#حدیث_روز☝️ #ررق_حلال_وطغیان۰۰
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #شنبه 22 آذر ماه 1399
🌞اذان صبح: 05:35
☀️طلوع آفتاب: 07:05
🌝اذان ظهر: 11:58
🌑غروب آفتاب: 16:52
🌖اذان مغرب: 17:12
🌓نیمه شب شرعی: 23:13
beynotoloein.mp3
3.1M
👌 بیداری بینالطُّلوعین را از دست ندهید
☀️ فوقالعادگی تراکم ملائکۀ شب و روز
☀️ فضای خارقالعاده برای
تجربههای معنوی و عرفانی
☀️ سایهای از حقیقت
بینالطُّلوعینِ سیر باطنی سالک
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
یـا رب العـالمیــــن...
شنبــه... صـدمرتبـه...
⚜﷽⚜
❣ذكر روز شنبه
🥀يا رَبَّ العالَمين
🌸اي پروردگار جهانيان
#نمازحاجت_روزشنبه
#درجه_پیغمبران
هرڪس روزشنبه
این نماز را بخواند خدا او را
در درجه پیغمبران صالحین وشهدا قرار دهد
[۴رڪعت ودر هر رڪعت
حمد، توحید، آیةالکرسے]
📚مفاتیح الجنان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ😍👌
شگفتیهای خلقت 😍
سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ🙏
🌐
#پیام_سلامتی
🍱صبحانه ی عالی برای افزایش حافظه !
🍯یکی از بهترین مواد طبیعی برای افزایش حافظه و تمرکز، ترکیب عسل و گردوست
+ همچنین این ترکیب برای از بین بردن غم و رکود روحی نیز بسیار مناسب است
برای عزیزانتون بفرستید❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شروع هفته تون عالی 🌺🍃
درشروع هفته بهترین ها
را براتون آرزو مندم
بهترین هفته
بهترین ایام
بهترین لحظه ها
بهترین کسب و کار
بهترین پیشرفت ها
و بهترین زندگی را
روزتون زیبا و در پناه خدا🌸🍃
#سوره_درمانے #ویژه_امروز
📝 #ختمی_موثربرای_رفع_مشکلات_زندگی
🖌 این ختم را رو باید هر روز صبح انجام بدید به این طریق که
در سوره یس هفت مبین قرار داده شده و هر مبین برای یکی از روزهای هفته هست:
در روز شنبه از اول یس تا مبین اول بخوانید ( از آیه اول تا آیه 12)
در روزی یک شنبه از اول یس تا مبین دوم بخوانید ( از آیه اول تا آیه 17 )
در روز دوشنبه از اول یس تا مبین سوم بخوانید ( از آیه اول تا آیه 24 )
در روز سه شنبه از اول یس تا مبین چهارم بخوانید ( از آیه اول تا ایه 47 )
در روز چهارشنبه از اول یس تا مبین پنجم بخوانید ( از آیه اول تا آیه 60 )
در روز پنج شنبه از اول یس تا مبین ششم بخوانید ( از آیه اول تا آیه 69 )
در روز جمعه از اول یس تا مبین هفتم بخوانید ( از آیه اول تا آیه 77 )
هدایت شده از
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدلیل انبارگردانی تمامی پالتوها پارسالی حراج خورد
💯💯💯💯💯💯💯💯💯
تمامی قیمت ها #30_تا_60_تومان😳😍
#پرداخت_درب_منزل😍
#تعویض_و #مرجوع😋
#امکان_پرو
#ارسال_رایگان_سراسر_کشور
#از_الان_بخر_که قیمتهای #زمستون_چند_برابر_میشه_ها ازما گفتن بود🤦♀🤦♀🆘🆘👇🏽
https://eitaa.com/joinchat/1728380966Cf1dc55ef07
بدو تا هودی ها تموم نشدن😍☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دعا_درمانی #افزایش_مشتری
🏡❤️برای افزایش مشتری و پیشرفت در کسب و کار و بطور کلی زیاد شدن رزق و روزی ، دعای شریف ذیل را در کاغذ بدون خط بنویسد و با خود به همراه داشته باشد :
✨یاالله یا رَبِ یاحیُّ یاقَیوم یاذَالجلالِ والإکرام اَسئلُکَ بِاسمکَ اَلعَظیم اَلاعظَم اَن تَرزُقَنی رَزقاً حلالاً طَیِّباً✨
دوستانتون رو هم دعوت کنین
ناامید وارد شدن ممنوع ⛔️
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
#رمان " #رویای_من "بر اساس داستان واقعی
#قسمت_شصت و هفتم ✍ بخش اول
🌸یک شب دورهم توی حال نشسته بودیم …. تلویزیون بدون صدا روشن بود و کسی به اون نگاه نمی کرد …
اون روزا بیشتر برای اخبار و موقع برنامه ی کودک روشنش می کردیم ، دخترا اونقدر حرف می زدن که سرما رو گرم می کردن…….
ایرج خیلی با اونا صمیمی بود که گاهی به خودشون اجازه می دادن اونو ایرج صدا کنن و چون خودش حرفی نداشت تلاش من برای اصلاح این کار فایده ای نداشت …. و قرار بود که از فردا هر دوی اونا برن کلاس اول و بحث اون شب ما هم بیشتر سر همین موضوع بود ترانه اصرار داشت مامان شکوه فردا همراه اونا برن مدرسه و عمه هم با اینکه قرار بود این کارو بکنه ، هی سر به سرشون می گذاشت…
🌸گاهی می گفت میام و گاهی می گفت پشیمون شدم .. و دخترا با هم از سر و کولش بالا می رفتن و خواهش و تمنا که مامان شکوه تو رو خدا بیا ………..
من نمی تونستم چون باید قبل از هفت سر کارم باشم عمل های دکتر معمولا ساعت هشت بود و من باید مریض رو قبل از اون آماده می کردم و می بردم توی اتاق عمل ، پس ایرج و عمه بچه ها رو می بردن مدرسه…….
🌸مرضیه یک سینی چایی آورد و ما مشغول خوردن شده بودیم …
که یک مرتبه ماشین تورج جلوی پله ها وایستاد دخترا که عاشق و شیدای تورج بودن و خوب همین طور مینا و بچه ها با خوشحالی دویدن بیرون ، اول تورج پیاده شد و تا مینا داشت خودشو جمع و جور می کرد بیاد پایین ، تورج دست مریم رو گرفت و زودتر اومد تو …..
و به من گفت : سلام به همگی خوبی مامان ؟ چطوری حاج آقا … دادش جان تو چطوری ؟ رویا بیا تو آشپز خونه کارت دارم از حالت سراسیمه و آشفته ی اون ترسیدم نگاهی به ایرج کردم و دنبالش رفتم ……
🌸من از ترس حساسیت ایرج و شاید مینا هیچوقت بیشتر از چند کلمه با تورج حرف نمی زدم …..
ولی در اون شرایط دلواپس شدم نکنه اتفاقی افتاده باشه …
🌸اول که فکر کردم با مینا دعوا کرده …. و خودمو آماده کردم که همون شب آشتی شون بدم تورج به جای آشپز خونه رفت تو اتاق علیرضا خان و منم دنبالش رفتم ….
پرسیدم چی شده اتفاقی افتاده ؟….گفت : رویا نگو اتفاق بدی افتاده …. عراق به ایران حمله کرده آماده باش دادن من به مینا نگفتم اوضاع خیلی خرابه ، ازم خواستن زود برم و نمی دونم کی بر می گردم ، ولی تو باید مواظب مینا و بچه ها باشی جون تو جون اونا اگر من چیزیم شد زن و بچه ی من امانت تو ….
پرسیدم تو الان دیگه داری میری جنگ ؟
🌸گفت : خوب آره در واقع هنوز خودمم نمی دونم دارم کجا میرم و چی می خواد بشه …. ولی این خبر ها رو بابا باید یواش یواش بشنوه می خواستم با این حالت بهش نگم …..
و نمی خواستم بچه ها وحشت کنن ، مریم رو همین جوری یک سره داشت گریه می کرد……
احساس کردم کسی پشت دره و شاید می شد حدس زد که کیه ، گفتم پس به ایرج بگو کجا داری میری اون بدونه بهتره ، باشه من مراقب زن و بچه ی تو هستم ولی مطمئن باش ایرج از خودت بهتر ازشون مراقبت می کنه انشالله توام زودتر بر می گردی ……
🌸بعد ایرج زد به در و اومد تو که چی شده تورج جان ؟
گفت : جنگ شده….آماده باش دادن و من دارم میرم …..
نگران زن و بچه ام هستم اونا رو سپردم به تو و رویا …..
ایرج با حیرت به اون نگاه می کرد پرسید … چی میگی ؟ جنگ چیه ؟ کی با کی جنگ می کنه ؟
گفت : عراق به ایران حمله کرده هنوز چیزی معلوم نیست ….
من برم ببینم چه خبره شما هم تلویزیون رو روشن نگه دارید ………….
#ادامه_دارد
○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
#رمان " #رویای_من"بر اساس داستان واقعی
#قسمت_شصت و هفتم ✍ بخش دوم
🌸با صدای گریه ی بچه ها به خودم اومدم … دویدم تو حال مثل اینکه علی که حرفای تورج و مینا رو شنیده بود ( با اینکه تورج و مینا سعی کرده بودن اون نفهمه) به دخترا گفته بود که جنگ شده و حالا همه میمیریم و این طوری همه متوجه شدن که چی شده تلویزیون رو زیاد کردیم …
تورج علی رو نگاهی بدی کرد و گفت : تو مثلا مردی عوض اینکه مواظب اونا باشی اذیتشون می کنی …..
ببخشید ترانه خانم تبسم خانم بیان پیش عمو بیان تا براتون بگم اصلا این طوری نیست که علی به شما گفته … این جنگ خیلی دوره و امکان نداره به اینجا برسه ظرف چند روز تموم میشه و شما ها هیچی نمیفهمین…..اصلا با ما کار ندارن ….من و تمام دوستام جلوشونو می گیریم و میرن گم میشن حرف عمو رو قبول دارین ؟
ترانه گفت : شما چطوری جلوشونو می گیری ؟ مگه هواپیما نداری ؟
گفت : خوب من بلدم چیکار کنم ….( اون داشت با بچه ها حرف می زد ولی عمه با گریه رفت تو آشپز خونه …..
من پشت سرش رفتم و گفتم عمه قران ؛؛ قران رو بیارین از زیرش ردش کنین ……
گفت : آره مادر بزار براش غذا بکشم ……. از شام اونشب کشید و همون طور با بغض آورد و گذاشت روی میز و بعد رفت و توی یک سینی قران و آب گذاشت و تورج رو از زیر اون رد کرد و گفت: الهی قربونت برم مادر مواظب خودت باش می دونی منو و بابات طاقت نداریم ……. تورج خندید و گفت : بچه ها رو آروم کردم حالا نوبت شماست ؟ مادرم جنگ کجا بود؟ .. مگه صدام جرات می کنه وارد ایران بشه یکی دو روز دیگه فرار می کنن و گورشون گم می کنن …….
منم که اون بالام پس نگران هیچی نباش …..بعد با یکی ، یکی ؛ خدا حافظی کرد ….
دست آخر نگاهی به من انداخت ولی چیزی نگفت فقط یک بار چشمشو باز و بسته کرد … شاید می خواست قولی رو که از من برای زن و بچه اش گرفته برای خودش محکم کنه ….و در حالی که ظرف غذا دستش بود رفت ایرج و مینا دنبالش رفتن بیرون تا دم ماشین بدرقه اش کنن ……
علیرضا خان همین طور با نگاه اونو بدرقه کرد.
صورتش قرمز بود ولی ساکت نشسته بود ولی مینا و عمه بدون ملاحظه ی بچه ها گریه افتاده بودن … ایرج که از بدرقه ی تورج برگشت یک راست رفت بالا ….
علیرضاخان بلند شد و عصا زنان رفت به طرف اتاقش ….گفتم عمو نرین همین جا دور هم باشیم ….
گفت : می خوام برم ببینم بی بی سی چی میگه ….. شاید این خبر برای خیلی ها که هنوز نمی دونستن چی می خواد پیش بیاد؛ زیاد ناراحت کننده نبود ولی ما تورج رو داشتیم که از همون لحظه ی اول برای جنگیدن رفته بود …. و ما حیرون و سر گردون مونده بودیم ….
عمه گفت : ایرجم که رفت بالا اینم که رفت تو اتاقش ….اِ اِ اِه همین طورن آدمو ول می کنن…. اصلا به فکر ما نیستن داریم دق می کنیم خوب هر کدوم رفتین تو اتاقتون که چی بشه ؟… ..تو پاشو مینا برو جابجا بشو خودتو ناراحت نکن زود بر می گرده …. و نفس بلندی از درد کشید …
#ادامه_دارد
○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حدیث_روز
💚 پیامبر اکرم (ص) :
بنده ای که مطیع
💎پدر و مادر و پروردگارش باشد،
روز قیامت در بالاترین جایگاه است
📚کنز العمال، ج 16، ص 467
〰➖〰➖〰➖➖〰➖〰➖
💚«پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم»:
مَن یَعْفُ یَعْفُ اللهُ عَنهُ.
💎هر کس عفو و گذشت داشته باشد خدا نیز از او گذشت خواهد نمود.
(شهابالاخبار، ص ۱۴۳)
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#یک_دقیقه_تفکر #سکوت
🔹 سعی کنید خودتان را به نقطه اي از بلوغ برسانید که
بدانید ، سکوت و ساکت ماندن، اکثر مواقع
خیلی قدرت بیشتری از جواب دادن دارد!
🔹یکی از راهکارهایی که میتواند به شما کمک کند،
که جلوی جر و بحث و مشاجره را بگیرید، اینست که،
اگر از جواب یا حتی با سوژه ایی که میشنوید موافق نیستید،
فقط نگاه کنید و سکوت کنید،
🔹اجازه بدهید سکوتتان جای شما صحبت کند،
که این سکوت پر از کلی حرفست!
🔹 همیشه سکوت به معنای رضایت نیست،
و طرف مقابل شما خوب میداند، سکوت شما از كدام دسته است.
🔹ولی همین سکوت شما باعث میشود،
پلها نشکنند، بی احترامی پیش نیاید، محیطی که درآن هستید دچار تنش نشود،
🔹و این را هميشه بدانید،
كه وقت دیگری شما میتوانید حرف و نظرتان را بگویید،
ولی به وقتش! مدل درستش،
در اوج آرامش و خونسردی!
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
#هرروزیک_آیه
🌹إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ
الحجرات ، آیه ١٣
همانا گرامی ترین شما در نزد خدا با
تقواترین شماست
َ
#احکام_شرعی #احکام_نماز
💬 سوال:
🔰 اگر به نمازگزار در حال خواندن «حمد و سوره» تنه بزنند و او بی اختیار قدری حرکت نماید، نمازش چه حکمی دارد؟
✅ پاسخ:
✍ اگر از حال نمازگزار خارج نشود، نمازش باطل نیست؛ ولی ذکری را که در حال حرکت خوانده است، بنابر احتیاط واجب دوباره در حال آرامش بدن تکرار کند.
🔶 برای مثال: اگر به گونه ای حرکت کند پشت به قبله شود یا به پشت بر زمین بیفتد، نمازش باطل می شود.
🔹 آیت الله خامنه ای: آیت الله سیستانی:
@
#کمک_کردن
🎊وقتی متوجه می شوید که
در موقعیت کمک به کسی قرار دارید
شاد باشید و احساس خوشبختی کنید
🎊چرا که خدا دارد دعای او را
از طریق شما مستجاب می کند
🎊یادتان باشد هدف ما
در دنیا گم شدن در تاریکی نیست
🎊بلکه چراغ راهنما بودن
برای دیگران است
🎊تا شاید بتوانند راه را
بواسطه ما پیدا کنند...
#ذکر_درمانے #برای_تمام_حاجات_خاص #در_باب_حاجات_و_مهمات
#ذکر ایام هفته برای حاجت
📜 به سند معتبر از امیرالمومنین -علیه السلام- که از #پیغمبر -صلی الله علیه و آله- روایت فرموده که هر که این #اذکار را به ترتیب بخواند #حاجت او روا گردد👇
🌺 #شنبه -41مرتبه 👈 ⬅41 مرتبه:( فَنَادَى(فنادا) فىِ الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَاهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنىِّ كُنتُ مِنَ الظَّلِمِينَ ْ فَاسْتَجَبْنالَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذالِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِین 👈 ( پس ندا کرد در تاریکیها که نیست الهی مگر تو.پاکیزه تو .به درستی من از ستمکارانم ؛پس پذیرشش کردیم اورا ونجات دادیم اورا ازغم وهمچنان نجات میدهیم ایمان آورندگان را)
🌺 #یکشنبه - 41مرتبه 👈- لااِلهَ اِلاَّ اَللهُ اَلمَلِکُ اَلحَقُّ المُبینُ 👈(نیست الهی مگر الله که پادشاه بحق و آشکار است.)
🏳 #دوشنبه - 41مرتبه - 👈لا اِلَهَ اِلّا اللهُ المُبینُ عَزیزاً جَلیلاً یا عَزیزُ یا جَلیلُ 👈( نیست الهی مگر الله آشکار کننده عزیز جلیل ای عزیز ای جلیل.)
📍 #سه_شنبه - 100 مرتبه صلوات بفرستد -👈 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَعَلى آلِمُحَمَّد
🌺 #چهارشنبه - 41مرتبه -👈 لا اِلَهَ اِلّا اللهُ خالِصاً مُخلِصاً
👈( نیست الهی مگر الله با خلوص و با اخلاص)
🏳 #پنجشنبه - 41مرتبه 👈- لا اِلَهَ اِلّا اللهُ خالِقُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ و هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْ قدیرٌ👈 (نیست الهی مگر الله خلق کننده هرچیزی و او بر هر چیز قادر است.)
🚩 #جمعه - 41مرتبه -👈 سُبحانَ اللهِ وَ الحَمدُ لِلّهِ وَ لَا الهَ الّا اللهُ اَکبَرُ لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم ( منزه است خدا و حمد برای خداست و نیست الهی مگر الله و خدا بزرگتر است و حول و قوه ای نیست مگر از خدای علی
📚باب الغرائب #شروع_شنبه
هدایت شده از خانواده بهشتی
#همسرانه
#سیاست_همسرداری
❌ هرگز خود را برتر ازهمسرتان ندانید
سعی کنید در زندگی من و تو نباشد کلمه ما زندگی را #گرم_می_کند
@zendegiasheghaneh
@shamimrezvan
هدایت شده از خانواده بهشتی
#تربیت_فرزند
💐تحت تاثیر قرار نگیریید
گاهی کودک
با دو #سلاح گریه و قهر،
چیزهایی را میخواهد
که به #صلاح او نیست
در این مواقع اصلاً
در برابر او #کوتاه نیایید
چرا که اگر او
#طعم اینگونه #موفقیت را بچشد،
#ترک این عادت
بسیار مشکل خواهد بود
و #سعی کنید
با توضیح دادن مسئله
کودک را #قانع کنید .
💐گاهی #وقتها ما با رفتار
#بد بچه، بهش پاداش میدهیم به این شکل
#مثلا وقتی خواهرش رو #میزنه،
#موهاش رو #میکشه،
#گازش #میگیره،
برای اینکه #حواسش پرت بشه
میگیم بیا با
هم #بازی کنیم.
💐#فقط میخواهیم
این #شره بخوابد.
خب اون #یاد میگیره از
این به بعد #بازی خواستی
باید #موهای خواهرت رو بکنی.
#بازی نکردن؛ #یه گاز هم بگیر.
دیگه #قطعا بازی
میکنن.
💐این #ماییم که داریم امتیاز میدیم
#پاداش میدیم.
#توجه می کنیم.
🔰 #داستانک_کوتاه_آموزنده
شب سردی بود...
زن بيرون ميوهفروشى زُل زده بود به مردمى كه ميوه مىخريدند .
شاگرد ميوهفروش ، تُند تُند پاكتهاى ميوه را داخل ماشين مشترىها مىگذاشت و انعام مىگرفت .
زن با خودش فكر مىكرد چه مىشد او هم مىتوانست ميوه بخرد و ببرد خانه... رفت نزديكتر... چشمش افتاد به جعبه چوبى بيرون مغازه كه ميوههاى خراب و گنديده داخلش بود .
با خودش گفت : «چه خوبه سالمترهاشو ببرم خونه . »
مىتوانست قسمتهاى خراب ميوهها را جدا كند و بقيه را به بچههايش بدهد... هم اسراف نمىشد و هم بچههايش شاد مىشدند .
برق خوشحالى در چشمانش دويد...
ديگر سردش نبود!
زن رفت جلو ، نشست پاى جعبه ميوه . تا دستش را برد داخل جعبه ، شاگرد ميوهفروش گفت : « دست نزن ننه ! بلند شو و برو دنبال كارت ! »
زن زود بلند شد ، خجالت كشيد .
چند تا از مشترىها نگاهش كردند . صورتش را قرص گرفت... دوباره سردش شد...
راهش را كشيد و رفت.
چند قدم بيشتر دور نشده بود كه خانمى صدايش زد : «مادرجان ، مادرجان ! »
زن ايستاد ، برگشت و به آن زن نگاه كرد . زن لبخندى زد و به او گفت :
« اينارو براى شما گرفتم . »
سه تا پلاستيك دستش بود ، پُر از ميوه ؛ موز ، پرتقال و انار .
زن گفت : دستت درد نكنه ، اما من مستحق نيستم .
زن گفت :
« اما من مستحقم مادر . من مستحق داشتن شعور انسان بودن و به همنوع توجه كردن و دوست داشتن همه انسانها و احترام گذاشتن به همه آنها بىهيچ توقعى . اگه اينارو نگيرى ، دلمو شكستى . جون بچههات بگير . »
زن منتظر جواب زن نماند ، ميوهها را داد دست زن و سريع دور شد... زن هنوز ايستاده بود و رفتن زن را نگاه مىكرد .
قطره اشكى كه در چشمش جمع شده بود ، غلتيد روى صورتش . دوباره گرمش شده بود... با صدايى لرزان گفت : « پيرشى !... خير ببينى...» هيچ ورزشى براى قلب ، بهتر از خم شدن و گرفتن دست افتادگان نیست
🍉پیشاپیش یلدای مهربانی که نماد
خانواده دوستی و عشق ورزیدن
به هم نوع است را شادباش میگوییم .🍉
🍎🍌🍍🥝یلدای امسال در هنگام خرید میوه
سهم تنگدستان آبرومند را فراموش نکنیم .🍏
☞❥ 🔚
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
👀چشمی که دائم عيبهای ديگران را ببيند، آن عيب را به ذهن منتقل ميکند.
و ذهنی که دائما با عيبهای ديگران درگير است، آرامش ندارد، درونش متلاطم و آشفته است.
در عوض چشمی که ياد گرفته است هميشه زیباییها را ببيند، اول از همه خودش آرامش پيدا می کند.
چون چشم زيبا بين عيبهای ديگران را نمی بيند و دنيای درونش دنيای قشنگیهاست...
❣گرت عیبجویی بود در سرشت
نبینی ز طاووس جز پای زشت🦚
❣
#پیام_سلامتے🍱
#عدسی
عدسی اگر با لیمو ترش🍋مصرف شود می تواند مغز را فعال و برای یادگیری آماده کند
از این رو توصیه می شود حداقل هفته ای یک بار عدسی مصرف کنید
💠دفع فقر زدایی فوری💠
شیخ طوسی ره در متهجد روایتی شنیدنی از امام صادق علیه السلام نقل نمود : که مردی خدمت حضرت رسید و از فقر و نداری شکایت کرد . امام صادق علیه السلام او را امر کرد که سه روز روزه بگیرد که روز سومش جمعه باشد صبح روز جمعه به اطراف شهر برو بالای کوه از بالای بلندی با صدای بلند پیامبر اکرم را صدا بزن طوری که کسی تو را نبیند سپس دو رکعت نماز بخوان و بعد به حالت اضطرار بنشین و دست هایت را بلند کن به نحوی که دست راستت بالاتر از دست چپت باشد و حالت دعا به خود بگیر رو به قبله باش و بگو :
🔱اللَّهُمَ أَنْتَ أَنْتَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ إِلَّا مِنْکَ وَ خَابَتِ الْآمَالُ إِلَّا فِیکَ یَا ثِقَةَ مَنْ لَا ثِقَةَ لَهُ لَا ثِقَةَ لِی غَیْرُکَ اجْعَلْ لِی مِنْ أَمْرِی فَرَجاً وَ مَخْرَجاً وَ ارْزُقْنِی مِنْ حَیْثُ أَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَیْثُ لَا أَحْتَسِب🔱
بعد به سجده برو و بگو :
🔱یَا مُغِیثُ اجْعَلْ لِی رِزْقاً مِنْ فَضْلِک🔱
فرمود : اگر این عمل را انجام دهی شنبه را به صبح نمی رسانی مگر با رزق جدیدی ان شاء الله تعالی
📚وسائل الشیعه ج8ص127
#آیه_درمانے 😍👆
🌱 #شفاے_لکنت_زبان
🌸✨ هر روز مرتب بخواند ڪه
زبانش باز و نطقش گویا شود ✨
💎 درکل این دعا براے افزایش
قدرت تکلم درکتب معتبرتوصیه شده
📚درمان باقران
@shamimrezvan
#ذڪرهاےگرـღگشا👆👆
#آیه_درمانے
✅ برای #فروش_اجناس در مغازه:
آیه شریفه فاستبشروا ببیعکم الذی ....
(سوره توبه آخر آیه ۱۱۱)
را در کاغذ سفید در بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب نوشته و در میان کالا قرار دهید و اگر مغازه دارد آن را به شباهنگ ترازوی خویش ببندد.
📚حاشیه خلاصةالاذکار /نسخه خطی