eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
25.2هزار دنبال‌کننده
33.2هزار عکس
18.1هزار ویدیو
224 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث کانال دوم مون(داستانهای آموزنده بهلول عاقل) http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻 🌻 تسبیحـــ📿ــات امیرالمومنین علیه‌السلام🍃 1⃣✨ ۱۰ بار سبحان الله 2⃣✨ ۱۰ بار الحمدلله 3⃣✨ ۱۰ بار الله اكبر 4⃣✨ ۱۰ بار لا اله الا الله 🌸✨ امیرالمؤمنین امام علی علیه‌السلام به براء بن عازب فرمودند: آیا كاری به تو یاد دهم كه چون آن را انجام دهی از اولیای خدا خواهی بود؟ عرض کرد: بله. حضرت تسبیحات فوق را به او آموزش دادند 👌 و سپس فرمودند هر كس این تسبیحات را بعد از هر نماز بخواند خدا هزار بلای دنیوی را از او دور کند كه آسان‌ترین آن بازگشت از دین است. 👌و در آخرت برای او هزار منزلگاه آماده می‌كند كه یكی از آن منزلت‌ها مجاورت رسول خدا صلی الله علیه و آله است✨ 👌این عمل از گنجهای عظیم است راحت از این گنج نگذرید ودر برنامه بعد نمازهای خود قرار دهید 📚 بحار الانوار ج ۸۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸✨دوازده هزار مرتبہ خواندن ذڪر 《 》 براے مطالب عسرالحصول یعنے حاجاتے ڪہ اجابت آنها محال یا مشکل است موثر است✨ 📚گوهر شب چراغ ص ۳۳۷
☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘ ‌ 🍒 داستان آموزنده و واقعی با نام 👈 ....🍒 👈 قسمت چهلم پدرم گفت احسان پسرم ببخش بیا بریم خونه بخدا هرچی دارم همه رو به نامت میزنم. ولی بهش توجه‌ای نکرد پدرم بوسیدش ولی پشتش رو کرد به پدرم دلم داشت از سینه در می‌آمد... احسان به منو زن عموم گفت شما هم برید می‌خوام با مادرم تنها باشم ولی من نرفتم گفتم از خونه‌ت بیرونم می‌کنی؟ من نمیرم... بزور موندم با برادر کوچیکم مادرم گفت اینا چیه؟؟؟ گفت مادر جان خدا بهم لطف کرده درگاه رحمتش رو به رویم باز کرده با یکی تو شهر آشنا شدم از لطف خدا بهم جنس میده منم می‌فروشم به مغازه داران.... 🔸مادرم گفت قوربونت برم آخه چطوری برام بگو؟ تو که کسی رو نمی‌شناسی؟ عین یه بچه ای که تازه روز اول مدرسه شه برای مادرم داشت تعریف می‌کرد.... دیر وقت بود برادر کوچیکم خوابش برد به مادرم گفت مادر جان بخواب دیر وقته گفت تو چیکار می‌کنی باهم خوابیدن بعد بلند شد پاهای مادرم رو ماساژ می‌داد مادرم گفت بسه قوربونت برم دستاد خسته میشن... گفت مادر جان این دست ها رو برای تو خسته نکنم به چه دردم میخورن...؟ ☺️امشب هیچ شاهزاده‌ای اندازی من خوشحال نیست از هر شاهی پر قدرت تر و خوشحال ترم ؛ می‌خوام از خدا سپاس تشکر کنم که زنده‌م گذاشته تا باز تو رو ببینم.... گفت مادر جان روم سیاه پسر خوبی برات نبودم حلالم میکنی...؟ مادرم گریه می‌کرد گفت بخدا همیشه ازت راضی بودم و هستم... حلالت می‌کنم برادرم گفت خدایا خودت شاهدی که ازم راضی است حلالم کرد.... تا صبح نخوابیدم مادرم و احسان فقط دعا می‌کردن... صبح پدرم و عموهام آمدن گفتن احسان باید برگردی با هیچ کدومشون حرف نمی‌زد مادرم گفت بیا بریم خونه... گفت مادر قسم خوردم دیگه پام رو تو اون خونه نزارم آنقدر بهش فشار آوردن گفت فقط یه سوال دارم جوابش رو می‌خوام وگرنه برید بیرون..... گفت سر چه کاری منو با اون وضعیت بیرون کردید؟ مگه من چیکار کرده بودم...؟ عموم گفت هرچی بوده تمام شده رفته... گفت نه باید جواب منو بدید عموم گفت به من ببخشون هر چی بوده تمام شده.... داداشم عصبانی شد گفت تمام شده رفت؟ فقط همین؟ می‌دانید چه به من گذشته تو این مدت، چه بر سر مادرم آمده.. من مثل گداها تو این شهر این کوچه آن کوچه می‌گشتم از اینا ناراحت نیستم فقط همیشه یه چیز منو ناراحت می‌کرد اونم اینکه اون موقع که کفر خدا رو می‌کردم اینا چرا چیزی بهم نگفتن منو نزدن بیرونم نکردن...!؟! تا جواب منو ندید دیگه هیچ حرفی باهاتون ندارم .. عموم هر کاری کرد باهاشون نرفت بعد از ظهر عموم و پدرم با یه عالم مسجد آمدن داداشم عصبانی شد گفت مگه من زنم قهر کرده باشم رفتید ریش سفید آوردید ؟ عالم شروع کرد به حرف زدن برادرم گفت من یه سوال پرسیدم جوابش رو می‌خوام...... 👈 ادامه دارد⬅️⬅️⬅️ 🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃 💥برای دیدن بهترین پستها وداستانها به ما 👇
☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘ .‌ 🍒 داستان آموزنده و واقعی با نام 👈 ....🍒 👈 قسمت چهل و یکم هر حرفی زدن گفت نمیام ، شبش مادرم گفت باید باهام بیای خونه گفت مادر جان ببخش ولی نمیام ، مادرم گفت اگر تو نیای منم دیگه نمیرم خونه و صبح از اینجا میرم خونه سالمندان... 😳گفت مادر این چه حرفیه مگه من مُردم؟ مادرم اصرار کرد ولی گفت نمیام. صبحش باز پدرم و عموم با یه ریش سفید دیگه آمدن ازش خواستن که برگرده ولی قبول نکرد خیلی اصرار کردن مادرم به پدرم گفت باید طلاقم بدی پدرم گفت این چه حرفی که میزنی؟؟؟ برادرم گفت استغفرالله مادر داری چی میگی این حلال ترین چیزی که خدا دوست نداره... گفت من تصمیم خودم رو گرفتم... عموم گفت هرگز نمی‌زارم زن داداش مگه چی شده؟ گفت می‌خوام پیش احسان بمونم دیگه بر نمی‌گردم... داداشم گفت مادر جان اینو نگو یه مدت پیشم بمون بعد برو خونه‌ت هر وقت خواستی بهم سر بزن گفت به هیچ کس گوش نمیدم همین الان باید منو طلاق بدی پدرم گفت هرگز این کارو نمی‌کنم دیگه تو هم حق نداری اینو بگی... زن عموم اومد گفت چه خبره؟ گفتم زن عمو مادرم میگه طلاق می‌خوام.... داداشم گفت مادر جان توروخدا بس کن... زن عموم گفت همش تقصیر توست گفت من چرا ؟ گفت تو نمیای خونه مادرت آنقدر دوستت داره می‌خواد طلاق بگیره پیش تو بمونه گفت باشه مادر جان میام خونه تو دیگه خودت رو ناراحت نکن.... رفتیم تو ماشین مادرم می‌خندید از خوشحالی... رسیدیم خونه ولی برادرم تو حیاط گفت مادر من میرم خونه عموم گفت باشه عزیزم منم میام اونجا ؛ همه رفتیم انگار دوست نداشت بیاد خونه خودمون شادی از خوشحالی نمی‌دونست داره چیکار میکنه خیلی ذوق کرده بود ، برادرم به عموم گفت بیا کارت دارم دنبالش رفتم گفت شیون برو بیرون با عموم یه کاری دارم... ولی خودم رو به یه چیزی مشغول کردم به عموم گفت می‌خوام یه کاری برام انجام بدی گفت تو بگو هر چی باشه چشم؛ گفت عمو می‌خوام شناسنامه بگیرم و با هام بیای محضر شاهد باشی... گفت برای چه کاری شهادت بدم؟ گفت می‌خوام پدرم تو محضر سند بزنه که از ارث محرومم و منم راضی هستم... گفت نمی‌شه این چه کاریه؟ گفت باید برام انجام بدی؛ رفتم به مادرم گفتم که احسان چی به عموم گفته مادرم اومد گریه کرد مادرم به عموم گفت حرفش رو دلم سنگینی می‌کنه نمی‌خوام هیچ چیزی رو ازش بگیرم... گفت اگر قبول نکنید بخدا میرم دیگه هیچ وقت منو نمی‌بینید زن عموم مادرم رو راضی کرد که احسان از ارث چیزی نگیره... برای نهار مادرم مثل پروانه دور برادرم می‌چرخید گفت مادر جان خودت رو اذیت نکن چیزی نمی‌خوام روزه هستم... وقت نماز ظهر گفت میرم مسجد مادرم گفت نمی‌زارم جایی بری باید همین جا نمازت رو بخونی... همه عموهام بودن رفت وضو گرفت اومد ایستاد برای نماز عموم گفت بلند شید برای نماز... همه پشت سرش ایستادن به خودم گفتم خدایا اون شب با اون وضع بیرونش کردن حالا پشت سرش دارن نماز می‌خونن.... سه روز خونه عموم بودیم هر سه روز روزه بود می‌گفت کفاره‌ی قسمی است که خوردم‌... بعد از سه روز اومدیم خونه هر روز یک عموم می‌اومد برای معذرت خواهی ولی باهمشون خوش و بش می‌کرد میگفت حلالتون کردم چیزی نیست... 🤔بهش گفتم داداش جان چرا اولش آنقدر تند بودی و حالا داری حلالشون می‌کنی...؟ گفت اگر بخوای یه خونه درست کنی باید براش خاک برداری کنی و پایه هاش رو خوب و محکم درست کنی وگرنه می‌ریزه روسرت من خواستم تا دیگه هیچ وقت بهم گیر ندن.... مادرم نمی‌گذاشت از خونه بره بیرون گفت مادر جان چند روزه تو خونه هستم آخه امانت مردم دستمه باید بفروشم پول رو بهشون بدم گفت نمی‌زارم کار کنی؛ باید تو خونه بمونی میری دیگه بر نمی‌گردی...... 👈 ادامه دارد⬅️⬅️⬅️ 🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃 💥برای دیدن بهترین پستها وداستانها به ما 👇
💠امیرالمؤمنین علی علیه السلام : ✍ بدترين مردم كسى است كه مردم، به خاطر ترس از شرارت و بدى او، پرهيز و احترامش كنند. 📚 غررالحكم ج 4 ص 178 ➿➰➿➰➿➰➿➰➿ 💠حضرت فاطمه (س) : خداوندا از تو اعتقادخالص و توحید را می خواهم و این که در حالتِ خشم و رضا از تو بترسم و در حالت فقر و غنا اعتدال را رعایت کنم. 📚بحارالانوار، ج 94، ص 225 ➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖ 💠امام علی(ع) 💞هر گاه فاطمه را می دیدم، تمام غم و غصه هایم برطرف می شد. 📚کشف الغمه؛1:363
﷽؛ ✅ پس گرفتن طلاهای هدیه شده 📝 سؤال : طلا و هدایایی که در دوران ازدواج ، مرد به همسرش هدیه می دهد ، آیا پس از طلاق و در صورت مطالبۀ زوج ، زوجه باید برگرداند ؟ رهبری 📖 جواب : اگر بین زن و شوهر خویشاوندی نسبی وجود نداشته باشد ، در صورتی که هدایا موجود باشد مرد می تواند پس بگیرد ، هر چند احتیاط مستحب آن است که پس نگیرد .
✨فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ 📚سوره هود ، آیه ١١٢ ✨همانگونه که مامور شدی (دستور رسیده تورا) پایداری و استقامت کن
❤️روایت شده ڪہ مردے خدمت حضرت امیرالمؤمنین(ع) شکایت کرد از دیر شدن جواب دعایش فرمود چرا نمی‌خوانی دعاے سریع‌الاجابه را پرسید که آن کدام دعا است فرمود بگو 🍃اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِاِسْمِکَ الْعَظیمِ الْأَعْظَمِ الْأجَلِّ الْأَکْرَمِ الْمَخْزُونِ الْمَکْنُونِ النُّورِ الْحَقِّ الْبُرْهانِ الْمُبینِ الَّذی هُوَ نُورٌ مَعَ نُورٍ وَ نُورٌ فی نُورٍ وَ نُورٌ عَلی کُلِّ نُورٍ وَ نُورٌ فَوْقَ کُلِّ نُورٍ وَ نُورٌ تُضیی‌ءُ بِهِ کُلُّ ظُلْمَهٍ وَ یُکْسَرُ بِهِ کُلُّ شِدَّهٍ وَ کُلُّ شَیْطانٍ مَریدٍ وَ کُلُّ جَبّارٍ  عَنیدٍ لاتَقَرُّبِهِ اَرْضٌ وَ لایَقُومُ بِهِ سَماءٌ وَیَاْمَنُ بِهِ کُلُّ خائِفٍ وَیَبْطُلُ بِهِ سِحْرُ کُلِّ ساحِرٍ وَبَغْیُ کُلِّ باغ وَحَسَدُ کُلُّ حاسِدٍ وَیَتَصَدَّعُ  لِعَظَمَتِهِ الْبَرُّوَ الْبَحْرُ وَیَسْتَقِلُّ بِهِ الْفُلْکُ وَ حَتّی حینَ یَتَکَلَّمُ بِهِ الْمَلَکُ فَلایَکُونُ لِلْمَوْجِ عَلَیْهِ سَبیلٌ وَ هُوَ اسْمُکَ الْأَعْظَمُ  الْأَعْظَمُ الْأَجَلُّ الْأَجَلُّ النُّورُ الْأَکْبَرُ الَّذی سَمَّیْتَ بِهِ نَفْسَکَ وَاسْتَوَیْتَ بِهِ عَلی عَرْشِکَ وَاَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِمُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَیْتِهِ وَاَسْئَلُکَ بِکَ وبِهِمْ اَنْ تُصَلَّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَالِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَفْعَلَ بی کَذا وَکَذا.🍃 ❣به جای کذا و کذا حاجت بخواهد. 📚مفاتیح الجنان @
┄┅═✼💟✼═┅┄ 👈 خانم ها بدانند: 🌻آهن موجود درتخمه آفتابگردان باجوانه گندم ، جگر و زرده تخم مرغ رقابت میکند 🌻 تخمه آفتابگردان بمب آهن است و یک مشت از آن ۹۰% نیاز روزانه به ویتامین E را تامین می‌کند. 🍎 ┅═✼💟✼═┅┄
✨﷽✨ ✨ 🌟صبر تنها عصبانے نشدن نیست! 💠صبر یعنے اینڪـہ قادر باشید هفت احساس ✨تنفر ✨علاقـہ ✨لذت ✨اضطراب ✨خشم ✨غم ✨و ترس 🍃را در خود ڪنترل، مدیریت و مهار ڪنید.
🔴خاصیت سوره های قرآنی🌹عزیزانی که میخوان گروه چله تشکیل بدن یا ختم چله شخصی بردارن🌹 🔻واقعه: مانع فقر 🔻کوثر: مانع خصومت 🔻ملک: مانع عذاب قبر 🔻فاتحه: مانع خشم خدا 🔻سوره محمد برای اخلاق 🔻سوره جن برای وسوسه 🔻سوره حجر برای برکت مال 🔻کافرون: مانع کفر وقت مرگ 🔻دخان: مانع ترس روز قیامت 🔻سوره تغابن برای ادای قرض 🔻سوره کهف برای بیدار شدن 🔻سوره فتح برای گشایش کار 🔻سوره صف برای فتح و پیروزی 🔻سوره مزمل برای مهر و محبت 🔻سوره حج برای کامل شدن دین 🔻سوره مریم برای هدایت دختران 🔻سوره احزاب برای گشایش بخت 🔻سوره یونس برای بچه دار شدن 🔻سوره جمعه برای پیدا شدن مال 🔻یاسین: مانع تشنگی روز قیامت 🔻سوره اعلی برای هدایت جوانان 🔻سوره حجرات برای زیاد شدن مال 🔻سوره یوسف برای عظمت و بزرگی 🔻سوره مومنون برای به راه راست رفتن 🔻سوره طور برای پایدار بودن و برگشت مال 🔻سوره انبیا برای رها شدن از بند و گرفتاری 🔻سوره اسرا برای شفای مریض و بهانه گیری 🔻سوره حدید برای محکم شدن و آرامش بدن 🔻سوره مجادله برای برای مهر و محبت و معامله 🔻سوره ن والقلم برای آسان شدن و درس خواندن 🔻سوره نمل برای شفا مریض و برآوردن هر حاجتی 🔴خیلیا گرفتارن. امیدورم هر کسی که این متن رو میخونه درهای رحمت خدای مهربون به روش باز بشه و گره مشکلاتش از راه بی گمان باز بشه!برای همه دعا کنیم. امیدورام درهای بسته ی زندگیتون خیلی زود و به آسونی باز شه♥️
👆 🖊 بر موضع درد دست بگذارد و ۳ مرتبه این آیه را بخواند و در آخر ۷ دفعه "سوره قدر" بخواند انشاء الله عافیت یابد آل عمران ۱۴۸ مطالب مشابہ ↩️ ღـگشا⬆️