#داستانعاشقانهواقعی
#دومدافع ❤️
#قسمت_پنجاهوششم
گوشے و سریع جواب دادم!!!
الو؟؟
الو سلام بفرمایید.
سلام خوبے اسماء ؟؟ اردلانم
إ سلام داداش ممنونم شما خوبید؟؟
چرا صداتوݧ گرفتہ؟؟.
هیچے یکم سرماخوردم زنگ زدم بگم مـݧ با
علے یکے دو ساعت دیگہ پرواز داریم بہ سمت تهراݧ
إ شما هم میاید؟؟ الاݧ کجایید؟؟
آره ایندفعہ زودتر برمیگردم. الاݧ دمشقیم
علے خودش کجاست چرا زنگ نزد؟؟
علے نمیتونہ حرف بزنہ .فعلا مــݧ باید برم خدافظ.
مواظب خودتوݧ باشید خدافظ
پوووفے کردم و گوشے و انداختم رو تخت
بہ انگشتر عقیقے کہ اردلاݧ براموݧ از سوریہ آورده بود نگاه کردم
خیلے دوسش داشتم چوݧ علے خیلے دوسش داشت.
ساعت۶بود یک ساعتے خوابیدم
وقتے بیدار شدم صبحونمو خوردم و لباس هاے جدیدے رو کہ دیشب آماده کرده بودم و پوشیدم یکم بہ خودم رسیدم و روسریمو بہ سبک لبنانے بستم .
یکمے از عطر علے و زدم و حلقم و تو دستم چرخوندم و از انگشتم در آوردم.
پشتش و رو کہ اسم خودم و علے وتاریخ عقدموݧ تو حرم و نوشتہ بودیم نگاه کردم.
لبخندے زدم و بوسیدمش و دوباره دستم کردم.
تصویرے رو کہ کشیده بودم و لولہ کرده بودم و با پاپیوݧ بستمش.
اردلاݧ دوباره زنگ زدو گفت کہ بریم خونہ ے علی اینا میاݧ اونجا .
گل هاے یاسو از تو گلدون برداشتم.
چادرم رو سر کردم و تو آینہ نگاه کردم
الاݧ علے منو میدید دستش و میذاشت رو قلبش و میگفت :اسماء واے قلبم
خندیدم و از اتاق خارج شدم
ماماݧ و بابا یک گوشہ نشستہ بودݧ و با اخم بہ تلوزیوݧ نگاه میکردݧ.
إ ماماݧ شما آماده نیستیـݧ؟ الاݧ اونا میرسـݧ.
ماماݧ کہ حرفے نزد
بابا برگشت سمتم . لبخند تلخے زدو گفت :تو برو دخترم ما هم میایم
تعجب کردم:چیزے شده بابا
ݧ دخترم یکم با مادرت بحثموݧ شده.
باشہ مـݧ رفتم پس شما هم زود بیاید.ماماݧ جاݧ حالا دامادت هیچے پسرتم هستاااا.
باسرعت پلہ هارو رفتم پاییــݧ سوار ماشیـݧ شدم و حرکت کردم .
با سرعت خیلے زیاد رانندگے میکردم کہ سریع برسم خونہ ے علینا .
بعد از یک ربع رسیدم .
ماشیـݧ و پارک کردم و دوییدم
در خونہ باز بود.
پس اومده بودݧ .یہ عالمہ کفش جلوے در بود .
زیر لب غر میزدم و وارد خونہ شدم:اینا دیگہ کیـݧ؟؟؟حتما دوستاشـݧ دیگہ ؟؟اه دیر رسیدم.الاݧ علے ناراحت میشه
وارد خونہ شدم همہ ے دوستاے علے بودݧ با دیدݧ مـݧ همہ سکوت کردݧ
اردلاݧ اومد جلو .ریشهاش بلند شده بود .چهرش خیلے خستہ بود
دوییدم سمتشو بغلش کردم.سرمو دور خونہ چرخوندم ݧ علے بود ݧ ماماݧ باباش .
داداش پس بقیہ کوشـݧ؟؟علے کو؟؟
چیزے نگفت وبا دست بہ سمت بالا اشاره کرد
اتاقشہ؟؟؟
آره
بدو بدو پلہ هارو رفتم بالا بہ ایـݧ فکر میکردم کہ چقدر تغییر کرده ؟حتما ریشهاش بلند شده .و صورتش مث اردلاݧ سوختہ .
رسیدم بہ دم اتاقش گل و زیر چادرم قایم کردم و در زدم
جواب نداد .یہ صداهایے شنیدم
درو باز کردم
پدر مادر علے و فاطمہ خودشوݧ انداختہ بودݧ رو یہ جعبہ و گریہ میکردݧ
فاطمہ با دیدݧ مـݧ اومد جلو بغلم کرد .حالم دست خودم نبود معنے ایـݧ رفتاراشوݧ نمیفهمیدم سرمو دور اتاق چرخوندم اما علے و ندیدم.
فاطمہ رو از خودم جدا کردم و پرسیدم .علے کو؟؟؟علی؟؟؟
گریہ ے همہ شدت گرفت رفتم جلو تر بابا رضا از رو جعبہ بلند شد و نگاهم کرد
یک قسمت از جعبہ معلوم بود یہ نفر خوابیده بود توش
کم کم داشتم میفهمیدم چے شده .
خندیدم و چند قدم رفتم جلو گل از دستم افتاد
بابا رضا فاطمہ و ماماݧ معصومہ رو با زور برد بیروݧ
ماماݧ معصومہ کہ بلند شد علیمو دیدم
آروم خوابیده بود .و اطرافشو پراز گل یاس بود
کنارش نشستم و تکونش دادم:علے؟؟پاشو الاݧ وقت خوابہ مگہ؟؟میدونم خستہ اے عزیزم.اما پاشو یہ بار نگاهم کـݧ دوباره بخواب قول میدم تا خودت بیدار نشدے بیدارت نکنم .قول میدم
إ علے پاشو دیگہ ،قهر میکنما
چرا تو دهنت پنبہ گذاشتے؟؟
لبات چرا کبوده؟؟؟
مواظب خودت نبودے؟؟تو مگہ بہ مـݧ قول ندادے مواظب خودت باشي؟؟
دستے بہ ریشهاش کشیدم.نگاه کـݧ چقد لاغر شدے؟؟ریشاتم بلند شده تو کہ هیچ وقت دوست نداشتے ریشات انقد بلند بشہ .عیبے نداره خودم برات کوتاهشوݧ میکنم .تو فقط پاشو
بیا مـݧ دستاتو میگرم کمکت میکنم .علے دستهات کو؟؟جاشوݧ گذاشتے؟؟
عیبے نداره پاشو .
پیشونیشو بوسیدم و گفتم:نگاه کـݧ همیشہ تو پیشونے منو میبوسیدے حالا مـݧ بوسیدمش .
علے چرا جوابمو نمیدے؟؟؟قهرے باهام.بخدا وقتے نبودے کم گریہ کردم .پاشو بریم خونہ ے ما ببیـݧ عکستو کشیدما .وسایل خونمونو هم خریدم.باید لباس عروسو باهم بگیریم پاشو همسر جاݧ
إ الاݧ اشکام جارے میشہ ها.تو کہ دوست ندارے اشکامو ببینے
.علے دارے نگرانم میکنیا پاشو دیگہ تو کہ انقد خوابت سنگیـݧ نبود
کم کم بہ خودم اومد
چشمهام میسوخت و اشکام یواش یواش داشت جارے شد
علے نکنہ ...
نکنہ زدے زیر قولت رفتے پیش مصطفے؟؟
#ادامهدارد۰۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حدیث_روز
🌹 #پنجصفتبراےبهترینبندگان🌹
💎حضرت امام رضا علیه السلام در پاسخ سائلے که گفت: بهترین بندگان چه کسانے هستند؟ فرمود: بهترین بندگان خدا داراے صفت مےباشند:
1⃣👈وقتےکارخیرےرا انجام داد،خوشحال شود؛
2⃣👈 زمانے که کار بدےانجام داد، استغفار کند؛
3⃣👈 موقعےکه نعمتے به دست آورد، شاکر باشد؛
4⃣👈 هنگامےکه مبتلا(به مصیبت) شد،صبر کند؛
5⃣👈 اگر از کسے بدےببیند ببخشد.
پرداخت فطریه به پدر و مادر👆
#سوال: آیا می توان زکات فطره
را به پدر و مادر خود
در صورت مستحق بودن - داد؟
#احکام_شرعی
#فطریه
#هرروزیک_آیه
✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
✨به نام خداوند رحمتگر مهربان
✨تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ
✨عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا ﴿۱﴾
✨بزرگ و خجسته است كسى كه
✨بر بنده خود فرقان
✨[كتاب جداسازنده حق از باطل]
✨را نازل فرمود تا براى جهانيان
✨هشداردهنده اى باشد (۱)
📚 سوره مبارکه الفرقان
✍آیهٔ ۱
10.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتما ببینید 👌
بسیار زیبا و تاثیر گذار
.
.
مراقب باشید داشته هایتان را
از دست ندهید ... ❤️
✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐
#اذکارمعجزه_آسای_طلایی
❣ختم هایی برای تمام حاجات خاص❣
❤️به قصد بر آمدن حاجت در یک هفته، در ساعت معین ، این اذکار مفید و موثر را بخواند;
((البته بهتر است بعد از نماز انجام دهد)) :
💚روز شنبه 1060 بار ذکر ✨[ یا غَـنِی ]✨ برای توانگری
💚روز یکشنبه 489بار ذکر✨[ یافَتّاح ]✨ برای گشایش کار ها و بخت
💚 روز دوشنبه 129بار ذکر ✨[ یا لَطیف ]✨ برای حاجات نهان و غمهای درون
💚و سه شنبه 903بار ذکر ✨[ یا قابِـض ]✨ جهت رسیدن به مطلوب
💚 روز چهارشنبه 541بار ذکر ✨[ یا مُتَعال ]✨ برای پیدا کردن شغل و منصب
💚 پنجشنبه 308بار ذکر ✨[ رَزّاق ]✨ جهت افزون شدن روزی
💚 و روز جمعه 256بار ذکر ✨[ نُـور ]✨ جهت نورانیت دل و عزت بسیار مفید است.
📚 رهنمای گرفتاران ، ص۲۲۵
هدایت شده از خانواده بهشتی
#همسرداری
#سوء_ظن❌
ای کسانیکه ایمان آورده اید
ازبسیاری گمان هابپرهیزید
که پاره ای ازگمان ها گناه است
وهرگز ازحال درونی هم تجسس نکنید
#سوره_حجرات_آیه_۱۲
به همسرتان سوء ظن نداشته باشید
هدایت شده از خانواده بهشتی
#تربیت_فرزند
✅ والدين از زمانی كه شروع به تعليم و تربيت فرزندانشان مي كنند،
هدفشان بايداين باشد كه شاهد پرواز فرزندشان باشند
و بگذارند پربكشد وبه اوج برود
❎ نه آنكه وابسته به آنها باشد
#احسن_القصص
#داستانهای_بحارالانوار
➰ #ارزش_صله_رحم➰
💎از حضرت علی علیه السلام نقل شده است که :
قارون در زمان حضرت موسى به زير زمين فرو رفته بود و خداوند فرشته اى را موكّل بر او كرده بود تا هر روز او را به اندازه قامت يك مرد به زمين فرو ببرد.بعد ها که يونس در شكم نهنگ زندانی شد و مشغول تسبيح و استغفار بود، قارون صداى او را شنيد و از فرشته موكّل خود پرسيد به من اندكى مهلت بده، گويا صداى يكى از آدميان را مىیشنوم، آنگاه خداوند به آن فرشته فرمان داد به او مهلت دهد! پس فرشته به قارون مهلت داد.
قارون پرسيد: تو كيستى؟ يونس گفت: من بنده خاطى، يونس پسر متى هستم..
🔰قارون گفت: به من بگو خداوند شديد الغضب با موسى بن عمران چه كرد؟
يونس گفت: افسوس از دنيا رفت،
🔰قارون گفت: خداوند رئوف و مهربان با هارون چه كرد؟ يونس گفت: افسوس از دنيا رفت..
🔰 قارون گفت: كلثوم دختر عمران كه همسر من بود چه شد؟
يونس گفت: اكنون هيچ يك از آل عمران باقى نمانده است،
قارون گفت: افسوس بر آل عمران..
✨از آن پس خداوند به ملك موكّل او فرمان داد تا عذاب را در ايّام دنيا از او بردارد و از آن پس عذاب دنيوى او بر طرف شد زیرا او احوال نزدیکانش را پرسید.🔅
📚🖋بحارالأنوار-جلد 14-صفحه 380- باب 26- قصص يونس
🔮امام صادق (ع) فرمود : هر که دوست دارد ، خدا سختی هاى جانکندن را بر او آسان کند ، صله رحم کند و به پدر و مادرش نیکى کند در این صورت خدا جان کندن را بر او آسان کند و در زندگى دچار پریشانى و فقر نشود .
☄امالى شیخ صدوق☄
♡••࿐
📚 #احسن_القصص📚
قصههای زیبای معنوی
#پیام_سلامتی
🔴 #بدانیم:
🔰 آب هویج تازه، استرس و خستگی مفرط را برطرف میکند
و مانع بروز ناراحتی های چشمی مانند آب مروارید وپیری چشم میشود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷پنج درس باارزش زندگی:♥️🍃
🌷قبول کن گذشته، دیگه گذشته
🌷مسیر زندگی هر کسی با دیگری فرق میکنه
🌷بیش از حد فکر کردن، باعث میشه غمگین بشی
🌷مراقب افکارت باش، زندگیت رو میسازن
🌷زمان بهترین حلال مشکلات است♥️
✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐