را دید و رفت؛؛ هر که را می‌خواست جان بخشید و رفت 👌انسانی که را با قلبش احساس کند، دیگر کینه، کدورت و حسادت از قلبش فرار می‌کند. 🌸 رسول مهربانی فرمودند: ‏ در برخی زمان‌ها نسیم‌هایی است، توجه کنید و خود را در معرض آنها قرار دهید. 📚 بحارالانوار، ج۶۸، ص221، باب۶۶. 🌹 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ 🌹 و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🍃❤️🍃🍃🍃🍃🍃
هدایت شده از خانواده بهشتی
🦋 مهارتهای_زیبا ✪ گاه بدون اینکه بدانید، رفتارهایی انجام می‌دهید که باعث ناراحتی همسرتان می‌شود، ✩ مثل صمیمیت بیش از حد با جنس مخالف. ✪ شاید برایتان سرگرم‌کننده باشد که با اقوام یا همکارتان شوخی کنید، ✩ اما افراط در این کار می‌تواند اثرات منفی زیادی بر رابطه عاطفی‌‌تان بگذارد. ✩ گاه رفتار شما مجوّزی می‌شود برای همسرتان تا او نیز حریم‌های مربوط به نامحرم را رعایت نکند. ✪‌با رعایت محدودیتها و خط قرمزهای اخلاقی و شرعی، ↫آرامش و لذّت را به یکدیگر هدیه دهید. •┈••✾🍃💞🍃✾••┈• @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
هدایت شده از خانواده بهشتی
💐تحت تاثیر قرار نگیریید گاهی کودک با دو گریه و قهر، چیزهایی را می‌خواهد که به او نیست در این مواقع اصلاً در برابر او نیایید چرا که اگر او اینگونه را بچشد، این عادت بسیار مشکل خواهد بود و کنید با توضیح دادن مسئله کودک را کنید . 💐گاهی ما با رفتار بچه، بهش پاداش می‌دهیم به این شکل وقتی خواهرش رو ، رو ، ، برای اینکه پرت بشه میگیم بیا با هم کنیم. 💐 می‌خواهیم این بخوابد. خب اون میگیره از این به بعد خواستی باید خواهرت رو بکنی. نکردن؛ گاز هم بگیر. دیگه بازی میکنن. 💐این که داریم امتیاز میدیم میدیم. می کنیم. @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌱 داستان کوتاه روزي فقيري به در خانه مردي ثروتمند مي‌رود تا پولي را به عنوان صدقه از او بخواهد. هنوز در خانه را نزده بود که از پشت در شنيد که صاحب خانه با افراد خانواده خود بحث و درگيري دارد که چرا فلان چيز کم ارزش را دور ريختيد و مال من را اين طور هدر داديد؟! مرد فقير که اين را مي‌شنود قصد رفتن مي‌کند و با خود مي‌گويد وقتي صاحب‌خانه بر سر مال خود با اعضاي خانواده‌اش اين طور دعوا مي‌کند، چگونه ممکن است که از مالش به فقيري ببخشد؟! از قضا در همان زمان در خانه باز مي‌شود و مرد ثروتمند از خانه بيرون مي‌زند و فقير را جلوي خانه مي‌بيند. از او مي‌پرسد اينجا چه مي‌کند؟ مرد فقير هم مي‌گويد کمک مي‌خواسته اما ديگر نمي‌خواهد و شرح ماجرا مي‌کند. مرد غني با شنيدن حرف‌هاي او، لبخندي مي‌زند، دست در جيب مي‌کند مقداري پول به او مي‌بخشد، و مي گويد: ، . از آن زمان اين ضرب المثل را در مورد افرادي به کار مي برند که حواسشان به حساب و کتابشان هست، اما در زمان مناسب هم بي حساب و کتاب مال خود را مي‌بخشند.
معجون خواب‌آور !😴 نوشیدن یک لیوان شیر قبل ازخو‌اب، برای داشتن خواب راحت و آرام توصیه میشود، 🍯عسل و شیر را با هم ترکیب کنید نوشیدنی‌ای ایجاد میشود که به سرعت شما را در یک خواب شیرین فرو میبرد👌🏻✨